سروش دباغ؛ تعالیم اخلاقی و اگزیستانسِ عاشورا برای امروزِ ما
سروش دباغ ازجمله متفکرانی است که به تحلیل در خصوص واقعه عاشورا پرداخته است. وی رویکردی که مرحوم صالحی نجفآبادی در خصوص حرکت امام حسین(ع) بیان میکرد را مقبولتر دانسته و آن را دارای شواهد تاریخی بیشتری میداند.[1] دباغ اما میکوشد تا مواجهه امروزی با واقعه عاشورا را نشان دهد. وی بر آن است تا درسهایی که امروز باید از مَرام حسین بن علی(ع) آموخت را بیان کند.
دباغ در ایدههای خود، طرحوارهای از عرفان مدرن را صورتبندی کرده است. بر اساس این طرح، مؤلفههایی که یک انسان امروزی بر اساس آن میتواند قدم به وادی سلوک بگذارد را ترسیم کرده است.[2] او نشان داده که در دنیای راز زدایی شده کنونی، چگونه و بر اساس چه معیاری میتوان سلوک معنوی پیشه کرد و همچنان امیدوار به رایحههای معنوی در زندگی بود.
سروش دباغ در مواجهه با حرکت امام حسین(ع) نیز میکوشد تا الگویی از ایشان برای یک سالک مدرن ارائه دهد. به باور وی، نمیتوان بهصرف یک سری مفاهیم تاریخی بسنده کرد و درسآموزی امام(ع) برای امروز را در نظر نیاورد. از همین روست که وی دو رویکرد کلی را نسبت به حرکت امام حسین(ع) مورد توجه قرار میدهد. یکی رویکرد اخلاقی است و دیگری مواجهه اگزیستانس با حرکت امام(ع).
امام حسین(ع) هیچ کجا نگفته است که میخواهد احکام فقهی را دوباره زنده کند. اگرچه زنده کردن آن هم میتوانسته مطلوب امام(ع) باشد اما در این تعبیر، صرفاً جنبه اخلاقی و عدالتگستری مطمح نظر امام(ع) بوده است. دباغ بر این مسئله تأکید میکند که امام حسین (ع) در تعبیر خود هیچگاه نمیگوید که فیالمثل یزید احکام فقهی را اجرا نمیکند. بلکه تأکید امام این است که عدالت به محاق رفته و ظلم فراگیر شده است.
مواجهه اخلاقی با حرکت امام حسین(ع)
در این خصوص دباغ برخی از تعابیری که از امام(ع) برجایمانده را مورد تحلیل قرار داده و دو تعبیر از امام را موردبررسی قرار میدهد.
1-تعبیری مشهور از امام حسین(ع) برجایمانده که خطاب به لشکریان دشمن فرمودند: «اِن لَم یَکُن لَکم دینٌ وَ کُنتم لا تَخافون المَعاد کُونوا احراراً فی دُنیاکم». اگر دین ندارید و از معاد نمیترسید، پس در دنیایتان آزاده باشید.
دباغ، ویژگیهای اخلاقی را در این تعبیر برجسته میبیند. وی بر اساس این تعبیرِ امام(ع)، عنوان میکند که: «مفروض امام حسین(ع) این است که میتواند کسی دیندار نباشد اما از حرّیت بهرهمند باشد». امام(ع) بر این مسئله تأکید دارد که اگر کسی به آخرت هم ایمان و اعتقادی ندارد، میتواند و میباید در این دنیا زیست اخلاقی داشته باشد. در اخلاق است که از حرّیت و کرامت سخن به میان میآید. پس وقتیکه امام(ع) از حرّیت و آزادگی و کرامت سخن میگوید، بر یک ویژگی ممتاز اخلاقی تأکید و توجه دارد.
دباغ معتقد است که بر اساس این سخن میتوان دریافت که اخلاق مستقل از دین است. میشود به نحو مستقل هم در خصوص اخلاق سخن گفت. و این یکی از مفروضات امام حسین(ع) بوده است. ممکن است کسی به دین و آموزههای ادیان معتقد و ملتزم نباشد، اما این بدان معنا نیست که در زندگی، مرامی غیراخلاقی پیشه کند. اگرچه بسیاری از آیات قرآنی و تعالیم دینی هم به اخلاق تأکید دارند ازجمله انَّ اللهَ یأمُرُ بالعدلِ وَ الاِحسان.(نحل- 90) اما این بدان معنا نیست که اخلاق را صرفاً از راه دین میباید به انجام رساند.
دباغ عنوان میکند که استقلال اخلاق از دین، یکی از آموزههایی است که میتوان در این سخنِ امام دریافت و آن را در روزگار کنونی مورد توجه و تأکید قرار داد.
2-تعبیر دیگری از امام حسین(ع) نقل است که بر اساس آن عنوان میکند «اِنی لَم اَخرُج اَشراً و لا بطراً و لا ظالماً و لا مفسداً انّما خرجتُ لِطَلبِ الاِصلاحَ فی اُمهِ جدّی و اَبی». من برای سرکشی و خودپسندی و تکبر و فساد کردن و ظلم نمودن خارج نشدم. بلکه من برای اصلاح امت جدم و پدرم خارج شدم.
در این تعبیرِ امام(ع) نیز جنبههای اخلاقی وجود دارد و دباغ آن را برجسته میبیند. وی عنوان میکند که امام(ع) میگوید من خواهان بازگشت به سیره جدم رسولالله هستم. و میدانیم که پیامبر(ص) نیز عنوان کرده است «انی بعثت لاتمّمَ مکارمَ الاخلاق» پیامبر(ص) هدفِ رسالت خود را اتمام مکارم اخلاقی قرار داده است.
امام حسین(ع) هیچ کجا نگفته است که میخواهد احکام فقهی را دوباره زنده کند. اگرچه زنده کردن آن هم میتوانسته مطلوب امام(ع) باشد اما در این تعبیر، صرفاً جنبه اخلاقی و عدالتگستری مطمح نظر امام(ع) بوده است. دباغ بر این مسئله تأکید میکند که امام حسین (ع) در تعبیر خود هیچگاه نمیگوید که فیالمثل یزید احکام فقهی را اجرا نمیکند. بلکه تأکید امام این است که عدالت به محاق رفته و ظلم فراگیر شده است.
دباغ معتقد است که این تعبیر امام حسین(ع) را میباید در دنیای کنونی به نحو دقیقی فهمید. عدل و ظلم مفاهیمی هستند که تختهبند زمان و مکانند. فیالمثل یک رفتار ممکن است در زمان و مکانی عین عدل باشد اما در زمانی دیگر، ظلم تلقی شود. هدف امام(ع) در آن زمان نیز اجرای عدل بوده است. به تعبیر دباغ آنچه در جهان امروز عدل محسوب میشود را باید شناخت و آن را مراعات کرد و به آن تأکید نمود. به عنوان نمونه، تأکید به برابریهای انسانی یکی از مصادیق عدل در جهان امروز است. تضییع حقوق انسانها به هر قصد و نیتی مصداق عمل ظالمانه است. اگر کسی بخواهد عمل اصلاحی کند، باید فارغ از نژاد و مذهب، به رفع تبعیض و نابرابریها کمک کند. پاسداشت حقوق اقلیتها یکی از مواردی است که عین عدل محسوب میشود و مخالفت با ظلم است.
دباغ تأکید میکند که باید مصادیق عدل و ظلم را در جهان امروز شناخت و مرام حسینی را در رفع نابرابریها در جهان کنونی دید. دغدغههای امام(ع) را باید در نظر داشت و آن را در جهان امروز مورد توجه قرار داد. در این صورت است که مرام حسینی پیشه کردهایم.[3]
مواجهه اگزیستانس با حرکت امام حسین(ع)
دباغ در حرکت امام حسین(ع) جنبههای اگزیستانس را هم مورد توجه قرار میدهد. در این موضوع نیز وی به دو موردِ مشخص اشاره میکند.
1-سبکبالی
دباغ با توجه به اشعار مولوی و سهراب سپهری، ویژگی سبکبالی را در امام(ع) و یارانش سراغ میگیرد. مولوی در تعبیری گفته بود «کجایید ای سبک بالان عاشق/پرندهتر ز مرغان هوایی» و سهراب در اشعار خود از «امکان یک پرنده شدن» سخن گفته است. همین تعابیر نشان میدهد که سبکبالی و سبکروحی یکی از ویژگیهای ممتاز سالکان است. تعلقات را کاستن و روح را آزاد کردن از مؤلفههایی است که سالکان بدان نائل میآیند. این سبکبالی وقتی در میرسد که تعلقات کاسته شود. و امام حسین(ع) و یارانش از این تعلقات کاسته بودند و پای در میدان رزم گذاشتند.
دباغ تأکید میکند که وقتی پای میل و خواستههای انسانی به میان میآید، بسیار دشوار است که از آنها چشم ببندیم. اما در واقعه عاشورا شاهدیم که آنها این تعلقات را به کناری نهادند. و این نشان از سبکبالی اصحاب کربلا داشته است.
دباغ با توجه به آیه لَن تَنالُوا البرّ حَتی تُنفِقوا ممّا تُحبّون نیز عنوان میکند که حقیقتِ بِرّ و نیکی زمانی رخ میدهد که انسان از آن چیزی که بدان وابسته است و بیشتر دوستش دارد گذر کند. در نزد سالک مدرن نیز این رویکرد وجود دارد. این تمتعات دنیوی چونان کف دریا هستند، درحالیکه گوهرهای حقیقی در عمق وجود دارد. اما عموم آدمیان مفتونِ همین کفها میشوند. در حرکت امام حسین(ع) شاهدیم که ایشان و یارانشان از این کفها گذر کردهاند و به عمق این دریا نظر داشتهاند و گوهرهای حقیقی را رصد نمودهاند.
دباغ همچنین با تأکید بر سخن سهراب سپهری که گفت: «من چه دیر فهمیدم که انسان یعنی عجالتاً» عنوان میکند که سرمهای باید به چشم زد و بر این اساس به زندگی نظر کرد و زندگی در دنیا را به دیده موقتی نگریست. اگرچه باید کام خود را از دنیا گرفت اما باید دانست که این دنیا سرای قرار نیست. و این رویکرد را در اصحاب کربلا به نیکی میتوان شاهد بود که این دنیا را عرصه ثبات نمیدانستند.
از همینجاست که نحوه مواجهه انسانها با مرگ نیز متفاوت میشود.
دباغ از همین موضع است که یکی از درسآموزیهای امروز از عاشورا را در مرگشناسی میداند. به تعبیر او مرگشناسی آینهای است که آدم میتواند خود را بهتر در آن بنگرد. امام حسین(ع) و یارانش ازآنجاکه تعلقاتی نداشتند، مرگاندیش و مرگآگاه بودند.
2-مرگاندیشی- مرگآگاهی
یکی از مباحثی که دباغ به آن توجه بسیار داشته، مقوله مرگ و انحاء مختلف مواجهه با آن است. وی اقسامی را برای مواجهه با مرگ در نظر دارد.
به باور وی، برخی از آدمیان در مواجهه با مرگ، به کورمرگی دچار شدهاند. به این معنا که ترجیح میدهند به سرنوشتِ محتومی که در انتظار ایشان است فکر نکنند و نیندیشند.[4] برخی دیگر به مسئله مرگ میاندیشند و به آن التفات داشته؛ اما درعینحال از آن در هراسند. این مواجهه را مرگهراسی گویند. به نزد این افراد، زندگیِ این جهانی، شیرینی و جذابیتِ بسیار دارد؛ ازاینرو رها کردنِ آن تلخ است. ریشه اصلی چنین واهمهای از مرگ، تعلقاتِ دنیویِ بسیار است.[5]
طیفی سومی نیز وجود دارند که در مواجهه با مرگ، مرگاندیشی پیشه ساختهاند. به این معنا که نزد این افراد، نه هراس از مرگ وجود دارد و نه نادیده انگاشتن آن. به نزد مرگ اندیشان، زوال و فنا حقیقیترین حقیقت این عالم است. انسان نیامده است که بماند، بلکه قرار است چند صباحی بر روی این کره خاکی بِزید و سپس صحنه را ترک کند و منزل به دیگری بسپارد. چنین کسی ناپایداری و ناماناییِ جهانِ پیرامون را به عیان میبیند و به آن دل نمیبندد.[6]
طایفه دیگری هم هستند که گامی فراتر گذاشته و مرگآگاهی را تجربه میکنند. آنها علاوه بر اینکه به زوال دنیا باور دارند اما میدانند که باید قدر تکتک لحظات زندگی را دانست و کوشید تا بهرغم تمام ناملایمات، به بهترین نحوی از زندگی بهره برد و به چشمه آرامشِ درون متصل شد.
دباغ با ترسیم این انحاء از مرگ، «بلاجویان دشت کربلایی» را انسانهایی مرگاندیش و مرگآگاه میداند. آنها چون تعلقات زیادی نداشتند و به مرتبه مرگ آگاهی دست یافته بودند توانستند که در میدان کربلا قدم بگذارند.
دباغ از همین موضع است که یکی از درسآموزیهای امروز از عاشورا را در مرگشناسی میداند. به تعبیر او مرگشناسی آینهای است که آدم میتواند خود را بهتر در آن بنگرد. امام حسین(ع) و یارانش ازآنجاکه تعلقاتی نداشتند، مرگاندیش و مرگآگاه بودند.[7] و این یکی از بزرگترین تعلیمات عاشورایی برای جهانِ امروزی است.
ارجاعات:
[1] نقل از سروش دباغ: سویههای اخلاقی و عرفانی قیام امام حسین(ع)؛ نقل از سایت جماران
[2] رک: سروش دباغ، آبی دریای بیکران
[3] سخنرانی سروش دباغ تحت عنوان «عاشورا و سالکان مدرن»؛ شب ششم محرم 2020؛ مؤسسه فرهنگی امام حسین (ع) اتاوا
[4] سروش دباغ، فلسفه لاجوردی سپهری، ص133
[5] همان، ص135
[6] رک: سروش دباغ، حریم علفهای قربت، ص49 به بعد
[7] سخنرانی سروش دباغ تحت عنوان، عاشورا و سالکان مدرن، 26 آگست 2020