خردورزی کودکان، از آموزش تا عمل
هنگامی که خردگرایی کودک رشد کرد و نحوه سوال کردن در او شکل گرفت، آمادگی دریافت پاسخ به وجود میآید. لذا به سوالات کودکان که خدا کجاست و چگونه است، میتوان پاسخی منطقی عرضه کرد.
دین آنلاین: کاربردی کردن فلسفه و استخراج سبک زندگی از آن، از جمله مواردی است که همواره مورد تاکید مقام معظم رهبری بوده است. معظم له در در دیدارجمعی از اعضای هیئت مؤسس و هیئت مدیره مجمع عالی حکمت اسلامی با ایشان با بیان این مطلب که «بچههای ما ذهنشان دارد فلسفی میشود» بر لزوم تدوین کتابهای فلسفه مخصوص کودکان و نوجوانان تاکید کرده بودند. آموزش فلسفه برای کودکان میتواند گام اساسی در راستای این خواسته به شمار آید. در این خصوص گفت و گویی با دکتر ابراهیم علیپور، مدیر گروه فلسفه پژوهشکده فلسفه و کلام اسلامی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی داشتیم.
– با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید به عنوان اولین سوال بفرمایید چه ارتباطی میان فلسفه و کودک وجود دارد؟
در سال ۱۹۶۹ میلادی متیو لیپمن (Matthew Lipman) فیلسوف امریکایی، فلسفه را برای کودکان به وجود آورد، از آن زمان تا امروز بیش از ۶۰ کشور از این علم استفاده میکنند و امروز صدها کتاب برای کودک در زمینه فلسفه منتشر شده است. این آثار تلاش میکنند معقولات را قدم به قدم برای کودکان تشریح کنند تا کودک ضمن یادگیری مهارت استدلال و خردورزی، خلاقیت و نگرش عمیق به مسائل را تمرین نماید.
– آیا آموزش فلسفه برای کودک همان یاد دادن آراء و نظرات فلاسفه است یا در قالبی دیگر صورت میگیرد؟
آموزش فلسفه برای کودک یاد دادن آراء فلاسفه نیست، بلکه یاد دادن درست اندیشیدن و روشمند فکر کردن و تقویت بینش خردمندانه است. اگر ما تعریف فلسفه را به خوبی بفهمیم، تعریف و هدف فلسفه برای کودک هم بهتر شناخته میشود. علامه طباطبایی (ره) در آثار فلسفی خود اشاره میکند: فلسفه شناخت واقعیت از لا واقعیتهاست، فلسفه شناخت حقیقت و عمل به آن است. فلسفه پی آواز حقیقت دویدن است؛ یعنی روش فلسفی این امکان را به اندیشمند میدهد که حقیقت را از سراب تشخیص دهد، سره را از ناسره تشخیص دهد.
با این تعریف، فلسفه کودک هم روش خرد ورزی، اندیشیدن، تفکر و خردگرایی را به درستی به او یاد میدهد وهم سعی میکند ضمن نهادینه کردن این روش سبک زندگی درست را به او آموزش دهد. همان فیلسوف آمریکایی میگوید: اگر دموکراسی ارزشی برای جامعه غربی است، برای فهم درست آن نیازمند آنیم که از کودکی آموزش خردمندانه برای تبیین و درک صحیح آن داده شود. بسیاری از ارزشهای اجتماعی و اسلامی هم بر همین پایه است و قطعا روش درست اندیشیدن را باید از کودکی آموزش دهیم و البته چنین روشی باعث تقویت فهم عمومی کودک نیز خواهد شد.
– به نظر حضرتعالی این آموزش چه فوایدی در بر دارد؟
بر پایه چنبن آموزشی نخست، خرد ورزی در کودک تقویت شده و تفکرش رشد میکند. در گام بعدی کودک استدلالپذیر و استدلالگرا میشود، یاد میگیرد نقدپذیر و نقّاد باشد، خلاقیت ذاتی پیدا میکند، نوعدوست و خودشناس تربیت شده و بیهویت بار نمیآید و در واقع مهارت علمی و عملی کودک به اوج میرسد. در این روش سعی میشود مثالهای ابتدایی، اولیه و ساده همچون از کجایی و به کجا را به کودک یاد میدهند تا ضمن آرامش روانی به سلامت روانی دست یابد و در حین انتقال به دوره جوانی و نوجوانی از پوچگرایی خلاص و خود شناسی او تقویت شود.
در حین آموزش، فضایی ایجاد میشود تا کودک در مقابل دیگران و دیگران در مقابل او اظهار نظر کنند و او گفتههای دیگران را با متانت گوش کند (تمرین گوش دادن، فهمیدن و احترام به ایده و آراء دیگران) و بعد آنرا تحلیل و نقد نماید، و همین در مورد وی نیز تکرار میشود.
پرسش که آغاز هر تفکری است؛ در این روش سعی میشود روحیه کودک را پرسشگر بار آورند. کودکان ذاتا پرسشگران خوبی هستند و روشهای استدلالهای منطقی به صورت مبهم در پرسشهای آنان دیده میشود، میتوان به پرسشهای آنان جهت مناسب داد و این شاخصه مهم را تشویق و تقویت کرد.
در این روش سعی میکنند به او یاد دهند به گفتار دیگران نقد وارد کرده و بیان خود را در مقابل نقد دیگران قرار دهد. ادب استدلال و گوش کردن و پرخاش نکردن را به او انتقال میدهند. همچنین از جمله فواید یا کارآمدی این نوع از آموزش، فائق آمدن کودک به احساس و عواطف، شخصیت بخشی به تفکرات و خلاقیتهای اوست. اگر به مجموعهی این نکات توجه کنیم، احساس میکنیم این روش اگر روش غالبی باشد، بسیاری از فرزندان ما را خردگرا تربیت کرده و جامعه ما را درآینده نسلی خرد پذیر، قانون مدار با محور عقلانی بار میآورد. از این رو تاکید رهبری به این مقوله توجه به نکتهای مهم و مغفول است به این معنا که قدمای ما فکر میکردند بسیاری از حقایق را باید از کودک پوشاند یا او را از محفلهای علمی و معنوی دور نگاه داشت. امروز برعکس، اگر میخواهیم جامعهای مودب به آداب علمی وعملی داشته باشیم، نیازمند انتقال اندیشه و روش خردگرایی به کودکان هستیم.
– آیا در این زمینه قدمهای جدی برداشته شده است؟
در سالهای اخیر در کشورمان ضرورت توجه به این نکته اوج گرفته و اگر این موضوع را با پنج سال پیش مقایسه کنیم متوجه میشویم یکی دو کتاب در این زمینه در کشور عرضه میشد که هر دو ترجمه بودند اما امروز میبینیم که مجلهای با عنوان فلسفه برای کودک منشر میشود، بنیاد حکمت صدرا و پژوهشگاه علوم انسانی ومجمع عالی حکمت اسلامی یکی از دلمشغولیهایشان فلسفه برای کودک است. یا فلسفه اسلامی در قالب درسهایی به کودکان آموزش داده میشود. از این رو به مانند بسیاری از زمینههای رشد و شکوفایی در کشور، این حوزه هم قدم به قدم به شکوفایی نزدیک میشود و احساس مسوولیت و نیاز در این زمینه اوج میگیرد. با جدی شدن این مقوله، ضرورت تربیت کارشناسان متبحر و نحوه انتقال مفاهیم به کودک با زبان کودکانه نه با زبان پیچیده فلسفی بیش از پیش احساس میشود.
– به نظر شما فلسفه کودک در چه قالب و ظرفی برای او باید ریخته شود و به اندیشه او خورانده شود؟
در سالهای اخیر که عمدتا در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران آثاری در این حوزه عرضه شده، نشان میدهد این روشها غالبا به شکل مکالمه، دیالوگ، گفتگوهای چهره به چهره و در قالبهای هنری مانند استفاده از تصاویر یا داستان و لسان کودکانه هستند؛ در این روش تعقل قدم به قدم با زبان کودکانه و هنرمندانه ترکیب میشوند تا نتیجه خوبی حاصل شود.
هنگامی که خردگرایی کودک رشد کرد و نحوه سوال کردن در او شکل گرفت، آمادگی دریافت پاسخ به وجود میآید. لذا به سوالات کودکان از جمله سوالاتی که معمولا همه آنها از والدین خود میپرسند که خدا کجاست و چگونه است، میتوان پاسخی منطقی عرضه کرد.
هنگامی که خردگرایی کودک رشد کرد و نحوه سوال کردن در او شکل گرفت، آمادگی دریافت پاسخ به وجود میآید. لذا به سوالات کودکان که خدا کجاست و چگونه است، میتوان پاسخی منطقی عرضه کرد.ابراهیم علیپور