افول عقلانیت سکولاریسمِ بنیادگرا

محمدحنیف طاهری

مدتی است بنیادگرایان سکولار و اصحاب جریان «لائیسیسمِ رادیکالِ فرانسوی در مجله موسوم به «شارلی اِبدو» به دفاع از ایده سکولاریسم و لائیسیسم، پیامبر رحمت و رأفت «محمد مصطفی»(ص) را که در آخرین و بزرگ‌ترین کتاب آسمانی ادیانِ توحیدی به «رحمه للعالمین» توصیف شده است، آماج حمله کینه‌توزانه قرار داده و در اشکال طنز، به ساحت قدسی این معلم بزرگ الهی و آسمانیِ بشریت اهانت روا داشته است.

نخستین نکته که مطرح می‌کنم و سپس بدان پاسخ می‌دهم این مسئله است که، آنچنان که می‌دانیم امروزه «بنیادگرایی/فاندامنتالیسم» (fundamentalism)، معمولاً به عنوان یک پدیده دینی-مذهبی مطرح و معروف شده و این، به دلیل کنش و رفتار نامعقول، رادیکال، بنیادگرایانه و دگماتیک تعدادی از گروه‌های دینی-مذهبی در نقاط مختلف جهان است که از سوی بنیادگرایان دینی-مذهبی مسیحی، اسلامی، بودایی و امثال آن‌ها صورت می‌گیرد. فزون بر کنش دگماتیک و رادیکال جریان‌های دینی-مذهبی غرب مسیحی در درازنای تاریخ و رفتار خردستیزانه و جزم‌گرایانه متولیان دین و ارباب کلیسا در قرون وسطی، استراتژی و غلبه جریانِ سکولار-لیبرالِ پس از رنسانس نیز که در صدد طرد و حذف جریان رقیب (بنیادگرایی مذهبی) بود، سبب شد تا مفهوم بنیادگرایی به عنوان ویژگی و نشانه خاص گروه‌های رادیکال و دگماتیسمِ مذهبی قلمداد شود.

برخلاف این پندار رایج به نظر می‌رسد، بنیادگرایی منحصر در «بنیادگرایی دینی و مذهبی» نیست؛ و این مفهوم می‌تواند در مکاتب و جریان‌های چون سکولاریسم، لیبرالیسم و ناسیونالیسم نیز مصداق داشته باشد. اما بدلیل سلطه علم مدرن (ساینس) و سیطره گفتمانِ سکولاریسمِ لیبرال در جهان مدرن و عصر پساروشنگری، غالباً به ویژگیِ بنیادگرایانه سکولاریسمِ بنیادگرا، و به تعبیر «برژنسکی»[1]، «سکولاریسمِ عِنان‌گُسیخته» کمتر پرداخته شده است.

بدین‌ترتیب، بنیادگرایی می‌تواند وصف سکولاریسم نیز قرار گیرد؛ و این، زمانی است که فرد یا جریان سکولار بخواهد بر اصول، مفروضات، بنیادها و مفاهیم نظری مکتب و روش خود، کنش بنیادگرایانه و دگماتیسمی داشته باشد و به مخالفانِ فکری خویش مجال نقد و نظر را ندهد. به هرحال، در جریان بنیادگرایی این تفکر وجود دارد که فرد یا گروه بخواهد اندیشه خود را (چه دینی و چه غیر دینی) به دیگران تحمیل کند. این تحمیل نظر و عقیده، اما منحصر و محدود در گروه دینی-مذهبی نیست، می‌تواند در گروه‌های ملی‌گرا، سکولار و لیبرال نیز وجود داشته باشد. بنیادگرایان سکولار-لائیک فرانسوی که در سال‌های اخیر تحت عنوان دفاع از «سکولاریسم و لائیسیته» به فعالیت مشغول‌اند، از پیروان «سکولاریسم بنیادگرا» هستند که در پوشش دفاع از «آزادی بیان» هر از گاهی در اشکال و صور مختلف، نمادهای دینی مسلمانان را مورد هجمه و تمسخر قرار می‌دهند که اهانت به مقام شامخ «رحمه للعالمین» و «پوشش زن مسلمان»، از مصادیق بارز آن است.

نکته قابل توجه داستان این است که در اهانت اخیر سکولارهای رادیکال علیه «رحمه للعالمین»، مکرون رئیس جمهور فرانسه که کشورش مهد «سکولاریسمِ بنیادگرا و عِنان‌گسیخته» در جهان معاصر به شمار می‌رود و خود را کانون سکولاریسم، دموکراسی، آزادی، برابری، عقلانیت و حقوق بشر در جهان می‌داند، در یک اقدام معنادار و همسو با جریان سکولاریسم بنیادگرا، از اقدام موهن بنیادگرایان سکولار که حتی برخلاف آرمان‌ها و اصول خود سکولاریسم است، به بهانه دفاع از آزادی بیان، جانبداری کرده است. آیا همسویی و یا سکوت و حمایت تلویحی دولتمردان فرانسه و برخی از سیاست‌مداران دیگر عهد پسامدرن غربی از جریان رادیکال و سکولاریسم بنیادگرا، به معنای افول و بن‌بست عقلانیت خودبنیاد و سوژه‌محور سکولاریسم بنیادگرا نیست؟ آیا کنش نامعقول و حرکت هنجارشکن و ناروادار بنیادگرایان سکولار-لائیک به معنای زوال عقلانیت در سکولاریسم بنیادگرا نیست؟

براستی چرا سکولاریسم رادیکال (بنیادگرا) به اصول اساسی و ارزش‌های بنیادین خود (عقلانیت، رواداری، آزادی و برابری طبیعی) وفادار نیست. چرا به آن‌ها پشت کرده و رفتارهای پارادوکسیکال از خود بروز می‌دهد. به نظر می‌رسد، گسترش اسلام در اروپا و افزایش جمعیت مسلمانان در فرانسه، جریان «سکولاریسم بنیادگرا و لائیسیم رادیکال» را به وحشت انداخته تا دچار تناقض در گفتار و رفتار شوند. این نوشتار می‌کوشد در قالب سه پرسش اساسی، چالش‌ها و پارادوکس‌های سکولاریسمِ بنیادگرا و عنان‌گسیخته اصحاب «شارلی ابدو» و حامیانِ سیاسی‌شان را که بیانگری زوال عقلانیت خودبنیاد و سوژه‌محور بنیادگرایان سکولار است را به تصویر بکشد:

1-آیا «رواداری/مدارا» از اصول و شاخص‌های اصلی اندیشه سکولاریسم نیست؟

همان‌گونه که فیلسوفان بنیانگذار و پیشگامان برجسته سکولاریسم و لیبرالیسم نظیر جان لاک، کانت، روسو، منتسکیو و شارحان این اندیشه با تعبیرات و مفاهیم مختلف بیان کرده‌اند، «رواداری/تساهل» (تلرانس) Tolerance، از اصول و مؤلفه‌های مهم سکولاریسم محسوب می‌شود. بدینسان، ایمان به اصلِ بنیادین تساهل و رواداری و التزام به ارزش‌های محوری سکولاریسم، اجازه نمی‌دهد که جریان سکولاریسم و دولت سکولار-لائیک برآمده از آن، به مقدسات و ارزش‌های مورد قبول جریان رقیب (اهل ایمان) اهانت روا بدارند، چنانکه مسلمانان و اهلِ ایمان حق توهین به ارزش‌های جریان سکولار را ندارند. وانگهی در نگرش سکولاریسم لیبرالی، اصل «رواداری» نسبت به اصل «آزادی بیان» از اهمیت بیشتر برخوردار است؛ زیرا این خشونت‌ها، تکفیرها و جنگ‌های مذهبی پیروان مذاهب مختلف مسیحیت بود که زمینه نفوذ و بسط گفتمان سکولاریسم و لیبرالیسم را در اروپای باختری سرعت بخشید و به عنوان پیشران اصلی، پروژه «سکولاریزاسیون» غرب را به فرجام رساند. از این منظر نیز، اهمیت اصل آزادی بیان به اندازه اصل تلرانس نیست.

اکنون پرسشی که متوجه بنیادگرایان سکولار می‌شود این است که چرا آزادی بیان را گرفتید، اما رواداری که مهمتر از آن است را رها کردید؟ آیا هجمه و حمله بر معتقدات و ارزش‌های فرهنگی پیروان ادیان دیگر، مخالفت آشکار با اصل تلرانس و رواداری نیست؟ بنیادگرایان سکولار برای این پارادوکس درون‌پارادایمی چه جوابی دارند؟ چرا بنیادگرایان سکولار حداقل در کشور خودشان (فرانسه) به حقوق شش میلیون هموطن خود احترام نمی‌گزارند و به گفتمان محوری رواداری پایبند نیستند.! واضح است که اهانت به مقدسات دیگران، مخالفت با اصل رواداری است. چرا آنها آزادی بیان را بر تلرانس اولویت می‌دهند؛ دلیل این ترجیح و تقدیم چیست؟ این در حالی است که همان‌گونه که گفتیم، اروپای مدرنِ سکولار، بیشتر وامدار اصل رواداری است تا اصل آزادی بیان؛ و به خاطر نیاز به تساهل و مدارا بود که به سمت سکولاریسم و لیبرالیسم سوق پیدا کرد و پروژه «سکولاریزاسیون» اروپا به فرجام رسید، نه آزادی بیان. بنابراین، آزادی بیان در مقایسه با تلرانس از اهمیت کمتری برخوردار است. آن‌ها باید پاسخ بدهند که چرا آزادی بیان را گرفته‌اند و تلرانس را رها کرده‌اند.

2-آیا «آزادی بیان» در اندیشه سکولاریسم محدود و مشروط نیست؟

آنگونه که سکولاریسم و لیبرالیسم مبتنی بر آن می‌گوید، اولاً؛ آزادی (freedom) که از ارزش‌های مهم این مکتب محسوب می‌شود، محدود و مشروط است و در سکولاریسم لیبرالی آزادی مطلق نداریم. تمام نظریه‌پردازان و شارحان برجسته سکولاریسمِ لیبرالی بر این نکته تأکید کرده‌اند که آزادی افراد محدود و مشروط است. و انسان تا زمانی آزاد است که به آزادی دیگران آسیب و زیانی نرساند، پس آزادی افراد محدود به حدودی آزادی دیگران است. من تا وقتی آزادم که به مرزهای آزادی شما تجاوز نکنم، و شما نیز تا وقتی آزادید که حدودی آزادی من را مورد تعرض قرار ندهید. «آزادی بیان» نیز که یکی از مصادیق مهم اصل «آزادی» است، همین‌گونه است. آزادی بیانِ من تا وقتی است که با قلم و بیانم به حریم ارزش‌های شما تجاوز نکنم. به عبارتی، به عواطف و احساسات ارزشمند و مقدس شما احترام بگذارم و آنها را مورد تعرض و تمسخر قرار ندهم. قلم و بیانم شما را آزار ندهد. آیا توهین به باورها و ارزش‌های دیگران، عبور از مرزهای آزادی بیان و قلم نیست؟ آیا این، انحراف و سوءاستفاده از آزادی بیان نیست؟

ثانیاً؛ بنیادگرایان سکولار-لیبرال، با توسل به آزادی منفی (freedom from)، به حریم آزادی مثبت (freedom for) دیگران (مسلمانان) تجاوز می‌کنند و به بهانه دفاع از لائیسیته و ارزش‌های سکولار، به ساحت قدسی پیامبر اسلام اهانت روا می‌دارند، یا حجاب و نحوه پوشش زن مسلمانِ هم‌وطن‌اش، که انتخاب آن در سبک زندگی، حق مسلم اوست را مورد هجمه قرار می‌دهند. چنانچه با تمسک به آزادی مثبت، به حریم آزادی مثبت هموطنان متدین‌اش حمله می‌کنند. آیا این نوع کنش، کنش عقلانی و منطقی است؟

3-آیا «برابری طبیعی» و نظریه «تساوی عقول» از اصول بنیادین و از مؤلفه‌های سکولاریسم نیست؟

بی‌تردید، اصل «برابری طبیعی» (natural equality) از اصول اساسی سکولاریسم و گفتمان «حقوق بشر» مبتنی بر آن است. آنچه از اعلامیه جهانی حقوق بشر و نیز، از دیدگاه‌های صاحب‌نظران این حوزه به دست می‌آید این نکته است که: «انسان بماهو انسان» قطع نظر از دین، مذهب، نژاد، قومیت، جنسیت و دیگر تعلقات عرضی، به‌مثابه موجود عاقل و خردمند، همه باهم برابرند. چون موجودی انسانی از برابری طبیعی و عقلِ سلیمِ مشترک و یکسان برخورداراند، پس همه دارای کرامت، حیثیت و حرمت بوده و از حقوق ذاتی یکسان برخوردارند. اگر از منظر دینی صرف نظر کنیم که همه انسان‌ها در پیشگاه خداوند برابرند، برابری طبیعی، در دوره مدرن، مبتنی بر نظریه «تساوی عقول» است که دکارت فرانسوی در قضیه بنیادین کوگیتو (می‌اندیشم، پس هستم) آن را مطرح کرد. به این معنا که چون خداوند به انسان‌ها عقل برابر داده، پس همه آن‌ها قطع نظر از تعلقات عرضی، از کرامت و حقوق انسانی برابر و همسان برخوردارند. حال که در اندیشه سکولاریسم نیز انسان‌ها باهم برابرند، این برابری طبیعی و یکسان بودن انسان‌ها در حقوق و امتیازات، اقتضای این را دارد که معتقدات و ارزش‌های فرهنگی آنها در عین تفاوت و اختلاف، به نحوی یکسان مورد احترام و پذیرش باشد. بنابراین، دکترین «برابری طبیعی» و نظریه «تساوی عقول» نیز مجال تعرض به عقاید و باورهای فرهنگی و ارزشی دیگران را از ما سلب می‌کند و اجازه نمی‌دهد معتقدات دیگران را مورد تمسخر قرار دهیم؛ چون اندیشه «برابری طبیعی» در سکولاریسم و لیبرالیسم یک اصل و قاعده است، و از اهمیت و حرمت بالایی برخوردار است.

جمع‌بندی

یک) اهانت به ساحت قدسی پیامبری که «رحمت جهانیان» معرفی شده و بزرگترین معلم الهی و آسمانی بشریت است، نه در منطق دینی، که در اندیشه سکولاریسم و لیبرالیسم نیز قابل توجیه نیست. دو) مکرون به عنوان رئیس جمهور سکولار و لائیک فرانسه با منطق و معیارهای سکولاریسم نیز حق ندارد از اصحاب مجله «شارلی ابدو» حمایت کند. او می‌توانست حداقل موضع بی‌طرفانه اتخاذ کند و دولت سکولار-لائیک خود را از ورود به این نوع ماجرا دور نگهدارد ولی نکرد، چرا؟ چون اندیشه سکولاریسم بنیادگرا، یا شیطنت و ماجراجویی که ذهن و روان او را اسیر خودش کرده است، «عقلانیت سیاسی» او را از کار انداخت. سه) سخنان بعدی مکرون که بی‌حرمتی «عمر و عایشه» نسبت به پیامبر را مطرح کرده است، شیطنت دیگر، توجیه غلط و عذر بدتر از گناه است. او با طرح این سخنان نفاق‌افگنانه، می‌خواهد جنگ مذهبی را بین گروه‌های اسلامی در جهان اسلام راه بیاندازد، پس مسلمانان باید هوشیار باشند.

[1] زبیگنیو برژنسکی، این اصطلاح را در گفتاری تحت عنوان: «بُرج و باروی سُست‌بنیانِ غرب بوالهوس» در مصاحبه با سردبیر نشریه «نیو پرسپکتیوز کوارترلی» در نقد «نظریه برخورد تمدن‌ها» ی هانتینگتون به کار برده است. برژنسکی در این مصاحبه سخنانی جالب گفته، از جمله این موضوع که: «سکولاریسم عِنان‌گسیخته که بخشی اعظمی از غرب را فرا گرفته است، در درونِ خویش «نطفه خودویرانی فرهنگی» را پرورش می‌دهد». (ساموئل هانتینگتون، نظریه برخورد تمدنها: هانتینگتون و منتقدانش، ترجمه و ویراسته، مجتبی امیری وحید، تهران: وزارت امور خارجه، مرکز چاپ و انتشارات، چاپ ششم، 1384، ص 159).

 

*محمدحنیف طاهری، دکتری اندیشه معاصر مسلمین جامعه المصطفی و پژوهشگر مطالعات اسلامی

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.