ماهیت نقادانه جامعهشناسی تشیع باب میل جریانهای دولتی و نهادهای دینی نیست
پژوهشگر جامعهشناسی تشیع میگوید: جامعهشناسی تشیع به لحاظ نمود مطالعاتی در ایران نحیف است، چراکه مطالعات بیشتر جنبه فردی و پژوهشهای دانشجویی دارد و ماهیت نقد آلود آن باعث میشود پیکان نقد را به شکل مستقیم یا غیرمستقیم به سمت نتایج و سیاستهای فرهنگی دولت و یا متولیان دین ببرد و همین انگیزه متولیان فرهنگی و دولتی و نهادهای دینی و حتی نهادهای دانشگاهی و محافل علمی و پژوهشگاهی برای ورود به این موضوعات کم میکند و ما معمولا انباشت مطالعاتی اندکی در این حوزه میبینیم.
جامعهشناسی تشیع» و کارنامه آن در ایران از تاریخچه چندانی برخوردار نیست. در ابتدای ظهورش، این ژانر طرد شد اما بعدها از از مرحله طرد به مرحله «پذیرش انتقادی» رسید و شاهد این مدعا آن است که امروز در سطح آموزشی و پژوهشی، گرایش شیعهشناسی تحت عنوان «جامعهشناسی تشیع» یا «مطالعاتاجتماعی و فرهنگی تشیع» در برخی از دانشگاهها به رسمیت شناخته شده است. در نتیجه، میتوان گفت گرایش جامعهشناسی تشیع امروز کاملا به رسمیت شناخته شده است. بنابراین میتوان از آن بحث کرد. با یاسر فروغی پژوهشگر این حوزه و دکترای دانشگاه تهران، درباره چالشها و فرصتهای پیش روی جامعهشناسی تشیع و کارنامه آن گفتوگویی داشتهایم که در ادامه میخوانید:
وضعیت جامعهشناسی تشیع در ایران چگونه است و نسبت این جامعهشناسی با مبانی فلسفی و هستیشناختی و همچنین تعامل آن با اندیشه اجتماعی به چه صورت است؟ آیا یک ابژهی ساکت در برابر نظریههای جامعه شناختی و اندیشههای اجتماعی قرار دارد یا خیر؟
ابتدا باید به این نکته واقف باشیم که در ایران جامعهشناسی تشیع در ذیل جامعهشناسی دین قرار میگیرد. اگر چه حوزههای مطالعاتی جامعهشناسی تشیع به موضوعات خاص و بهخصوص شیعه اثنیعشری و نوعاً شیعه ایران تخصیص پیدا میکنند، اما با نگاهی کلیتر باید جامعهشناسی تشیع را در ذیل جامعهشناسی دین قرار بدهیم. اگر مطالعات و تحقیقات دهههای اخیر که در حوزه جامعهشناسی دین در ایران انجام شده را مورد بررسی قرار دهیم و همچنین در سطح کلیتر اساساً جایگاهی که جامعهشناسی دین و بهطور اخصتر جامعهشناسی تشیع در مطالعات اجتماعی و جامعهشناختی ایران برخوردار است و آن نسبت و سهمی که از مطالعات اجتماعی دارد مورد بررسی قرار دهیم میبینیم که در برخی از موضوعات مانند دینداری، مطالعات و پیمایشهای مختلفی در دهههای اخیر در ایران صورت گرفته، اما مسئله دینداری را از جهتی باید در سطح کلیتر و در ذیل مطالعات جامعهشناسی دین قلمداد کنیم. جامعهشناسی تشیع طبیعتاً با موضوعات خاصتری سروکار دارد و تشیعی که ما در ایران میشناسیم، یعنی تشیع دوازده امامی، وضعیت بهخصوصی دارد که آن را از سایر فرق و جریانهای شیعی که یا خارج از ایران هستند و اگر هم در ایران باشند چندان نمودی ندارند، متمایز میکند.
در کل جامعهشناسی تشیع در ایران از درون مطالعات جامعهشناسی دین و مبانی مطروحه در آن شکل گرفته است. از این منظر بنیانهای این جامعهشناسی چه از حیث معرفتی و چه از حیث روششناختی از اندیشههای متفکران علوم اجتماعی سرچشمه میگیرد. این مطالعات عمدتاً از نظریات علوم اجتماعی، از جامعهشناسان کلاسیک گرفته تا جامعهشناسان مدرنی که در حوزه دین میاندیشند، اقتباس میشود و این دیدگاهها در صحنه حضور دین در جامعه ایرانی مورد بررسی و سنجش قرار میگیرند. اما این که این نوع جامعهشناسی را یک مصرف کننده صرف و یا به تعبیر شما یک ابژه ساکت بدانیم هم نمیتواند کاملاً درست باشد. در حالت کلی سعی این جریان همواره بر این بوده با بهرهمندی از مفاهیم و دیدگاههای جامعهشناختی یک ابزار تحلیلی درخوری را فراهم سازد. از ایده پروتستانتیسم اسلامی علی شریعتی قبل از انقلاب گرفته تا بازطراحی سنجههای دینداری جامعهشناسان غربی بر اساس مبانی دین اسلام و مذهب تشیع در سالهای اخیر نمونههایی از بازآفرینیهای مفهومی جامعهشناسی تشیع در مواجهه با اندیشه اجتماعی جهان غرب است.
چهقدر با توجه به ظرفیتها و پتانسیلهای این حوزه، انسانشناس و جامعهشناس ویژه برای این حوزه داریم؟
به صورت مشخص مطالعاتی که در حوزه جامعهشناسی دین و به خصوص تشیع تا به امروز در ایران صورت گرفته به نسبت مطالعات سایر حوزههای علوم اجتماعی سهم اندکی را به خود اختصاص داده و ما تقریباً در اکثر موضوعات جامعهشناسی تشیع شاهد انباشت مطالعات و یا از آن مهمتر شکلگیری سنتهای آکادمیک و نظری و یا حتی مطالعاتی که توسط گروههایی که بخواهد به شکل هدفمند، ذیل یک پارادایم مشخص در علوم اجتماعی و جامعهشناسی صورت بگیرد، میشود گفت که نداشتهایم. البته مطالعاتی انجام شده و طرحها و کتابهایی نوشته شده، اما نسبت آنها در مقایسه با سایر حوزههای علوم اجتماعی به نظر میرسد، اندک است.
بنابراین تا دهه کنونی نیز هیچ پارادایم خاصی که بخواهیم بگوییم با آن وضعیت دین در جامعه ایرانی را بررسی میکنیم تقریباً وجود نداشته است. جریان غالب تحقیقات انجام شده در رابطه با دین در ایران به موازات جریان علوم اجتماعی، مرحلهای از آزمایش و خطای این دیدگاهها و نظریات بوده است. اما جامعهشناسی تشیع که بهطور خاص به بررسی وضعیت «تشیع» میپردازد از دهه پنجاه تا کنون آثار و کتابهایی را عرضه کرده است. شاید بتوان گفت ده بیست جلد کتاب، در این زمینه نوشته شده و همچنین مطالعات و تحقیقات دیگری به صورت سخنرانی، مقاله، پایان نامههای دانشجویی و طرحهای پژوهشی کار شده است. میتوان گفت همه این آثار محصول تلاشهای فردی افراد بوده و نه حرکتهای جمعی و گروهی. اما از دهه هشتاد به بعد جامعهشناسی تشیع بهطور جدیتر وارد عرصه شده که این فعالیتها عمدتا از انجمن جامعهشناسی ایران و گروه مطالعاتی جامعهشناسی دین آن آغاز شده است. رفته رفته دانشجویان و دانشآموختگان دانشگاه تهران و شاگردان دکتر سارا شریعتی و سایر استادانی که در این حوزه فعالیت میکنند، مطالعات نسبتاً منسجم و با یک رویکرد و برنامهی تحقیقاتی نسبتاً مشخص، ذیل مطالعه برخی سوژههای اختصاصی در جامعهشناسی تشیع را شروع کردهاند و شاید بتوان گفت شاخهای که خودش را بهعنوان جامعهشناسی تشیع در ایران معرفی میکند و مرزبندی تحقیقاتی خودش را با سایر حوزههای مطالعات اجتماعی دین مشخص میکند، گروه مطالعاتی تشیع است.
ویژگیهای این جریانی که ذیل جامعهشناسی خودش را تعریف کرده چیست؟ از سوی دیگر با نگاهی به این جریان متوجه میشویم که بنیانهای آن بر مبنای حرکتهای مستقل و بدون وابستگی به جریانهای رسمی است این استقلال چه تاثیری بر این جریان گذاشته است؟
اگر بخواهیم ویژگیهای این جریان را برشماریم و تمایز آن را با سایر جریانهای مطالعات اجتماعی دین را معین کنیم؛ نخست باید به نوآوریهای پژوهشی آن از حیث موضوع اشاره کنیم. پژوهش در موضوعاتی چون محرم و عاشورا، هیئتهای عزاداری، زیارت، اعتکاف، روحانیت و مرجعیت، دین عامه و از این قبیل در سیاقی جدید و خارج از کلیشههای مرسوم. خصلت دیگر این جریان، انتقادی بودن آن است و بیشتر نقد آن متوجه دین رسمی و نهادی و سیاستهای فرهنگی و دینیای است که در جامعه پساانقلابی به وقوع پیوسته و اساساً سنت نقد و نقادی بر این جریان حاکم است همچنین مبانی نظری و هستیشناختی به تعبیری بر مدار و ملحم از زعمای جامعهشناسی و مشخصاً جامعهشناسان دین بوده و وضعیت روششناسی این جریان نیز متکی بر نمودهای تجربی و عینی دین در ایران و استفاده از روششناسیهای عمدتاً کیفی و تجربی در بررسی دین و موضوعات تشیع است.
ویژگی دیگر این جریان نوع مواجه آن با سوژههای مورد مطالعه است. پدیده دینی با تعلیق و فاصلهگیری ارزشی از وجوه مقدس و امر مقدس که مشخصهی جامعه شناسی و مطالعات کلاسیک جامعهشناسی است صورت میگیرد و مشخصه آخر هم عدم وابستگی سازمانی این جریان به نهادهای دینی یا حکومتی یا حتی مراکز پژوهشی دولتی است که اتفاقا نقطه بارز و مشخص آن نسبت به بسیاری از جریانها و موسسات و نهادهایی است که به پژوهش در امر دین اشتغال دارند و به نوعی مطالعات خود را برای کاربست دغدغههای دینی حکومت و نهادهای دینی و دولتی انجام میدهند. اما میتوان گفت این جریان اغلب خارج از مجموعه نهادی و بوروکراتیک فعالیت میکند. بهطور مشخص جامعهشناسی تشیع در ایران یک مجموعه نسبتاً مستقل و انتقادی و آزاد محسوب میشود.
جامعهشناسی تشیع با توجه به جمعیت بالای شیعیان در جهان، پاسخگوی مخاطبانش است یا خیر؟
باید بگویم که سهم جامعهشناسی تشیع با توجه به اهمیت دین در ایران و نوع نگاههایی که به این رویکرد در ایران وجود دارد و حمایت از آن، چه توسط حکومت و نهادهای دولتی و حتی مراکز دانشگاهی ناچیز است. عمده مطالعات و تحقیقاتی که این جریان انجام داده اغلب با پروژها و پایان نامههای دانشجویی نضج گرفته و در ادامه و از روی علایق علمی و تعهدات ارزشی محققانی که در این حوزه فعالیت میکنند، به مطالعات منسجمتری ختم شده است. نه این که مشخصا به واسطه رویکردهای پژوهشی و مطالعاتی تعریف شده سازمانی و یا نهادهای دینی و دانشگاهی به پیش رود. به همین دلیل این جریان و هریک از موضوعاتی که در آن مطرح شده و به آن پرداخته است ما شاهد انباشت قابل ملاحظه تحقیقات در بسیاری از موضوعات نیستیم. همانگونه که گفته شد ماهیت نقدآلود این جریان، پیکان نقد را به شکل مستقیم یا غیرمستقیم به سمت نتایج و سیاستهای فرهنگی دولت و یا متولیان دین میبرد و همین انگیزه متولیان فرهنگی و دولتی و نهادهای دینی و حتی نهادهای دانشگاهی و محافل علمی و پژوهشگاهی برای ورود به این موضوعات کم میکند و ما معمولا انباشت مطالعاتی اندکی در این حوزه میبینیم، برای مثال در بحث زیارت و پیادهروی اربعین ما میبینیم مطالعاتی از سنخ تجربی و کیفی بسیار اندکی از این جنس انجام شده، به نسبت اینکه این آیین پدیدهای بسیار پهندامنه است و از جهات مختلفی بدان توجه میشود. همچنین در موضوعاتی مثل مرجعیت و روحانیت یا هیئتهای عزاداری تحقیقاتی از سر ذوق محققان انجام شده است. حتی اگر مروری بر هر یک از موضوعاتی که در حیطه کلی تر جامعهشناسی دین نیز تعریف میشوند، داشته باشیم، در برخی حوزهها به عدد انگشتان دست هم کارهای قابل ملاحظه را نمییابیم و از این جهت نمیتواند نیاز مخاطبان از محققان و پژوهشگران گرفته تا متولیان دین را به شکل مناسبی بر طرف کند.
اما وضعیت جامعهشناسی تشیع در دیگر نقاط و در خارج از مرزهای ایران بسیار متفاوت است. در آنجا مطالعات تشیع بهخصوص بعد از انقلاب با رویکردهای مختلف جامعهشناختی و حتی غیرجامعهشناختی هم صورت میگیرد. این مطالعات عمدتاً آمیخته به نگاههای شرقشناسانه است. موسسات شیعهشناسی متعددی در دانشگاهها و مراکز پژوهشی چه در امریکا، چه در فرانسه، چه در انگلستان و چه در کانادا و اسراییل و کالجهای غربی دائر شده در کشورهای عربی که به مطالعات تشیع میپردازند به وجود آمدند. خیلی از آنها هم حتی در ذیل فقط مطالعات جامعهشناختی قرار نمیگیرند، اما انباشت آن مطالعات بسیار زیاد بوده و ما نیز اطلاعات زیادی از آن فعالیتها نداریم؛ به دلیل مشکلات ارتباطی و زبانی و نیز محققان اندکی که در این حوزه فعالیت میکنند. بنابراین در کل جامعه شناسی تشیع به لحاظ نمود مطالعاتی در ایران نحیف است. ما درباره جامعهشناسانی که مسلط به روشها و رویکردهایی که مختص جامعهشناسی تشیع؛ چه بهلحاظ تجهیز نظری و چه بهلحاظ تجهیز روشی و تجربیات روششناختی در این حوزهها که هر کدام هم ویژگی و روششناختی خاص و تحقیق تجربی خودش را میطلبد، کمبود و نقصان داریم. با این حال در یک دهه اخیر مطالعات بسیار خوبی با بهرهگیری از روش شناسیهای جدید علوم اجتماعی و گزینش خلاقانه سوژهها انجام شده که نگاه و تحسین سایر رویکردهای دینی را نیز برانگیخته است.
یکی از ابزارهای مطالعات اجتماعی تشیع استفاد از روشهای پیمایشی، انسان شناسی و… است. در ایران به نظر نمیرسد که اینگونه اقدامات جدی گرفته شود و کارهای اساسی در این باره صورت گرفته باشد؟ چرا؟
در مورد مطالعات پیمایشی بهخصوص بعد از انقلاب باید گفت، آنچه که برای حکومت و یک حکومت انقلابی از همان آغاز اهمیت بالایی برخوردار بوده مسئله دینداری است. در مورد سنجش دینداری میبینیم که مطالعات و تحقیقات زیادی در دانشگاهها و مراکز پژوهشی و نهادهای دینی انجام شده و از روشها و نظریات جامعهشناختی برای تبیین وضعیت آن در ایران استفاده شده و بدین منظور انواع سنجهها و روشها به کار گرفته شده است تا وضعیت کاهش یا افزایش آن در ایران و تاثیر دوران پساانقلابی در دینداری ایرانیان را آمایش کنند.
اما مطالعات کیفی و تجربی از نوع انسانشناختی تا کنون طرفداران زیادی نداشته و حتی منتقدانی هم دارد. از جمله این که در این رویکرد و جهتگیری مطالعات آن به نوعی سیاستهای فرهنگی و نهادهادی دینی مورد نقد قرار میگیرد و در بسیاری از مواقع این رویکرد به مذاق حکومت و دینداران و نخبگان دین خوش نمیآید. چون در چنین رویکردی نگاه کارکردگرایانه و یا اساساً عواید کارکردگرایانه برای آنان کمتر دیده میشود.
طبیعی است آنچه که در نگاه حکومت و دینداران مطلوب میکند این است که مطالعات جامعهشناسی تشیع مزیتهای دین و پدیدههای دینی را در برشمارد و آنها را شاخ و برگ دهد و به اصطلاح customize کند. مشخصاً با چنین نگاههایی آن پدیدهها کمتر مجال نقد پیدا میکنند، چرا که بیم آن میرود که وجه مقدس و کیهانی آنها خدشه دار شود و یا دستاویز تبلیغات مخالفان و معاندان تشیع قرار گیرد. جامعهشناسی تشیع با نگاه نقادانه کمتر مورد حمایت جریانهای دولتی و نهادهای دینی قرار میگیرد و گاهاً حتی طرد و رد می شود. به همین دلیل عدم حمایتهای مالی و تشکیلاتی، حتی محدودیتهای مطالعه در این حوزهها و محدودهی مناطقی که در این حوزهها تعریف شده، کار و انگیزهی کافی از جانب محققان اجتماعی را کمتر میکند و ممکن حتی دستگذاردن بر روی سوژههایی که در قلمرو ممنوعه دینداران و یا حکومت باشد، دردسرهایی به همراه آورد. به همین دلیل رویکرد انتقادی همواره با تفسیرها و تعابیر مختلفی روبهرست و همیشه این سو ظن وجود دارد این رویکردها مورث جهان غرب بوده و با مبانی دینی و اسلامی قرابتی ندارد و این هم خود چالشی است.
مجموعه این عوامل در کنار هم باعث میشود انگیزههای افراد برای کنشگری در حوزه جامعهشناسی تشیع و رغبت آنها به این مطالعات کمتر باشد و محققانی هم که به این سمت میآیند یا باید پذیرای چالشهای آن باشند یا اینکه با چرخش زبانی، ادبیات متناسب با حال کافرمایان نهادهای دولتی یا دینداران را در پیش گیرند و از حدود تعریف شده در جامعهشناسی تشیع فاصله بگیرند.
نکته دیگر جنس موضوعات و لزوم اتخاذ تعلیق گرایشهای دینی و جهتگیریهای ارزش برای حفظ فاصله و استحاله نشدن در موضوع برای پژوهشگران در مواجه با پدیدههای نوعاً قدسی است. این فاصلهگیری و پا گزاردن بر روی تعلقات دینی و ارزشی ذاتاً کار دشواری است و در مواقعی وجدان محقق را درگیر خود میکند. اما طبیعت این رویکرد این است که خود را از تعلقات برهاند و مسئله را به گونهای دیگر فهم کند.
همچنین سوژهها و موضوعاتی که در جامعهشناسی تشیع برای مطالعه مطرح میشوند مستلزم دارا بودن تجربه و ویژگیهای خاص کنشگری در آنهاست، یعنی برای مثال زمانی که شما نهاد روحانیت را مطالعه میکنید باید آنقدر به نقش و موقعیت یک روحانی نزدیک شوید که قادر باشید خود را در آن نقش احساس کنید و با آن جهان بینی فکر کنید. در عین حال باید بتوانید از آن خارج شده و از بیرون به آن نقش یا موقعیتی که در آن قرار گرفتهاید، بنگرید. طبیعتاً این رفت و برگشتهای نقشی دشواریهایی دارد که تکنیکهای خاص خودش را در آن موضوع و میدان مطالعه میطلبد و نیازمند تجربه، امکانات ارتباطی و صبر محقق است و این همیشه ممکن نیست. یا مثلاً در آیینهای دینی و زیارتی که از موضوعات مهم جامعهشناسی تشیع است، همیشه لحظات طلایی و زمانهای قدسی محدودی برای پژوهش وجود دارد. اگر بخواهید آیین اعتکاف را بررسی کنید، فقط سه روز در سال فرصت دارید. اگر این فرصت طلایی را از دست دهید باید تا سال بعد منتظر بمانید. در حالی که ما در تحقیقات به دنبال نتایج سریع هستیم. این دست از موضوعات نیازمند تمرکز و صبر چندساله محقق است. همچنین ورود محقق در حلقه ها و اجتماعات دینی خاص و نزدیک شدن به سوژههایی که میخواهد به مطالعه آنها بپردازد در مواقعی دشواریهای خاص خودش را دارد که این هم باعث شده محققان و جامعهشناسان که معمولاً زیست اجتماعی و موقعیت عینی متفاوتی با موضوع مورد مطالعه خود دارند کمتر قادرند با این اجتماعات و موضوعات دینی ارتباط گیرند.
نکته آخر اینکه هرچند که مطالعات جامعهشناسی تشیع ممکن است در مواردی موافق طبع دینداران و یا نهادهای رسمی دین نباشد، اما دستاوردهای آن بیش از هر کس برای خود آنها سودمند است. چون زاویه جدیدی را برای نگاه به پدیدههای دینی پیش روی آنها میگشاید و به فهم آنان عمق میبخشند و یک درک علمی جدیدتری را حتی به آنهایی که مورد نقد قرار میگیرند، میافزایند. مطالعاتی که در سالهای اخیر صورت گرفته مخاطبان بسیاری را جذب کرده و میبینیم سازمانهای دینی و مراکز دانشگاهی از دستاوردهای این جریان بهره میبرند و رفته رفته به نظر میرسد این فعالیتها اهمیت و جذابیت بیشتری برای افراد پیدا میکند. اخیراً موضوعاتی که مورد توجه جامعهشناسان تشیع قرار گرفته توانسته خود را به زبانه عامه نزدیک کند و در بین مخاطبان عام هم طرفدارانی بیاید.
خلاصه این که چه حکومت، چه زعمای دینی و چه روحانیت برای فهم بهتر و عمیقتر از دین در بسترها و عرصههای جدیدتر و پی ریختن ارتباطات اجتماعی بیشتر و موفقیت در ابلاغ پیامهای اصیل اسلام و تشیع، لاجرم به مطالعاتی با رویکردهای جامعهشناختی در جامعه امروز نیازمندند و باید نگاه الهیاتی و متکلمانه خود را با نگاه جامعهشناسانه به پدیدههای دینی غنا بخشند. توان و امکان تجمیع این نگاهها و شناخت جنبههای مختلف پدیدههای دینی که از دید خود متولیان و باورمندان بدان غالباً پنهان است، میتواند به شناسایی و اصلاح آسیبها کمک شایانی کند. بدون شک توسعه و تقویت رویکرد جامعهشناسی تشیع و مواجهه علمی با آن به شکلگیری و تداوم نقدوگفتگو در فضای علمی خواهد انجامید. همانند آنچه که در خود سنتهای شیعی در چه در گذشته و چه در حال، استمرار داشته است.
مصاحبه: شیلا قاسم خوانی
منبع: ایبنا