نقد ترجمه و تألیف در فلسفه دین در ایران| نعیمه پورمحمدی

در همایش آموزش و پژوهش فلسفه دین در ایران که یازدهم خرداد 1400 برگزار شد در دو بخش، یکی درباره ترجمه و دیگری درباره تألیف سخنرانی کردم. چهار مسئله را در ترجمه عرض می‌کنم که شامل بیان دو آسیب و دو پیشنهاد برای غنای ترجمه‌های متون فلسفه دین است.

درباره ترجمه
آسیب اول

اول اینکه ترجمه بر خلاف آنچه همواره تصور می‌شود اول راه نیست. آخر راه است. متخصص فلسفه دین باید دست به ترجمه آثار فلسفه دین بزند، نه دانشجوی تازه وارد فلسفه یا کارشناس مترجمی زبان انگلیسی. و این مسئله به نظرم در شوراهای تصویب کتاب برای انتشار در انتشارات باید در نظر گرفته شود.

و اینکه ترجمه هر متنی تخصص، دانش درباب همان تخصص را می‌خواهد. ما به اشتباه گمان کردیم که هر کسی که انگلیسی بداند می‌تواند متن تخصصی ترجمه کند. و این باعث شده هر کسی هر متنی را ترجمه کند و اشکالات جبران‌ناپذیر و نابخشودنی در معادل‌گزاری‌ها و درک مطلب و مسائل فنی در متون پیش آید؛ به ویژه در متون فلسفه دین که گاه بسیار فنی است و از متدهای منطق جدید و حساب احتمالات استفاده می‌کند. این خطاها را بعدها به سختی می‌شود جبران کرد. در کتاب وجود خدا نوشته سوئین‌برن، از ابتدا تا انتهای کتاب ده‌ها بار گفته است معادله بایس و این اشتباه قابل اغماض نیست. چرا که بیز صرفاً نام یک شخص نیست که بگوییم اختلاف سلیقه در ضبط اعلام وجود دارد بلکه، یک جریان علمی است و یک دستاورد در علم ریاضی و احتمالات و آمار است. کافی بود مترجم از یک کارشناس ریاضی یک سؤال می‌کرد و اصلاً مگر کسی بدون دانش آمار و احتمالات می‌تواند متنِ تا این درجه فنی و پیچیدهٔ سوئین‌برن را ترجمه کند. متأسفانه این اشکالات به مشهورات بی اعتبار یا غلط‌های مصطلحی تبدیل می‌شود که بعدها جاانداختن واژگان درستِ غیرمشهور را بسیار دشوار می‌سازد.

 

آسیب دوم

دوم اینکه بی اهمیتی ترجمه در نظام پژوهشی دانشگاه‌ها برای ارتقای پایه و رتبه یا عدم پذیرش ترجمه برای پایان نامه ارشد و دکتری یا عدم پذیرش ترجمه به عنوان کار پژوهشی در پژوهشگاه‌ها باعث شده است یک پدیده خطرناک پیش آید و آن اینکه همه از دانشجو گرفته تا استاد بروند به سمت تألیف. آن هم تألیف درباره موضوعاتی که مثلاً قرار است برای اولین بار ادبیاتش وارد ایران شود. سیلی از تألیف‌های مغلوط و مغشوش و غیرقابل اعتمادی به راه می‌افتد که اصلاً معلوم نیست کجا حرف متفکر اصلی یا مؤلف درجه اول است و کجا افزوده‌های در اینجا به اصطلاح مؤلف یا مؤلف درجه دوم است. مشکل در اینجا این است که معمولاً ابزاری برای ارزیابی این کارها وجود ندارد. چون ما با متن اصلی و ترجمه سروکار نداریم که بتوانیم با مقابله و نقد ترجمه، اثر را ارزشیابی کنیم. گویا تولید این آثار در دنیا ویژه ماست و در دنیا اگر سخن از تألیف به میان می‌آید، منظور ایده‌پردازی یک نویسنده است. ولی ما حتی اسم این کار را «ترجمه تألیف» یا «گردآوری» هم نمی‌گذاریم و این آثار را با عنوان خطای تألیف منتشر می‌کنیم. همانطور که گفتم امکان ارزشیابی و نقد هم چندان در خصوص آن‌ها وجود ندارد. یعنی اگر کسی بخواهد این نقد را انجام دهد، باید یک پروژه مستقل پژوهشی تعریف کند و از جایی بودجه بگیرد تا فقط کار آن خانم یا آن آقا را ارزیابی کند و ببیند اصلاً او مطلب را درست درک کرده است و درست منتقل کرده است یا خیر و دریابد که چقدر به حرف‌های اصلی متفکر، بنا به تفسیر و فهم خودش افزوده است و چقدر لابلای آن‌ها تحریف و حذف و نقد و سوگیری و چه و چه وجود دارد یا ندارد. پیشنهاد این است که در این دست کارها در بخش ترجمه فقط ترجمه متن متفکر اصلی بیاید و در مقدمه یا خاتمه، بخش تألیفی افزوده شود. توصیف و تحلیل و نقد مؤلف درجه دوم جدا آورده شود تا حساب کار دقیق دست خواننده باشد.

علاوه بر مسئله بی‌امتیازی و بی‌اعتباری ترجمه در مراکر علمی ما گاهی الزام مجلات یا ناشران به نقد دیدگاه‌های متفکران اصلی باعث روآوردن همگان به تألیف شده است و باز صرف ترجمه از رونق افتاده است. مجلات علمی پژوهشی صرفِ تبیین و تحلیل را نمی‌پذیرند و نقد هم می‌خواهند. نقدی که همراه با تبیین و حتی پیش از تبیین بیاید. یک ادبیات تازه‌ای مثل فلسفه دین زنانه نگر وقتی می‌خواهد اول بار وارد ایران شود، مطالبه نقد از مطالبه تبیین جدی‌تر و جلوتر می‌افتد و یک فراموشی عمدیِ فراگیری صورت می‌گیرد نسبت به اینکه نقد، اساساً پروژه پژوهشی مستقلی است و از گزارش و تبیین جداست. این شتابزدگی برای نقد حتی قبل از تبیین و در میانه تبیین آسیب‌هایی دارد که لابد شتابزدگان آن‌ها را پذیرفته‌اند و آن گرفتاری در دام مغالطه پهلوان پنبه است. به خود من برای انتشار کتاب درباره خدا و درباره شر بارها اعتراض شد که چرا بدون نقد آنها را منتشر کردی. در حالیکه من تلاش کردم در آن دو اثر، تقریر روشن، دقیق، امانتدارانه و منصفانه‌ای از موضوع ارائه کنم. در یک سخنرانی درباب فلسفه دین زنانه‌نگر همه تلاش خودم را کردم که وقتی مقالاتی را از فیلسوفان دین زنانه‌نگر از جمله مری دیلی. سرین جونز، پملاسو اندرسون، جنیفر گدس، گریس یانسن، ملیسا رافائل، تینا بئاتیس، سالی مگ فاگ و لوس ایریگاری می‌خوانم، آن‌ها را با رعایت امانت، صداقت و وفاداری تقریر کنم. به گونه‌ای که اگر خود آن فلاسفه پای سخنرانی من نشستند یا آن را گوش دادند، نگویند این حرف‌ها که مال ما نبود! این درسی است که همه ما از اساتید بزرگ خودمان در حوزه یاد گرفته‌ایم که در نقل قول حریف و رقیب چیزی کم نگذاریم و مقرِّر دقیق و امین و منصفی باشیم. من بر این باورم که ابتدا باید با نسخه اصیل و دست‌نخورده (و نه نسخه تعدیل شده و آبکی‌شده) این سخنان روبرو شد. در پی همین تقریرهای ناپاک‌دستانه و ناوفادارانه است که جوانان زیرک ما نقدهای ما را می‌خوانند و به هیچ روی راضی و قانع نمی‌شوند و به سرعت در می‌یابند که نسخه تفکر اصلی مورد جرح و تعدیل قرار گرفته است. کما اینکه این ماجرا را در میان دانشجویان خوش‌فکر و خوب‌درس‌خوانده زیاد دیده‌ام که هنگامی که پاسخ‌هایی را از بزرگانی در واکنش به فلسفه‌های غرب خوانده‌اند، به نظرشان مضحک و مبتذل آمده است. این نقدهایی که جوانان ما آن را سطحی می‌نامند، نتیجه همان تقریر ضعیفی است که از اصل سخن به دست داده شده است. خلاصه کنم که با تقریر ضعیف و سخیف مخالفم و پیشنهاد می‌کنم که در آثارمان بکوشیم با قوت و دقت سخن رقیب را نقل کنیم. ممکن است عده‌ای از آن‌ها برداشت همدلی و هم‌نظری کنند. چه باک که تشخیص اینکه گزارش، با اظهارنامه اعتقادی یا نگارش اعتقادنامه دوتاست کار دشواری نیست.

در اینجا برمی‌گردم به نکته‌ای که بارها در همین همایش تکرار شد. سخنرانی دکتر رسولی پور اعتراضی به ورود کلمه شبهات و دیدگاه‌های معارض در سرفصل‌های آموزشی فلسفه دین در دوره ارشد و دکتری بود و سخنرانی دکتر احسن درباب سوء فهم از فلسفه دین در ایران، در اینجا من هم مایلم به این سوء فهم در فضای فکری ایران اشاره کنم و به سهم خودم برای رفع آنها بکوشم. فلسفه دین وقتی اول بار به ایران آمد، به دلیل ناآشنایی پاره‌ای از افراد، از آن برداشت الاهیاتی شد و با کلام جدید پیوند خورد. انگار همه یادشان رفت که فلسفه دین گرایشی از فلسفه است و از آن انتظار الاهیاتی و کلامی پیدا کردند. حال آنکه فلسفه دین اصولاً شاخه‌ای از دین‌پژوهی است و قرار است به «ارزیابی باورهای دینی» بپردازد و نه به «بیان باورهای دینی». فلسفه دین باید به همه آنچه در هر جای جهان تحت عنوان «دین» می‌گنجد، خواه از ادیان ابراهیمی باشد خواه از ادیان غیرابراهیمی، بپردازد. و از قضا نقد مهمی که اخیراً دیدم در کتاب‌های هندبوک و مرجع فلسفه دین به فلسفه دین سنتی وارد می‌شود این است که چرا وقتی از دین سخن می‌گویند بیشتر به ادیان بزرگ مسیحیت و یهودیت و اسلام می‌پردازند و بحث بر سر ادیان دیگر را فروگذار می‌کنند. پس وقتی در سخنرانی‌ای یا در اثری حرف از ادیانِ چندخدا زده می‌شود، منظور گستره حوزه فلسفه دین است که شامل ارزیابی همه ادیان می‌شود. فلسفه دین، الاهیات یا کلام جدید نیست که فقط از دین اسلام سخن بگوید. هیچ‌گاه تعریف یک رشته علمی به خواست ما و انتخاب ما عوض نمی‌شود. لذاست که ما نه تنها در آثار فلسفه دین باید نسبت به ادیان ابراهیمی روادار باشیم که حتی باید تحمل‌مان را بالاتر ببریم و حاضر شویم از سنت‌های شرقی نیز با نام دین یاد کنیم.

 

پیشنهاد اول

در این بخش وارد دو پیشنهاد برای غنای ترجمه‌ها می‌شوم. اول اینکه به نظرم ما از مرحله متون مقدماتی گذشته‌ایم. به همت بزرگان و اساتید ما کتابهای کلی تحت عنوان کلی فلسفه دین به حد کفایت ترجمه شده است. از فلسفه دین جان هیک گرفته تا فلسفه دین وین‌رایت، فلسفه دین مایکل پترسون، فلسفه دین زاگزبسکی، فلسفه دین گیسلر و تالیافرو و پلانتینگا و ولتراستورف. ما دیگر به introduction ها که معرفی پرونده‌های فلسفه دین و مباحثات فلسفه دین است نیاز نداریم. ادامه دادن این کار باعث شده است متون ما همه به هم شبیه باشند. هر کتاب فلسفه دینی که باز می‌کنیم درباب علم و دین همان سه نظریه تعارض، تفکیک و تعامل را ذکر می‌کند بی آنکه وارد مباحثات جاری و جدی علم و دین در دنیا شود. مثلاً زاگزبسکی که آقای دکتر خداپرست مدیر این پنل آثارش را ترجمه کردند، حرف اصلی‌اش را در فلسفه دین نمی‌گوید، در فضایل ذهن و در آتوریته معرفتی می‌گوید. دیگران همینطور. بنابراین، با فرض اینکه پرونده‌های اصلی فلسفه دین به حد کفایت معرفی شده است، دیگر باید برویم سراغ ایده‌های نو در این پرونده‌ها که سال به سال و گاه ماه به ماه تحول پیدا می‌کند و ما عمدتاً از آنها بی‌خبریم. در این زمینه از آثار خودم مثالی بیاورم که من که من که در سال 89 و 90 در حال ترجمه کتاب درباره خدا از مایکل پامر بودم، الان که به آن نگاه می‌کنم می‌بینم فاقد بسیاری از نسخه‌های برهان‌های اثبات وجود خداست از جمله سخه‌های تازه برهان وجودشناختی که به تقریر گراهام آپی 8 نسخه است یا نسخه‌های جدید برهان از راه نظم که نسخه‌های استنتاج از راه بهترین تبیین یا نسخه‌های بیزی است یا روایت‌های جدید برهان اخلاقی که در مدخل براهین اخلاقی استنفورد نوشته سی. اس. لوئیس آورده است یا روایت‌های تازه برهان پاسکال که در کتاب رویکردهای معاصر در معرفت شناسی دینی که هاشم مروارید ترجمه کرده است آمده است. همینطور در سال 94 که در کار انتخاب مقالات کتاب درباره شر بودم، سعی کردم اکثر یا همهٔ رویکردهای مهم را از این طرف و آن طرف جهان گزینش کنم. در حین کار نیز یکبار منابعم را به روز کردم. اما باز الان خودم بهتر از هر کسی می دانم که جای چه رویکردهای مهم تازه‌ای در این کتاب خالی است. از مسئله شر سیستماتیکِ ناگاساوا تا مسئله شر پارادایمی و رویکرد الاهیات مرگ خدا و الاهیات محیط زیست به شر و رویکرد فلسفه آزمایش محور Expremental Philosophy به مسئله شر و رویکرد علوم شناختی دین Cognitive Science of Religion به مسئله شر و همینطور دیدگاه‌های برخی فلاسفه از جمله ون‌اینواگن، فیلپس، استفان دیویس، پل دیویس و النور استامپ و دیگرانی که آنجا نیاورده‌ام. از سه جلد کتاب زهیر باقری نوع‌پرست در مسئله شر که در سایتش به صورت دیجیتال و آزاد منتشر کرده است نیز می‌توان به کلی از این رویکردهای تازه پی برد. خلاصه اینکه هنوز خستگی چاپ آن 1500 صفحه رفع نشده است، واجب است به فکر جلد سوم و چهارم باشم. اگر نه، عقب می‌مانم از مطالعات دنیا در شر. اینجاست به اهمیت دل کندن از کتابهای کلی با عنوان فلسفه دین به سمت کتابهای تک‌نگاری با موضوع خاص مشخص می‌شود که لزوماً حاوی دیدگاه‌های نو درباب یک موضوع خاصِ فلسفه دین باشد.

یک راه بسیار خوب برای غنای این ترجمه‌ها، جدی گرفتن اَنتولوژی است. اَنتولوژی به معنای گزیده یا منتخب یا گلچین مقالات مهم در یک حوزه خاص است. تجربه من در مسئله شر نشان داد که آنچه به کار ما می‌آید همین ژانر اَنتولوژی است. منابع اصلی کتاب درباره شر پانزده کتاب است، به جای یک کتاب. وقتی بخواهیم یک کتاب را ترجمه کنیم، بعضاً سخنسرایی زیادی دارد یا همه بخش‌هایش بدیع و تازه نیست و تکراری است. اما اگر سراغ منابع متعددی برویم و بخواهمیم از میان آنها گلچین کنیم، ایده‌های بیشتری را جمع‌آوری کرده‌ایم. حتی اگر به جای انتولوژی من یک مجموعه مقالات new esseys یا ‌edited Volume را برای ترجمه انتخاب کرده بودم، هرگز کتاب اینقدر سرشار و رنگارنگ از ایده‌ها نمی‌شد. و این عنوان «به سرپرستی» عنوان درست و دقیقی است برای اشاره به کار کسی که این انتولوژی‌ها را تهیه می‌کند. با عنوان «سرپرست مترجمان» یا با عنوان «به کوشش» فرق دارد. به کوشش برای کار گزینش و جمع آوری مقالات تألیفی موجود است. به سرپرستی گزینش و ترجمه مقالات از زبان اصلی است. به ویرایش سفارش مقاله است از سوی یکی دو سه نفر صاحب نظر شناخته شده به نویسندگان متخصص که هر یک مقاله‌ای را برای اول بار مخصوص تهیه این کتاب بنویسند.

 

پیشنهاد دوم

فلسفه دین در ایران فقط از جریان اصلی ‌Main Stream ترجمه و منتشر شده است. اما فلسفه دین حاشیه‌ای یا فلسفه دین از دیدِ حاشیه‌ها نیز چندین دهه است که به سرعت در حال شکل‌گیری و پیشرفت است و ما به دلیل اینکه ترجمه‌ای از آن آثار نداریم، از کل آن ماجرا بی‌خبریم. ماجرا این است که فلسفه دین در مباحثات جاری، شاخه‌های متنوعی پیدا کرده است و به «فلسفه دین از دیدِ گروه‌های در حاشیه» (Philosophy of Religion from the Margins) نام‌گذاری شده است. در این مطالعات، همه گروه‌هایی که در حاشیه قرار گرفته‌اند و زیر ستم و تبعیض به سر می‌برند، سزاوار آنند که باورهای دینی را ارزیابی کنند و احیاناً کانون‌هایی از تبعیضی را که بر آنها رفته است، بیابند و پیشنهاداتی برای اصلاح آنها داشته باشند یا از اساس فهم تازه‌ای از باورهای دینی عرضه کنند؛ فهمی که از چشم‌انداز خاص خود آنها به موضوعات و مسائل دینی بپردازد. زنان، بیماران، سالخوردگان، معلولان، سیاهان، طبقات پایین اقتصادی، مدافعان حیوانات و محیط زیست نمونه‌های روشنی از گروه‌های در حاشیه‌اند. متناظر با این گروه‌های در حاشیه، شاهد شکل‌گیری فلسفه دینِ‌های حاشیه‌ای هستیم؛ همچون «فلسفه دینِ فمینیستی» (Feminist Philosophy of Religion)، «فلسفه دینِ بیماری‌نگر» (Sickness Philosophy of Religion)، «فلسفه دینِ معلولیت‌نگر» (Disability Philosophy of Religion)، «فلسفه دینِ سیاهان»(Black Philosophy of Religion)، «فلسفه دین مارکسیستی» (Marxist Philosophy of Religion)، «فلسفه دین با چشم‌انداز مسائل حیوانات» (Animals Philosophy of Religion) و «فلسفه دین با چشم‌انداز مسائل محیط زیست» (Echo Philosophy of Religion). می‌بینیم که مسائل ملموس و عملی زندگی ما همچون مسائل مربوط به جنسیت، سلامتی، توانایی، نژاد، طبقه، حیوانات و محیط زیست جای خود را به خوبی در میان پرونده‌های نظری و انتزاعی فلسفه دین باز کرده و شور و حرارتی به آن بخشیده است. با اینکه این شاخه‌های نوپدید چندین دهه است که در فلسفه دینِ غربی فعالیت آموزشی و پژوهشی خود را با جدیت آغاز کرده و تأثیرات عملی خود را برجا گذاشته است، فلسفه دین در ایران، در بهترین حالت، با بی‌خبری یا بی‌اعتنایی به این فضاها به حیاتِ کلاسیک خود ادامه می‌دهد.

 

دربارهٔ تألیف

درباره تألیف دو نکته را می‌خواهم عرض کنم که هر دو پیشنهاد است.

پیشنهاد اول

ما وارد مشارکت در تولید محتوای فلسفه دین در دنیا بشویم. من تلاش‌هایی در زمینه فلسفه دین معلولیت نگر اسلامی یا فلسفه دین بیماری نگر اسلامی یا نسخه اسلامیِ هر یک از الاهیات‌های مدرن مسیحی داشته‌ام که در قالب سخنرانی و ارائه بوده است. در تألیف تلاش ما یکسره روی گزارش نباشد و تلاش کنیم محتوای سنت اسلامی را در مباحثات زنده فلسفه دین مشارکت دهیم. یکی از راه‌ها مطالعه تطبیقی است با روش‌های خاصی که دارد از جمله روش‌هایی که همواره پروفسور فون‌استوش که سخنران پنل بعدی است، در آثارش آورده است. روش‌های همچون خودش تطبیق از راه تقویت یا افزون سازی، کشف جدید، تفسیر جدید و اتخاذ یا استقراض. به همت کسانی همچون فون استوش. کاترینا کورنل و فرنسیس کلونی و جیمز فردریکس این روش‌ها به خوبی معرفی شده است.

و یک راه دیگر تولید همین ادیتد والیوم هاست که پیشتر سخنش رفت. یک شخص صاحب نظر که مویی در کاری سفید کرده است ادیتور یک کار شود و از محققانی که می‌شناسد در ایران دعوت کند و سفارش مقاله دهد. این ادیتد والیوم‌ها زمینه را برای کارهای میان رشته‌ای فراهم می‌کند. مثلاً من در مطالعات معلولیت یا مطالعات سقط جنین یا مطالعات بدن، یا مطالعات بیماری یا مطالعات علوم شناختی دین شماری از این ادیتدوالیوم‌ها را به روش میان‌رشته‌ای دیده‌ام که تهیه شده و موضوع را از زوایای مختلف مورد مطالعه قرار داده است. کار ویراستار این کار این است که بعد از دریافت ایده‌های صاحب مقالات از رشته‌های گوناگون، در مقدمه و پس‌گفتار همه این مقالات و همه این تخصصها را به هم پیوند می‌زند و به آن رویکرد جامع می‌رسد. بعضاً نقد و بررسی از خود همین کتاب آغاز می‌شود و نویسنده‌ها مقالات همدیگر را می‌بینند و نقد و پاسخ‌ها در همین جلد در ذیل مقالات می‌آید.

 

پیشنهاد دوم

دومین پیشنهاد من ورود تجربه زیسته در کار تألیف آثار فلسفه دین است اگر بپذیریم که چرخش روایت در فلسفه دست کم در بخشی از فلسفه پست‌مدرن رخ داده است، و گذر از نظریه به روایت و عبور از کلان روایت به روایت‌های خرد و پخش شده، واقع شده است، تجربه‌های زیسته ما می‌توانند به تولید آثار فلسفی ما از جمله در گرایش فلسفه دین راه پیدا کند. تجربه من در کتاب جهان معلول‌ساز و کتاب ژن بد! کتاب اخلاق بیماری که الان در دست نگارش دارم، نشان داد که تجربه زیسته می‌تواند به آثار فلسفی ما راه پیدا کند بی‌آنکه از اعتبار علمی آن اثر کم کند. در واقع این همان چیزی است که در روش علم ورزی تازه زنانه‌نگر توصیه می‌شود. جا دادن و اهمیت دادن به پژهشگر مرزی‌ای که از درون دارد تجربه‌ای را از سر می‌گذراند و از بیرون درباره آن مطالعه می‌کند Insider Outsider Researcher این روایت‌های واقعی کتاب را جذاب و خواندنی می‌کند. صداقتی به کار می‌دهد که خواننده می‌تواند اعتماد و همدلی کند. ضمن اینکه انگیزه زیادی به صاحب اثر می‌دهد. او دیگر از صرف مال و عمر و انرژی و اعتبار خود در راه پروژه‌ای که دارد دریغ نمی‌کند. من در پروژه درباره شر بدون نیاز به حمایت مراکز علمی به صورت مستقل کارم را انجام دادم. به کار گروهی سخت تن دادم. کار سخت هماهنگی 61 نویسنده اصلی با 13 مترجم از 15 منبع از دوره‌های مختلف زمانی و با قلم‌های گوناگون و مکتب‌های فکری مختلف. پروژه چند ساله‌ای که بدون خستگی و دلسردی و کم آوردن آن را ادامه دادم. و الان که نگاه می‌کنم می‌بینم میان دو کار، آن کار تکی با حجم بالای 600 صفحه درباره خدا و آن کار گروهی با حجم بالای 1500 صفحه درباره شر، کار گروهی رضایت بخش‌تر بود چون دغدغه انفسی من بود. موضوع مطالعه‌ام را زندگی می‌کردم و زندگی‌ام را مورد مطالعه قرار می‌دادم. معتقدم آنقدر عمر شادابی و سرحالی ذهنی ما برای انجام کارها کوتاه است که فرصت نمی‌شود به موضوعاتی که مسئله زندگی خود من نیست بپردازم. بگذارم دیگران به موضوعاتی که مسئله زندگی من نیست بپردازند. من به موضوعی بپردازم که اگر امروز درباره آن چیزی نخوانم و ننویسم، شب خوابم نبرد. موضوعی که من را درگیر کرده باشد و شب و روز برای من نگذاشته باشد و حل آن مسئله از نان شب برایم واجب‌تر باشد.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.