سهیل اسعد: مهمترین علت دینگریزی منافع فردی است / ملاک ارزیابی دین
سهیل اسعد ضمن اشاره به برخی از علل دینگریزی تصریح کرد: نقد دین باید با ابزار دینی باشد و با فضای دینی که دین قبول دارد، صورت بگیرد، نه اینکه شما یک موضوع اخروی را با منطق دنیوی نقد کنید. گاهی منتقد دین میگوید منافع دنیوی من با دین تأمین نشده است، خب چه کسی گفته دین آمده تا منافع دنیوی را تأمین کند؟
وی در این نشست اظهار کرد: موضوع امشب این است که آیا مسئله دینگریزی به خاطر ضعف دین است؟ یکسری افراد در تاریخ بشریت داشتیم و داریم که دین را قبول ندارند و فکرشان این است که دین ضعف و نقص دارد یا حداقل فایده ندارد.
این افراد تمام مشکلات جامعه و دولت و حکومت را به گردن دین میاندازند. اگر حکومت دینی باشد و اشکالی در آن وجود داشته باشد، میگویند این اشکالات به خاطر دین است.
انگار دین یک کیسهای است که باید همه زبالههای تاریخ را در آن بریزیم. صورت مسئله این است که آیا این موضعگیری درست یا خیر؟ آیا واقعاً دین مشکل دارد؟ اگر مشکلی دارد درستش کنیم؛ یا اینکه تلقی این افراد از دین تلقی درستی نیست.
وی افزود: برای اینکه وارد بحث دینگریزی شویم، اول باید دین را تعریف کنیم تا تعریف واحدی از دین داشته باشیم. اصل دین پیغامی است که خداوند برای بشریت فرستاده است.
در مفهوم اسلام، مفهوم ادیان مختلف نداریم؛ ما یک دین داریم، یک کلام خدا داریم و یک محتوای الهی و یک پیغام داریم که به آن دین میگویند. پس اصل دین یک چیز است.
یک پیغامی است که خداوند برای بشریت فرستاده است. اگر ما خدا را قبول کنیم و منشأ دین را خدا بدانیم، خود خداوند نقصی ندارد و دین هم به عنوان تعالیم الهی نباید مشکلی داشته باشد.
وی ادامه داد: یک جزء مهمی از دین هست که بعد از «لا اله الا الله» میآید و آن «محمد رسول الله» است. «لا اله الا الله» غایت است که میخواهیم به آن برسیم، «محمد رسول الله» راه است.
چرا «محمد رسول الله» جزء دین است؟ چون غیر از ایشان کسی نمیتواند دین اسلام را درک و تبیین کند. حالا ما چکار کردیم؟ ما به جای بررسی کلام پیامبر (ص) در معادلات خودمان چیزهایی آوردیم و همه مشکلات را به پای دین نوشتیم.
ما به جای اینکه بگوییم دین فقط قرآن و محمد (ص) است، از هر فرصتی استفاده کردیم که بگوییم اگر فلانی این کار را کرده، پس دین ناقص است.
اسعدی در ادامه تصریح کرد: مسئله بعدی این است که آیا دین قابل نقد است و میتوانیم نسبت به آن معترض بشویم؟ آنچه از دین فهمیده میشود، این است که دین مطابقت کامل با فطرت دارد و میان دستور الهی و فطرت انسان مغایرتی وجود ندارد و همه تعالیم، صورتی است از فطرت انسان.
چرا؟ چون اصل برنامه دین برای رساندن انسان به سعادت و بینهایت لذت و زندگی خوب و بینهایت سلامتی و غنای معنوی و روحی و بینهایت تکامل است.
پس اگر دین خوب باشد، نباید دین را نقد کنیم. سؤال بعدی این است که پس چرا دینگریزی وجود دارد؟ برای این مسئله چند علت وجود دارد.
وی تأکید کرد: علت اصلی افرادی که از دین فرار میکنند، به خاطر این است که دین مسائلی را مطرح میکند که ضد منافع شخصی است. معمولاً جنگهای پیامبران سر منافع شخصی بوده است.
اگر شما جنگهای پیامبران را در نظر بگیرید، میبینید بحثشان با مردم سر این نبوده است که خدایی که شما معرفی کردید، خدای درستی نیست، بلکه افرادی که سرسختانه با آنها میجنگیدند، به خاطر این بود که تعالیم دینی کاملاً ضد منافع شخصی آنها بود.
ما باید از این کسی که دینگریزی کرده است بپرسیم واقعاً شما با خود دین و خدا جنگ دارید؟ اگر بگویند مشکل ما با خود دین است، باید بپرسیم معیار شما دنیوی است یا اخروی است؟
وی در ادامه گفت: دین به عنوان برنامه تکامل و منظومه جامع نیامده است دنیای انسان را تأمین کند و تمام. دنیای انسان مقدمه است.
اصل دین برای ازاله حب دنیا آمده است. کسی که میگوید چرا ارث زن نصف مرد است، مشکلش پول است، نه حقانیت احکام. اینهایی که ضد حدود هستند، منطشان یک منطق دنیوی است.
نقد دین باید با ابزار دینی باشد و با فضای دینی که دین قبول دارد، صورت بگیرد، نه اینکه شما یک موضوع اخروی را با منطق دنیوی نقد کنید. مثلاً شما میخواهید از رنگ صحبت کنید، بعد بگویید من ناشنوا هستم. خب رنگ با چشم مرتبط است، نه با گوش.
شما معیارت اشتباه است. معیار دیدن رنگ، سلامت چشم است، نه سلامت گوش. کسی که منتقد دین است، میگوید منافع دنیوی من با دین تأمین نشده است. خب چه کسی گفته دین آمده منافع دنیوی تو را تأمین کند؟ دین برای دنیا و آخرت است.
پژوهشگر اسلامی یادآور شد: مسئله بعدی مسئله ارزیابی انسان از دین است. یکی مشکلی که داریم، این است که آنقدر دین را کوچک کردیم و آنقدر دین را منزی کردیم که با کمترین مشکل میخواهیم از دین خلاص شویم.
آنقدر دین را کوچک کردیم و ساده دیدیم که با کمترین عیب و اشکالی که میبینیم، آن را کنار میگذاریم. این مشکل دین نیست، مشکل خود منتقد و معترض است.
وی افزود: برای اینکه بخواهیم مسئله را حل کنیم، قاعده خدا این است که هر وقت میخواهید دین را ارزیابی کنید و هر وقت میخواهید دین را قضاوت بکنید و حکمی صادر بکنید، یک شرط داریم.
شرط این است که نگاهتان به قرآن باشد، یعنی دینی که میخواهید از آن انتقاد کنید، دین قرآن و دین پیامبر و اهل بیت (ع) باشد. آن دینی که ما از آن دفاع میکنیم، دین قرآن و پیامبر (ص) است.
پس معیار و نگاهی که باید به دین داشته باشیم، قرآن و سنت پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) است. دین فلان آیتالله و فلان پیرمرد و … دین نیست. خیلی از چیزهایی که به عنوان دین میشناسیم، دین نیست.
دینی که باید برایش جان بدهیم، دین قرآن و اهل بیت (ع) است. مابعد آن، یعنی تفسیرهای انسانهای مختلف، مذاهب، مکاتب، تحلیلهای فلسفی، هیچ ارزش دینی به معنای اینکه صحت و سقم دین را مشخص کند، ندارد. بله، بعضی تشخیصها مهم و مفید است، ولی ارزیابی دین از این طریق نیست.