دیدارِ خان و سید
ناصر خان قشقایی به دیدار نوادگان سید عبدالحسین لاری آمده.
ناصر خان، ایلخانِ ایل قشقایی بود. پدرش صولت الدوله قشقایی به فتوای سید عبدالحسین لاری، به مقابله با استعمار انگلیس برخاسته بود. صولت الدوله و سید عبدالحسین مراودات نزدیکی داشته و به اتفاق یکدگر، در مقابل دشمنی واحد ایستاده و به دستاوردهایی نائل آمده بودند. پس از درگذشت پدر، ناصرخان بود که در ایل قشقایی مرکزیت یافت. محبوبیتی در این ایل داشت. سیاستمداران هم اگرچه به این محبوبیتِ او واقف بودند اما به مواجهه با او و خاندانِ او، پرداختند. حاکمیتِ پهلوی، زمانی با وی در پیچید. اموال او که از جمله باغ ارم شیراز بود را مصادره کرد. ناصرخان به دلیل محبوبیتش، به عنوان سناتور فارس هم برگزیده شد. اما به دلیل حمایتش از محمد مصدق، مورد غضب دوبارهای قرار گرفت و در نهایت مجبور به مهاجرت شد. در آستانهی پیروزی انقلاب، او به ایران بازگشت. اما برخی تنشها میان ایل قشقایی و حکومت درگرفت و ناصرخان دوباره به امریکا هجرت کرد. او در ۸۴ سالگی در سال ۱۳۶۲ دیده از جهان فرو بست.
در کنار او در سمت راستِ تصویر، سید مجتبی موسوی لاری نشسته است. جهانی است بنشسته در گوشهای. گفته میشود خدمتی که سید مجتبی با نگارش کتابهایش به اسلام کرده کمنظیر است. کتابهایی که تا کنون به بیست و هشت زبان ترجمه شده و بسیاری را به اسلام راغب کرده. تاثیر کتب او از بسیاری موسسات فرهنگی با بودجههای کلان فراتر است. سید مجتبی در سال ۱۳۹۱ درگذشت. او فرزند سید علی اصغر بود. و سید علی اصغر از شاگردان سید علی آقا قاضی بوده و کراماتی از وی منقول است.
در سمت دیگرِ تصویر، سید عبدالعلی آیت اللهی نشسته است. آقای لارستان. مردم جنوب کشور، بسیار او را حرمت مینهادند. گاه برایش نذر میکردند. چهرهای موجه و مقدس داشت. کاریزمای روحانیت بود در لارستان. بیش از هشت سال از درگذشتش میگذرد اما هنوز هم در و دیوارهای شهر لار، به تمثال وی مزیّن است. عکسهایی که مردم به رغبت تام در محل کسب و کار و یا بر گوشهی منزلِ خود آن را نصب کردهاند.
دو فردِ ایستاده در پشت تصویر، گویی به محافظت از این سه میپردازند. سه فردی که از مقبولیت و محبوبیت مردمی نصیب میبردند و چندان نیازی به محافظی نداشتند.
* از آقای سید محمد حسن آیت اللهی که برخی اطلاعات در این خصوص را با ما در میان گذاشتند، نهایت سپاس را داریم.