جمال البنا؛ اندیشه‌ای برای اصلاح فکر دینی

میلاد طالبی

 جمال البنا از جمله متفکرانی است که کوشید تا فهم امروزی از دین ارائه کند. معتقد بود که تعالیم دینی می‌باید به گونه‌ای فهم شود که مشکلی را از امروزِ بشر حل کند.

جمال البنا یکی از انتقادهای خود را به رویکرد سیاسی اسلام داشت. معتقد بود که اسلام توجه چندانی به سیاست نداشته در حالی که این جنبه از اسلام توسط مفسران و رهبران جنبشهای سیاسی بسیار برجسته شده است. وی منتقد رهبران سیاسی در جهان اسلام از جمله حسن البنا و جمال الدین اسدآبادی بود و می‌گفت رویکرد و نگرش آنها به دین، سبب انحراف از پیام حقیقی اسلام شده است. دلیل رهبران سیاسی این بود که پیامبر حکومتی در مدینه برپا کر و خلفای راشدین پس از او نیز این روش را ادامه دادند. جمال البنا اما می‌گفت حکومتی که پیامبر در مدینه برپا کرد نتیجه فضای حاکم در آن زمان بود. این فضا هرگز دیگر تکرار نخواهد شد. پیامبر این حکومت خود را زیر نظر وحی تأسیس و اداره می‌کرد و این امری است که دیگر تکرار نمی‌پذیرد. پس حکومت پیامبر را نمی باید با دیگر حکومتها قیاس کرد. وی معتقد بود که هرگاه پای قدرت به میان بیاید، عقیده نمی‌تواند پرورش صحیحی پیدا کند. به تعبیر وی، قدرت که یکی از ابزارهای حکومت است، عقیده را به فساد می‌کشاند. پس حکومت به تنهایی نمی‌تواند عقیده و ارزشهای آن را پیاده کند.

از همین رو بود که وی بر روی امت تاکید بیشتری داشت. مدعی بود که قرآن از امت به عنوان مجموعه‌ای از مسلمانان سخن گفته اما اشاره‌ای به حکومت نکرده است. به باور وی، زمانی که امت اسلام به شریعت اسلام ایمان بیاورند، حکومت به ناچار باید آن را در جامعه پیاده کند، بدون آنکه در دام قدرت گرفتار شود. هرگاه که حکومت نیز دچار خطا و انحراف شود، امت آن را تصحیح خواهد کرد.

امت در عصر حاضر نیز می‌تواند و می‌باید در قالب تشکلهای مردیم و سندیکاها و احزاب به فعالیت بپردازد.

وی با این برداشتها از دین معتقد بود که حکومت، باعث می‌شود اسلام رسالت اصلی خود یعنی هدایت را فراموش کند و در سیاست خلاصه شود. وی با این مبنا است که به مواجهه با فقه هم رفت.

در واقع این عوامل ناشی از اسلام نیست بلکه در شرایط مشخصی بروز می‌کند و برای عصر حاضر مناسب است.

مواجهه با فقه سنتی

از همین رو بو د که به فقه توجه کرد و برخی استنباطهای فقهی را مورد نقد قرار داد. وی خواستار تجدید کامل در فقه بود. بر این باور بود که اسلام احکام سهل و آسانی برای زندگی مردم وضع کرده است؛ اما برخی استنباطهای فقهی به گونه‌ای است که این احکام را برای امروز دشوار می‌کند. معتقد بود که برخی از این احکام، نسبت و قرابتی با دنیای امروز ندارند و می‌باید در آنها تجدید نظر اساسی کرد.

وی از مخالفان و منتقدان انحصار طلبی دینی بود. تفسیر رسمی از دین را قبول نداشت و می‌گفت که این حق همگان است که در دین اجتهاد کنند.

وی توجه به قرآن را در فهم دینی مورد توجه قرار داده بود. معتقد بود که نصوص قران بر دو قسم است. قسمتی از نصوص قرآنی که اکثر قرآن را شامل می‌شود و از نظر ثبوتی در رتبه اول قرار دارد. این نصوص ثابت و بدون خدشه است و متعلق به ذات الهی و ماوراء غیب است. اما قسمتی از نصوص دارای اعتبار ثانوی است. یعنی می‌باید آن را به گونه‌ای تفسیر کرد که منطبق با جامعه روز باشد. در مواجهه با اینگونه از نصوص می‌باید عقل و منطق و تدبیر انسانی را ملاک قرار داد. اگر نصی منطبق با عقل زمانه نبود، به تفسیر آن پرداخت. اینگونه از نصوص دارای اعتبار ثانوی است و نمی باید به آن بدون تفسیر یا تأویل نگریست.

جمال البنا بر همین مبنا، بسیاری از تفاسیری که در خصوص قرآن نوشته شده است را مورد نقد قرار می‌داد. معتقد بود که با رویکرد سنتی به قران نگریستن، ثمره‌ای برای امروز به همراه نخواهد آورد. وی می‌گوید که علوم و قواعد قرانی متداول، ساخته و پرداخته علمای دینی است و اصطلاحات آن لزوماً برای همیشه کاربرد ندارد و بعضاً بر روش ناصحیحی استوار گشته است. وی در تعبیر عنوان کرده بود که این خیانت بزرگی به قران است که مفسر، باورها و اندیشه‌های خود را که مبتنی بر اطلاعات ذهنی و اغلب ناهماهنگ با جریان جاری زندگی بشری است، به جای اراده صاحب نص بیان نماید.[1]

با مبنا قرار دادن قرآن است که جمال البنا به نقد رویکردهای حدیث محور می‌پردازد. وی در کتاب به سوی فقه اسلامی، منابع فقه از جمله اجماع را به نقد می‌کشد. در این خصوص و در نقد اجماع عنوان می‌کند که دستیابی به موافقت یا مخالفت همه علما در همه اعصار امری محال است و در صورت دستیابی نیز نمی‌توان بر صحت نظر آنان یقین نمود و شاید همه آنان در فهم مساله به خطا رفته باشند. در این فرض آیا پیروی از آنان امری واجب خواهد بود؟

وی به نقد “قیاس” هم می‌پردازد و آن را در استنباطهای فقهی ناکارآمد می‌داند و آنرا نیاز به بازنگری می‌داند. وی همچنین کتابی نوشت تحت عنوان “پیرایش بخاری و مسلم از احادیث نامناسب” و در آن به نقد صحاح سته پرداخت. وی مدعی شد که بسیاری از احادیث این کتابها شایسته اعتنا نیست و نمی باید به آنها توجه کرد.[2]

با این رویکرد و توجه صرف به قرآن وی برخی احکام را مورد نقد قرار داد. وی حتی در مواجهه با قرآن نیز قسمتی از آن را که رنگ و بوی محلی می‌دهد را متمایز کرده و معتقد است که آن را می‌باید منطبق با زمانه مورد بررسی قرار داد. با این نگرش است که وی به عنوان نمونه، حکم حجاب را مورد بازخوانی قرار می‌دهد. معتقد است که حجاب کنونی در سرمزمینهای عربی، ربطی به اسلام ندارد بلکه بخشی از آن برای جلوگیری از تابش خورشید و یا جلوگیری از طوفان شن و خاک است که در بلاد عربی از همان قدیم الایام وجود داشته است.

وی در خصوص ازدواج و طلاق نیز به بحث پرداخت. عنوان کرد که چون در اصل ازدواج، رضایت زن حق و شرط اساسی است، نمی‌توان این حق را در موقع طلاق از وی سلب کرد و در اختیار مرد قرار داد تا هر وقت که خواست او را طلاق دهد. وی بر این مساله تاکید کرد که بی شک رضایت زن هم در طلاق شرط است.

وی همچنین در خصوص حکم ارتداد به بحث پرداخت و آن را جایز ندانست. وی کثرت گرایی در دین را مورد توجه داشت و گفته بود که: “وحدت خدای متعال مستلزم کثرت گرایی است و قران این حقیقت را به رسمیت شناخته و با آن پایه ارتباط و تعامل با دیگران را بنا کرده است و به مساوات میان زن و مرد و آزادی و حقوقی که فقها ان را تکذیب کرده و امت را از آن منع کرده‌اند معتقد است. قرآن شریعتی را بنیان گذاشت که شفقت و رحمت را نوید می‌دهد و گناهکاران را مجازات می‌کند.[3]

جمال البنا همچنین در خصوص حکم جهاد به تأمل پرداخت. وی مدعی شد که امروزه جهاد صرفاً به معنای کشته شدن در راه خدا نیست، بلکه جهاد در زنده کردن در راه خدا معنی می‌شود. جهاد اراده جمعی برای رهایی ملت‌ها از وابستگی‌های اقتصادی، سیاسی، عقب ماندگی و مقابله با جهانی شدن و استثمار است تا با دستیابی به رشد و توسعه، کرامت ملت‌ها حفظ شود. وی معتقد است که معنای جهاد و مبارزه به اشتباه با یکدیگر اختلاط پیدا کرده است. همین اشتباه سبب شده که کشتار بی گناهان صورت بگیرد. این در حالی است که جهاد به عنوان یکی از اصول دائم اسلام معنای متعدد و مختلفی دارد. مبارزه تنها بخشی از جهاد است که برای دفاع از خود، اموال و آزادی اندیشه واجب است. همان طور که مسلمانان در عهد رسول خدا انجام دادند. مبارزه لزوماً بهترین وسیله برای تخریب هر رژیم ظالم و ستمکاری نیست.[4]

اینگونه رویکردهای جمال البنا البته بدون چالش نبود. علمای سنتی به نقد وی پرداخته و به او حمله کردند. وی مدتی را نیز در انزوا و افسردگی به سر برد و سرانجام در 93 سالگی دیده از جهان فرو بست.

 

ارجاعات:

[1]جمال البنا، تفسیرالقران الکریم بین القدامی و المحدثین  (چاپ مصر 2003 دارالفکر الاسلامی)

[2] نحو الفقه اسلامی الجدید- جمال البنا (نسخه الکترونیک)

[3] رک: جمال البنا، الاسلام یجابه تحدیات العصر؛ اسلام پاسخگوی چالش‌های عصر

[4] رک: جمال البنا، الجهاد، نقل از روشنفکران جهان عرب، دکتر مسعود فکری

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.