اهداف، رویکردها و عوامل زمینهساز قیام عاشورا
جامعه جاهلی جامعهای است که در آن یا یکصدایی حاکم است و یا امکان شنیدن صداهای مختلف وجود ندارد و توانایی تفکر و تشخیص صداهای مختلف از افراد گرفته شده است. نشان یک جامعه بالنده این است که از یک طرف در آن چند صدایی و تکثر صدا حاکم باشد و از طرف دیگر بستر و قدرت تشخیص و شنیدن صداهای مختلف وجود داشته باشد و اگر این بستر توسط حاکمان فرهنگی کور شود جامعه به سمتی پیش میرود که افرادی که اهل نماز و نماز شب هم هستند به دلیل عدم تشخیص درست گاهی به «قصد قربت» مرتکب اعمالی میشوند که در دین جایگاهی ندارد.
اهداف قیام عاشورا
در تبیین نظریات موجود در زمینه اهداف قیام عاشورا، به سه نظریه اصلی و یک نظریه تلفیقی-ترکیبی به عنوان مهمترین نظریات موجود در زمینه اهداف قیام امام حسین (ع) میتوان اشاره کرد:
نظریه «شهادت طلبی» اولین نظریهای است که محققان شیعه به آن پرداختهاند. معتقدان به این نظریه با استناد به «اناللهشاء ان یراک قتیلا» و نیز اخبار نقل شده از پیامبر(ص)، و ائمه اطهار(ع) مبنی بر وقوع شهادت امام حسین در کربلا، هدف از قیام امام حسین (ع) را شهادتطلبی ذکر کردهاند و این شهادتطلبی را به گونههای مختلف شهادت سیاسی، شهادت اسطورهای (راز آلود و پر رمز و راز)، شهادت فدیهای (مانند شهادت عیسی مسیح(ع)) تفسیر کردهاند و آن را یک هدف و امر مطلوب دانستهاند.
نظریه دوم نظریه «حفظ جان» است که به نسبت نظریه اول خیلی کمتر مطرح شده و بیشتر توسط عالمان معاصر ما بدان پرداخته شده است و معتقدان به این نظریه میگویند امام حسین (ع) چون در مدینه احساس خطر میکردند به سوی مکه حرکت کردند و در آنجا هم تهدید شدند و قصد کوفه کردند و چون امکان رفتن به کوفه میسر نشد به سمت کربلا حرکت کردند که سرانجام این حرکت منجر به قیام وی شد.
نظریه «تشکیل حکومت» سومین نظریه است. معتقدان به این نظریه که از یکسو نظریهای پرطرفدار و از سوی دیگر نظریهای جنجالی است معتقدند امام حسین (ع) برای براندازی یک حکومت فاسد و برپایی یک حکومت صالح و به تعبیر خود امام برای اصلاح حکومت جدش قیام کرده است.
نظریه تلفیقی ترکیبی «حکومت و شهادت» نظریهای جدید و چهارمین دیدگاه در مورد اهداف قیام امام حسین (ع) است. در این نظریه بحث علم غیب و آگاهی امام حسین به شهادت و نیز کلمات وی در خصوص اصلاح امور با هم تلفیق شده و به صورت اهداف ظاهری و باطنی قیام و در نهایت به عنوان نظریه تلفیق حکومت و شهادت مطرح شده است، به گونهای که برخی معتقدند امام حسین (ع) تا قبل از شهادت مسلم به دنبال تشکیل حکومت بود اما پس از شهادت ولی دیگر تشکیل حکومت را دنبال نکرد و هدف وی به شهادتطلبی تغییر کرد.
رویکردها به قیام عاشورا
در تبیین رویکردهای محققان شیعی درباره قیام عاشورا و ارتباط این رویکردها با اهداف این قیام از سه منظر عاطفی، حماسی و انسانی میتوان به مطالعه پرداخت. در رویکرد عاطفی که تا صد سال قبل نگاه رایج محققان و نویسندگان شیعه بوده و کتابهای موجود در این زمنیه گواه آن است، به طور ویژه به مصیبتهایی که در بدترین شرایط و با بدترین نوع خشونت توسط بدترین افراد به خاندان پیامبر(ص) وارد شد پرداخته میشود.
رویکرد حماسی دومین رویکرد در این زمینه است. در صد سال اخیر حوادثی در دنیا اتفاق افتاد و انقلابهایی در شرق و غرب به وقوع پیوست و مواردی مانند مبارزه، حماسه و شهادت مطرح شد و این موارد در تلقی شیعیان و محققان شیعه از حادثه عاشورا تأثیر گذاشته و شیعه به عنوان یک مذهب خود را در این فضا مطرح کرد و از رویکرد حماسی به حادثه عاشورا پرداخت و طبیعتا در کتابهایی که به نگارش درآمد عناوین حماسی جای عناوین گریه و مصیبت را گرفت بحثهایی مثل آزادی، آزادگی، حماسه، مبارزه و شهادت نمود بیشتری پیدا کرد.
رویکرد انسانی سومین رویکرد در این زمینه است. ادبیات رویکرد انسانی که در یکی دو دهه اخیر شکل گرفته و رویکردی کاملا جدید است بر کرامت انسان در حادثه عاشورا مبتنی است و مباحث و ارزشهای اخلاقی از جمله زن، حقوق بشر، حقوق شهروندی و ماهیت انسانی را در حادثه عاشورا مورد بررسی قرار میدهد. و به طور کلی در این رویکرد بحثهای جدید جهانی مبنای نگاه قرار میگیرد و مطابق با حواث و تحولات جدید جهانی پیش میرود چرا که در این بازه زمانی جنگ گرم شکست خورده و جهان به سمت جنگ سرد روی آورده است.
حوادث به ظاهر ساده پیرامونی در اجتماع نمونهای از تحولات جدید در این نوع رویکرد است. برای نمونه اگر به پایگاه ثبت احوال کشور مراجعه کنیم تا چند سال پیش نامهایی از جمله غلامحسین، غلامعباس، غلامعلی، غلامرضا و … را به فراوانی میبینیم اما اگر دقت کنیم این نامها کمکم جای خود را به امیرحسین، امیرعباس، امیرعلی، امیر رضا و … دادهاند، و این تحولات به ظاهر ساده نشان میدهد که غلام به امیر تبدیل شده است یعنی انسان سالهای گذشته که در برابر ارباب خود تکلیف و فرمانبری داشت تبدیل به انسانی مدرن، مطالبهکننده و پرسشگر تبدیل شده است و این حرکتی معنادار است که نشان میدهد نوع نگاه انسانها متحول شده است و این تحولات از سادهترین امور تا بالاترین امور در همه عرصههای زندگی انسان و در تمامی علوم امروزی از جمله در تفسیر قرآن، فقه، کلام، تاریخ و … اتفاق افتاده و همچنان در حال وقوع است.
این رویکردها با اهداف بیگانه نیست و نشان میدهد در هر دورهای وقتی چیزی به عنوان هدف برجسته میشود تحت تأثیر فضای کلی فرهنگی اجتماعی و سیاسی دوران خود است و در واقع انسانها در هر دورهای فرزند حوادث پیرامونی زمان خود هستند و نگاه آنها به فرهنگ، سیاست، اقتصاد، تحولات اجتماعی سیاسی، فقه، تفسیر و … تغییر میکند، نوع نگاه به حادثه عاشورا که سنتیترین و مذهبیترین نماد تشیع است نیز با این تحولات تغییر میکند.
گفتنی است تغییر در نوع نگاه نکتهای مهم است. باید بدانیم چیزی که عوض شده است نگاه ما به حادثه عاشوراست چرا که متن عاشورا و کلمات امام حسین (ع) همانهاست و تغییر نکرده و نمیکند اما رشد دانش و اطلاعات پیرامونی ما باعث تغییر تلقی برداشت ما نسبت به این مسئله شده است و به موازات این که دانش ما بالاتر میزود نوع نگاه ما نیز تغییر کرده است و به عبارت دیگر میتوانیم بگوییم: متون الهی و قضایای تاریخی که با امور مقدس ارتباط پیدا میکند از ظرفیتی برخوردار است که میتوان در طول تاریخ از آن برداشتهای متفاوتی متناسب با فضای دروانهای مختلف تاریخی داشت، همان گونه که برداشت یک فقیه در قرنهای گذشته با برداشت یک فقیه در حال حاضر از یک روایت یا یک آیه قرآن متفاوت است و هر دو برداشت نسبت به زمان خود درست است اگر چه ممکن است در ظاهر با هم متفاوت باشد.
تحولاتی که در رویکردهای عاشورایی صورت پذیرفته است نشان دهنده این ظرفیتها است. اگر هر کدام از سه رویکرد عاطفی، حماسی و انسانی به عاشورا را در جای خود نگاه کنیم میبینیم که این رویکردها در کنار یکدیگر قرار دارند و مکمل یکدیگر هستند و هیچ یک جای دیگری را نمیگیرد و برای ما که از لحاظ زمانی در رویکرد سوم قرار داریم رویکردهای اول و دوم نیز زنده است چرا که ما هم به لحاظ عاطفی به ذکر مصیبت و گریه در عاشورا میپردازیم و هم به لحاظ حماسی از قیام و حماسه و مبارزه علیه ظلم در جوامع انسانی صحبت میکنیم و هم به رویکرد انسانی که بعد جدیدی از حادثه عاشوراست میپردازیم و کرامت انسان، حقوق بشر، حضور زنان و ارزشهای اخلاقی را در این حادثه مورد توجه قرار میدهیم.
امام حسین (ع) در مقابل ستم ایستادگی و قیام کرد و شعار آزادی و هیهات من الذله سر داد اما در اوج مبارزه و شهادت طلبی و تمامی مراحل قیام خود، دشمن خود را انسان میپنداشت و انسانیت او را پایمال نکرد، و معتقد بود «شمر» قبل از این که شمر باشد یک انسان است و «شمر بودن» او را میتوان مذمت کرد اما «انسان بودن» او را باید پاس داشت و نباید مذمت کرد، و این نگاه انسانی امام حسین در اوج مبارزه است که ما باید به آن توجه کنیم.
ارتباط اسباب و زمینههای قیام با اهداف قیام
«فساد دستگاه حاکم» و «جاهلیت اجتماع» دو عنصر زمینهساز قیام امام حسین(ع) است. فساد دستگاه حاکم که بعد از رحلت پیامبر(ص) پایهگذاری شد در دوران معاویه گسترش یافت و در دوران یزید بروز بیشتری پیدا کرد و جامعه نیز دچار عدم عقلانیت شد به گونهای که دیگر قدرت تشخیص نداشت و به سمت جاهلیت سوق پیدا کرد و این دو عامل زمینهساز قیام شدند.
جامعه جاهلی جامعهای است که در آن یا یکصدایی حاکم است و یا امکان شنیدن صداهای مختلف و توانایی تفکر و تشخیص در مورد صداهای مختلف از افراد گرفته شده است. اما جامعه بالنده جامعهای است که از یک طرف در آن چند صدایی و تکثر صدا حاکم است و از طرف دیگر هم بستر و امکان شنیدن و تشخیص صداهای مختلف وجود دارد. و اگر زمانی این بستر توسط حاکمان فرهنگی کور شود، جامعه به جامعه جاهلی تبدیل میشود و به سمتی پیش میرود که حتی افرادی که اهل نماز شب هستند به دلیل عدم تشخیص درست گاهی به «قصد قربت» مرتکب اعمالی میشوند که در دین جایگاهی ندارد.
حکومتی که در آن مردم از حاکم خود میترسند حکومت استبدادی و بدترین نوع حکومت است و حکومتی که در آن حاکم از مردم خود میترسد نشان از آزاداندیشی و بهترین نوع حکومت است. در کوفه مردمی که حکومت امام علی را تجربه کرده بودند و در آن دروان به امام و حاکم خود حرفشان را میزدند، اعتراض میکردند و مردمی مطالبهگر بودند، اما در شام این گونه نبود و مردم دچار جامعه جاهلی بودند، و لذا مردم کوفه نوع حکومت یزید را نپذیرفتند و به امام حسین نامه نوشتند و از او دعوت کردند و اگر در پایان کار از او دفاع نکردند به خاطر جاهلیتشان نبود بلکه به خاطر ترس بود و تفاوت است میان کسی که میفهمد اما مجبور به سکوت میشود و کسی که از روی نفهمی سکوت میکند.
در بررسی اهداف هر حادثه دینی نمیتوان اهداف آن حادثه را جدای از اهداف کلان دین دانست و اهداف کلان دین بر اساس قرآن و روایات پیامبر بدین صورت است که «احقاق حقوق» کف دینداری و «رعایت اخلاق» سقف دینداری عنوان شده است، بنابراین ما باید هر حرکت دینی از جمله اهداف قیام امام حسین (ع) را در این دو هدف کلان دین معنا کنیم، چرا که نمیشود قیام امام حسین (ع) جدای از اهداف کلان دین و جدای از «انی بعثت لاتم مکارم الاخلاق» باشد. و لذا اگر قیام امام حسین (ع) را در این چارچوب بررسی کنیم میبینیم که در حادثه عاشورا در سختترین شرایط ممکن و در برخورد با بدترین دشمن ممکن، نه تنها کار غیراخلاقی دیده نمیشود بلکه عین اخلاق رعایت میشود و احترام دشمن نگه داشته میشود و اینها همه در پرتو اهداف کلان دین است.
جامعه جاهلی جامعهای است که در آن یا یکصدایی حاکم است و یا امکان شنیدن صداهای مختلف وجود ندارد و توانایی تفکر و تشخیص صداهای مختلف از افراد گرفته شده است. نشان یک جامعه بالنده این است که از یک طرف در آن چند صدایی و تکثر صدا حاکم باشد و از طرف دیگر بستر و قدرت تشخیص و شنیدن صداهای مختلف وجود داشته باشد و اگر این بستر توسط حاکمان فرهنگی کور شود جامعه به سمتی پیش میرود که افرادی که اهل نماز و نماز شب هم هستند به دلیل عدم تشخیص درست گاهی به «قصد قربت» مرتکب اعمالی میشوند که در دین جایگاهی ندارد.مهدی مهریزی