چرا دانشگاهها مطالعات دینپژوهی را باید ادامه دهند؟
سیمران جین سیک
چند هفته گذشته، دانشگاه ورمونت آمریکا اعلام کرد به دنبال تغییر و حذف بخش زیادی از برنامههای آکادمیک خود از جمله برچیدن کل دانشکده مطالعات دین دانشگاه است است.
با وجود گنجایش و ارزشمندی دانشکده مطالعات دین این دانشگاه، که توانسته جایزهها و مقامهای علمی متعددی کسب کند، چنین تصمیمی شگفتآور است.
عجیبتر از ماهیت تصمیم، زمانی است که صورت گرفته و اعلام شده است. در وضعیت پس از انتخابات که رییس جمهور منتخب آمریکا با کمک دین توانست بر شرایط موجود غلبه کند، در دورانی که دادگاه عالی آمریکا مشغول بازارزیابی و ایجاد بند جدیدی درباره حقوق مذهبی به قانون است و درحالی که وزیر خارجه فعلی تلاش میکند تعریف جدیدی از آزادی مذهبی ارائه دهد.
در این میان از همه نگرانکنندهتر این موضوع است که پیشنهاد دانشگاه ورمونت یک مورد استثنا نیست و در راستای یک الگوی بزرگ از طرف مؤسسات دانشگاهی برای کاهش برنامههای مطالعات دین ارائه شدهاست.
آموزش و مطالعه درباره دین، فقط برای فهم سیاست نیست، بلکه درباره ایجاد سواد فرهنگی و گسترش نوعی خیر مدنی است. برای این است که مطمئن باشیم جوانان با همه گروههای متنوع فرهنگی و دینی که روبهرو میشوند آشنا هستند.
اگر ما به دانشگاهها اجازه دهیم که از وظیفه خود نسبت به حفظ تنوع دینی دور شوند، حتماً در آینده جوامع کمتر ایمنی خواهیم داشت. سؤال اینجاست که در شرایطی که همه دنیا به دنبال منابع بیشتر برای حفظ و حمایت از تنوع، برابری و همه شمولی هستند، چرا یک موسسه باید منابعی که تاکنون نیز موجود بوده است، را از بین ببرد؟
برخی در پاسخ به چنین اعتراضی به تجارت و سوددهی دانشگاه اشاره میکنند و میگویند که اینگونه دپارتمانها سود لازم که حامی اساس و پایه دانشگاه باشد تولید نمیکنند. در مقابل چنین ادعایی بهتر است بیشتر درباره چند دهه گذشته فکر کنیم. دهههایی که در آن آموزش را به معنی راهی برای یافتن شغل تخصصی تصویر کردیم. ببینیم که چنین روندی چه بر سر جامعه ما آورده است. ممکن است نتیجه این روند، تربیت نیروی کار شیک و جلایافتهای باشد، اما به چه هزینهای؟ دانشگاه رفتن برای پیدا کردن یک شغل با درآمد خوب بد نیست، اما در این میان دانشگاهها و مؤسسات آموزشی چه سهمی در شکل دادن زمینه و دیدگاه اخلاقی ما دارند؟
آنچه من بیش از هر چیز دیگری در دانشگاه آموختم این بود که راهی که من انتخاب کردم، یگانه راه یا بهترین راه نیست. آموختن درباره ایمانها و فرهنگهای دیگر شوونیسم خودمحور ما را با چالش روبرو میکند و به ما کمک میکند دیگران را آنگونه و در آنجایی که هستند ببینیم. کار علوم انسانی زمانی که به وظیفه خود عمل کند، در راستای اهداف ضد نژادپرستانه و در راستای تغییر فرضیات و کلیشهها درباره مردم و ایجاد تفاوت در دیدگاههای ما است.
بسیاری از دانشگاهها نگراناند که اهمیت به مطالعات دینی باعث خدشهدار شدن جدایی کلیسا و دولت شود. اما این دیدگاه باوری اشتباه و کج فهمی درباره کار و هدف محققان و پژوهشگران دین است.
پژوهشگران دین تلاش میکنند تا توسعه تاریخی دین را در زمینه آن درک کنند. گرایش تخصصی و علمی پژوهشگران دینی دین است و آنها به دنبال درک بستر تاریخی ادیان هستند، نه آنکه آنها بخواهند دیدگاه خود را به دیگران تحمیل کنند. مثلاً من یک سیک هستم و بخش مهمی از زندگی خودم را صرف مطالعات اسلامی و بودایی کردم. بارها به من گفته شدهاست که چگونه میتوانم درباره دینی غیر از باور خودم درس دهم. پاسخ من این است که من به دنبال تشویق کسی برای پیوستن به دین خاصی نیستم، من درباره باورهای مختلف درس میدهم تا باعث باز شدن قلبها و ذهنهای دیگران برای پذیرش تنوع فرهنگی و دینی موجود در سراسر جهان باشم.
اگر ما میخواهیم فرزندانمان در آینده، به هر کسی با هر پیشینه دینی و فرهنگی احترام بگذارند، باید آنها را به دانش و فهم مربوط به آن مجهز کنیم. اگر چنین نکنیم و بخواهیم آنها را قانع کنیم که دین بی اهمیت است، راه شکست را برای آنها هموار کردهایم
مترجم: نفیسه نیکبخت