نگاه الهیاتی به مسئلهٔ شر

همایون همتی

با همه تلاش‌های بزرگان، هنوز ما در آغاز راه هستیم. باید گام‌های ابتدایی را برداریم، به‌ویژه با توجه به دیدگاه‌های جدید و دفاعیات جدید، تجربه دینداران جهان و اله‌دان‌های مسیحی، یهودی، بودایی، زرتشتی و کارهای جدیدی که شده است. روان‌پزشکان، فیلسوفان اخلاق و متخصصان اخلاق زیستی، اخلاق پزشکی، طرفداران محیط زیست، همگی ابواب جدیدی را روی این بحث گشوده‌اند که پیش‌تر به این شکل مطرح نبوده است.

یکی از صفات خدا که در دانش “فلسفهٔ دین” موردبحث قرار می‌گیرد، صفت نیک‌خواه یا خیرخواه مطلق است. برای مثال در متون الهیاتی و اخلاقی گفته می‌شود که خداوند نیک‌خواه مطلق است معنای این نیک‌خواه، خیر رساندن به دیگران یا داشتن همه صفات کمالی است. در میان اله‌دانان معاصر و فیلسوفان دین، این مسئله مطرح شده است که اگر خداوند اراده خیر دارد و شر رسان نیست، پس چرا در جهان شرّ وجود دارد؟ که از این پرسش به «مسئله شرّ[1]» تعبیر می‌شود.‌

در کتاب‌های فلسفه دین یا الهیات معمولاً دو نوع شر[2] را ذکر می‌کنند:

یک. شر طبیعی[3] مثل زلزله، سونامی و فعال شدن آتش‌فشان‌ها؛

دو. شر اخلاقی[4]: اموری که به فاعل و کنشگر اخلاقی یعنی انسان مربوط می‌شود؛ مثل دروغ گفتن، قتل، دزدی، یا ویژگی‌های شخصیتی فرد مثل بدخواه، حسد، خبث طینت.

این دو نوع شر در آثار آگوستین[5] و افلاطون و نیز آثار اپیکور، اسپینوزا و هوم وجود دارد. امروزه در کتاب‌های معاصر فلسفه دین دو نوع شر دیگر را نیز معرفی می‌کنند:

یک. شر عاطفی[6]؛

دو. شر وجودی(شرّ اگزیستانسیال[7]).

شر وجودی را گاه با شر مابعدالطبیعی یا متافیزیکی یا فلسفی یکی می‌گیرند، درحالی‌که این‌ها با هم متفاوت هستند و بهتر است که این‌ها را جدا لحاظ کنیم. پس نوع دیگری از شرّ داریم به نام: شر متافیزیکی یا فلسفی یا مابعدالطبیعی[8]

همچنین، گاه شر عاطفی را نیز با شر اخلاقی یکی می‌انگارند و گاه شر عاطفی را همان، رنج[9] معنا می‌کنند. یعنی آزردگی خاطر و تأثیری که آدمی از حوادث بد یا بیماری‌ها می‌پذیرد.

در کتاب‌های جدیدتر دو مورد دیگر هم به شرّ افزوده شده است:

یک. شرور گزاف یا بی‌وجه[10] یا شرور بی‌مصلحت. اگر طرفداران ادیان بخواهند از وجود شر دفاع کنند و بگویند که شرّ، از روی تدبیر و حکمت و مصلحت است و در وجود شرور مصلحتی نهفته ایشان شرهایی را نشان می‌دهند که به‌زعم آنها هچ مصلحتی پشت آن نیست و این شرور را شرور گزاف یا بی‌وجه می‌گویند.

دو. شرور وحشتناک یا دهشتناک[11] یا فاجعه[12] که ابعاد آن خیلی وسیع و گسترده است، مانند سونامی یا بمب اتمی که چند صد هزار کشته می‌دهد. فاجعه خیلی سنگین و حیرت‌آور است، به‌طوری‌که انسان‌ها را گیج می‌کند. انسان‌ها در تحلیل آن درمی‌مانند و نمی‌دانند چگونه باید با آن مواجه شوند. غم خیلی سنگینی همچون آوار روی سر آدمی خراب می‌شود و تا سالیان دور، آثار روانی آن مثل ترس، سرخوردگی، یأس، پوچی و افسردگی در پی این حوادث ادامه پیدا می‌کند، حتی ممکن است چند نسل را هم تحت تأثیر قرار دهد. مثل جنگ جهانی اول و دوم.

اما اینکه می‌گویند. شرور فیزیکی[13]، درواقع هم شامل ترس، بیماری و غم می‌شود و هم شامل جنگ‌ها. البته گاه شرور فیزیکی را از شرور مادی[14] جدا می‌کنند.

لذا شرور درمجموع حدود هفت قسم می‌شوند. البته مسئله رنج[15] را به لحاظ اهمیت آن، از ملال و اضطراب[16]، جدا بحث می‌کنند. به‌ویژه در فلسفه هایدگر، سارتر، کامو و در اگزیسانسیالیسم تحت عنوان بحث “اضطراب” مطرح است.

پل تیلیخ الهی‌دان معاصر که گرایش اگزیستانسیالیستی دارد و پروتستان هم هست، می‌گوید: ما سه نوع اضطراب مهم داریم که به آنها اضطراب‌های تیلیخی[17] می‌گویند. او می‌گوید آدمی با سه نوع اضطراب روبه‌رو است:

1. اضطراب عدم؛ یعنی هستی آدمی همواره در معرض زوال قرار دارد و هرلحظه ممکن است هستی او را بگیرند و وجودش را از دست بدهد و بمیرد و این‌یک فرایند اجتناب‌ناپذیر است.

2. اضطراب گناه؛ معصیت، غیر از عذاب اخروی و عصیان در برابر خدا، یک عذاب وجدان هم دارد. گناه، فرد را حقیر و ذلیل می‌کند، او را پست می‌کند. حتی اگر خدایی هم نباشد، خود شخص که می‌فهمد. ازاین‌رو، وقتی کسی در حال گناه آدم را ببیند، آدم حیا می‌کند؛ مثلاً زن و مردی که در خلوت رابطه نامشروعی دارند، به‌محض این‌که یک بچه دوسه‌ساله در را باز کند، خود را می‌پوشانند و حیاء می‌کنند. این شرم[18]، جزء سرشت انسان است. یا باید بر آن سرپوش بگذارد و تغافل کند، یا وجدان خود را فریب دهد، در غیر این صورت، آن وجدان گهگاه سراغ او می‌آید و آزارش می‌دهد.

3. اضطراب محدودیت[19]؛ قوای آدمیان محدود است؛ شنوایی، بینایی، ظرفیت‌های روحی و جسمی و قدرت بدنی بشر، همگی محدود است. درآن‌واحد، نمی‌تواند در مکان‌ها یا زمان‌های مختلف حضور فیزیکی داشته باشد. سراپای هستی بشر، محفوف به نیازمندی و محدودیت است، به سرپناه، غذا و پوشاک نیاز دارد. اگر اکسیژن یا آب نباشد، انسان می‌میرد. نیازهای فیزیولوژیک و نیز نیازهای روحی- عاطفی متعددی دارد. درنتیجه این محدودیت‌ها، اضطراب به آدمی دست می‌دهد. البته تهدیدهایی هم برای وجود ما هست که تیلیخ آنها را درقالب پنج بیگانگی[20] در کتاب “پویایی ایمان”[21] مطرح می‌کند.

یکی از آن‌ها شک ورزیدن است. این تهدیدها، ما را از خدا دور می‌کنند و ما را ازخودبیگانه می‌سازد.[22] او در کتاب پویایی ایمان می‌گوید ما به خدا پشت کرده‌ایم و از او دورافتاده‌ایم و مهجور شده‌ایم. ازاین‌رو، باید از نو با خدا آشتی[23] کنیم. در ابتدای بحث از شرور، توجه به این نکته مهم است که بحث از این بیگانگی‌ها و محدودیت‌ها، فعلاً محل بحث ما نیست. همچنین به جهاتی مسئله رنج[24] و اضطراب و نیز مسئله درد[25] نیز جداگانه خواهم پرداخت[26]، البته درد را می‌توان جزئی از شرور عاطفی به شمار آورد، اما به لحاظ اهمیت آن در زندگی و اینکه فقط درد جسمی نیست و دردهای معنوی و روحی نیز داریم، به‌طور جداگانه بحث خواهد شد.

شر اگزیستانسیل یا اگزیستانسی یا وجودی را معمولاً در درس‌نامه‌های فلسفه دین با شر فلسفی و مابعدالطبیعی[27] یکی دانسته‌اند درحالی‌که این قسم، عنوانی برای همان محدودیت‌های وجودی[28] و تناه وجودی ماست. اما در بعضی آثار جدیدتر فلسفه دین، اصلاً یک باب جدایی دارد و صدها مقاله درباره آن نوشته شده است، حتی روان‌شناسان، روان‌پزشکان، امثال آروین یالوم، ویکتور فرانکل و رولومی در این زمینه آثاری دارند.

این نوع شر، غیر از شر فلسفی، مابعدالطبیعی یا متافیزیکی است. شر اگزیستانسیل را دو جور تفسیر کرده‌اند:

1. شر وجودی، مسئله مفهومی و بحث انتزاعی نیست. اصلاً نیاز به توجیه تئوریک و نظری ندارد، بلکه یک نوع مواجهه وجودی است با شرهایی که در این عالم است. نحوه مواجهه و رویارویی با شر را، شر وجودی می‌گویند؛ یعنی مسئله آن است که چگونه باید با این شرور کنار آمد؟ در مواجهه با آنها چه واکنشی باید نشان داد؟ چگونه انسان باید این مسئله را در خود و در زندگی خود حل کند؟

2. شر وجودی به وضعیت بشری[29] برمی‌گردد. این مباحث از آغاز پیدایش فلسفه اگزیستانسیال مطرح شد و در هچ‌کدام از فلسفه‌های سنتی، کلاسیک، یا فلسفه‌های قرون‌وسطی این مسئله و این تعابیر وجود ندارد. از “روشنگری” به بعد، کم‌کم این مسئله مطرح می‌شود و به‌خصوص در قرن نوزدهم مطرح می‌گردد، اما امروزه کتاب‌های زیادی پیرامون آن نوشته می‌شود.

یکی از بهترین کتاب‌هایی که به فارسی هم ترجمه شده است از خانم هانا آرنت، متفکر یهودی است. او در این کتاب بر اساس فلسفه تکلیف‌مداریِ کانت از رفتارهای نادرست آیشمن، معاون هیتلر دفاع می‌کند که خشم یهودی‌ها را برانگیخت؛ شغل او را در نشریه گرفتند، و او را اخراج کردند.[30] لذااین بحث مطرح بوده است که درواقع این رفتار آیشمن، شر اخلاقی است، شر عاطفی است، یا عمل به وظیفه بوده است.

مورد دیگر، بیماری‌هایی که انسان پیدا می‌کند و درد می‌کشد. چه بیماری‌های جسمی، چه روحی. معلولیت‌ها و مشکلاتی که برای انسان به بار می‌آورد. باعث شده است که راجع به مسئله درد جداگانه، کتاب‌های زیادی بنویسند.[31]

در پایان این بحث مقدماتی، اشاره‌ای هم به “شر بی‌وجه” می‌کنم. مسئله “شرور بی‌وجه” یا “شرور گزاف” و بی‌مصلحت، از مسائلی است که فیلسوف دین معاصر، استاد کمبریج و آکسفورد، ویلیام راو[32] اشکالاتی بر آن مطرح کرده که اسم این مسئله را در کتاب‌های فلسفه دین، مسئله “بامبی” و “سو”[33] می‌نامند.

 

مسئله سو

ویلیام راو، دو مثال می‌زند: یکی بچه آهویی است که بر اثر رعد و برق در جنگل می‌سوزد و بعد از چندین روز رنج کشیدن، می‌میرد؛ یکی هم یک دختر بچه پنج‌ساله‌ای است که مورد تعرض و تجاوز جنسی قرار می‌گیرد.[34] در ساعات آغازین نخستین روز سال 1986 میلادی در یکی از شهرهای ایالت میشیگان دختر بچه‌ای با وحشی‌گری تمام مورد ضرب و شتم و تجاوز قرار گرفت و خفه شد. مادر دختر با نامزد خود و مرد بیکاری در کنار سه فرزندش زندگی می‌کرد. یکی از بچه‌ها نوزاد نه ماهه‌ای بود که زن از نامزد خود داشت. در شب سال نو زن و دو مرد به میخانه‌ای در نزدیکی خانه‌شان رفتند.‌‌

جزئیات حادثه در قضاوت کردن مهم است. ساعت 8 شب، نامزدِ زن را که مواد مخدر و مشروبات الکی زیادی مصرف کرده بود، از میخانه اخراج کردند. نامزد پس از چند بار رفتن و برگشتن نهایتاً در ساعت نه و سی دقیقه شب، میخانه را ترک کرد. زن و مرد بی‌کار تا دو صبح در میخانه ماندند. آن‌گاه زن به خانه بازگشت و مرد بی‌کار به مهمانی‌ای در خانه یکی از همسایگان رفت. نامزد زن احتمالاً از سر حسادت هنگام ورود زن به خانه به او حمله کرد. برادر زن مداخله کرد و بعد از کتک زدن، نامزد او را درحالی‌که بیهوش روی میزی افتاده بود رها کرده، آن‌جا را ترک کرد. مدتی پس از آن، نامزد زن دوباره به زن حمله کرد و این بار زن او را چنان زد که به کلی از هوش رفت. زن سپس به بچه‌ها سر زد و به رختخواب رفت. کمی بعد دختر پنج ساله زن برای دستشویی به زیرزمین رفت. مرد بی‌کار در دادگاه شهادت داد که وقتی در ساعت سه و چهل و پنج دقیقه صبح از مهمانی برگشته است، دختر پنج ساله را مرده یافته است. نامزد زن در دادگاه تبرئه شد؛ زیرا وکیل او باعث شد که بی‌گناه مرد بی‌کار مورد تردید قرار بگیرد. اما به هر حال آن شب دختر کوچک مورد تجاوز و ضرب و شتم قرار گرفت و به دست یکی از آن دو مرد خفه شد.

 

مسئله بامبی

ویلیام راو می‌گوید فرض کنید در جنگلی دوردست رعد و برق به درخت خشکیده‌ای اصابت می‌کند و باعث آتش‌سوزی در جنگل می‌شود. در این آتش‌سوزی آهویی به دام می‌افتد و به سختی می‌سوزد و چند روز زجر شدیدی را متحمل می‌شود تا آن‌که مرگ او را از این رنج رها می‌کند و می‌میرد. بنابراین، تا جایی که می‌دانیم زجر شدید بچه آهو بی‌وجه است. چرا باید زجر بکشد؟. به این مسئله، درد حیوانات[35] می‌گویند. بحث جدیدی است که در اخلاق زیستی[36] مطرح می‌شود. پیتر سینگر پروفسور آمریکایی، از مدافعان این مسئله است که هم اکنون زنده است. مسئله این است که به نظر نمی‌رسد هچ خیر بزرگتری وجود داشته باشد که جلوگیری از این رنج، مانع تحقق آن شود یا شر بزرگتر یا هم‌اندازه‌ای که جلوگیری از این رنج باعث بروز آن شود. آیا موجودی که عالم و قادر مطلق باشد، می‌توانسته مانع از رنج بردن ظاهراً بی‌وجه بچه آهو شود. پاسخ مشخص است حتی خداباور نیز از آن گریزی نخواهد داشت. موجودی که قادر و عالم مطلق است، به سادگی می‌توانسته مانع از سوختگی وحشتناک بچه آهو شود یا می‌توانسته به جای این‌که اجازه دهد بچه آهو چندین روز زجر بکشد، از رنج عظیم او با گرفتن سریع جانش جلوگیری کند. تا جایی که می‌دانیم این حادثه و این رنج بی‌وجه بوده است.

امروزه پیرامون این مسئله، بحث‌های حقوق بشری نیز شکل گرفته است.[37] همچنین شاخه جدیدی در مطالعات اخلاقی به نام اخلاق زیستی[38] مطرح شده است که با این مباحث تناسب دارد.[39]

مسئله منطقی شر

آنچه پیرامون شرّ بررسی کردیم، مسئله قرینه‌ای شر یا شاهدمدارانه[40] آن بود. دو مسئله دیگر نیز در باب شر، مطرح شده است: 1. مسئله منطقی شرّ[41]؛ که این بحث را آلوین پلنتینگا مطرح کرده است. 2. مسئله احتمالاتی شرّ[42]. از سوی دیگر، یک سری بحث‌ها و دیدگاه‌های جدیدی نیز در مواجهه با مسئله شرّ مطرح شده است که حتی در برخی کتاب‌های فلسفه دین هم بدان اشاره نشده است؛ از جمله دیدگاه “اعتراض مؤمنانه” یا “دیدگاه‌های پویشی”، “الهات گشوده”، “الهات فمینیستی” و دیگر شاخه‌های “الهات پُست مدرن”.

پاسخ کلام سنتی به مسئله شرور

در کلام سنّتی غالباً دو رویکرد برای حلّ مسئله شرّ مطرح شده است:

1. راه حل افلاطونی: شرّ، امری عدمی است و واقعاً در این عالم وجود ندارد؛

2. راه حلّ ارسطویی: شرّ وجود دارد و امری واقعیت‌دار است؛ اما میزان شرور در عالم کمتر از خیرات است و این شرّ قلیل، لازمه آن خیر کثیر است. بر این اساس، اگر خدا بخواهد هچ‌گونه شرّی نباشد، آن خیر کثیر را هم نباید اعطا کند و این موجب بخیل بودن خدا است و بخل او، بدترین ظلم است.[43]

در کنار این دو مشرب، معمولاً متکلمان و علمای ما در کتاب‌های خود فوائدی هم برای شرور ذکر می‌کنند که به نظر می‌رسد این مباحث بیشتر جنبه موعظه و نصیحت دارد. البته در کتاب‌های ادبی ما هم فراوان در زمینه این فوائد، شواهدی یافت می‌شود[44]، اما متأسفانه در کتاب‌های متداول کلامی ما این زیبایی‌ها و شاهکارهای ادب فارسی خالی است.[45]

با همه تلاش‌های بزرگان، هنوز ما در آغاز راه هستیم. باید گام‌های ابتدایی را برداریم، به‌ویژه با توجه به دیدگاه‌های جدید و دفاعیات جدید، تجربه دینداران جهان و اله‌دان‌های مسیحی، یهودی، بودایی، زرتشتی و کارهای جدیدی که شده است. روان‌پزشکان، فیلسوفان اخلاق و متخصصان اخلاق زیستی، اخلاق پزشکی، طرفداران محیط زیست، همگی ابواب جدیدی را روی این بحث گشوده‌اند که پیش‌تر به این شکل مطرح نبوده است. از سوی دیگر، مصادیق جدیدی نیز برای شرّ پیش آمده است؛ مثلاً تخریب محیط زیست، سوراخ شدن لایه اوزون، آلودگی هوا، آلودگی صوتی، آلودگی آب‌ها و منابع زیرزمینی، از بین بردن چاه‌ها و چشمه‌ها و آلوده کردن دریاها به زباله‌های هسته‌ای و اتمی، ورود پسماند کارخانه‌های پیشرفته به دریاها و رودخانه‌ها، همه و همه شرهای جدید به شمار می‌آید. به هر حال، این مسائل جدید و شبهات جدید وجود دارد و نمی‌توان آن‌ها را انکار کرد یا جلوی نشر آن‌ها را گرفت، باید به دنبال پاسخ‌های متقن و به روز باشیم. مرحوم آقای مطهری در مقدمه کتاب “عدل اله” می‌گوید:

«عصر ما از نظر دینی و مذهبی- خصوصاً برای طبقه جوان- عصر اضطراب و دودلی و بحران است. مقتضیات عصر و زمان، یک سلسله تردیدها و سؤالها بوجود آورده و سؤالات کهنه و فراموش شده را نیز از نو مطرح ساخته است. آیا باید از این شک و تردیدها و پرس و جوها- که گاه به حد افراط می‌رسد- متأسف و ناراحت بود؟ به عقیده من هچگونه ناراحتی ندارد؛ شک، مقدمه یقین؛ پرسش، مقدمه وصول؛ و اضطراب، مقدمه آرامش است. شک، معبر خوب و لازمی است هر چند منزل و توقفگاه نامناسبی است. اسلام که اینهمه دعوت به تفکر و ایقان می‌کند، بطور ضمنی می‌فهماند که حالت اولیه بشر، جهل و شک و تردید است و با تفکر و اندیشه صحیح باید به سرمنزل ایقان و اطمینان برسد.»[46]

به هر حال، هچ‌کس نمی‌تواند ادعا کند راه‌حل مسئله شرور به طور کامل تبیین شده است، حتی در بین روحانیون ما هستند کسانی که شر را امر وجودی می‌دانند و تاکنون هچ پاسخی از پاسخ‌های گفته شده را قانع‌کننده نمی‌دانند.[47]

شرور طبیعی

پیشتر گفتیم، یکی از اقسام شرور، شرور طبیعی است.[48] در کتاب‌های درسی[49] فلسفه دین فلسفه دین، مواردی را به عنوان مصداق‌های شرور طبیعی ذکر می‌کنند؛ از جمله زلزله، طوفان، سونامی، سیل، آتش‌فشان و بیماری‌های طبیعی. در این کتاب‌ها حتی از جنگ‌های جهانی و هلوکاست نیز به عنوان شرور طبیعی یاد می‌کنند. البته در مورد هچ‌کدام از این بلایا و شرور طبیعی الهات‌اندیشی نشده است، ولی در مورد هولوکاست، وضعیت متفاوت است. قوم یهود و صهونیست‌ها، به انگیزه‌های سیاسی و الهاتی و به سبب بحران‌های روحی، افسردگی، مسائل معنوی که بعد از هولوکاست پیش آمد و با پرسش‌های الهاتی مواجه شدند، الهات هولوکاست را تأسیس گردید. به عنوان نمونه در سوئد کتاب «تفسیر الهاتی هولوکاست» که دیدگاه هفت اله‌دان یهودی می‌باشد به چاپ رسیده است. یا مثلاً «دایره المعارف یک جلدی و چند جلدی» در این زمینه چاپ شده است.[50] همچنین، دو کتاب “اخلاق در زمان هولوکاست و پس از هولوکاست” و “خدا بعد از آشویتس”[51]، “اخلاق بعد از آشویتس”، “ایمان بعد از آشویتس” و “دین و وحی بعد از آشویتس” از نمونه‌های دیگر در این زمینه می‌باشند.[52]

درواقع، رخدادهایی چون حلبچه، جنگ خلیج، کشتن بی گناهان، زن‌ها، کودکان، سالخوردگان در فلسطین و لبنان نوعی هولوکاست بود. آن چه در عراق و افغانستان اتفاق افتاد و آن‌چه امروز در یمن، سوریه و میانمار می‌گذرد، هولوکاست است. اما درباره هچ‌کدام از این‌ها، مسلمان‌ها، مسیحی‌ها، یا هچ کسی، نظریه‌پردازی[53] نکرده است. با این‌که در هولوکاست فقط یهودی‌کشی نبوده است. از شوروی وکولی‌ها وبعضی همجنس‌گراها هم کشته شده‌اند، خیلی از بیمارهای لاعلاج وطوایف و اقوام دیگر هم بوده‌اند، اما یهودی‌ها و صهونیست‌ها هولوکاست را به نفع خود مصادره کردند. یهودیان با بحث همه جانبه از هولوکاست، این جریان را بزرگنمایی کرده‌اند. یهودیان یک قبرستان سمبولیک هم در برلین شرقی، کنار دروازه براندنبورگ که یکی از مهمترین محل‌های توریستی برلین و آلمان است، درست کرده‌اند که حدود 1500 تا 2000 قبر در آن‌جا وجود دارد. قبرها، حدود یک متر و نیم تا دو متر از زمین بالا آمده است. قبرستانی کاملاً سمبلیک که حتی یک مرده هم در این قبرها نیست. کنار آن‌جا هم هتل ادلون است که گران‌ترین و مجلل‌ترین هتل برلین است که دیپلمات‌ها آن‌جا می‌روند. به گفته جوان‌های آلمانی، این قبرستان را برای عذاب وجدان ما ساخته‌اند. موقعیت ویژه‌ای هم دارد. در اطراف آن، سفارت آمریکا، سفارت انگلیس و کمی دورتر، سفارت روسیه است. کشته‌ها را شش تا نه میلیون گفته‌اند، بلکه یازده میلیون هم گفته‌اند، درحالی‌که اصلاً آن زمان یازده میلیون یهودی در کل دنیا وجود نداشته است.[54] یهودیان تعداد با این کارها و برجسته کردن جریان هولوکاست[55]، از اروپا، بلکه از دنیا باج‌خواه کرده‌اند و می‌کنند: به خاطر این ظلمی که بر ما رفته است و نیاکان ما را کشته‌اید، شما اروپایی‌ها باید به ما زمین بدهد، وام بدهد، خانه بدهد، کارخانه بدهد. برترین دانشگاه‌ها در امریکا و اروپا، به دانشجوهای یهودی بورسیه تحصیلی می‌دهند. به استاد یهودی‌تبار کرسی می‌دهند، درحالی‌که عین آن را به مسلمان و حتی به مسیحی‌ها هم نمی‌دهند و سخت‌گیری می‌کنند.

 

مسئله الهیاتی هولوکاست

سؤال در هولوکاست این بود. برای قوم یهود و برای بسیاری از مسیحیان و حقیقت‌جویان عالم این سؤال الهیاتی پیرامون هولوکاست شکل گرفت که:How can people still have any kind of faith after the Holocaust?

چگونه می‌توان هنوز به خدا معتقد بود؟ آیا بعد از هولوکاست جایی برای ایمان به خدا هنوز باز است؟ خدا در هولوکاست چه کار می‌کرد؟ چرا مداخله نکرد؟ چرا جلوگیری نکرد؟ چرا سکوت کرد؟ می‌خواست قوم یهود را تنبیه و مجازات کند؟ انرژی او کم شده بود؟ چون بعضی از اله‌دان‌ها گفته‌اند که در آن شش روز آفرینش، انرژی خدا از دست رفت[56] و خسته شد.[57] بر اساس این مسئله، خدا یا وجود ندارد و یا وجود داشته و می‌دید و سکوت می‌کرد، پس دیگر لیاقت ایمان آوردن به آن ندارد. چنین خدایی شایسته پرستیدن نیست. این‌ها کم‌کم در ذهن اله‌دان‌ها مطرح شد. چه کار باید کرد؟ لذا آمدند به این پرسش اصلی پاسخ‌هایی دادند و این دیدگاه‌ها جمع‌آوری و چاپ شده است. اکنون به برخی از این گفتارهای ایشان نظری می‌افکنیم تا ببینیم این اله‌دان‌های یهودی چه جهدی به خرج داده‌اند و چگونه این مسئله شر را توجیه می‌کنند؟ و ما چه درس، عبرتی می‌توانیم بگیریم.[58]

البته ایشان بسیار تناقض‌آمیز، متضاد و پاردوکسیکال مسئله هولوکاست را تفسیر الهیاتی کرده‌اند؛

الهی‌دانان معاصر یهودی که دربارهٔ به نظریه‌پردازی پرداخته‌اند، هفت سؤال را مطرح کرده‌اند:

  1. آیا خدا هنگام هولوکاست مرده بود یا تنها سکوت کرده بود؟ حتی بعضی از آن‌ها گفتند خدا در همان هولوکاست و در آشویتس مرد؛ زیرا خود او هم نتوانست این شر مهب[59]و وحشت‌ناک را تحمل کند. البته یک عده از آن‌ها نیز گفتند: خدا بعد از هولوکاست هم زنده است و به حیات خود ادامه می‌دهد.[60]
  2. چرا خدا در آن زمان، در آن فاجعه مداخله ننمود؛ چرا هچ کاری نکرد؟
  3. آیا هولوکاست، مجازاتی برای گناهان یهودیان بود؟ بعضی‌ها می‌گویند: آری. یهود خدا را فراموش کرده بود، با خدا قهر کرده بود و از او غافل شده بود. Punishment بود. Devine punishment؛ یک عده نیز به این پرسش پاسخ منفی داده و گویند: یهود، قربانی گناهان بشریت شد؛ بشریت غرق در گناه بود و آلوده شده بود و خدا، کفاره گناهان ایشان را از یهودی‌ها گرفت و قوم برگزیده خود و نور چشمی‌هایش را مجازات کرد و هولوکاست برسرشان آمد. این‌ها victim هستند. بر این اساس، امروز باید بشریت به یهودیان پول و امکانات بدهند و خواسته‌های ایشان را تأمین کنند.
  4. رنج برای ایمان یهودیان چه مفهومی دارد؟ رنج، ایمان. در عبری ایمونا می‌گویند.
  5. آیا فاجعه هولوکاست منحصر به فرد بود؟ بعضی از اله‌دان‌های یهودی می‌گویند منحصر به فرد بود؛ سابقه و لاحقه ندارد. یک کاتاستروف است و یک فاجعه) disaster (است. نتیجه‌گیری‌های الهاتی‌ای که از این منحصر به فرد بودن به دست‌می‌آید، چیست؟
  6. آیا خدا الآن زنده است؟
  7. هم‌اکنون بعد از وقوع هولوکاست وظیفه یهودیان چیست؟ پاسخ می‌دهند باید هولوکاست را زنده بدارید؛ نگذارید از خاطره‌ها برود، بلکه بالاتر از این، باید نقشه‌ها و برنامه‌هایی در جهان اجرا کنید و نگذارید هتلر و هتلریان پیروز شوند و احساس پیروزی کنند. این نتیجه‌گیری‌های الهاتی بسیار مهم است. بر اساس این گفتمان و الهیات است که می‌گویند صهونیست، یک فرقه سیاسی نیست، یک حزب سیاسی نیست، یک قرائت از دین یهود است، یک مکتب الهیاتی است. ما در ایران می‌گوییم صهیونیست، نژادپرستی و یک حزب سیاسی است، اما خود آن‌ها – فریسی‌ها، صدوقی‌ها، حسیدین – این‌طوری نمی‌گویند. یکی از تفسیرها مال حسیدها که عرفای یهود هستند. مارتین وبر. Wrestling with God؛ کشتی گرفتن با خدا… که در آن سی، چهل پروفسور الهی‌دان یهودی، از نظر الهیاتی هولوکاست را تفسیر می‌کنند. یکی از بهترین source ها وجدید است. زیر نظر پروفسوراستیون کتس فیلسوف دین یهودی. Jewish theological responses during and after the Holocaust؛ پاسخ‌های الهیاتی یهودیان در طی ماجرای هولوکاست و پس از آن.[*]

 

ارجاعات:

[1]. The problem of evil

[2]. در اینجا برای آگاهی و استفادهٔ بیشتر علاقمندان چند منبع دربارل این بحث را معرفی می‌کنم که از جدیدترین آثار پیرامون مسأله شرّ به شمار می‌روند.

کتاب the problem of evil. انتشارات بلک ول companion است. مجموعه‌ای از بیست، سی مقاله که هر مقاله را یک پروفسور نوشته است. چاپ اول آن 2013 است. کتاب دیگر defending god biblical responses to the problem of evil؛ از James L. Crenshaw که جدید است. وکتاب the reality of God and the problem of evil. نوشته فیلسوف معاصر دین پروفسور برایان دیویس است. این‌ها همه 2014، 2015 هستند. حتی آخرین چاپ بعضی از آن‌ها 2016 است.

[3]. natural evil

[4]. moral evil

[5]. Augustine

[6] Emotional evil

[7]. Existential evil

[8]. در جلسات آتی عناوینی چون” مسئلهٔ احتمالی شر”؛ “مسئلهٔ قرینه‌ای شر” و “مسئلهٔ منطقی شر” مطرح خواهد شد.

[9]. suffering

[10] Pointless evil

[11]. horrendous evil

[12]. disaster (آلمانی‌ها به آن catastrophe گویند.)

[13]. physical evil

[14]. natural evil

[15]. suffering

[16]. anxiety

[17]. Tillichian anxieties پل تیلیخ، مؤسس “الهیات فرهنگ” است. وی، در عصر حاکمیت نازی‌ها از آلمان اخراج شد و به امریکا رفت. در مراکز علمی نیویورک، هاروارد و شیکاگو درس داد. کتاب‌های الهیات سیستماتیک و الهیات فرهنگ، شجاعت بودن، حرکت بر روی مرز، آیندهٔ ادیان و پویایی ایمان که به فارسی ترجمه شده‌اند وحدود بیست کتاب دیگر هم دارد که ترجمه نشده‌اند.

[18]. shame (ایمانوئل لویناس، شرم را خیلی خوب بحث کرده است.)

[19]. finitude

[20]. strangement

[21]. dynamic of faith

[22]. self strangement

[23]. reconciliation (وی در ادامه بحثی را تحت عنوان تجربه‌های آشتی بیان می‌کند که به تجربه‌های عرفای ما خیلی نزدیک است)

[24]. Suffering

[25]. Pain

[26]. متأسفانه برخی نقایص جدی در بحث از مسأله شرّ وجود دارد. از جمله اندیشمندانی که در این زمینه بحث کرده‌اند، آقای ملکیان و آقای آرش نراقی است. بحث آقای ملکیان بحث عمیقی است، که البته انتقادهایی به ایشان هست که بیان خواهد شد. آقای دکتر نراقی، در آمریکا مقیم است. وی استاد کالج موراوین است، با فلسفه‌های تحلیلی هم خوب آشنا است. ایشان دوازده جلسه پیرامون شرّ بحث کرده است که در سایت ایشان نیز موجود است، اما متأسفانه بحث‌های ایشان ضعیف است. ایشان تنها به دو مسأله “شر طبیعی” و “شر اخلاقی” پرداخته است و از مسأله رنج و درد در آن درسها، سخنی نگفته است. هرچند در مکتوبات و مقالات دیگری مستقیم و غیر مستقیم به این بحث پرداخته و نکات سودمند و ارزشمندی را بیان داشته است.

[27]. metaphysical

[28]. finitude

[29]. human situation

[30]. او آلمانی بود به فرانسه رفت. دو، سه سال در اردوگاه‌های نازی‌ها بود و بعد به آمریکا رفت، ژورنالیست شد. زمانی که آیشمن معاون و دستیار هیتلرو رئیس گشتابو را دستگیر کردند از طرف نشریه‌ای در آمریکا، به تلاویو رفت و در جلسات محاکمه و دادگاه آیشمن شرکت کرد. و از نزدیک در سلول زندان او را دید. بعد از این‌که دفاعیات آیشمن را در دادگاه شنید از دیدگاه فلسفهٔ اخلاق کانت (moral philosophy) سعی کرد از آیشمن دفاع کند و اعمال او و شکنجه‌های وحشیانه و آدم‌کشی‌های او را توجیه کند و این باعث شد که یهودی‌ها خیلی برافروخته شوند و به خشم آیند. او در کتابش می‌گوید که آیشمن گفت من وظیفه‌ام را انجام داده‌ام. من در یک سیستم کار می‌کردم، وظیفهٔ من اطاعت از برنامه‌ها و دستورات مافوق بوده است. اگر سرپیچی می‌کردم، وطن‌پرست نبودم و تمرد حساب می‌شد و از سیستم خارج می‌شدم و این خلاف اصول اخلاقی بود. در حقیقت، او بر اساس مکتب فلسفه اخلاق کانت (تکلیف‌مداری) این سخنان را گفته است. به فلسفه اخلاق کانت، دئونتولوژی یعنی وظیفه، تکلیف می‌گویند. از دئونتوس در یونانی گرفته شده است. کانت می‌گوید معیار فعل اخلاقی آن است که از سر تکلیف ادا شده باشد. عملی اخلاقی است که بدون هیچ توقع و چشمداشت نه برای رسیدن به لذت و پاداش، نه برای هیچ‌گونه پیامدهای مثبت و امتیازات آن انجام بگیرد. فقط و فقط به انگیزهٔ انجام تکلیف و انجام وظیفه Duty باشد. واژه Duty هم از همین دئونتوس در یونانی گرفته شده است. اگر انسان چنین کاری را انجام دهد، عمل او اخلاقی است. اگر برای آسایش، راحتی، توقع پاداش، لذت، دفع ضرر، جلب منفعت یا هر چیز دیگری باشد، آن فعل دیگر اخلاقی نیست. امر مطلق، امر تنجیزی (categorical imperative) که کانت در فلسفهٔ اخلاق می‌گفت، همین است.

برخی از هایدگر و فردید بت ساخته‌اند، جالب است بدانیم که هانا آرنت شاگرد و معشوقهٔ هایدگر بوده است اَلفرید همسر هایدگر بود. خانم زیبایی بود، اما هایدگر هر کدام از دانشجوهای خود را که خوشش می‌آمد، با او ارتباط برقرار می‌کرد، مخصوصاً هانا آرنت. با چه لطائف الحیلی او را جذب و عاشق خود کرد، یک فیلمی به زبان اصلی انگلیسی است، فیلم راجع به همین قضیهٔ آیشمن و دربارهٔ زندگی هانا آرنت و معاشقهٔ و آشنایی او با هایدگر. نامه‌های عاشقانه آن‌ها هم چاپ شده است. این نکته برای هایدگری‌هایی که در کشور ما از هایدگر یک بت ساختند و پیامبری درست کردند و فردیدی‌ها، باید مورد توجه باشد.

[31]. یکی از معروف‌ترین کتاب‌ها ازسی‌اس لویس است. رمان‌نویس برجسته ایرلندی که رمان‌های زیادی دارد و در برهه‌ای از عمر آدم عیاش بی‌دینی بود. بعدها مارکسیست وسپس متدین شد.، الهی‌دان‌های مسیحی وپروفسورها خیلی به دو، سه کار الهیاتی که لویس دارد اهمیت می‌دهند. یک کتاب آن. مسیحیت محض mere Christianity است. کتاب دیگر اومعروف به the problem of pain است. دو سه تا کتاب در الهیات دارد. بیست، وچند رمان و نمایش‌نامه دارد. آنقدر حرفش مهم است که مثل یک قدیس و یکی از اولیاء الله کلامش را نقل می‌کنند و آثار لویس را بر دست می‌برند.

[32]. Rowe William L

[33]. bombi and su

[34]. ر.ک: به کتاب درآمدی به فلسفهٔ دین، چادمایستر، صفحهٔ 231. مسئلهٔ سو.

[35]. animal pain

[36]. bioethics

[37]. می‌گویند چرا حیوانی که احساس دارد، و در احساس داشتن فرقی بین حیوان و انسان نیست؛ هر دو احساس درد می‌کنند و رنج را می‌فهمند، فقط حیوان نمی‌تواند اظهار کند. چرا برای انسان در بحث‌های حقوق بشری، زجر دادن انسان ممنوع باشد، اما برای حیوان ممنوع نباشد. باید حقوق حیوانات را (animal rights) نیز همانند حقوق بشر رعایت کنیم.

[38]. bioethics

[39]. همچنین شاخهٔ جدیدی در مطالعات اخلاقی به نام اخلاق زیستی (bioethics) است که غیر از اخلاق پزشکی (biomedics) است، اخلاق زیستی عام‌تر است. مسائلی چون سقط جنین (abortion)، قتل ترحمی یا خوشایند (اتانازی)، رحم‌های اجاره‌ای، پرورش نوزادها در لوله‌های آزمایشگاهی و خیلی مسائل دیگر در پزشکی مطرح است که این‌ها را در یک رشته‌ای به نام اخلاق زیستی (bioethics) مطرح می‌کنند.

[40]. The evidential problem of evil

[41]. The logical problem of evil

[42]. Problem of Probability evil

[43]. استاد شهید مطهری نیز معمولاً از یکی از این دو راه حل دفاع می‌کند؛ آن‌جاهایی که عارفانه صحبت می‌کند مثل کتاب انسان کامل یا رسالهٔ تماشاگه راز، عرفان حافظ به مشرب افلاطونی تمایل دارد و شرور را عدمی می‌داند. اما در عدل الهی که فیلسوفانه‌تر و استدلالی‌تر سخن می‌گوید، به مشرب ارسطویی تمایل دارد.

[44]. ر.ک: آثار عین القضاه، شمس تبریزی و افضل الدین کاشانی و رساله‌های مثلاً ابوسعید ابوالخیر

[45]. البته استاد مطهری، ابیات محدودی را از مثنوی مولانا و نیز از ناصر خسرو و خاقانی نقل کرده است. به هرحال، اکثر بزرگان ما از صدرا تا علامه طباطبایی، به صورت مستقیم کتابی پیرامون شرّ ننوشته‌اند و در خلال مباحث بدان پرداخته‌اند؛ زیرا این موضوع مسئلهٔ آن‌ها نبوده است. غالب مردم دیندار بودند و اعتراضی نیز به خدا نداشتند، در آن زمان‌ها جریان‌های غیر الهی چندان رشدی نداشتند، اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به جهت افزایش وسایل ارتباطی، سهولت دسترسی به اطلاعات، تهاجم فرهنگی وجریان‌های تهدیدکنندهٔ انقلاب و خیلی عوامل دیگر، این مسئله بیش‌تر مطرح شد و برخی مقالات پژوهشی سودمند در این زمینه گردآمده است.

[46]. مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج 1 (کتاب عدل الهی)، ص 38.

[47]. ر.ک: مقاله نظریه نیستی انگارانه شرّ، آیت الله علی عابدی شاهرودی، کیهان اندیشه، ش 49.

[48]. natural evil

[49]. text­book

[50]. Holocaust encyclopedia

[51]. Ethics During and After the Holocaust: In the Shadow of Birkenau

[52]. آشویتس در ادبیات سیاسی و الهیاتی معاصر، مظهر هولوکاست است؛ چرا که بیشترین تعداد قربانیان در این اردوگاه بوده است. آشویتس امروز در مرز لهستان است بر تابلوی درب ورودی دروازهٔ آشویتس تعداد قربانیان این اردوگاه را یک میلیون و سیصد هزار نفر حک نموده‌اند. این آمار در اردوگاه‌های دیگر، صد هزار، دویست هزار، سیصد هزار و مثلاً اردوگاه بوخن والد در، نُه کیلومتری شهر وایمار، (شهر گوته)، آمار پنجاه و شش هزار نفر کشته می‌باشد. لذا آشویتس را مظهر هولوکاست می‌دانند. در این مورد کتاب ویژه‌ای در سال 2015 چاپ شده است که به جمع‌آوری دیدگاه‌های الهی‌دان‌های معاصر در مورد هولوکاست می‌پردازد: contemporary views on the Holocaust

[53]. theorizing

[54]. الآن کل جمعیت یهود 14 میلیون است. آخرین آمار چهارده میلیون و دویست هزار نفر است. من در آلمان بارها با پروفسورهایی که اکنون پیرمردهای نود ساله‌اند صحبت کرده‌ام. بچه بوده‌اند هولوکاست را به خاطر می‌آورند. که شبانه به خانهٔ آن‌ها حمله کردند. اینکه پدر او را چطور از داخل اتاق خواب دزدیدند و مادر او را بردند. واعدام کردند. خود این‌ها به من می‌گفتند آن زمان سه میلیون یهودی هم در آلمان نبوده چه برسد به شش یا نه یا یازده میلیون. بررسی این مسئله به عهده مورخان است. بنده فیلسوف والهی‌دان هستم.

[55]. اینکه واقعاً این اتفاق تا چه اندازه صحت دارد، میزان کشته‌ها چقدر بوده است و مطالبی از این دست خارج از تخصص نگارنده است و تخصص تاریخ‌نگاران است. از این رو، در این مجال، به صدق و کذب گزاره‌های پیرامون آن کاری نداریم. سخن در این است که برای این شرّ، چقدر کار کرده‌اند و چگونه الهیات هولوکاستی را مطرح نمودند. رهبری یک نقد جالب و عالمانه برای هولوکاست داشتند. ایشان اصل آن را انکار نکردند، بلکه فرمودند: یهودی‌ها از دنیای امروزچیزی می‌خواهند که تا قیامت هم پایان ندارد. می‌گویند دنیا غیر از خسارت‌ها و غرامت‌های جنگی و مادی، باید امنیت روانی ما یهودی‌های عالم را تأمین کند. می‌دانید که امنیت روانی هیچ حد و مرزی ندارد. خسارت مالی را می‌شود برآورد کرد. ساختمان‌ها، اردوگاه‌ها چند میلیارد، چند صد میلیارد دلار، یورو. می‌شود. امنیت روانی یعنی چه؟ یک کاری کند آن ترس‌و سرخوردگی از بین برود ما نترسیم. چطور دنیا به شما این امنیت روانی را تضمین بدهد. سقف وحد آن کجا است؟ هیچ جا. و می‌گویند همه چیز باید در اختیار ما باشد. بر این اساس، می‌خواهد دنیا را بگیرد. هر چه هم به ایشان داده شود، باز هم کم خواهد بود!

[56]. exhaust

[57]. خدا عالم را در شش روز آفرید. در تورات و نیز در قرآن بدان اشاره شده است: «خلق الله السموات و الارض فی سته الایام»؛ شش روز. منتها آن‌ها می‌گویند: روز هفتم، خدا خسته شد و به استراحت پرداخت. از این رو، روز هفتم یوم السبت، شبث می‌شود. شبث؛ روز شنبه می‌دانید تعطیل رسمی یهودی‌ها است و کار نمی‌کنند. کار کردن حرام است.

[58]. آیا این پاسخ‌ها در اسلام و الهیات اسلامی هم کاربرد دارد؟ آیا از این الگو و تجربه ما نیز می‌توانیم استفاده کنیم یا نه؟ نکتهٔ دیگر این‌که آیا ما مسلمان‌ها هم باید و می‌توانیم برای رویدادهایی که در جهان اسلام بر مسلمین می‌رود، کشتارهای دسته‌جمعی، قتل‌عام‌ها، صبرا و شتیلای فلسطین، قتل عام‌های جنگ تحمیلی بر ایران و از جمله جریان حلبچه کاری بکنیم؟ امروز اسناد اعترافات خود امریکایی‌ها، اروپایی‌ها هم موجود است. گاز شیمیایی و گاز خردل دادند. آیا نباید نسبت به این رخدادها در کنار بحث‌های سیاسی، اقتصادی، خسارت، جبران خسارت، قطع‌نامه‌های یونسکو، آن‌ها جدا است. دیپلمات‌ها، اقتصاددان‌ها، سیاست‌ها، یک نگاه‌های الهیاتی هم داشته باشیم؟ از جنبه‌های اخلاقی، عاطفی، فلسفی هم فلسفه‌ورزی کنیم؟

واقعیت این است که در جامعهٔ ما خیلی از مقولات دیگر نیز، جای چنین نگاه‌ها و مطالعاتی خالی است. ما امروز رشته‌ای به نام الهیات هنر نداریم و بنده، برای اولین بار در کشور کتابی در زمینه الهیات هنر نوشتم: کتاب فهم هنر و هنر فهم، الهیات هنر.

[59]. horrendous evil

[60]. البته این تعابیر و گفتگوها نشان می‌دهد تلقی آنها چقدر با ما متفاوت است یعنی cocept of God آن‌ها با ما زمین تا آسمان فرق دارد. ما به خدایی اعتقاد داریم که بالذات است؛ اصلاً نمی‌میرد، مرگ ندارد، غش نمی‌کند. اما در نگاه ایشان، خدا، همان خدای حلولی، پدر مقدس و در حد بشر عاجزی است؛ این تعبیرات برای ما مضحک است.

[*] نوشتار حاضر در اصل بخشی از تدریس نگارنده در کلاس فلسفهٔ دین در مؤسسه حسینیهٔ ارشاد بوده است که اکنون به مناسبت همه گیری ویروس کرونا و شرایط خاص کشورمان و رونق یافتن مباحث شرّ و عدل الهی با اندکی تغییر تقدیم خوانندگان می‌گردد و امید می‌بریم بخش‌های دیگر را نیز به زودی آماده سازی و ارائه نماییم.

مطالب مرتبط
منتشرشده: ۱
  1. سردار معزز

    مساله منطقی شر را مشهوره آنتونی فلو و جی ال مکی مطرح کردند نه پلانتینگا

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.