جاده لغزنده است؛ احتیاط کنید
آقای رئیس جمهور، در سخنرانی خود در جمع هنرمندان، تقسیم هنر را به ارزشی و غیر ارزشی روا ندانستهاند. برخی از سخنرانان و نویسندگان، به تفکیکناپذیری هنر، خرده گرفتهاند و از تقسیم هنر و هنرمند به ارزشی و غیر ارزشی دفاع کردهاند. امیدوارم این گفتوگوی علمی ادامه یابد و طرفین، دلایل خود را برای مردم بگویند. من در اینجا قصد ورود به این بحث را ندارم؛ آنچه بیش از اصل بحث، نظرم را جلب کرده است، دلایل منتقدان است که برخی از آنها، بر مبنایی خاص استوار است.
یکی از منتقدان به سخنرانی جناب آقای روحانی، با اشاره به برخورد رسول خدا(ص) با یکی از شاعران هتاک، گفتهاند: این رفتار پیامبر گرامی اسلام با شاعر هرزهسرا، نشان میدهد که هنر، بهخودیخود ارزشمند نیست؛ وگرنه رسول خدا(ص) آن شاعر را تحمل میکرد و دستور نمیداد که او را بکشند.
من فعلا بنا را بر این میگذارم که حق با منتقدان است و هنر را باید به ارزشی و غیر ارزشی تقسیم کرد. همچنین ماجرای شاعر هتاک و قتل او را هم میپذیرم. اما نکتهای را نیز شایستۀ یادآوری میدانم:
استناد به سیرۀ نبوی برای توجیه عقیده یا رفتاری، کاری است بسیار دقیق و خطرخیز؛ چندان که نباید هر کسی به خود اجازه دهد که با اشاره به سطری از کتاب تاریخ، رفتاری خاص را به اسلام و پیامبر نسبت دهد و آن را سیرۀ مستمرۀ ایشان بنامد و سپس به بهانۀ تأسی به نبی مکرم اسلام(ص)، عمل خود را مقدس و موجه بشمارد. استدلال به وقایع تاریخی، بیش از آنچه این گویندگان میپندارند، دشوار و نیازمند درنگ و دانش است. استناد به رفتار پیامبر(ص) برای تکرار آن در جامعۀ اسلامی، بر چند مبنا استوار است که بدون آنها، تأسی معنا ندارد و مصداق ظاهرگرایی و اخباریگری است:
1. نخست باید به صدق دادههای تاریخی دربارۀ آن موضوع، یقین یا ظن قوی و معتبر بیابیم؛ خصوصا در جایی که پای خون و مال و آبروی انسانها در میان است.
2. باید مطمئن شویم که آن رفتار، از خصایص اختصاصی نبی(ص) نیست و قابلیت تکرار و تأسی دارد. مثلا برای ما از راههای گوناگون(قرآن، تاریخ، روایات) ثابت شده است که پیامبر(ص) گاهی در امور اجتماعی، با مردم رایزنی میکردند و رأی دیگران در عمل و تصمیمات ایشان اثر داشته است. از سوی دیگر، هیچ دلیلی وجود ندارد که نشان دهد رایزنی با مردم از اختیارات ویژه و خصایص اختصاصی نبی(ص) است. اما رفتارهای دیگری از پیامبر(ص) را میشناسیم که ویژۀ ایشان است و شاید دیگران اجازۀ تکرار آن را نداشته باشند یا ضرورتی برای تکرار آن نباشد. مثلا ما مطمئن نیستیم که هر کسی اجازه دارد دشمنان اسلام را به مباهله دعوت کند؛ آنچنانکه پیامبر(ص) کرد. یا میدانیم که جهاد ابتدایی، مخصوص معصوم(ع) است، و دیگران اگر میخواهند جنگی را راه بیندازند، نباید از عنوان جهاد برای آن استفاده کنند. همچنین میدانیم که آن میزان از زهد و سادهزیستی که در زندگی رسول خدا(ص) بود، وظیفۀ دیگران نیست؛ چنانکه از اواخر قرن نخست هجری، یعنی از دورۀ امام باقر(ع)، آن حد از سادهزیستی و زهد در خوراک و پوشاک، حتی در میان فرزندان معصوم ایشان ادامه نیافت.
3. پس از آنکه به حکم مسئله اطمینان یافتیم، باید مطمئن شویم که موضوع را نیز درست تشخیص دادهایم. در مسئلۀ شاعر هتاک، پیامبر(ص) دستور دادند که او را بکشند. اما اینکه جرم او چه بوده است و چرا پیامبر او را سزاوار قتل دانسته است، نیاز به مطالعات دقیق تاریخی دارد. عنوانهایی مانند «هتاک» بسیار کلی است و هر کسی میتواند هر مقدار از درشتگویی یا مخالفخوانی را در ذیل عنوان «هتاکی» برده، دستور قتل یا حذف کسی را صادر کند!
4. استناد به گوشهها و بریدههایی از تاریخ، فقط در صورتی منطقی و پذیرفتنی است که زمینه و زمانه، لحاظ گردد؛ وگرنه هر کسی برای هر عملی، میتواند سطری از تاریخ اسلام را حجت خود بداند و بدون لحاظ زمینهها و شبکۀ شرایط و مؤلفهها و موقعیتها، دست به هر اقدامی بزند.
5. از همه مهمتر این است که باید جزم و قطع بیابیم که مواجهه و نزاع ما با مخالفان، از جنس منازعات پیامبر با دشمنانشان است. برای اینکه به چنین جزمیتی دست یابیم، باید به این نتیجه برسیم که ما پیروان واقعی پیامبریم و مخالفان ما، ادامۀ مشرکان و کافران حربی صدر اسلاماند. این نتیجه، با چند مقدمۀ ساده(مانند اینکه ما ادعای پیروی از ایشان را داریم و شعارهای اسلامی میدهیم) حاصل نمیشود. بنابراین احتیاط و تقوای الهی، اقتضا میکند که در مواجهه با دیگراندیشان و دیگرباشان، خود را در مکانت و جایگاه رهبران معصوم نبینیم و قدری محتاطانهتر رفتار کنیم. باید در نظر گرفت که اگر دیگران، این احتیاط دینی و انسانی را در گفتار و رفتار ما نبینند، ممکن است روزگاری فرارسد که آنان نیز با استناد به بخشهایی از تاریخ اسلام، ما را مهدور الدم بخوانند و مخالفت یا انتقادهای ما را حمل بر هتاکی و تشویش اذهان عمومی کنند و سپس حکمهای شداد و غلاظ علیه ما صادر نمایند.
به هر روی، احتیاط علمی و تقوای الهی، اقتضا میکند که در مباحثات و منازعات سیاسی، حتی المقدور پای اولیای الهی را به میان نکشیم و آنان را برای مقاصد شخصی یا گروهی خود، هزینه نکنیم. سیرۀ مبارک معصومین(ع)، سرمایهای گرانقدر برای مسلمانان است و هزینۀ بیقاعده و ناروشمند از این سرمایۀ مقدس، در درازمدت به نفع هیچ گروهی نیست.
آقای رئیس جمهور، در سخنرانی خود در جمع هنرمندان، تقسیم هنر را به ارزشی و غیر ارزشی روا ندانستهاند. برخی از سخنرانان و نویسندگان، به تفکیکناپذیری هنر، خرده گرفتهاند و از تقسیم هنر و هنرمند به ارزشی و غیر ارزشی دفاع کردهاند. امیدوارم این گفتوگوی علمی ادامه یابد و طرفین، دلایل خود را برای مردم بگویند. من در اینجا قصد ورود به این بحث را ندارم؛ آنچه بیش از اصل بحث، نظرم را جلب کرده است، دلایل منتقدان است که برخی از آنها، بر مبنایی خاص استوار است.
رضا بابایی
متاسفانه فرهنگ غالب در جامعه ما نشانه رفتن انگشت اتهام به سوی دیگری است که منجر به اینمهه آشفتگی و بی سروسامانی حال حاضر شده است در هر حوزه ای چه اقتصادی چه فرهنگی چه هنری چه سیاسی و…قاعدتا در چنین محیطی نقد برپایه انصاف و عدالت نیست و ناقد از هر دست آویزی برای به کرسی نشاندن حرف خود بهره می برد و چه حربه ای بالاتر از تمسک جستن به روایات مذهبی؟کسانی که امروز خود را داعیه دار فرهنگ و مذهب و هنر این مرزوبوم میدانند و هر سخن رئیس جمهور و دیگران را باهزار آب وتاب تفسیر و نقد میکنند،هشت سال است که در برابر انواع بی ادبی ها،بی فرهنگی ها،بی هنری ها،بی دینی ها خود را به نشنیدن زده اند و یا از آن بدتر برایشان سوت و هورا کشیده اند یا بی شرمی را به حداعلا کشانده در باب تفسیر و توجیه آن کارها کتابها نوشته اند….
یا شکورسلام بر شما استاد عزیزوافعا گرانبها بود نوشته تان .خدا قوت یا الله یا رحمان یار حمان یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک اللهم عجل لولیک الفرج