در برابر بربریت مجهز به سلاح علم؛ نگاهی به اندیشههای ویکو و حکمت شاعرانه نزد او
بنفشه شریفی خو
ویکو معتقد به چرخههای تاریخی است. به عقیده او وقتی ملتی به اوج تمدن رسید، نمیتواند با خیال راحت به مسیرش ادامه بدهد چون امکان سقوط دوباره به بربریت وجود دارد. این اتفاق چگونه میافتد؟ ملتهای «بالغ» شروع به استفاده از منطق میکنند و با استفاده از آن به نقد همه چیز میپردازند. اما منطق در این مفهوم فقط کارکردی ویرانگر دارد و ارزش سنتها را در چشم انسانها از بین میبرد بنابراین ممکن است منجر به فرو پاشیدن جامعه شود.
جوانی باتیستا(جامباتیستا) ویکو در سال ۱۶۶۸ میلادی در شهر ناپل و در خانوادهای فقیر پا به دنیا گذاشت. پدرش چاپخانه کوچکی داشت که در آن به شغل آبا و اجدادیشان مشغول بود.کارگاه کوچک او در طبقه همکف رو به خیابانی در مرکز شهر ناپل بود و اهل و عیالش در بالاخانه همان ساختمان زندگی میکردند. وقتی ویکو ۷ ساله بود، هنگام بالا و پایین دویدن از پلهها بین کارگاه پدر و خانه از پلهها به زیر پرتاب شد. طبیبی که به بالینش آورده بودند، تشخیص داد که کودک یا به زودی خواهد مرد و یا اگر جان به در ببرد، مغزش در اثر سقوط تاب برداشته و شیرینعقل خواهد شد. وقتی ویکوی ۷ ساله از بستر برخاست، اثری از کندذهنی درش دیده نمیشد اما از آن پس همیشه به نوعی مالیخولیا و غم شدید دچار بود.
تحصیلات و دوران جوانی
ویکوی جوان هوش و استعداد خارقالعادهای از خود نشان میداد. پدرش او را به مدرسه ژزوئیتها فرستاد اما درسهای استادها که سادهتر از آموختهها و خواندههای شخصیاش بود، حوصلهاش را سر میبرد. وقتی برای تحصیل در رشته حقوق به دانشگاه ناپل رفت نیز اوضاع به همین منوال بود و علاقهای به دنبال کردن موضوعاتی که در دانشگاه تدریس میشد، نداشت. ویکو در خودزندگینامهاش نقل میکند که روزی در جلسه گروهی از اهل دانش به نام «آکادمیا دلی اینفوریاتی» شرکت میکند و به شدت تحت تاثیر موضوعات مطرح شده درآکادمی قرار میگیرد و از همان زمان دوباره شوق آموختن در او بیدار میشود. در ناپل قرن ۱۷ام، اشراف و درباریان در خانههای خود جلسات خصوصی مباحثه در باب موضوعات مختلف مثل فلسفه، دین و علوم تشکیل میدادند و در این نشستها شاعران، فلاسفه، حقوقدانها و… با هم بحث و تبادلنظر میکردند. بنابراین ویکو محصول فضای فرهنگی خاص ناپل قرن ۱۷ام است. کمااینکه خود نیز خاطرنشان میکند که فلسفه دورانش نه از نوع فلسفه تارکدنیاها که در دیرها تولید میشود بلکه از نوع فلسفه شهری و مدنی (Civic) است.
از دیگر عوامل تاثیرگذار در آموزش ویکو دسترسی او به کتابخانه ولِّتّا بوده است؛ کتابخانهای خصوصی متعلق به جوزپه ولتا، فیلسوف و حقوقدان که بزرگترین و ارزشمندترین مجموعه کتابها در اروپای آن زمان را گرد آورده بود. اواخر قرن ۱۷ام و پس از جنگهای 30 ساله مذهبی(۱۶4۸-۱۶1۸) که فضای سانسور بر ایتالیا و دنیای کاتولیک حاکم بود، ولتا با سود جستن از موقعیت ناپل به عنوان یک بندر،کتابهای نویسندگان پروتستان هلندی و انگلیسی را پنهانی و دور از چشم مقامات برای مجموعهاش فراهم کرده بود و تعداد کتابهای موجود درکتابخانه به بیش از ۱۰ هزار عنوان میرسید. ویکو به تنهایی تمام کتابهای موجود در کتابخانه را فهرست میکند و فهرست دستنویس او هنوز هم موجود است. متاسفانه در سالهای اخیر برخی از نایابترین کتابهای این مجموعه شخصی با همدستی باندی از مقامات دولتی به یغما رفت و در بازارهای سیاه اروپا به مجموعهداران مختلف فروخته شد. پلیس ایتالیا همچنان در حال پیگیری پرونده و تلاش برای بازگرداندن کتابهای مسروقه است.
در نیمه دوم قرن ۱۷ام نظرات و ایدههای دکارت (۱650-۱596) در ناپل رواج بسیاری داشت. در سالهای جوانی ویکو، فلاسفه طرفدار دکارت در ناپل به عنوان کافرهایی خطرناک مورد تعقیب و آزار و اذیت مقامات حکومتی قرار میگرفتند. در همین زمان ویکو که ظاهرا به خاطر مشکلات اقتصادی وظیفه معلم سرخانگی فرزندان یک مارکی به نام دومنیکو روکا را به عهده گرفته بود ۹ سال را در ویلای شخصی او سپری کرد و با استفاده ازکتابخانه شخصی مارکی روکا مطالعات خود در باب قرون وسطی و دوران مدرن را تکمیل کرد. ویکو در خودزندگینامهاش سعی میکند تصویری شبیه به زندگی دکارت از زندگی خود بسازد؛ شخصی که سالهای طولانی را در عزلت و تنهایی و دور از زادگاهش سپری کرده است. با این وجود، ایدهها و نظرات ویکو کاملا عکس دکارت است.
آثار و افکار ویکو
ویکو پس از بازگشت از تبعید خودخواسته در ویلای شخصی مارکی روکا برای گرفتن کرسی استادی حقوق در دانشگاه ناپل تلاش میکند. تحصیلات خود ویکو هم در رشته حقوق بوده اما درنهایت کرسیای که در دانشگاه به او تعلق میگیرد «علوم بلاغی» (Rhetoric) است.گویا در مقایسه با تدریس حقوق، عایدی این رشته بسیار اندک بوده چون تعداد کمی دانشآموز برای تحصیل در این رشته داوطلب میشدند. اما از طرفی این رشته از پرستیژ بالایی برخوردار بوده و صاحب کرسی علوم بلاغی هر سال به مناسبت شروع سال تحصیلی جدید نطقی ایراد میکرده است. از سال ۱۶۹۹ به بعد، به استثنای چند سال، این نطق هر سال توسط ویکو ایراد میشد. در سال ۱۷۰۸ ویکو نطقی با عنوان «در باب روش تحقیق و مطالعه در زمان ما» برای شروع سال تحصیلی جدید ایراد میکند. از عنوان این نطق نیز پیداست که ویکو قصد داشته خود را با دکارت مقایسه کند. او بعدتر در سال ۱۷۰۹ این نطق را ویرایش کرده و به صورت رسالهای به همین نام چاپ میکند. دکارت در«گفتار در باب روش درست به کار بردن عقل» معتقد است بنیان آموزش باید بر پایه علوم ریاضی و فیزیک باشد. ویکو در نطق خود بیان میکند که شاید بتوان دنیای طبیعی را تا حد زیادی به کمک قواعد ریاضی و فیزیک شناخت اما چگونه میتوان از این علوم برای شناخت بشر و جامعه بشری استفاده کرد؟ او تلاش میکند جانی دوباره درکالبد علوم انسانی بدمد.
در سال ۱۷۴۴ وقتی ویکو از دنیا رفت، ایدههای روشنگری در اروپا تازه درحال شکوفا شدن بودند. به همین دلیل او را پیشتاز و جلودار ایدهآلیسم و تاریخگرایی هگلی دانستهاند. ویکو آشکارا از لحاظ اندیشه از زمان خود جلوتر بوده و میتوان تصور کرد حس تنهاییای که در خودزندگینامهاش از آن یاد میکند، حقیقت داشته باشد. او که از نویسندگان عصر باروک بود در زمان حیاتش نه در ایتالیا و نه در خارج از آن چندان شناخته شده نبود. در اوایل قرن بیستم بهنهدتّو کروچه، فیلسوف و سیاستمدار ایتالیایی،کتابی به نام «فلسفه ویکو» به رشته تحریر درآورد(۱۹۱۱) و ویکو را دوباره به اروپا معرفی کرد. به سال ۱۹۲۲ کروچه همراه جوانی جِنتیله از چهرههای مهم نئوایدهآلیسم ایتالیا، طرحی ملهم از نظرات ویکو برای اصلاح سیستم آموزشی ایتالیا ارایه کردند. دبیرستانهای نوین ایتالیا براساس اصلاحات کروچه- جنتیله پایهگذاری شدند و به اعتقاد بسیاری یکی از بهترین سیستمهای آموزش دبیرستانی در دنیا را شکل دادند. دراین سیستم بخش عمدهای از مواد آموزشی مربوط به مطالعات علوم انسانی است. منظور از علوم انسانی در اینجا به طور اخص مطالعات تاریخی است. در دبیرستانهای ایتالیا نه خود فلسفه که تاریخ فلسفه، تاریخ ادبیات ایتالیایی، تاریخ ادبیات کهن، تاریخ هنر و… تدریس میشود.
ویکو در«در باب روش تحقیق و مطالعه در زمان ما» به مساله آموزش جوانان میپردازد. به اعتقاد او میتوان به جوانها ریاضی و فیزیک آموخت اما روابط انسانی به ذات خود در دستهبندیهای علمی دقیق این رشتهها -که کلیگو و وحدتبخش هستند- نمیگنجند. هر رابطه انسانی خاص و منحصربهفرد است. به عقیده ویکو جوانها باید خود را با مباحث تاریخ، حقوق، زیباییشناسی و مذهب آشنا کنند. به عبارت دیگر از طریق مطالعه روابط انسانی واقعی(بخوانید تاریخ) میتوان به درک صحیحتری از رفتارها و روابط انسانی دست یافت.
یکی دیگر از آثار مهم ویکو «در باب دانش بسیارکهن مردمان ایتالیک» نام دارد. در این اثر ویکو بر نکته بسیار مهم دیگری دست میگذارد. به اعتقاد او در زبانهای مردمان کهن نوعی فلسفه و دانش ضمنی به چشم میخورد. بنابراین مردمانی که متون فلسفی مدونی از آنها به جا نمانده – مانند لاتینها(که فلسفه خود را عمدتا از فلسفه یونان وام گرفتهاند)، هونها، اتروسکها، … – نیز صاحب فلسفه خاص خود بودهاند. از نظر ویکو این نوع فلسفه به جای آنکه با الفاظ روشن و واضح در قالب رسالههای فلسفی بیان شده باشد در زبان و کلمات این مردم تبلور پیدا کرده است. به همین سبب ویکو به مطالعه ریشه واژههای لاتین میپردازد و در این مطالعات ردپای دانشی بسیار کهن از مردمان ایتالیک را پیدا میکند.
به عنوان مثال کلمه پرودِنتسیا(Prudentia) که معنی آن در زمانه ویکو احتیاط و حزماندیشی است در زبان لاتین کهن معادل «توجه به موارد منحصر و یگانه» استفاده میشده است. این مفهوم را همچنین میتوان معادل «فرونِسیس»(عقل عملی) ارسطو در نظر گرفت. در نظر ویکو تنها علم موجود علم دکارتی نیست که همه چیز را یکسانسازی کرده و در گروههای مشخص و مجزا دستهبندی میکند و فقط به شباهتها و وحدتها توجه دارد. به عنوان مثال یک قاضی یا یک وکیل نمیتواند قانون را به صورت مکانیکی در مورد همه اجرا کند. بنابراین فقط عالم بودن به شیوه دکارتی کفایت نمیکند، درکنار آن باید پرودِنتسیا(عقل عملی و توجه به هر مورد خاص و یگانه) را نیز به کار بست. چگونه میتوان به پرودنتسیا دست یافت؟ از طریق مطالعه حقایق تاریخی. در اینجا فاصله ویکو از دکارت بیش از پیش مشخص میشود.
در سال ۱۷۲۵و با دشواری فراوان ویکو موفق شد با اندک سرمایه خانوادگیای که برایش مانده بود، اولین ویراست از کتاب «علم جدید» خود را منتشر کند. او در این کتاب ادعا میکند که هرکس تنها چیزهایی را میتواند بشناسد که خود خلق کرده باشد؛ چون تنها در این صورت است که به علل و سازوکارهای داخلی و پنهان آن پدیده آگاهی کامل خواهد داشت. بر همین اساس ویکو معتقد است فیزیک هیچگاه نمیتواند یک علم کامل باشد چون اساسا هیچگاه نمیتوان به حقیقت درباره طبیعت و آفرینش آن دست یافت. در مقابل، ریاضیات که علمی است مبتنی بر موجودیتهای ساخت بشر- مثل نقطه که در طبیعت وجود ندارد و اختراع بشر است یا عدد که وجودی انتزاعی و ساخته بشر است- را میتوان کاملا شناخت. اما مهمترین ساخته دست بشر از دیدگاه ویکو چیست؟ انسانها حقوق و قوانین را ساختهاند، مذاهب، فلسفه، آثار هنری و در یک کلام تاریخ. بنابراین آنچه انسان به کاملترین شکل قادر به شناختن آن است همان تاریخ است که به دست انسان خلق شده است. به عقیده ویکو، بیکن و دکارت تا حدی روشها و قواعد لازم برای شناخت طبیعت را در اختیار انسان قرار دادهاند؛ اما غیر از ماکیاولی کسی برای شناخت دنیای برساخته از ملل و مردمان -دنیای تاریخ- و قاعدهمند کردن شناخت انسان از این جهان تلاشی نکرده است.
از نظر ویکو علم جدید ترکیبی از فلسفه و زبانشناسی (فیلولوژی) است. فلسفه «آنچه باید باشد» را مطالعه میکند یعنی همان ایدهآل را. مفهوم اساسی چیزها و طبقهبندی آنها آنگونه که باید باشند. درمقابل فلسفه، زبانشناسی قرار میگیرد اما منظور ویکو به سادگی مطالعه زبانهای کهن نیست. منظور ویکو از فیلولوژی تمام رشتههایی است که به شناخت حقایق تاریخی کمک میکنند مثلا سکهشناسی، معماری، خطشناسی و… .
۳ مرحله تاریخ از دیدگاه ویکو
ویکو مراحل رشد ملتها را با مراحل رشد انسان یکسان میداند. مانند انسانها، ملتها هم دوران نوزادیای دارند که ویکو با عنوان «دوران خدایان» از آن یاد میکند. در این دوران انسانها با تکیه بر حواس خود پیش میروند و به ماوراءالطبیعه اعتقاد دارند. زبان انسان در این دوران زبانی حاوی معانی صریح و غیراستعاری است و به بیان دیگر بین دال و مدلول ارتباطی یک به یک برقرار است.
بعد از این دوران نوبت به عصر قهرمانی میرسد. در این دوران آریستوکراتها متولد میشوند و تخیل (فانتزی) نیروی غالب است و زبان استعاری جای زبان صریح عصر خدایان را میگیرد. با تولد زبان استعاری است که انسان قادر به روایت کردن میشود. ویکو از اولین کسانی است که به اسطورهها که تا آن زمان به چشم خیالپردازی صرف دیده میشدند، اهمیت میدهد و آنها را برای درک بشریت ضروری مییابد. در نظر ویکو اسطوره بیش از آنکه جنبه غیرواقعی و خیالی داشته باشد،گونهای بیان واقعیت با منطق ترتیبی(اگر…آنگاه…) است و روابط پویای بین عناصر تشکیلدهنده واقعیت را در زمانی دووجهی (آینده و گذشته) به تصویر میکشد. به اعتقاد ویکو آنچه فلاسفه با استفاده از منطق و به شکل مفهومی با زبان دقیق بیان میکنند توسط شعرا به واسطه غریزه به شکل خیال و فانتزی درک و با زبان استعاری بیان میشود. ویژگی زبان استعاری دلالت بر نوعی مفهوم حاضر ولی ناآشکار است و همین ویژگی است که آن را از تشبیه که مقایسه منطقی دو چیز است، متمایز میکند. بنابراین شعرا نوعی دانش ضمنی و پنهان مخصوص به خود دارند که ویکو آن را «حکمت شاعرانه» مینامد. دراعصار بعد و با دستیابی به منطق همین دانش به شکل دقیق فلسفی بیان میشود. بنابراین آنچه در دوران قهرمانی و به زبان شاعرانه بیان شده را نه میتوان و نه باید با زبان عصر منطق تفسیر کرد. به عقیده ویکو در اسطورهها نوعی «فانتزی جهانی» به چشم میخورد. به عنوان مثال هومر شاعر یونان باستان از مفاهیم کلیای مثل وفاداری،کنجکاوی، شجاعت و… نمیگوید. او داستان قهرمانانی چون اولیس و آشیل را روایت میکند. برای هومر و همعصرانش آشیل همان مفهوم وفاداری است و اولیس همان مفهوم کنجکاوی بشری. البته در فصلی خاص از «علم جدید» ویکو ادعا میکند هومر در واقع مولف ایلیاد و اودیسه نیست؛ مولف این افسانهها اقوام مختلف یونانی هستند اخیرا نیز نظریه دیگری توسط یک مهندس ایتالیایی مطرح شده که با مطالعه جغرافیای ایلیاد و اودیسه ادعا کرده افسانههای این کتاب در واقع متعلق به مردمان اسکاندیناوی هستند.
بعد از عصر قهرمانی نوبت به عصر منطق میرسد؛ عصری که تمام آنچه بشر به زبان شاعرانه و به شکل خیال به غریزه دریافته به کمک منطق واضح و مشخص میشود. از این نقطه به بعد نوعی پیشرفت در تاریخ بشر به چشم میخورد. سوالی که مطرح میشود این است که آیا با ورود بشر به عصر منطق، زبان استعاری از بین میرود؟ پاسخ منفی است چراکه هنوز هم بین بعضی از مفاهیم با نشانههای زبانی(کلمات) ارتباط یک بهیک وجود ندارد. هنوز هم مفاهیمی هست که انسان عصر منطق نمیتواند برای بیانشان واژه مناسب و دقیقی بیاید.
سرنوشت بشر
ویکو معتقد به چرخههای تاریخی است. به عقیده او وقتی ملتی به اوج تمدن رسید، نمیتواند با خیال راحت به مسیرش ادامه بدهد چون امکان سقوط دوباره به بربریت وجود دارد. این اتفاق چگونه میافتد؟ ملتهای «بالغ» شروع به استفاده از منطق میکنند و با استفاده از آن به نقد همه چیز میپردازند. اما منطق در این مفهوم فقط کارکردی ویرانگر دارد و ارزش سنتها را در چشم انسانها از بین میبرد بنابراین ممکن است منجر به فرو پاشیدن جامعه شود. از طرف دیگر حقیقت دیگری وجود دارد. انسان از برآورده کردن نیازها شروع میکند. بعد نوبت به «آسایش» میرسد و بعد از آن «تجمل». وقتی ملتی به مرحله تجمل رسید، چرخهای تمدن شروع به هرز چرخیدن میکنند و امکان سقوط وجود دارد. در این وضعیت آشفتگی که هر شخص به یک اگوئیست تبدیل شده ۳ اتفاق ممکن است روی دهد: برای جلوگیری از فروپاشی اجتماعی کسی که قدرت بیشتری دارد یک مونارشی ایجاد میکند. در حالت دوم از آنجایی که مسیر تمام ملتها در این راه تاریخی یکسان نیست اگر ملتی که دچار سقوط میشود نسبت به ملت دیگری ضعیفتر باشد، ملت قویتر ممکن است آنها را تحت انقیاد درآورد. حالت سوم بازگشت به حالت سبعیت است. این بازگشت که ویکو آن را بربریت ثانوی مینامند از بربریت ابتدایی خطرناکتر است چراکه بربریت ابتدایی به دنبال پیشرفت بود اما بربریت ثانوی ویرانگر است و به علاوه مجهز به سلاح علم.
منبع: اعتماد