واکنش کچویان به سخنان نصیری در برنامه زاویه؛ از زدن لگام «حیرت» بر دهان شرع تا تندادن به منطق تجدّدی گفتگو
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، طی یادداشتی به برخی اظهارات طرح شده در برنامه زاویه که به موضوع «نسبت میان حجاب و سیاست در ایران» اختصاص داشت، واکنش نشان داد.
قسمت نخست فصل جدید برنامه «زاویه» که با سردبیری و اجرای حبیبالله رحیمپور ازغدی به مناظره حسین سوزنچی، دانشیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه باقرالعلوم (ع) و مهدی نصیری، پژوهشگر حوزه دین و سیاست، پیرامون موضوع «نسبت میان حجاب و سیاست در ایران» اختصاص داشت، با واکنشهای متعدد اساتید و اصحاب علوم انسانی مواجه شد.
در همینباره، حسین کچویان، دانشیار جامعهشناسی دانشگاه تهران و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، در یادداشتی به بیان نکاتی مصداقی و بنیادی درباره چندوچونِ مناظرهٔ برگزارشده و دیدگاههای مطرحشده در آن پرداخته است.
متن یادداشت کچویان به این شرح است؛
دقت در مباحثات جاری در عرصهٔ عمومی، دلالت بر مشکلات جدی در این عرصه دارد. بعضی از مشکلات ناشی از اضافه شدن فضای مجازی و غلبهٔ آن بر این فضاست.
نقصان، جعل، تحریف، بیاعتباری منابع آمارها و نظایر آن از این قبیل میباشد! هر کس به آنچه در اینترنت مییابد، بهعنوان آمار دقیق و تحقیق علمی، بدون ارزیابی منابع و یا سنجش اطلاعات و آمارها استناد میکند.
کثرت منتشرات، سرعت و شتاب آن، تنوع غیرقابل احصای افراد و مؤسسات فعال در فضای مجازی، ناشناسی آنها و امکانات پیچیدهٔ دخل و تصرف در اطلاعات با توجه به دشواری سنجش آن، از علل بروز این مشکلات است.
اطلاعات و آمارهایی که اخیراً بهعنوان تحقیقات علمی و نظرسنجی در مورد مقولاتی مثل دینداری جامعه توسط موسسه مجعول و ضد انقلاب «گمان» پخش و بهسرعت گسترش یافت، خطر این مشکلات را برای مباحثات عمومی نشان میدهد. اما مشکلات دیگر بعضاً بهدلیل هرج و مرج حاصله در این سپهر است که گسترش سپهر عمومی بعد از انقلاب اسلامی و ورود بازیگران متنوع و کثیر به آن بهوجود آورده است.
کسانی مثل آقامیری که معلوم نیست چه تخصص و دانشی داشته یا کجا و چقدر آموزش معتبر دیده، چقدر روشمند در حوزهٔ ادعایی تحقیق کرده یا اعتبار و ارزش آنها و کارهایشان چقدر است.
امروزه در این عرصه بسیار فعالاند که هر یک برای ایجاد انحراف بحث از مسیر درست، جریانسازی انحرافی، طرح ادعاهای بیپایه اما چشمگیر، مخالفخوانی، غوغاسالاری و طرح ادعاهای گزاف، شبههسازی و زیرسوال بردن بیمبنا و دلیل اصول و ارزشها یا آدمها و… کفایت میکند.
گسترش امکاناتی مثل کثرت مؤسسات آزاد و غیر آزاد بهاصطلاح تحصیل و مدرکفروشی و تکثیر دکتری از سویی، و ایجاد زمینهٔ ظهور مجتهدینِ مکتبنرفته و درسناخوانده که چند صباحی در درس استادی حاضر شده و سپس با جمعآوری و کنار هم گذاشتن مطالب حدیثی و غیرحدیثی یا مأخوذ از کتب دیگران با انتشار بهاصطلاح کتاب، اعتبار اجتهاد خود را تضمین میکنند از سویی دیگر، امکان تکثیر افرادی از نوع «آقامیری» را فوقالعاده بالا برده است.
وقتی حضور این افراد با موسساتی مثل «گمان» یا مداخلات رسانههای بیرونی و درونی در مباحثات عرصه عمومی لحاظ شود، انتظار کشف حقیقت و روشنگری بهعنوان کارکرد مباحثات عرصهٔ عمومی بسیار سخت، یا شاید ناممکن شود.
اما احتمالاً مهمترین مشکل معیارهایی باشد که برای داوری مباحثات در این عرصه حاکم است. تفصیل این مشکل بسیار مهم در مجال اینجا نیست چون مساله به محدودیتهای معرفتشاختی برمیگردد که تجدد با از دستدادن امکان کشف حقیقت دچار آن شده است.
از این منظر اینکه مباحثات عرصه عمومی در تجدد، مطابق مصداقی از آن در اندیشههای هابرماس، توافق جمعی بر پایهٔ قبول و رد جمع و جامعه باشد، منطقیِ تجدد و ویژگی ساختاری عرصهٔ عمومی آن است. اما اینکه عرصهٔ عمومی ایران اسلامی درستی یا نادرستی اعدام «افکاری» یا حجاب و بیحجابی را با معیار قبول یا رد این یا آن گروه جامعه ارزیابی کند، فاقد هرگونه منطق و عقلانیت است.
جامعهٔ ایران فاقد هویت یا واجد هویت سکولار نیست که معیار درستی و نادرستی امور در آن، عقل خودبنیاد فردی یا جمعی یا جامعه باشد تا در صورت مخالفت اکثریت (مطابق فرض نادرست)، آنرا تغییر داده یا حذف کنیم.
حتی اگر از دو سوی این مباحثه یکی معتقد با ارزشهای غربی و عقل خودبنیاد بود، نیز منطقاً و عقلاً نبایستی معیار در این بحث خوشامد یا بدآمد جمع باشد چون ایران اسلامی به حجیتهای متعدد از جمله حجیت انقلاب اسلامی بر پایهٔ معیار دین و ارادهٔ حق، داوری و ارزیابی میشود والا بحث دچار تناقض میگردد.
اما عجیب این است که وقتی طرف بحث به حجیت دین استدلال میکند، باز هم معیار مدرنیته دنیاخواه و خواست جمعی را مبنای داوری میداند؛ عجیبتر آنکه این کار با ادعای ضدیت با تجدد یا از سوی فردی انجام شد که مدعیاست در ضدیت با تجدد دو ندارد و حتی عرفان و فلسفه را نیز بهدلیل تعارض آن با دین و داشتن ریشهها یا مایههای یونانی و غیراسلامی رد میکند.
آیا بنا بوده که با ادعای گُنگی دین و زدنِ لگام «حیرت» بر دهان شرع، حقیقت و هدایت را از عقل خودبنیاد و معیار اومانیستی پذیرشِ جمع بخواهیم؟ ظاهراً هر زمان شرع را بهنحوی چه با ادعای قبض و بسط و چه با ادعای «حیرت»، صامت و ساکت میکنند.
قرار بر حکمرانیِ عقل مدرن است واِلا از منظر دین، حلال و حرام محمد (ص) الی یوم القیامه بر یک حال است و هرگاه در جامعه مشکلی در عمل به دین بهوجود آمد، تکلیف یا چاره رهاکردن و تغییر دین نیست.
در جامعهای که اراده کرده بر اساس دین زندگی کند، هرگاه منکر دیده شود، تکلیف این نیست که در مقام توجیه رفتار غیردینی و ضدّدینی برآییم و اهواهِ جمع را دلیل نادرستی آن حکم و توجیه رفتار غیر دینی عدهای دیگر قرار دهیم.
بلکه بایستی مطابق تکلیف دینی در مقام نهی و اصلاح برآییم، و با تلاش برای فهم رفتار غیردینی چارهای برای تصحیح آن بیابیم. عجیب نیست که با دیدن رفتار غیردینیِ عدهای در جامعه بگوییم این نشان میدهد آنها این حکم را نمیخواهند؟
مگر عدم عمل به آن تکلیف دینی، معنایی جز این دارد که شخص به هر دلیلی نمیخواهد از آن حکم تبعیت کند؟ عجیبتر اینکه در جامعه اولین کسانی که در مقام توجیه رفتار غیردینی و تبیین نظری آن در دین برمیآیند و خواهان تعییر حکم خدا میشوند.
مدعیان علم و فهم دیناند! درحالیکه تکلیف دینی آنان این است که در مقام کمک به هدایت آنانی برآیند که گرفتار مشکل شدهاند، نه اینکه با دعوت به تغییر حکم دینی، خطای آنان را موجه و به او برای ادامه رفتار نادرست کمک و گمراهی کمک کند! خود دلیل این وضع غریب، هیچ امر دیگری نیست جز غلبهٔ ذهنیت تجددی که حتی مدعیان ضدیت رادیکال با دین را نیز گرفتار کرده است.
این نوع نگاه که بهطور تام و تمام اندیشه و باوری تجددگرایانه و سکولاریستی است، وقتی از سوی بیدینان دنبال میشود عجیب نیست، عجیب این است که انسان، ادعای ضدیت رادیکال با تجدد داشته باشد، اما چنین مؤمنانه به اصول آن باور داشته و در راه ارزشهای آن جهاد کند!
در واقع، بر اساس آنچه گفته شد، اشکال جدی و پایهای به مناظراتی که ترتیب داده میشود، دو تاست. اشکال اول این است که به شهرت اکتفا کرده و تخصص و قابلیتهای علمی افراد لحاظ نمیگردد، در نتیجه افرادی درگیر بحث میشوند که ادعاهای گزافه و بیمبنا میکنند که انگیزه آن یا کسب شهرت یا حبّ و بغض و نظیر آن است.
اما اشکال دوم این است که افراد تکلیفشان معلوم نیست و این بسیار خطرناک است که کسی از موضع دین سخن بگوید اما ادله یا دلایل وی عمدتاً دنیاگرایانه و تجددی است.
این اشکال که ادعا کند که اکثر جامعه مخالف یک حکم دینی هستند، بدون آنکه دلیل معتبر داشته باشد یک مشکل، اما اینکه بگوید چون مثلاً با فقر نجنگیدید (درستی و نادرستی آن بماند برای جای خود) یا چون شما زیادی در مورد آن حکم، فعالیت کردید و در مورد احکام دیگر نه، یک مصیبت دیگر است!
معلوم نیست این ادله چه ربطی به دین و جامعه و نظام دینی دارد؟ یا اینکه بگوییم چون منظومهٔ دین کجوکوله تصویر شده، پس باید فلان حکم را تعطیل کرد.
بله، افراد میتوانند از موضع غیردینی دلیل بیاورند اما نباید خود را جای اهلِ دین یا حتی طرفدار انقلاب جا بزنند، مگر اینکه واقعاً چنین باشند و نه اینکه موجب گمراهی مردم شوند.
دلیل انتشار این پاسخ شعاری و غیرعلمی و کلی گویانه و اتهام زنانه و خودمحور پندارانه چه بود ؟ آیا توصیه یا اجباری در کار بود ؟
آقای کچویان، دچار مغالطه اشتراک شده اید : وجوب حجاب (در حدود قابل تعیین پس از بررسی) با وجوب اجبار یا الزام به حجاب ، تفاوت دارد . رسیدن از اولی به عنوان مقدمه به دومی به عنوان نتیجه و حکم نیازمند مقدمه دیگری است که عبارت است از : الزام و اجبار دیگران به هر امر لازمی در هر صورتی و همواره ، لازم است. اگر استدلالی در اثبات این مقدمه اخیر دارید (چه شما و چه همفکرانتان) می شنوم