دیاسپوراهای جهانی
رابین کوهن در سال ۱۹۴۴ در ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی متولد شده است. وی به عنوان متخصص علوم اجتماعی در زمینههای مطالعات جهانیشدن، مهاجرت و دیاسپورا فعالیت میکند و در حال حاضر پروفسور بازنشستهی مطالعات توسعه و عضو ارشد پژوهش در کالج کالوگ دانشگاه آکسفورد است. او همچنین مدیر سابق موسسهی بینالمللی مهاجرت و پژوهشگر اصلی برنامه دیاسپورا در آکسفورد بوده است.
اگرچه پروژهی دکترای کوهن با عنوان “کار و سیاست در نیجریه” منتشرشده بود و او کار بر روی جنبشهای کارگری و تاریخ کار را در سایر بخشهای آفریقا ادامه داد، اما علاقه و تخصص او در “کار” به پروژهی وسیعتری در مورد اهمیت مداوم حرکت مردم ورای مرزهای ملی و مسائلی که این امر در بسیاری از نقاط جهان ایجاد کرده است، توسعه پیدا کرد.
کوهن با ارائهی فهم جدیدی از مفاهیم کلیدی مورد چالشی مثل دیاسپورا، مرز، شهروند، مقیم و هویت ملی و جمعی در زمینهی مطالعات مهاجرت نقش ارزندهای ایفا کرده است. او در تأثیرگذارترین اثر خود “دیاسپوراهای جهانی” به تحلیل در مورد رابطهی بین هویت و مهاجرت ادامه میدهد.
کوهن با استفاده از گونه شناسی، رویکرد مقایسهای و فهرستهای پیشنهادی از ویژگیهای مشترک، توانست مفهوم باستانی دیاسپورا را به کار گیرد و مطالعهی مهاجرتهای فراملی امروزه را ارتقا بخشد.
در میان محققان و متخصصانی چون جیمز کیلفورد(James Clifford) ، ویلیام سفران (William Safran)، پائول گیلوری (Paul Gilroy)و خاچیگ طلولیان(Khachig Tölölyan) ، کوهن را میتوان به عنوان یکی از بنیانگذاران مطالعات دیاسپورای معاصر در نظر گرفت.
آثار او شامل:
رعیتهای جدید: مهاجران در تقسیمکار بینالمللی -۱۹۸۷ (The New Helots: Migrants In The International Division Of Labour)
مرزهای هویت-۱۹۹۴ (Frontiers Of Identity)
دیاسپورا های جهانی-۱۹۹۷ (Global Diasporas)
مهاجرت و دشمنان آن: سرمایهی جهانی، کار مهاجر و دولت-ملت – ۲۰۰۶ ( Migration And Its Enemies: Global Capital, Migrant Labour And The Nation State)
مواجهه با تفاوت- ۲۰۱۶ (Encountering Difference)
“دیاسپوراهای جهانی” کتابی بسیار قابلتوجه برای معرفی تئوری دیاسپورا است، اصطلاحی که بهصورت چشمگیر در سالهای اخیر از کاربرد اصلی خود در توصیف دیاسپورای یهودی تا تمام انواع پراکندگیهای فرهنگی -قومی تعمیمیافته است.
کوهن در یک تحلیل ادراکی و چشمگیر رویکرد متمایز خود به مطالعهی جهان دیاسپورا ها را معرفی میکند. این کتاب به بررسی معنای متغیر مفاهیم و وضعیت دیاسپورایی معاصر میپردازد که موردمطالعهی آن شامل مردم یهودی، آمریکایی، چینی، انگلیسی، هندی، لبنانی و کارائیبی میشود.
کوهن کتاب خود را با تعریف ویژگیهای مشترک دیاسپورا های جهانی آغاز میکند. او با مطالعه ی موردی دیاسپورا ها لیسیتی تکامل یافته از خصوصیات مشترک دیاسپورا ها را معرفی می کند که بر اساس سنت کلاسیک، دیدگاه ولیام سفران ، اصلاحات او بر لیست ویژگی هایی که سفران ارائه کرده بود و نیز دیدگاه خود کوهن است:
پراکندگی اغلب بهصورت تراماتیک از یک وطن اصلی به دو منطقهی خارجی یا بیشتر است.
علاوه بر این و به طور جایگزین، پراکندگی از وطن ممکن است برای یافتن شغل، به دنبال تجارت و یا پیش برد امیال استعماری شکل بگیرد.
وجود یک خاطره جمعی و اسطوره شامل موقعیت مکانی، تاریخ، رنج و دستاوردها دربارهی وطن.
آرمانی ساختن یک وطن واقعی یا یک وطن تصوری اجدادی و یک تعهد جمعی نسبت به حفظ، بازسازی، امنیت و رونق آن و حتی ساختن آن.
توسعهی مکرر جنبش بازگشت به وطن که به پذیرش جمعی دست مییابد، حتی بااینکه بسیاری از افراد تنها به رابطهی نیابتی یا دیدارهای متناوب از وطن بسنده کنند.
یک آگاهی جمعی قومی قوی مبتنی بر احساس تمایز، تاریخ مشترک، انتقال فرهنگ و میراث مذهبی-فرهنگی مشترک و اعتقاد به یک سرنوشت مشترک که در طول مدتزمانی طولانی دوام میباید.
اختلال در رابطه با جوامع میزبان که نشاندهندهی عدم پذیرش است و یا این احتمال که فاجعهی دیگری ممکن است برای گروه رخ دهد.
احساس همدلی و مسئولیت در میان اعضای یک قوم که در کشورهای دیگر مستقرشدهاند، حتی با اینکه کشور وطن عمدتاً تجزیه شده است.
امکان یک زندگی متمایز، خلاق و غنی در کشورهای میزبان در حین همسویی با پلورالیسم.
اگرچه همه دیاسپورا ها از همهی این ویژگیها برخوردار نیستند اما این توصیفی کامل است که مبنای محکمی برای تحلیل انواع مختلف دیاسپورا های جهانی ارائه میدهد:
دیاسپورای قربانی مثل: یهودیها، آفریقاییها و ارمنیها
دیاسپورای کار مثل هندیهایی که از طریق سیستم استخدام استعماری پراکنده شدند
دیاسپورای امپریال مثل انگلیسیها
دیاسپورای تجارت مثل لبنانیها و چینیها
دیاسپورای قلمرو زدایی شده مثل مردم کارائیب، سیندی ها و پارسیها
کوهن سپس هر کدام از انواع دیاسپوراها را به نوبه خود مورد تحلیل قرار میدهد. او تحلیل خود را با دیاسپورای یهودی آغاز میکند و نشان میدهد که آن یک داستان به سادگی آنچه فرض میشود نیست.
نابودی معبد در سال ۵۸۶ قبل از میلاد باعث شکل گیری یک خاطرهی جمعی منفی از سنت دیاسپورای قربانی شد، که به طور خاص بر تجربهی بردگی، تبعید و آوارگی تأکید دارد.
در این دوران رهبران مهم یهودی توسط پادشاه بابل اسیر شده و مورد شکنجه قرار گرفتند و یهودیها همانطور که خداوند به موسی قول داده بود سرگردان شده و تا ابد پراکنده شدند.
پس از آن “بابل” در بین یهودیها تبدیل شد به یک کلمهی رمزی برای رنج، طرد شدگی، نا امنی زندگی در یک مکان خارجی، سرگردانی و جدا شدن از ریشههای اصلی هویتشان. پس از تبعید بابلی، آوارگی یهودیان به کرات موضوع ادبیات، هنر، فرهنگ و البته مناجات شده است. فرهنگ عامیانه و سنت شفاهی یهودی داستان ترامای تصوری یا واقعی تجربهی تاریخی آنها را بازگو میکند.
اما شاید نقطهی آغاز برای دیدگاه تجدیدنظرگرایانه در مورد بابل، فوایدی است که ادغام در یک فرهنگ بیگانهی ثروتمند و متنوع داشته که هم برای نسل اولیهی تبعید شده یهودی و هم نسل های بعد آنها مشهود بوده است.
تعداد قابلتوجهی از آنها با اسامی و آداب و رسوم بابلی سازگار شدند و به طور کلی از تقویم بابلی استفاده می کردند و زبان آرامی را پذیرفتند. حتی برای کسانی که مایل به تداوم ریشههای حقیقی خود بودند اقامت اجباری در بابل فرصت ساخت و تعریف تجربهی تاریخیشان را محیا ساخت تا سنت خود را ابداع کنند.
کوهن یادآور میشود که بابل جایی است که انجیل نارس (عهد قدیم) شکلگرفته است و جایی که تلمود نوشته شده است و کنیسه ها ساخته شدند. وقتی برخی یهودی ها شروع به بازگشت به اورشلیم و بازسازی معبد کردند مراکز اصلی تفکر و فرهنگ یهودی هنوز در اسکندریه، آنتیو، دمشق، آسیای صغیر و بابل بود.
بنابراین اگرچه “بابل” معمولا اشاره ای ضمنی به اسارت و ظلم دارد اما یک ارزیابی مجدد از دوران تبعید بابلی می تواند توسعه ی انرژی خلاق در زمینه ی چالش برانگیز و پلورالیستی خارج از وطن مادری را آشکار کند.
به طوری که وقتی دومین معبد در سال ۷۰پس از میلاد توسط رومی ها تخریب شد این بابل بود که به عنوان مرکز قدرت و اندیشه برای زندگی و تفکر یهودی باقی ماند.
قصد کوهن تقلیل رنج یهودیان نیست – تشریح او از یهودستیزی که آنها مجبور به تحمل آن در کشورهای اروپایی و دیگر جا ها بودند با رسیدن به هلوکاست به اوج میرسد- اما قصد او این است که نشان دهد تاریخ یهود، مثل تاریخ هر مردمی درنتیجهی ترکیب و اشتراک عقاید با سایر فرهنگها، پیچیده است. بخشی از تصویر دیاسپورای یهودی توسط مسیحیان شکلگرفته است که مایل به این بودند که آن را به عنوان مجازاتی برای نقش داشتن در قتل مسیح تعبیر کنند. اما واقعیت پیچیدهتر از یک داستان ساده قربانی بودن است.
کوهن در ادامه از الگوی مشابهی پیروی میکند، او درحالیکه ویژگیهای ذکرشده در بالا را تشریح میکند سراغ نمونههایی از هر کدام از انواع دیاسپورا ها میرود و همچنین بر پیچیدگیهایی که در مورد یهودیها اذعان کرده، تأکید میکند.
یک تم مشترک رابطهی دوگانهای است که بخش زیادی از مردم دیاسپورایی هم در رابطه با کشور میزبان و هم با وطن خود دارند. وطن اغلب با علاقه و اشتیاق به یاد آورده میشود و کشور میزبان اغلب با تعصب و بیگانه شدن تصویر میشود.
با این حال ممکن است مهاجران فرصتهایی در کشور جدید ببینند و برگشت به وطن را انتخاب نکنند، حتی وقتی توانایی انجام آن را دارند. از این گذشته کشور میزبان به نوعی به وطن تبدیل میشود و تاثیرات زیادی بر مردم میگذارد حتی با اینکه آنها وفاداری خود را نسبت به سرزمین قدیمی و اجدادی خود حفظ میکنند.
در فصلهای پایانی کتاب، کوهن از دیاسپورا در زمینهی جهانیشدن صحبت میکند. به نوعی در دنیایی که هر کس در حال جابهجایی است و مرزهای ملی در حال از دست دادن اهمیتیاند که قبلاً داشتند ادعاهای سادهتر و ملیگرایانهی گروههای دیاسپورایی به طور فزاینده در حال دچار شدن به آناکرونیسم (زمان پریشی) اند.
از اینها گذشته مردمی که در جستوجوی کار روانهی کشور دیگری میشوند به ندرت دلبستگی خود را به مکانی که در آن متولدشدهاند از دست میدهند.
مهاجران در خارج، بیلیونها پوند برای حمایت از دوستان و خانواده خود در وطن، میفرستند و شبکهای از روابط در کشوری که در آن اقامت دارند تشکیل میدهند تا پیوند خود را بافرهنگ آنها حفظ کنند. آنها همچنین برخی عقاید و رفتارها از کشور میزبان خود را همانندسازی و جذب میکنند.