سهروردی تنها حکیم مسلمانی که حکمت ایرانی را احیا کرد / حکمت خسروانی فلسفه نور است
سهروردی تنها حکیمی در اسلام است که فلسفه متروک ایران را بعد از دوره بنیامیه و بنیعباس متروک شده بود، احیا کرد. آنها این فلسفه را از بین بردند، اما او احیا کرد. البته هنوز نیز پانعربیسمها ضد ایرانی هستند که همواره فلسفه ایران و حکمت ایران را متروک کردهاند. این در حالی است که اهورامزدا واحد است و ایرانیان باستان نیز موحد بودند و سهروردی در مقابل یونان ایستاده است.
سهروردی فیلسوف مسلمان و یک مسلمان فیلسوف است، ولی فلسفهاش بیش و پیش از اینکه تحت تأثیر یونان باشد، مانند برخی از فلاسفه، تحت تأثیر ایران باستان است.
ایران باستان دارای فلسفه بوده است و لذا ایشان فلسفه خود را حکمت خسروانی یعنی حکمت ایرانی میداند. یونان و ایران باستان، مهد فلسفه و با هم در تماس هم بودند و گاهی هم حکومتهایشان با یکدیگر جنگ داشتهاند.
البته این را هم باید بگویم که فلاسفه اهل جنگ نیستند و همدیگر را نیز نمیکشند، بلکه این کارها را حکومتها انجام میدهند.
دلایل متروک ماندن میراث فلسفی ایران باستان
فلسفه یونان در قرون اولیه اسلام ترجمه شد و عدهای تحت تأثیر آن قرار گرفتند و هنوز نیز افکار افلاطون، ارسطو و فلاسفه پیش از افلاطون و سقراط در اروپا مطرح است و در ایران نیز ترجمه میشود، اما فلسفه ایران نادیده گرفته شد.
به ویژه پس از آمدن اسلام، آنچه ایرانی بود کنار گذاشته شد و علما نیز به این فلسفه توجه نکردند و به همین دلیل فلسفه ایران متروک مانده است.
شیخ اشراق ضمن اینکه یک مسلمان محکم است، میخواهد حکمت ایران باستان را احیا کند و مسئله وجود که مسئلهای مهمی و موضوع فلسفه الهی است، را درنظر داشته است.
در حقیقت، هر علمی موضوعی دارد و موضوع علم فلسفه نیز وجود است و از وجود و موجود بحث میکند. دیگر فلاسفه نیز همین طور هستند. برخلاف فلسفه عصر جدید که بعد از «کانت» تغییراتی کرده است که واردش نمیشویم، مسئله وجود در فلسفه مطرح است.
تقریری بر تعریف وجود و نور در فلسفه
وجود اصطلاح یونانی است، اما در ایران مسئله نور مطرح است. اتفاقاً اینها که وجودی هستند و از وجود صحبت میکنند، وقتی میخواهند وجود را تعریف کنند، (که اصلاً قابل تعریف نیست) همان تعریف لفظی نیز تعریفی است که برای نور است.
نور به حسب ذات ظاهر است و غیر خود را نیز ظاهر میکند. همین تعبیر را در مورد وجود هم میگویند که ظاهر بالذّات است و غیر خود را ظاهر میکند.
هر ماهیتی با وجود به ظهور میرسد و اگر ماهیتی وجود پیدا نکند، موجود نمیشود. پس وجود را این طور تعریف میکنند که مانند نور است که به حسب ذات ظاهر است و غیر خود را ظاهر میکند.
در ایران باستان به جای وجود، اصطلاح نور را میگفتند و در مقابلش نیز ظلمت است. همچنین آنها ثنوی و مشرک هم نبودند و این نیز یک تهمت است که زده میشود.
خداوند یزدان بود یا به تعبیری اهورامزدا خدا بوده است. اهریمن هم داشتهاند که شیطان بوده ولی شیطان در ردیف خدا نیست. آنها به وحدانیت اهورا باور داشتند، اما به اهریمن هم اعتقاد داشتند که شیطان بوده است و خدای آنها، اهورامزدا بوده و موحد بودند و او نیز وحدانیت داشته است.
سهروردی تنها حکیمی در اسلام است که این فلسفه متروک ایران را که بعد از اسلام به ویژه بعد از دوره بنیامیه و بنیعباس متروک شده بود، احیا کرد. آنها این فلسفه را از بین بردند و او احیا کرد.
البته پانعربیستها هنوز هم ضدایرانی هستند و همواره فلسفه ایران و حکمت ایران را متروک کردهاند. این در حالی است که اهورامزدا واحد است و ایرانیان باستان نیز موحد بودند و سهروردی در مقابل یونان ایستاده است.
میگویند مُثُل افلاطونی چیزی است که اول از ایران گرفته و به یونان برده شد، لذا روابطی وجود داشته است، اما فلسفه ایران متروک ماند و چیزی در دست نداریم.
اروپاییها که تحقیق کردند، از دلایلی به این نتایج رسیدند که آثار یزدانپرستی در خود اروپا بوده است که آثار توحیدی میشود. آگوستین که بزرگترین قدیس مسیحی است.
مذهب ایرانی داشته است و سهروردی هم فلسفهاش فلسفه نور است و اسمش نیز حکمت خسروانی است. او تلاش میکند بگوید این حکمت در ایران وجود داشته است.