شکلگیری و تحول اسلام در سدههای آغازین (و جایگاهِ مسیحاییِ علی در آن)
چکیدهای از سخنرانی محمدعلی امیرمُعِزّی در انجمن کوردوبا
کوهزاد اسماعیلی: انجمن کوردوبا، انجمنی است بیناادیانی که برای گفتگوی میان ادیان سامی تأسیس شده است. در سال ۲۰۲۰، محمدعلی امیرمُعِزّی در این انجمن سخنرانیای در مورد تحول اسلام در سدههای آغازین ایراد کرد (پیوند به یوتیوب در اینجا). این سخنرانی یکی از واضحترین سخنرانیهای امیرمعزّی در مورد مجموعهی تأملات متأخر او است: تأملاتی در نقدِ تاریخِ رسمیِ صدرِ اسلام و جایگاه تشیّع −یا بهتر بگوییم، جایگاه علی ابن ابیطالب− در اسلام.
امیرمعزّی در این سخنرانی تاکید میکند که نه در دوران شکلگیری اسلام و نه در سدههای بعد، ما هرگز یک اسلام نداشتهایم، و همان طور که امروز هم یک اسلام نداریم، همیشه با اسلامها مواجه بودهایم. شاید مهمترین ویژگی این روایتهای متفاوت از اسلام را بتوان در ویژگی چالشبرانگیز و پرسشزای قرآن نشان داد.
از سدههای اولیهی هجری تا امروز، قرآن همیشه این ویژگی خود را برای متفکران مسلمان حفظ کرده است. میتوان نمونههای متعدّدی را برای این ویژگی نام برد. نمونههایی مانند: تعدّد مصحفهای قرآن در سدههای آغازین؛ پرسش از نظم آشفتهی قرآن؛ بحثهای بیپایان و پرابهام در مورد بسیاری از مسائل اصلی در علوم قرآنی مانند شأن نزول آیات، یا مکی و مدنی بودن آنها؛ و سکوت قرآن در مورد محمد، علی، خانوادهی محمد، صحابه، و دوران زندگی محمد.
به نظر امیرمعزّی دو نکتهی مهم را باید در خوانش انتقادی تاریخ صدر اسلام و قرآن در نظر گرفت. نکته اول مسئلهی جنگ و خشونت است. اسلام در میان خشونت و جنگهای بیپایان زاده شده است، و توسعه و تحول پیدا کرده است. تقریبا هیچ دورهای در تاریخ صدر اسلام، دستکم تا نیمه سدهی چهارم هجری، چه در دوران زندگی محمد، چه در زمان خلفای راشدین، و چه در دوران بنی امیه و اوایل بنی عباس وجود ندارد که خالی از خشونت و جنگ باشد. جنگهایی که بسیاری از آنها جنگ داخلی با دلایل کاملا اعتقادی و مذهبی بودهاند. بدون در نظر گرفتن این مؤلفه نمیتوان فهم درستی از تاریخ صدر اسلام، قرآن، و حتی احادیث داشت.
نکته دوم حضور بنیادی مفاهیم بایبلی در قرآن است. به شکلی میتوان گفت که قرآن در امتداد فرهنگ بایبلی شکل گرفته است و نه در گسست از آن. بسیاری از مفاهیم قرآنی را میتوان به عنوان شاهدی برای این مسئله نام برد. مثلاً خود نام قرآن، که نه عربی، بلکه سریانی و به معنای «کتاب دعا» است. همچنین واژهها و مفاهیمی مانند آیه، سوره، صلاه، زکاه و بسیاری دیگر مانند آنها همه سریانیاند: زبانی که در دوران باستان متأخر زبانِ قانونی و مشترک در میان مسیحیانِ شرقی بوده است.
البته به عقیدهی امیرمعزّی، قرآن نه در امتداد مسیحیت شرقی، بلکه در امتداد فرهنگ دینیِ بایبلیِ جریانهای مذهبیِ یهودی−مسیحی (مسیهودی) است. جریانهایی که در عین ایمان و عامل بودن به شریعت یهود، عیسی را به عنوان منجی و مسیح خداوند پذیرفته بودند. مفاهیم بایبلیِ درون قرآن را باید از طریق این جریانهای یهودی−مسیحی (مسیهودی) فهمید.
امیرمعزّی معتقد است که اگر ما این سنت غنی بایبلی را در قرآن بپذیریم، و اگر انبوه هشدارهای بنیادین آخرالزمانیِ داخل قرآن را هم به عنوان یکی از ارکان پیام محمد قبول کنیم، در نتیجه باید بپذیریم که آنچه پیام محمد خوانده میشود، در واقع بشارت ظهور مجدد مسیح است. ادعایی که در برخی از منابع مسیحی همعصر پیامبر هم تایید شده است.
آنها هم تأیید کردهاند که پیامبری در میان اعراب آمده که بشارت به ظهور مسیح میدهد. اما چهره مسیح همچنان در این پیام پرابهام است. مسیحی که در قرآن کم و بیش ناپیدا است اما بخش بزرگی از محتوای مجامع حدیثی، به ویژه احادیث قدیمیتر، در مورد و در توضیح ظهور مسیح و آخرالزمان است. احادیثی که به ما میگوید که منجی این پیام عیسی مسیح است. اینجاست که نقش علی در پیام محمد نمایان میشود.
با توجه به این فهم از قرآن، و پیامِ محمد، و برخی از احادیث قدیم میتوان چنین استنباط کرد که این علی است که در پیامِ محمد از او به عنوان مسیحِ جدیدِ خداوند نام برده شده است. خود علی هم در احادیثی در توصیف خود میگوید که من مسیح هستم یا من مسیحِ ثانی یا مسیح دوران خود هستم. علی در این احادیث به صراحت خود را مسیح و همذات با عیسی بن مریم میداند که آمده تا بگوید که آخرالزمان نزدیک است.
پیچیدگی مسئله زمانی بیشتر میشود که برخلاف این پیام آخرالزمانی و بشارت به ظهور مسیح جدید، آخرالزمان رخ نمیدهد. در عرصه سیاسی و اجتماعی هم قبایل عرب با سرعتی باورنکردنی تبدیل به فرمانروایان خاورمیانهی امروز میشوند.
و طبعاً امپراتوری قدرتمند اموی باور به نزدیک بودن آخرالزمان را نمیپذیرد و به همین دلایل است که در اواخر سدهی یکم هجری، و به طور دقیقتر در زمان خلافت عبدالملک ابن مروان، پنجمین خلیفهی بنی امیه، تاریخ زندگی محمد، مفاهیم بنیادی پیام محمد، و حتی مصحف قرآن مورد بازبینی قرار میگیرند و با توجه به الزامات دوران جدید بازنویسی میشوند.
در این دوره است که پیام آخرالزمانی محمد تبدیل به دین سازمانیافتهای به نام اسلام میشود و تفکیک آشکار میان اسلام با مسیحیّت و یهودیّت برقرار میشود؛ و در همین دوران است که قرآنِ رسمی تدوین میشود. فرآیند عربیسازی و اسلامیسازیِ پیامِ محمد به شکلی است که میتوان عبدالملک ابن مروان را بنیانگذار دینی به نام اسلام با پیروانی به نام مسلمانان، در برابر پیام محمد و مؤمنان پیرو آن دانست. فرهنگ، تاریخ، معارف، و علوم اسلامی کم و بیش از این زمان به بعد است که آغاز میشوند و در طول زمان تحول مییابند.
منبع: کانال عنقاء
@anqanotes