فقها؛ تکنولوژی و رسانههای نو
مبارزه فقها و متدینان با ساختهها و تکنولوژی غرب گونهای مبارزه ایدئولوژیک میان اسلام وکفر بوده که بیم از سلطه و تقویت آنان از یکسو و ترس از دوستی و همرنگی مؤمنان با آنان، موجب واکنشهای سلبی شده است.
«اولین بار که میخواستم با میکروفن در مسجد سید عزیزالله بازار تهران سخنرانی کنم، عالمان درجه اول حضور داشتند و هول داشتیم بابت بلندگو. مرحوم حاج میرزا عباسعلی اسلامی که نبش سبزه میدان عطاری داشت، قبل اینکه مردم بیایند، رفت بلندگو را نصب کرد ولی پارچههای سیاه شبستان مسجد و حیاط را روی جعبه بلندگو کشید که پنهان باشد و کسی نبیند. دستگاهش را هم در یک حفاظِ طاقچه مانند گذاشته بود که معلوم نشود.
با چنین وضعی آنجا منبر رفتم. با میکروفن شروع به صحبت کردم. مردم دیدند همانجا که نشستهاند صدا را خوب میشنوند. قدری به همدیگر نگاه کردند. کمکم داشت حرف درست میشد. پنج دقیقه که صحبت کردم، دیدم حاج میرزا عباسعلی بلندگو را قطع کرد. مردم دیگر صدای مرا درست نمیشنیدند. بعد همانها که احتمال مخالفتشان داده میشد، یک مرتبه فریاد زدند: آقا صدا نمیآید. حاج میرزا عباسعلی با تدبیر بازاریِ خود با این کارش قضیه را مثبت کرد و تا آخر منبر دیگر کسی اعتراض نکرد.»
خاطرهای که مرحوم محمدتقی فلسفی نقل میکند؛ ترس او از واکنش علما و متدینان از استفاده از میکروفن را بازگو میکند. وی در خاطرهای دیگر از اعتراض کسی میگوید که میکروفون را «مزمار» مینامد. این خاطره و امثال آن در شناخت واکنش ابتدایی متدینان و علما در برابر ورود تکنولوژیهای نو غربی آموزنده است. واکنش و اعتراض به تکنولوژی غربی صرفاً از جانب متدینان و پامنبریها نبود، بلکه گاهی فقها و علما در برابر آن فتوا میدادند. گاه اعتراضات از آن جهت بود که آنچه از غرب میآید ساخته کفار است و با عناوینی همچون «نفی سلطه کفار»، «نفی تشبه به کفار»، «نهی از مودت و دوستی با کفار» و «نجاست کفار» به حرمت استفاده از مصنوعات غربی حکم میکردند.
از پرسش و پاسخی که از فقهای اوائل قرن چهاردهم قمری درباره «شرکت اسلامیه اصفهان» بدست آمده است، عناوین ذکر شده را برای مبارزه با استفاده از ساختههای غربی میتوان برداشت کرد. شرکت اسلامیه در سال ۱۳۱۶ با حمایت حاج آقا نورالله اصفهانی در اصفهان تشکیل شد. هدف این شرکت، بومیسازی صنایع و تولید داخلی بود.
آخوند خراسانی در پاسخ استفتائاتی درباره «حکم شرعی امتعه و البسه، بلکه مطلق اجناس که از اجانب و غیر اهل اسلام خریده می شود، در صورتی که مثل آن را خود مسلمین دارند»، اینگونه پاسخ میدهد:
«بیع و شراء با کفار که موجب تقویت کفار است و سبب ضعف مسلمین، جایز نیست و همچنین سایر امور از معاشرت با ایشان.»
سید کاظم یزدی نیز در پاسخش به نفی سلطه کفار و نفی تقویت آنان استناد میکند. سید کاظم یزدی، صاحب عروه الوثقی، در متنی که حمایت از شرکت اسلامیه است بر لزوم «عدم تشبه به کفار» تاکید میکند.
«بسی شایسته و مناسب و به موقع و محل است که عموم مؤمنین … مهما امکن از البسه و اقمشۀ خارجه متحرز باشند؛ بلکه سزاوار این است که در سایر جهات حرکات و سکنات و کیفیات لباس و طعام و شراب و گفتار و کردار از وضع و طرز کفار خود را برحذر و برکنار دارند.»
مبارزه فقها و متدینان با ساختهها و تکنولوژی غرب گونهای مبارزه ایدئولوژیک میان اسلام وکفر بوده که بیم از سلطه و تقویت آنان از یکسو و ترس از دوستی و همرنگی مؤمنان با آنان، موجب واکنشهای سلبی شده است. پاسخهای فقها ناظر به ذات مصنوع و ساخته غرب نیست، بلکه «کفر» و ساخته کفار بودن، نقش اساسی را در این فتاوا دارد. از این رو حمایت از تولید داخلی برخی از این اشکالات را برطرف میکند. اگرچه اشکال «تشبه به کفار» را کاملاً نفی نمیسازد.
رسانههای نو
این موضع درباره رسانههای نو بسیار شدیدتر است. در محصولات دیگر ذات محصول به خودی خود دارای اشکال نبود و از آن جهت که ساخته دست کفار بودند، موضوع عناوین فقهی قرار میگرفتند. اما ذات رسانه صرف نظر از سازندهاش اعتراضها و واکنشهایی را به همراه داشته است. رادیو، تلویزیون، سینما از آن جهت که موسیقی و محتواهای حرام را نشر میدادند و آلات نشر حرام بودند، استفاده از آن اشکال داشت.
رسانههای جدید تنها تحت عناوینی مانند «سلطه و تقویت کفار»، «تشبه به کفار»، «نجاست کفار» و … مورد اعتراض نبود، بلکه از آن جهت که رسانه است زیرِ عناوین «آلت نشر حرام و اشاعه فحشا» و «کتب ضلال» قرار میگرفتند. رسانههای عصر جدید خود را از قید و حصر مکتوب رهانده و به رسانههای صوتی و تصویری مبدل شدهاند. همانگونه عنوان کتاب ضلال نیز به عنوان رسانه ضلال تبدیل شده است. بیشتر موضع سلبی متدینان در برابر رسانههای نو، نه از جهت غربی بودن و ساخت کفار بودن آن است، بلکه از جهت محتوا است.
ظهور تکنولوژیهای نو و پیشرفت آن در حوزه رسانه، موجب تکرار همان مخالفتهای گذشته میشد. مخالفت و در نتیجه ممنوعیت ویدئو در سالهای دهه شصت، مخالفت و ممنوعیت گیرندههای شبکههای ماهوارهای که همچنان ادامه دارد و اینروزها مخالفت با اینترنت. اگرچه مخالفت با اینترنت هیچگاه به معنای مخالفت با همه اینترنت نبوده، و شاید بتوان پیشگامی برخی از مراکز حوزوی را یکی از دلایل آن دانست، اما همواره سخنانی علیه دنیای وب از حوزهها شنیده میشود.
سخن درباره محتوای مستهجن و پایگاههای نمایش برهنگی نیست؛ زیرا پیشتر از آنکه یک مسأله فقهی باشد، مسألهای اخلاقی است و در بسیاری از کشورهای غیرمسلمان برای چنین پایگاههایی ممنوعیت و محدودیتهایی اعمال شده است و موضع سلبی نسبت به چنین محتوایی در نگاه مذهبی جای تردید نیست.
اما گاهی به خاطر وجود محتوای مستهجن یا محتوای ضددینی، حکم به نفی کل داده میشود. چنانچه در داستان ممنوعیت ویدئو در دهه شصت و یا ماهواره مشاهده میشود. استدلالی که پس این ممنوعیت کلی است که این وسائل امکان دسترسی به حرام و فساد و تباهی را فراهم و تسهیل میکنند.
با ورود وب ۲ و گوشیهای هوشمند، ارتباطات رسانهای وارد دنیایی نو شد. باز مانند ورود هر رسانه نو، مخالفتها و اعتراضهای فقهی از سر گرفته شد. سرویس مکالمه تصویری اپراتور سوم تلفن همراه با مخالفتهای گسترده روبرو شد و برخی از مراجع تقلید قم در پاسخ به استفتائی در برابر آن موضع گرفتند.
«به یقین مفاسد این کار از فوائد آن بیشتر است و منشاء مفاسد جدیدی در جامعه ما که متاسفانه درگیر مفاسد مختلفی است خواهد شد و با توجه به این که ضرورتی برای اصل این کار نیست بنابراین شرکتهای خصوصی و دولتی باید از آن خودداری کنند.»
استدلال این پاسخ مبتنی بر مفسده حداکثری است و این مفسده حداکثری باعث حرمت استفاده از آن میشود. اگرچه این ابزار دارای کاربردهای حلال و مصلحت است، اما این کاربردها حداقلی است و توان معارضه با مفسده حداکثری را ندارد. همین استدلال را میتوان در فتوای حرمت چت میان دختر و پسر و عضویت در شبکههای اجتماعی مشاهده کرد. آیت الله مکارم شیرازی در پاسخ به چرایی حرمت فیس بوک، آن را به شهری تشبیه میکند که مظاهر فساد نمایان و دسترسی به فساد آسان است.
«زیرا فیس بوک مانند شهر بى در و دروازهاى است که همه کس از دانشمندان و افراد نخبه گرفته تا دزدان و شیادان و کلاهبرداران و کسانى که به انواع فساد آلودهاند، هر کدام در این شهر مغازهاى دارند و در این مغازهها گاه وسائل ضرورى زندگى و در بسیارى از موارد ابزار گناه و مفاسد و انحرافهاى اخلاقى فراگیر و ایجاد اختلاف در میان ملتها با برچسبهاى زیبا و پوششهاى فریبنده در اختیار همگان قرار مىگیرد. »
اینکه این استدلال و تمسک به عناوینی مانند «کتب ضلال» برای شبکه اجتماعی از جهت فقهی چه میزان درست است، کلام این متن نیست. اما با نگاهی تاریخی و اجتماعی به این گونه فتاوا، عدم پذیرش اجتماعی فتاوا را حتی از جانب متدینان خواهیم دید. بسیاری از کاربران فیسبوک را متدینان و مقلدین مراجع تشکیل میدهند و تعداد زیادی از طلاب و فضلا در این شبکه و دیگر جوامع مجازی حضور دارند.
معمولا پس از مدتی از مخالفت با تکنولوژیهای نو و رسانههای نو، آرامآرام این مخالفتها فراموش میشود. اینک هیچ متدینی نیست که مخالف میکروفون و بلندگو و تلویزیون و رادیو و سینما و ویدئو باشد. این نشاندهنده عدم موفقیت اینگونه فتاوا است. به گمان نگارنده، اشتباه ناشی از تشخیص مصداق توسط فقیه است. تعیین و تشخیص مصداق شأن فقیه نیست. شناخت پدیدههای نوی مانند فیس بوک به آسانی نیست. فقیه آنگاه که به مبارزه با «ابزار» میپردازد، باید کارکردهای اجتماعی و میزان اقبال جامعه به آن ابزار و نوع استفاده را بداند. این شناخت نیازمند مشاوره با کارشناسان اجتماعی و متخصصان رسانهای است. اینکه در بسیاری از موارد فتاوا علیه «ابزارها» با شکست مواجه شده است و جامعه متدینان آن را نپذیرفته است، به این خاطر است که فقیه در تشخیص مصداق و شناخت کارکردهای ابزار به خطا رفته است. جدای از اینکه این اشکال فقهی را میتوان به این دست فتاوا کرد که نمیتوان به حرمت استفاده از ابزاری که هم منفعت حلال دارد و هم مفسده حرام و میان این دو فاصله میتوان انداخت، فتوا داد.
1. برای مطالعه درباره شرکت اسلامیه و مواضع فقها به مقاله موضع فقهای شیعه در قبال تمدن غرب، نوشته علیرضا جوادزاده، فصلنامه علمی پژوهشی مطالعات انقلاب اسلامی،سال ششم، شماره 19 ، رجوع کنید.
مبارزه فقها و متدینان با ساختهها و تکنولوژی غرب گونهای مبارزه ایدئولوژیک میان اسلام وکفر بوده که بیم از سلطه و تقویت آنان از یکسو و ترس از دوستی و همرنگی مؤمنان با آنان، موجب واکنشهای سلبی شده است.سیداکبر موسوی
خیلی ممنون! مقاله خیلی خوبی بود. کاش این مطالب را آقایان هم بخوانند.
مشکل زمانى شروع شد که اجازه دادیم یه عده خاص براى همه مردم تصمیم بگیرن.
واقعا فیسبوک رو کتاب ضلال می دونند؟
البته برخی باورمندند که باید سخن حق را در زمان لازم گفت حتی اگر مردم عمل نکنند. فقها باید فتوایشان را بدهند و حکم خدا را بیان کنند اینکه تاثیر دارد یا دیگران گوش می گیرند یا نه مانع از انجام وظیفه آنها در بیان حکم الاهی نمی شود. اما نکته ای که در اینجا وجود دارد این است که در اینجا بحث بر سر بیان حکم الاهی نست خداوند که حکم جدیدی صادر نفرموده احکام حلال و حرام الاهی از 1400 سال پیش تا به امروز که تغییر نکرده بحث بیشتر بر سر شناسایی موضوعات و نیز مصادیق جدید احکام الاهی است که این نیازمند شناسایی دقیق از موضوع جدید یا مصداق مورد بحث جدید است. سوالی که اینجا پیش می آید این است که آیا بدون شناسایی دقیق فتوا دادن مطابق با شرع انور است؟ ایا خداوند راضی است که فقیه بدون شناخت دقیق مستقیم و صرفا بنابر توضیحات شنیده از این و آن فتوا به حرمت بدهد آیا این با احتیاط فتوایی موافق است؟ ظاهرا برخی فقها در این زمینه بر این عقیده اند حکم به حرمت و مثلا عدم استفاده از وسیله نو بیشتر با احتیاط جور است تا استفاده. به فلان چیز دست نزن شاید خطر داشته باشد.اما همه اینها به کنار فقها مواجه با معضل در معرض پرسش بودن نیز هستند. می پرسند و آقایان هم احساس می کنند باید چیزی بگویند. که این خود جای بحث فراوانی دارد به لحاظ جامعه شناختی و رفتارشناسی فقها و مقلدان آنها
این یک واقعیت است که نهاد مرجعیت تا حد زیادی سر و شکل مفید و کارکردی خودش را از دست داده است.آنچه که از قدیم تعریف می شود این است که مراجع کاملا بین مردم زندگی می کرده اند. زندگی ای مشابه عموم مردم داشته اند و در نتیجه از مشکلات و مسایل روزمره مردم خیلی آگاه و با آنها آشنا بوده اند اما امروز مراجع را با القاب حضرت آیت الله العظمی می خوانیم و باید برای ارتباط با آنها سراغ بیتشان برویم و این را هم بدانیم که زندگی آنها عموما در شکل و قامتی مربوط به پنجاه سال پیشتر متوقف مانده… با احتساب همه این شرایط چیز عجیبی نیست که فتاوای ایشان عموما همخوانی با شرایط روز جامعه ندارد و متاسفانه به همین ترتیب سروشکلی قدیمی و تاریخ مصرف گذشته را هم به دین و زندگی دینی داده است.این یک آسیب بزرگ است که باید توسط روحانیت جوان و نسل آینده حوزه مورد توجه قرار بگیردحوزه و نهاد مرجعیت باید به میان مردم برگردد!