چرا اوگاندا برای اسرائیل مهم است؟؛ هرجا اسمی از نیل هست اسرائیل هم هست!
اگر بتوان جایی را در دنیا پیدا کرد که اختلاف دمای تابستان و زمستان آن کمتر از 10 درجه باشد، حقیقتاً یکی از آنها کشور اوگاندا یا همان سرزمین زیبایی ست که علاوه بر خاک حاصلخیز، فلاتها، دریاچهها، کوهها و مناظر منحصر به فردش، سرچشمه رود نیل هم هست؛ و هرکجا اسم نیل میآید بحث رژیم صهیونیستی هم مطرح میشود. لذا بر آن شدیم تا برای آگاهی از اهمیت اوگاندا برای این رژیم با آقای سید کاظم مهرنیا، رایزن فرهنگی سابق ایران در اوگاندا و کنیا، مصاحبهای داشته باشیم.
در ابتدا اگر ممکن است مختصر توضیحاتی در مورد کشور اوگاندا بفرمایید.
اوگاندا کشوری کوچک با مساحت 236 هزار کیلومتر، در قلب آفریقای زیر صحرا و در شرق قاره آفریقا واقع شده است. نام این کشور به معنی سرزمین زیباییست و شعار ملیشان هم «برای خدا و کشورم» میباشد.
اوگاندا در سال 1962 از کشور انگلستان استقلال پیدا کرد. ساختار نظام حکومتی در این کشور جمهوری و قدرت اکنون در دست «موسِوینی» رئیس جمهور مقتدر این کشور میباشد.
جمعیت اوگاندا در سایتهای مختلف متفاوت ذکر میشود، معمولاً بین 30 میلیون تا 36 میلیون نفر؛ دلیل آن هم این است که به دلیل مشکلات اقتصادی از سال 2008 در این کشور سرشماریای دیگر انجام نشده است.
زبان رسمی در اوگاندا انگلیسیست اما زبان سواحیلی هم رواج دارد. حدود 66 درصد از مردم این کشور مسیحی (با 33% کاتولیک و نیم دیگر پروتستان)، 16 درصد مسلمان و 18 درصد هم آنیمیست و بودیسم و پیرو سایر ادیانند. مسلمانان اکثراً شافعی مذهبند.
طبق آمار، تقریباً 6 میلیون نفر مسلمان در این کشور زندگی میکنند که از این تعداد، حدود 300 هزار نفر نیز شیعهاند. مراکز شیعیان در اوگاندا شامل یک مرکز علمی به نام خاتم الانبیاء، مسجدی به نام مسجد امام رضا و یک موسسه فرهنگی به نام امام حسین است.
اکثر شیعیان همان خوجه های اثنی عشریِ هندیای هستند که در دوران استعمار انگلستان و پس از آن به این کشور مهاجرت کردند.
اهمیت ویژه اوگاندا به این دلیل است که دریاچه ویکتوریا و سرچشمه رود نیل در این کشور واقع شده است.
لازم به ذکر است حدود 13 درصد از آب رود نیلِ سفید از اوگاندا تأمین میشود و هرکجا اسم نیل میآید بحث مصر، رژیم صهیونیستی و بالطبع سودان هم مطرح میشود. بنابراین رژیم صیهونیستی اوگاندا را به عنوان یکی از جایگاههای «مشرق الاذکار» انتخاب کرد.
مشرق الاذکار به چه چیزی اطلاق میشود؟
مشرق الاذکار معابد هفتگانه فرقه ضاله بهائیت هستند، معابدی بسیار عظیم که بهائیهای سراسر جهان برای عبادت یا زیارت به آنجا میروند. این معابد فقط در هفت نقطه از جهان قرار دارند، یکی در اورشلیم، یکی در روسیه و در سراسر آفریقا فقط در اوگاندا.
چرا اوگاندا برای اسرائیل اهمیت دارد؟
رژیم صهیونیستی طرحی را به نام «ماشاو» یعنی کشت برون مرزی، در اوگاندا اجرا کرد، این طرح توسط این رژیم برای بحث کشاورزی فراسرزمینی و اصلاح نژاد اجرا شد. به منظور کشاورزیِ فراسرزمینی سه کشور حاصلخیر اوگاندا، غنا و اتیوپی جهت گسترش صنعت کشاورزی با تاکید بر اصلاح نژاد نباتات انتخاب شدند.
با توجه اینکه رژیم صهیونیستی در سرزمین غصبی خود زمینهای وسیعی برای پروژههای کشاورزی در اختیار ندارد و از سویی آفریقا داری خاکی حاصلخیز و قابل دسترس است.
لذا این کشورها را برای اجرا و گسترش پروژههای کشاورزی خود برگزیده است و سالانه محصولات متنوع و فراوانی که با هزینههای اندک پرورش میدهد را به نام خود به نقاط مختلف دنیا صادر مینماید.
یعنی اهمیت اوگاندا برای اسرائیل تنها به خاطر کشاورزی آن است؟
خیر، دلایل دیگری نیز وجود دارد. یکی از دلایل مهمی که پیشتر ذکر شد حضور فرقه ضاله بهائیت در این کشور است. همچنین این رژیم قصد داشت اوگاندا را به عنوان بخشی از سرزمین موعود معرفی کند و گروهی از یهودیان را در این کشور اسکان دهد.
برای رسیدن به این هدف شروع به پاکسازی نژادی و دینی در این کشور کرد، به طوریکه به قدرت رساندنِ آیدی امین، دیکتاتور این کشور طی سالهای 1971 تا 1979 به همین منظور بود.
آیدی امین اعتقاد داشت که تمامی آسیاییها باید از اوگاندا خارج شوند چراکه آسیاییها اکثر شیعیان اثنی عشری بودند و معاند و مزاحم محسوب میشدند.
آیدی امین جنایات هولناکی را (نه تنها علیه آسیاییها بلکه علیه سفید پوستان) مرتکب شد که با فشار جوامع بین الملل و کمک ارتش تانزانیا به چریکهای اوگاندایی، از حکومت خلع شد.
نکتهای که لازم است در مورد خوجه های شیعه در اینجا ذکر شود این است که خوجه ها تشکلهای بسیار منظم و سازمان یافتهای دارند و در کلونیهای خود به آفریقاییها و سایر افراد، اجازه ورود و عضو شدن نمیدهند.
یکی از دلایل سختگیریِ خوجه ها همین اقدامات خشونت بار آیدی امین بود، یعنی هنگامی که برخی آفریقاییها با جلب اعتماد خوجه ها و تغییر مذهب، توسط جمعهای آنها پذیرفته شده بودند، تعدادی از آنها مانند ستون پنجم عمل کرده و با سوءاستفاده از فرصتِ حضور در بین خوجه ها، اخبار و اقدامات جمعیت آنان را به دستگاه حکومتی گزارش میدادند و این فرصت را برای آیدی امین فراهم میکردند تا در سرکوب خوجه ها موفق شود.
آیدی امین به خوجهها که صاحب ملک و املاک، کارخانه و اموال زیادی بودند (خوجه ها در آفریقا اکثراً تاجر مسلکند) یک هفته فرصت داد تا دارایی خود را رها کنند و با مقدار کمی پول از اوگاندا خارج شوند؛ پس از این واقعه اکثر خوجه ها به کشورهای اروپایی و انگلیس مهاجرت کردند.
این اقدامات موجب شد که امروزه اگر برای مثال به نماز جماعت خوجه ها بروید فقط هندیها را میبینید و آفریقاییها به هیچ عنوان اجازه ورود به جمع نمازگزاران داده نمیشود.
آیا ایران از بعد فرهنگی یا تبلیغی توانسته به اوگاندا ورود کند؟
اکثر فعالیتهای جمهوری اسلامی ایران در شهر جینجا، حاشیه دریاچه ویکتوریا که بزرگترین مرکز شیعیان در آنجاست، انجام شده است.
همچنین جامعه المصطفی نیز در این کشور فعال است. علاوه بر حضور فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، ایران حتی در حوزه بهداشتی پزشکی در اوگاندا حضور دارد.
آیا رژیم صهیونیستی هم در این کشور چنین حضوری دارد؟
بله این رژیم دارای پایگاههای سیاسی و فرهنگی و… در این کشور است. نکته دیگر این است که تمام سیستم اطلاعاتی، امنیتی و حتی تسلیحاتی اوگاندا در دست صهیونیستهاست.
در هرکشوری از این قاره هم که حضور دارند بسیار نقش آفرینند، به طوریکه در همین کشور اوگاندا، نظام حکومتی، دوام و بقاء خود را مدیون حضور صهیونیستها میداند.
البته این را بدانید این حضور یا کمکهای اسرائیل به کشورهای آفریقایی به دلیل اهمیت یافتن کشورهای آفریقایی در نظام بین الملل و تأثیر رأی آنها در سازمان ملل است.
لابی گری و حضور اسرائیل در بطن دولت اوگاندا تا چه حد هست؟
با توجه به آنچه تا کنون بیان شد، واضح است اینها در بطن دولت حضور دارند و تأثیر گذار هم هستند، به طوریکه میتوان گفت صهیونیستها و آفریقایی هریک به خوبی مشغول بازی سیاسی هستند و البته برخلاف تصور ما که فکر میکنیم آفریقاییها از این لابی گریها و یا بازیهای سیاسی چیزی نمیدانند، آنها از نقش خود در این بازیهای سیاسی به خوبی آگاهند.
برای مثال در خصوص بحث کشت برون مرزی مقداری زمین در اختیار ایران قرار دادند و هرگاه رژیم صهیونیستی بخواهد کاری بر خلاف خواست آنان انجام بدهد این نکته را (تخصیص زمین به ایران را) به آنان یادآوری میکنند و به عنوان اهرم فشار از آن سود میبرند؛ به این معنا که به هر دو طرف امتیازاتی میدهند تا بتواند توازن را حفظ کند؛ در هرحال آفریقاییها منافعشان را به هر نحوی تأمین میکنند.
رژیم صهیونیستی چگونه از این ادعا که «یهودیان و سیاهان هر دو مورد ستم واقع شدهاند و قربانی تبعض بودهاند» در جهت نفوذ خود در آفریقا و اوگاندا بهره برده است؟
ببینید عامه مردم آفریقا، شناخت و دیدگاهی را که ما ایرانیان نسبت به صهیونیسم، یهودیت و تاریخ آنان داریم، ندارند. مثلاً میتوان گفت شاید 90% از مردم آفریقا چیزی در مورد هولوکاست نشنیدهاند.
دلیلش هم این است که یهودیان در آن جوامع حضور ندارند، چون میترسند، ترس از تهدید به مرگ، چون جمعیت اندکی دارند؛ مثلاً یک یهودی برای ورود به آفریقا از یک پاسپورت کانادایی یا هویتی از سایر کشورها استفاده میکند چون مسلمانان نفوذ زیادی در آنجا دارند. پس نمیتوان ثابت کرد که صهیونیستها از این مظلوم نمایی چندان بهرهای برده باشند.
یعنی هیچ کلونی یا اجتماع خیلی کوچک هم ندارند؟
نه، یهودیان غالباً ترسو هستند و ابراز نمیکنند که یهودی هستند، دیگر چه برسد به اینکه اجتماعی داشته باشند یا تابلویی هم بزنند.
پیوند بین صهیونیسم و آفریقا تا چه حد در جهت مقابله با رشد اسلام در آفریقاست؟
ببینید من در مصاحبه قبلی هم گفته بودم که یکی از سیاستهای آمریکا و متحدانش در آفریقا این است که آفریقای زیر صحرا باید مسیحی بماند و اسلام در آنجا رشد نکند. مثالی هم از رشد و بورسیه نخبگان مسیحی زدم.
اگر به مسئله افتراق سودان هم توجه کنید نقش رژیم صهیونیستی و حامیانش کاملاً مشخص میشود. به هر حال چنین اقداماتی دارد انجام میشود و اینها در منطقه فعالند که شاید بتوان ادعا کرد تلاش عمده آنها در جهت ممانعت از نفوذ و گسترش اسلام در منطقه و تسلط بر سرشاخههای نیل انجام میباشد.
به عنوان سؤال آخر میخواهم بدانم که چرا در طرح اوگاندا در اجلاس بازل، کشور اوگاندا انتخاب شد؟ و چرا اتیوپی که در حال حاضر پایگاه اصلیِ اسرائیل محسوب میشود، انتخاب نشد؟
در طرح اوگاندا مقرر شد که یهودیانی که در روسیه در خطر بودند به اوگاندا مهاجرت داده شوند که تعداد 200 هزار نفر هم مهاجرت کردند. اما در هفتمین کنفرانس صهیونیسم در سال 1905 تصمیم بر توقف این طرح شد.
در هرحال من فکر میکنم با توجه به پیشینه قویای که اتیوپی از نظر اسلام و خاستگاه اسلام در آفریقا دارد، در آن سالها هم اتیوپی همچنان کشوری مسلمان محسوب میشد که اکثریت مسلمان را داشت و با توجه به اینکه مستعمره هیچ کشوری هم نبود، چندان قابل دسترس به نظر نمیرسید، کمااینکه در آن زمان اوگاندا مستعمره انگلیس بود و این مهاجرت به راحتی صورت میگرفت.