محمد سروش محلاتی؛ موازین عقلانی در حرکت حسینی
محمد سروش محلاتی از جمله محققانی است که میکوشد تا از موضعی عقلانی و خرد پسند با مقولات دینی مواجه شود. وی در مواجهه با واقعه عاشورا نیز بر آن است تا همین سویههای عقلانی را برجسته کند.
حرکت عاشقانه امام؟
سروش محلاتی در مواجهه با رویکردهایی که حرکت امام حسین (ع) را یک اقدام عاشقانه دانسته و بر آنند تا جنبههای عقلانی این حرکت را کنار بگذارند، عنوان میکند که وارد شدن عشق به قصه امام حسین ترسناک و خطرناک است.
وی معتقد است که چنین تحلیلی راه را برای ورود به صحنههای پر مخاطره و درگیری و خون ریزی به بهانه عاشق بودن، باز میکند. تمام اقدامات وحشتناکی که تندترین گروهها انجام میدهند و جنایاتی که مرتکب میشوند آخرش به همین «عشق» میرسد. به تعبیر محلاتی، در بسیاری از این جنایات می گوییم این کاری که انجام دادی، با چه قاعده و قانون عقلی سازگار است؟ میگوید عقل را کنار بگذار. می گوییم با کدام فتوای فقهی و حکم الهی؟ میگوید این راهها را رها کن. ما بر مبنای عشق عمل میکنیم. سروش محلاتی از همینجاست که عنوان میکند عشق میتواند بهانهای برای بزرگترین جنایتها و خطرناکترین اقدامات باشد.[1]
سروش محلاتی به نقد برخی از فقها نیز میپردازد که حرکت امام حسین (ع) را در چارچوب فقهی قابل تفسیر نمیدانند. برای نمونه از مرحوم کاشف الغطاء نقل میکند که وقتی با این سئوال مواجه شد که چرا شب عاشورا امام (ع) اصحاب خود را آزاد گذاشت و اجازه داد که کربلا را ترک کنند، پاسخ میدهد که جریان کربلا فراتر از قواعد شرعی و الزامات مدنی است و یک جریان کاملاً استثنایی است. حتی مرحوم آیت الله بهجت در کتاب «رحمت واسعه» ابتدا میگوید مگر انسان میتواند خودش را به خودکشی حاضر کند؟ مگر در کشتن خودش اختیار دارد؟ آیت الله بهجت سپس به جریان عاشورا میپردازد و میگوید «بالاخره چه عرض کنیم؟ اینها دیگر از رسالهها در نمیآید، آنها خودشان میدانند و جواب کار خودشان و حال خودشان».[2]
سروش محلاتی این رویکردها را نمیپذیرد و عنوان میکند که حرکت امام کاملاً منطبق با عقل و تدبیر و منطق بود و قدمی از آن بیرون نگذاشته است. به تعبیر وی: «امام حسین (ع) میدانست که شرایط در کوفه تغییر پیدا کرده است. این جنگ در روز عاشورا موجب آن نمیشود که حکومت یزید ساقط شود و ایشان قدرت را به دست بگیرد. ایشان چنین توقع و انتظاری نداشت. بلکه یک هدف بلندتر و مقدستر و والاتر وجود دارد. امام حسین برای آن هدف عالیتر و والاتر فداکاری میکند. چرا غیر معقول باشد؟ چرا عقل آن را تأیید نکند و نپسندد؟ چرا باید عشق را جایگزین عقل بکند تا عشق بخواهد این مشکل و معما را حل کند؟»[3]
عزت حکیمانه
سروش محلاتی یکی از مؤلفههای برجسته عاشورا را در حرکت عزتمندانه امام میبیند. وی میان دو نحوه از عزت تفکیک قائل میشود. به تعبیر وی هر مقاومتی یک هدف دارد و یک هزینه. هزینه چه مقدار و در قبال این هزینه چه هدفی تأمین میشود. اگر در این معامله بتوان تشخیص داد و به نتیجه رسید که آنچه را به دست میآوریم ارزشمندتر از آن چیزی است که از دست میدهیم، این رفتار عزت طلبانه حکیمانه است. اما اگر آنچه میدهیم با ارزشتر است نسبت به آنچه که به دست میآوریم، این رفتار عزت طلبانه سفیهانه است.[4] وی با برشمردن آنچه امام از این حرکت به دست آورد، حرکت اما را عزت طلبی حکیمانه میداند.
همچنین از مؤلفههای عزت حکیمانه این است که باید از روی اراده و آزادی به انجام برسد. از همین روست که امام حسین (ع) در شب و روز عاشورا مکرر به اصحاب خود فرمودند هر کس میخواهد برود، برود. من بیعت خودم را برداشتم. به تعبیر سروش محلاتی: «این سوالی است که در طول تاریخ بارها و بارها مطرح شده است و آن این است که چرا امام حسین (ع) اصحاب خود را آزاد کرد تا بروند؟ مگر تکلیف نداشتهاند؟ مگر جهاد نبود؟ مگر مبارزه با ظلم بر عهده آنها نبود؟ مگر این تکلیف اختصاص به امام حسین داشت؟ سِرِّ این مطلب این است که عزت خواهی یک مقوله اختیاری است نه یک مقوله اجباری و تحمیلی. اصلاً ماهیتش این است اگر اجباری و تحمیلی شد دیگر ارزش عزت خواهی وجود ندارد و هر اسمی میتوان روی آن گذاشت».[5]
به بهانه دین نباید اخلاق را کنار نهاد
یکی دیگر از مواضعی که سروش محلاتی در خصوص واقعه عاشورا به آن توجه میدهد، نادیده گرفتن اخلاق و برجسته ساختن دین در مقابل آن است. وی معتقد است که اگر اخلاق را در مواجهه با گزارههای دینی مورد توجه نداشته باشیم، میتواند به فجایعی منجر شود. به تعبیر محلاتی، دین هیچگاه نباید جایگزین اخلاق گردد. برخی گرایشهای انسانی را خداوند در وجود انسان قرار داده است که بعضاً از آن تحت عنوان فطرت یاد میشود. اگر انسان این فطرت را نادیده بگیرد و به بهانه عمل به دین، پا بر روی احکام فطری و اخلاقی بگذارد، به فجایعی نیز منجر میشود.
سروش محلاتی عنوان میکند افرادی که در مواجهه با دین، اخلاق را به فراموشی میسپارند و آن را در نظر نمیآورند ممکن است که به زشتترین امور هم اقدام کنند. به تعبیر او: «این افراد اولاً اگر متدین باشند و ثانیاً در دوران تدین خود فطرتها و گرایشات اصیل خود را نابود کرده باشند اینها سفاکترین انسانها خواهند بود. در حالی که جنایتکاران دیگر هم جنایت میکنند اما ممکن است ریشههایی از انسانیت در وجودشان باقی مانده باشد، که آنها را مؤاخذه کند که چرا این جنایت را انجام دادید و شاید تنبّه پیدا کنند. همان ریشهها بازدارنده و کنترل کننده است. اما هیچ کنترلی روی این افراد [که به بهانه عمل به دین پا بر روی اخلاق میگذارند] نیست. اگر انسان متدین دین را عوضی بفهمد و نتیجه عوضی فهمیدن این باشد که انسانیتش هم نابود شود و کنار بگذارد، در این صورت این انسان متدین از هر انسان دیگری خطرناکتر و سفاکتر میشود و جنایتهایی که او انجام میدهد هیچ کسی نمیتواند با او برابری کند».[6]
تعمیمهای ناروا
یکی از انتقادهایی که سروش محلاتی از مبلغین دارد این است که بعضاً شرایطی که امام حسین (ع) با آن مواجه بود را به کلی به زمانهای دیگر سرایت میدهند و نتایجی از آن میگیرند که چندان مقبول نیست. وی عنوان میکند که قطعاً قیام امام حسین (ع) تعمیم پذیر است، ولی معنای تعمیم پذیری این است که این الگو، به «شرایط مشابه» تعمیم داده شود. اما امروزه عدهای تعمیم پذیری را به معنی تعمیم به «همه شرایط» میدانند. این در حالی است که ما برای تعمیم عادلانه، ابتدا باید مؤلفههای اصلی قیام حضرت را به دست بیاوریم. مثلاً حضرت با حاکم جائری روبه روست که فرمود او میخواهد فاتحه اسلام را بخواند، «وَ عَلَی الاِسْلامِ، ألسَّلامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الاُمَّهُ بِراع مِثْلَ یَزِیدَ» براساس این مؤلفه، نمیتوان این الگو را به مقابله با هر حاکم جائر و منحرف تعمیم داد.
مؤلفه دیگر آن است که در کربلا، همه راهها را به روی حضرت بسته بودند، اجازه نمیدادند که حضرت به مدینه برگردد و یا به منطقه دیگری برود، حتی عبیدالله حاضر نبود اجازه دهد که امام حسین (ع) به طرف شام برود، آنجا حتی امکان صلح هم نبود. به تعبیر شهید مطهری، دشمن در برابر امام حسن مجتبی (ع) حاضر به صلح بود، ولی در برابر امام حسین (ع) فقط «تسلیم» حضرت را میخواست و لذا «هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه» مقاومت در برابر تسلیم بود، نه مقاومت در برابر صلح.
سروش محلاتی با این تبیین عنوان میکند که: «بنده به اسوه بودن قیام امام حسین (ع) باور دارم و تأسی به حضرت را لازم می دانم؛ ولی معتقدم تکرار صوری شعارهای کربلا، تأسی و پیروی از حضرت نیست».[7]
قیام برای جهلزدایی
یکی از مقولاتی که سروش محلاتی در تحلیل واقعه عاشورا به آن توجه دارد، حرکت امام در جهت رفع دیکتاتوری و جهل است. او بر این مساله تاکید دارد که قیام امام حسین (ع) ناشی از جامعهای بود که بنی امیه ساخته و در آن، جهل را رواج داده و دیکتاتوری را حاکم کرده بود. به تعبیر او بنی امیه میخواست که جامعه به لحاظ فهم و درک بسته باشد. یعنی میخواست قدرت تشخیص مسائل را از مردم بگیرد تا حوادثی که اتفاق می افتد را به درستی درک نکنند. لذا بنی امیه برای اینکه این مساله تحقق پیدا کند چند سیاست را در پیش گرفتند:
الف) سیاست سختافزاری
حکومت به صورت جدی مرزها را کنترل میکرد و حتی الامکان جلوی رفت و آمد مردم را میگرفت تا کسانی که در شام زندگی میکنند کمتر بیرون بروند و کمتر از اوضاع مطلع شوند.
ب) سیاست نرمافزاری
بنی امیه مشخص کرده بودند که مبلّغین دینی یک سری از موضوعات را باید به مردم یاد بدهند و طرح این مباحث آزاد است. اما طرح برخی دیگر از مسائل ممنوع است. یعنی طبق این لیست، در این زمینهها نمیتوانند بحث کنند.
این دو سیاستی بود که بنی امیه در پیش گرفته و به ترویج جهل در قالب یک نظام دیکتاتوری اقدام میکردند. محلاتی از همینجاست که عنوان میکند در جامعه اسلامی میباید نقد و پرسشگری همیشه وجود داشته باشد و به هیچ بهانهای از آن تخطی نشود. وی با اشاره به آیه شریفه «اِتَّخذوا اَحبارَهُم وَ رُهبانَهم اَرباباً مِن دونِ الله وَ المسیحُ ابن مریم و ما اَمَروا الا لِیَعبدوا الهاً واحداً لا اله الا هُوَ سُبحانَه عَمّا یُشرِکون» عنوان میکند که خداوند از مسیحیان انتقاد کرد که چرا شما علمای دینتان و راهبان را به عنوان «رَب» اخذ کردید؟ اینکه با توحید سازگار نیست. ربوبیت یک انسان برای انسانهای دیگر معنا ندارد. یهودیها و مسیحیها گفتند این اتهامی است که به ما وارد میکنید. ما هرگز علمای دینمان را نمیپرستیم و آنها را ربّ نمیدانیم. این چه نسبتی است که شما به ما میدهید؟ در ذیل این آیه امام صادق (ع) به این سئوال پاسخ دادهاند. حضرت فرمود پرستش یعنی تسلیم مطلق بودن. یعنی بدون چون و چرا اطاعت کردن. آیا شما از علمایتان این طور اطاعت مطلق دارید؟ گفتند بله. حضرت فرمود پس اطاعت از علما جای اطاعت از خدا را گرفته است. در حالی که اطاعت باید از خدا باشد نه غیر خدا.[8]
سروش محلاتی با این تحذیر که هر گاه پرسشگری از جامعه رخت ببندد، به سمت دیکتاتوری میل میکند، معتقد است که جامعه زمان امام حسین (ع) نیز جامعه بستهای بود و راهی برای باز شدن این انسداد فراگیر وجود نداشت. همه راهها را مسدود کرده بودند. البته وقتی کار به جایی برسد که همه راههای تنفس بسته شده باشد و همه مجاری ادراک و دسترسی آزادانه به اطلاعات مسدود شده باشد، در این شرایط برای نجات مردم از جهل یک راه بیشتر باقی نمیماند. امام حسین هم همان یک راه را داشت و از آن استقبال کرد «بذل مهجته فیک».[9]
ارجاعات:
[1] محمد سروش محلاتی، عقلانیت در عاشورا، ص 21-20
[2] محمد سروش محلاتی، فقاهت در عاشورا، ص 120
[3] سروش محلاتی، عقلانیت در عاشورا، ص 21
[4] همان ص 31
[5] همان، ص 31
[6] همان، صص 41-42
[7] گفتگوی سایت شفقنا با سروش محلاتی، نگاه فقه به حادثه عاشورا؛ 28 شهریور 1398
[8] سروش محلاتی، عقلانیت در عاشورا، ص 66
[9] همان، ص 70