تولد دکتر سروش
عبدالکریم سروش در میانه ایستاده. عصایی به دست دارد. اینک دهه هشتم زندگانی را میگذراند. اثراتِ بسیاری بر اندیشه دینی نهاده است. موافقان و مخالفانِ بسیاری برانگیخته است. پر بی راه نیست اگر او را اثرگذارترین اندیشمند پس از انقلاب در تحول فکر دینی لقب دهیم.
در کنارش آرش نراقی ایستاده. نراقی از سروش اثر بسیاری پذیرفته است. حتی در نوعِ سخن گفتن هم قرابتی با سروش دارد.
نخستین بار دوستِ صمیمیاش ابراهیم سلطانی او را با سروش آشنا کرد. سلطانی مقاله نگاشته سروش در خصوص علی شریعتی را به نراقی داد. او هم خواند و پسندید.
نراقی که تا آن زمان تنها نامی از سروش شنیده بود، با این مقاله، با نگاه و نگارش سروش هم آشنا شد. به مسجد اقدسیه رفت تا پای سخنان سروش بنشیند.
نراقی که تاکنون به تحصیل در رشته داروسازی مشغول بود و از دور به فلسفه و عرفان مینگریست، دلبسته این عرصه شد. متنی در خصوص مرید و مرادی در عرفان نوشت و آنرا به سروش داد. سروش هم مقاله را دید و پسندید و او را مورد تشویق قرار داد.
نراقی قدم به میدانِ اندیشه گذاشت. او امروز یکی از برجستهترین محققان این عرصه لقب گرفته است.
در سوی دیگر، سروش دباغ ایستاده. فرزند عبدالکریم سروش.
محمدرضا شجریان نخستین بار که فرزند را دید و دانست که نامش سروش است، به مزاح گفت که «پس سروشِ واقعی تو هستی».
فرزندِ عبداکریم سروش نمیتوانست که از پدر اثری نپذیرد. او در هنگامه خردسالی هم به همراه پدر در محافلی حاضر میشد که شعر و علم و ادب، رزق وافرِ آن بود. دو بار به همراه پدر به دیدار امام خمینی در جماران رفت. به دیدار آیت الله منتظری در قم میرفت.
پدر که دست بر قلم میشد و نظریات خود را عرضه میکرد، مخالفتها هم سر بر میآورد. فرزند او شاهد مجادلات و منازعاتی بود که بر سر اندیشههای پدر در میگرفت. گاه برخی اعتراضات، آرامشِ خانواده را بر هم میزد. اما همه این مجادلات به نجوای مثنویخوانیهای پدر رخت بر میبست. صبحهای جمعه که پدر به آواز، اشعار مولوی و سعدی و حافظ را میخواند کافی بود تا غم از خانه برود. در مسافرتها، داستانهای شیرین پدر از متون کهن بود که شوق سفر را دو چندان میکرد. سروش دباغ در چنین فضایی پرورش یافت. او هم اگر چه داروسازی خوانده اما نتوانست مقاومت کند و به عرصه اندیشه قدم نگذارد. او امروز ایدههایی را طرح کرده و به یکی از اصحاب اندیشه بدل شده است.
این دو درس آموزِ سروش اینک در کنار استاد ایستادهاند. قدی افراشتهتر از او دارند. گویی بر شانههای استاد ایستادهاند. نیوتن قرنها پیشتر این پیش بینی را کرده بود. گفته بود که ما کوتاه قامتانیم که بر شانههای غولها ایستادهایم. شاگردان سروش هم اینک بر شانههای استاد ایستادهاند. از دستاوردهای فکر او مدد بسیاری میگیرند. لاجرم قدی افراشتهتر دارند.
بیست و پنجم آذر ماه سالروز میلاد عبدالکریم سروش است.
نام استاد در تاریخ ایران زمین خواهد درخشید. بی شک از تاثیر گذارترین اشخاص بر اندیشه سیاسی-اجتماعی و دینی هست. کسی که همه ی سختی ها را به جان خرید ولی از هدف خویش که جز روشن گری نبود، دست نکشید.
عمرش طولانی باد..
نیکو نوشتهاید، ولی به گمانم افراشتگی قامت شاگردان در برابر استاد تنها از دید ظاهر است، وگرنه عمق اندیشه ، خلاقیت و نوآوری و زیبایی کلام استاد همچنان بی رقیب است.
با سلام و عرض ادب خدمت پدر عقلی_معنوی خویش دکتر عبدالکریم سروش و فرزندان خلف برومندش که بی شک مانند اثر منحصر به فرد انگشت، در معیت آثار صوتی_قلمی خصوصاً ویدئو های ضبط شده سخنوری عقلانی_اخلاقی فی البداهه ایشان نمایانگر معنی و مفهوم، میوه های شیرین رنگارنگ درخت تنومند سبز ایشان می باشد و باقیات صالحات واقعی همین است. هیچ گاه فراموش نمی کنم که در عنفوان کودکی، نوجوانی خود دو چهره جذاب رنگی قلبم در تلویزیون ساده سیاه و سفید خانه مان ، امام خمینی و دکتر سروش بود. هر دو از منظر معنوی_عرفانی برایم دلنشین بودند و هستند. پر حرفی کردم. سالروز تولد عبدالکریم سروش را به تمام عاشقان عرفان دلیرانه عقلانیت سلیم تبریک میگم. 🙏 🌹 💐🌺🌻💞🙏
چکیده مباحث مطرح دکتر عبدالکریم سروش و دکتر سروش دباغ
همچین از سروش گفته اید که انگار صاحب سروش آسمانی است!؟
گذشت…!
اکنون سروش منکر آسمانی بودن سروش وحی شده ومستحق طعن ونقداست و نه تعریف و وصف !
خدا اخر و عاقبت ادم را به خیر کند. تعارفات و نیز تعاریف و تمجید های دنیا معلوم نیست در یوم الحساب به درد ادم بخورد!
اللهم انی اسئلک الامان یوم لا ینفع مال و لا بنون الا من اتی الله بقلب سلیم و …
روشنفکران متکبر، و خود شیفته، وقتی تناقض گویی و تناقض در رفتار و عملکردشان را به رویشان می اوریم، مختصری سرخ و سفید میشوند و بعد سینه سپر میکنند که من دائما در توغل و اندیشه ام، طبیعی است که حرف امروزم با دیروزم متفاوت باشد!
باشد، امیدواریم در روز حساب که ایمان و عمل صالح انسانها سنجیده میشود، کمک به ایمان و عمل صالح کرده باشیم. منتی بر خدا و ایمان نداشته باشیم. در برابر خداوند زانوی بندگی بزنیم و در برابر خلق او به واقع متواضع باشیم و شنوای نقد انها، نه انکه تظاهر کرده و یا متوهم به تواضع باشیم
با عرض سلام و تقدیم احترام،
دینداران و باور مندان حقیقی و واقعی در اعصار مختلف باستان عبارت اند از : موسا ؛ ایسا ؛ محمد ؛ زرتشت و بودا و در عصر جدید کارل مارکس و نه پیروان و مقلدین چماق دار و بی چماق آنان.
با عرض سلام ،
امیدوارم که توجهات این سه بزرگوار به نظریه علمی مه بانگ معطوف گردد و بتوانند با در نظر گرفتن شناخت اصلی و محوری آن یعنی نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان و طرح مطلق آفرینش و باور به قدرت و علم و آگاهی و حکمت و عشق مطلق و بیکران خداوند متعال در ورای باور به معارف وحیانی ادیان ابراهیمی ، حرکت تحولی و نزولی – صعودی محتوای جهان را از نظام احسن آفرینش مبداء تا نظام احسن آفرینش معاد به زبان روشن و روش علمی تفسیر نمایند .