نگاهی به کتاب تازه منتشر شده «تَفسیرِ عَلامِه»؛ قرآن بِه تَفسیرِ فیلسوف
عظیم محمودآبادی
«من از محضر چهار تن فیض بردهام که هر یک از آنها برایم ارزش خاص خود را دارد. بیهیچ تردیدی، علامه طباطبایی را بیش از همه ستوده و دوست داشتهام. به او احساس ارادت و احترامی سرشار از عشق و تفاهم داشتم.»(داریوش شایگان)(1)
مرحوم داریوش شایگان فیلسوفی سکولار و دنیا دیده بود اما در میان تمام افراد، شخصیتها و اساتیدی که دیده بود، تنها چهار تن را شایسته آن میدانست که به عنوان شخصیتهایی تاثیرگذارِ بر خود معرفی کند. او از میان آن چهار تن البته سهم بیشتری برای علامه طباطبایی قائل بود و او را پیش از دیگران بر صدر مینشاند و بیش از ایشان قدر مینهاد.
علامه به روایت داریوش شایگان
همین نکته میتواند جایگاه و اهمیت علامه طباطبایی و آثار او را تا حدودی برای ما روشن کند. البته آن چیزی که در این نوشته مورد تاکید ما قرار دارد بیش از هرچیز، جایگاه علمی – فلسفی علامه است اما شایگان گذشته از این وجه علامه، چنان شیفته منش و سلوکِ شخصی او نیز بود که یادآوریِ آن در اینجا شاید خالی از فایده نباشد: «آن خصلتِ او که مرا سخت تکان داد، گشادگی و آمادگی او برای پذیرش بود. به همه حرفی گوش میداد. کنجکاو بود و نسبت به جهانهای دیگر معرفت، حساسیت و هشیاری بسیار داشت. من از محضر او بینهایت توشه برداشتم.»(2)
او که با لحن خاصی از «اهل باطن و کرامت» بودن علامه سخن میگوید در پاسخ به این سؤال که آیا «شخصیتهای دیگری که دیدهاید بر شما همین تأثیر را نهادهاند؟» بلافاصله میگوید: «احتمالاً خیر. با او بسیار تفاوت داشتند.»(3)
گویی طباطبایی برای شایگان همان «چیز دگر» ی است که مولانا در آن غزل لطیفش – احتمالاً با اشاره به شمس تبریزی – میگوید؛ «مَستی سَرَم آمَد نورِ نَظَرَم آمَد / چیزِ دِگر آر خواهی، چیزِ دِگرَم آمَد.»(4)
علامه به روایت عبدالکریم سروش
اما آن خصلتی که شایگان را «تکان» میدهد و او را اینچنین شیفته و شیدای علامه کرده بوده البته کموبیش دیگران هم در سلوک رفتاری او تجربه کردهاند. برای همین گاهی با تعجب از وسعت نظر و سعه صدر او در برخورد با سایر عقاید، گفتههایی بس شنیدنی و خواندنی دارند. اما از آن مهمتر شجاعتی است که او در بیان برخی نظرات خاص خود داشت؛ شجاعتی که گاه باعث واکنشهای عجیب، حتی از سوی خصّیصین و همراهان نزدیکش میشد، چنانکه مبحث ادراکات اعتباری در «اصول فلسفه و روش رئالیسم» با مخالفتهای مرحوم مرتضی مطهری برای انتشار مواجه میشود. هرچند سرانجام با تأخیری محسوس، نسبت به سایر مجلدات آن کتاب به عرصه نشر راه مییابد.
مطهری البته طی عبارتی صریح در پاورقی همان کتاب، موضع خود را نسبت به مباحث علامه در این خصوص اعلام میکند؛ موضعی که واکنش جالب علامه را در پی داشته است. چنانکه وقتی مرحوم طباطبایی برای جراحی چَشمِ خود به لَندن میرود، عبدالکریم سروش به درخواست شهید مطهری به عنوان مترجم نزد او حاضر میشود. سروش همانجا از فرصت پیش آمده استفاده میکند و آن را مغتنم میشمرد و نظر علامه را در مورد پاورقی مطهری در بحث ادراکات اعتباری، جویا میشود: «یک بار که توفیق حضور در محضر عالم بزرگوار علامه طباطبایی دست داد (به سال 1365 شمسی) با ایشان در همین باب سخن گفتم و پرسیدم که آیا نظر شارح اصول فلسفه و روش رئالیسم (شهید مطهری) را میپسندند که خلط اعتبار و حقیقت، معظم استدلالات اصولی را به بیماری و ویرانی افکنده است؟ متبسمانه گفتند نه معظم بلکه همه استدلالات آن را.» (5)
علامه به روایت داوری اردکانی
داوری اردکانی نیز علیرغم انتقاداتی که به برخی بحثهای فلسفی علامه و شیوه بیان آنها دارد اما با اشاره به اِنصافِ علمی او مینویسد: «این اولین باری است که یک فیلسوف عالم اسلام در فلسفه غرب وارد شده و در باب آن حکم کرده است. علامه طباطبایی با اتخاذ یک موضعِ تعصب آمیز، غرب را نقد نکرد.»(6)
اما گذشته از نوع مواجهه طباطبایی با فلسفه غرب، نظر نقادانه او در برابر حوزههای علمیه نیز توجه داوری را به خود جلب میکند: «به حوزه علمیه و درسهای آن نیز نظر انتقادی داشت و این نکته بسیار مهم است که یک فیلسوف شِکوِه میکرد که در حوزههای علمیه درس قرآن و تفسیر محل اعتنا نیست و جز فقه و اصول، علمی آموخته نمیشود.»(7)
علامه به روایت مصباح یزدی
از قضا مسئلهای که داوری به آن اشاره میکند از همان بدو ورود علامه به قم به اصلیترین دغدغهاش تبدیل شده بود؛ دغدغهای که یکی از مهمترین ناقلان آن آیتالله محمدتقی مصباح یزدی است. مصباح در مقالهای به نقل از علامه مینویسد: «وقتی به قم آمدم مطالعهای در وضع تحصیلی حوزه کردم و یک فکری درباره نیاز جامعه اسلامی؛ بین آن نیاز و آنچه موجود بود، تناسبی ندیدم. جامعه ما احتیاج داشت که به عنوان جامعه اسلامی، قرآن را درست بشناسد و از گنجینههای علوم این کتاب عظیم الهی بهرهبرداری کند؛ ولی در حوزههای علمیه حتی یک درس رسمی تفسیر قرآن وجود نداشت.»(8)
اهمیت این سخنان برای کسانی که فضای مسلط بر حوزههای علمیه را بشناسد و از جایگاه مهم و پایگاه منحصر به فرد طباطبایی مطلع باشد البته بسیار بالا است.
درباره تفسیر علامه
حال وقتی فیلسوفِ اسلامی و مفسر قرآنی چون طباطبایی، اینچنین محل توجه و احترام عمیق متفکرانی با دیدگاههای مخالف و گاه متضاد میشود، آثار او حتماً از اهمیت بیبدیل و منحصر به فردی برخوردار خواهد بود.
مفسری که بزرگترین فیلسوف اسلامیِ دورانِ خود بوده است حتماً تفسیرِ او از قرآن، علاوه بر شأن تفسیری و علومِ قرآنی، اهمیتِ فلسفی نیز خواهد داشت.
فیلسوفی که از شایگان تا مصباح و از سروش تا داوری، زبان به ستایشش گشودهاند و قلم به تمجیدش لغزاندهاند، حتماً نشاندهنده این خواهد بود که تفسیر او از قرآن کریم، متمایز و بلکه ممتاز از سایر تفاسیر باشد.
اما با وجود این، تفسیری که در بیست جلد تدوین شده بود هم خریداری، هم نگهداری و هم استفاده از آن را برای عموم علاقهمندان به مطالعات قرآنی بسیار دشوار کرده بود.
این مسئله باعث شده بود که المیزان، غیر از کتابخانههای بزرگ و گاه تزئینی در برخی ادارات و نهادهای مذهبی، تنها شمار اندکی از علاقهمندان به مطالعات قرآنی – تفسیری از امکان خرید، نگهداری و مطالعه آن برخوردار باشند.
لذا در طول همه سالهای پس از انتشار «المیزان»، نسبت به انتشار گزیدهای از این تفسیر مهم، به شکلی حرفهای و کارآمد نیازی بود که احساس میشد.
برای پاسخ به همین نیاز هم البته تلاشهایی صورت گرفت که متأسفانه نتوانستند از این نظر، توفیق چندانی کسب کنند.
حال به تازگی نظر کتاب طه اقدام به انتشار نسخهای به غایت خلاصه اما مفید و کارآمد از این تفسیر بزرگ، در یک مجلد کرده است.
این اثر که به اهتمام عزتالله صالحی اصل تدیون شده از مزایای فراوانی برخوردار است که اینجا به برخی از آنها اشاره میشود؛
1. نخستین مزیت این اثر، تک جلدی بودن آن است. نفس تبدیل یک اثرِ بیست جلدی به یک اثر تک جلدی برای اهل کتاب و مطالعه ارزش فراوانی دارد. مشروط بر اینکه تلخیص توسط کسی صورت گرفته باشد که خود اهل فن بوده است و بتواند از انبوه اطلاعات، استدلالات و استنادات، جان کلام نویسنده اصلی را به گونهای بیرون کشد تا هم به فهم بهتر و دقیقتر آیات کمک کند و هم این تلخیص به گونهای اعمال شده باشد که هم مخاطبان عامی قرآن بتوانند آن را فهم کنند و هم برای پژوهشگرانِ تخصصیِ مطالعاتِ قرآنی مفید به فایده باشد.
2. دومین امتیاز این اثر فرم و شکل ظاهری آن است که در چنین مطالعاتی از قضا اهمیت بالایی دارد. این اثر به گونهای طراحی شده است که در هر صفحه، متن آیات، ترجمه فارسی آنها و توضیحات و شرح لغات هر آیه به صورت جداگانه آمده است و کسانی که با چنین آثاری سر و کار داشته باشند، خود میدانند که این ویژگی چه امتیاز مهم و مفیدی است.
3. سومین ویژگی، ترجمه روان آیات و همچنین ترجمه بخشهایی از تفسیر المیزان است که خواننده میتواند به راحتی با آن ارتباط برقرار و آن را فهم کند.
4. ویژگی چهارم، ترکیب و ترتیبی است که گردآورنده این اثر اتخاذ کرده که به شرح ذیل است؛
این خلاصهالتفسیر به چهار بخش مجزا تقسیم شده تا پژوهشگر و خواننده اثر بهتر بتواند آن را مورد استفاده و بهرهبرداری قرار دهد. چهار بخش مورد اشاره بدین ترتیب است؛
الف) بیان؛ بیانِ آیات، به اتصال هر دسته از آیات به قبل و بعد و در درون خود میپردازد و پیوستگی میان آنها را نشان میدهد. این بخش در واقع محتوای کلی آیاتِ مورد نظر را بیان میکند. همچنین در این بخش خواننده متوجه آن خواهد شد که این آیات در کجا نازل شدهاند؛ مکه یا مدینه؟
ب) لغت؛ از آنجا که هدف از تدوین این اثر، توجه بیشتر به بُعدِ آموزشی بوده است، لذا تمامی لغات و معانی آنها که در تفسیر المیزان آورده شده، عیناً در این کتاب نیز گردآوری شدهاند. نکته قابل توجه اینکه علامه طباطبایی، معانی لغات را بیشتر از کتاب “مفردات” راغبِ اصفهانی، “مجمعالبیان” و دیگر کتب لغوی و تفسیری ذکر کرده و گاه هم خود به شرح معنای آنها پرداخته است. این بخش برای قرآنپژوهان از مهمترین امتیازات این اثر محسوب میشود.
ج) شرح؛ در این بخش مطلب کوتاه و در عین حال مهمی انتخاب شده که مورد استفاده عامه مردم است و گاه به منظور ایجاز و پرهیز از افزایش حجم کتاب، ارجاعات مکرّری به سایر آیات داده شده است. این ارجاعات که با علامتی مشخص، نشانهگذاری شده به منظور آن است که اگر خوانندهای مایل باشد آگاهی بیشتر در زمینه مورد نظر به دست آورد و یا اگر محققین و پژوهشگران نیازمند کسب اطلاعات بیشتری باشند این بخش میتواند کارِ آنها را راحتتر کند. در واقع در این بخش خواننده میتواند ذیل هر آیه، رَدّ سایر آیات مرتبط با مضمون آن آیه مورد نظر را بیابد.
د) روایت؛ علامه طباطبایی در تفسیر خود هم از آیات قرآن برای تفسیر سایر آیات بهره برده و هم از احادیث؛ احادیث منقول از اهل سنت و شیعه. بر این منوال در این اثر نیز از میان احادیث ذکر شده در تفسیر المیزان، آن دسته از احادیث که کوتاهتر و کاربردیتر بوده انتخاب و جهت استفاده درج شده است.
در این بخش نیز هرچند برای پرهیز از افزایش حجم کتاب سعی شده از ذکر سلسله اسناد، خودداری شود اما از آنجایی که این احادیث عیناً از «المیزان» نقل شدهاند، پژوهشگران در صورت نیاز میتوانند با مراجعه مستقیم به آیه مورد نظر در تفسیر المیزان، سلسله سندی آن را مورد مطالعه و بررسی قرار دهند.
«تَفسیرِ عَلامِه» برگرفته از ترجمه مرحوم آیتالله سید محمدباقر موسوی همدانی از تفسیر المیزان است که با هفت سال تلاش عزتالله صالحی اصل تخلیص، تنظیم و تدوین شده و به همت نشر کتاب طه در فرم و شکلی که محققان قرآنی میتوانند بهره بیشتر و آسانتری از آن ببرند، منتشر شده است.
آیتالله حسین مظاهری نیز بر این اثر، تقریظ و با دستخط خود تأییدیهای نوشته است.
«تَفسیرِ عَلامه» گزیدهای از ترجمه فارسیِ تفسیرِ قرآنِ «المیزان» علامه سید محمدحسین طباطبایی است.
این اثر از ترجمه آیتالله سید محمدباقر موسوی همدانی، توسط عزتالله صالحی اصل تنظیم و تدوین و به همت نشر کتاب طه در 1272 صفحه و با قیمت 160.000 تومان منتشر شده است.
منابع؛
- زیر آسمانهای جهان، گفتوگوی داریوش شایگان با رامین جهانبگلو، ترجمه نازی عظیما، نشر فرزان روز، چاپ پنجم، 1387، ص 71.
- همان، ص 70.
- همان، ص 71.
- دیوان شمس، غزل 633.
- عبدالکریم سروش، قبض و بسط تئوریک شریعت، انتشارات صراط، 1386، ص 557.
- رضا داوری اردکانی، ما و تاریخ فلسفه اسلامی، نشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم، 1390، ص 400.
- همان.
- به نقل از مقاله آیتالله مصباح یزدی در یادنامه علامه طباطبایی، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ص 196.