جشنوارهای برای همه، همه برای جشنواره
جشنواره سی و دوم فیلم فجر در این هوای سرد و بارانی تلاش میکند امید و سرانجام روشنی از آشتی مردم با سالنهای سینما را نوید دهد، اما تا امروز چشمانداز روشنی در فیلمنامه ها و ساخت های سینماگران دیده نمیشود.
مشکل فیلمها از ضعف داستانپردازی به "فراموشی منطق" و "سادهانگاری فهم مخاطب" از جهان داستانی که سینماگر ساخته تنزل یافته است! سینماگران از جسارت لازم در ورود به موضوعات تازه و پرگفتنی پرهیز کرده و همچنان در حاشیه مسائل اجتماعی حرکت میکنند. فیلم های این دوره جشنواره نه فقط از تکنیکها و تازههای صنعت سینما کمبهره هستند بلکه از شاعرانگی خاص سینمای ایران نیز بوده، دور شدهاند. برخی فیلمها با دستمایه موضوعات کم خاصیت به شیوه ای محتاطانه و کم هزینه هم از نظر اقتصادی و هم از نظر اجتماعی داستان خود را روایت میکنند. روایت شخصی و کند، نه فقط نشانه و ارجاعی به جهان فرامتن ندارد بلکه دارای متنی مغشوش و پرغلط نیز شده است! این شیوه نه فقط خستهکننده شده بلکه معمولا با پایانهای بیسرانجام در ناکجا ناتوانی نویسنده فیلمنامه و کارگردان در طراحی و ساخت و شاید تهیه کننده در پایان پروژه را نیز نشان میدهد!
چرا سینمای ایران چنین شده و چرا دیگر انتظارات مخاطبان از این جشنواره به کف خواستهها رسیده و به دیدن تک پلان و تک دیالوگ یا جلوه ویژه یا شنیدن موسیقی متن و یا طراحی صحنه جالبی بسنده میکنند؟
در 8 سال گذشته پول های زیادی به این سینما تزریق شد و ده ها پروژه عظیم صنعتی ساخته شد که متاسفانه هم در اقتصاد سینما و هم از بعد هنری شکست خوردند. طی این سالها برخی سینماگران کم کار و یا بیکار بودند و فرصت تولید از آنها به دلایل گوناگون سلب شده بود. در جشنواره امسال نکته غریب حضور یکی از میلیاردرهای معروف! به عنوان سرمایه گذار برخی فیلم های خاص با موضوعات خاص اجتماعی بود که به نظر من اگر سرنوشت انتخابات 24 خرداد شکل دیگری رقم میخورد در جشنواره سی و دوم علاوه بر فعالیت اسپانسرهای پر و پیمان ایشان، شاهد برگداشت ویژهای برای نامبرده بودیم!
نمای ظاهری سینما این است که براساس گردش مالی یالای ایجاد شده و حجم تولیدات پرهزینه، سینمایی پررونق و پرمخاطب داشته باشیم اما قضیه برعکس شده است. سینماگران حتی با ورود به موضوعات سفارشی تاریخی یا سیاسی اجتماعی ناتوان و شعارزده شدهاند. زبان فیلمسازان این دوره جشنواره در حد فیلمهای تلویزیونی باقی مانده و حتی رایگان نمودن ورود به سالن سینما هم نخواهد توانست موجب آشتی مردم با سینمای ایران شود.
فقدان جسارت، کاهش خلاقیت و کمکاری سینماگران و معیارهای اقتصادی سیاسی تهیهکنندگان محصول سیاستهای دهه قبل است که رمق ذهن و دست کارگردانان و فیلمنامهنویسان را گرفته است. انتظارات بالای ما از کارگردانان نسل انقلاب نظیر حاتمی کیا، مجیدی، درویش و… باعث شده در فیلمهای انقلابی و مذهبی بزرگی که ساختهاند، منتظر حرفی تازه و نگاهی نو باشیم اما با تأسف حتی از شنیدن حرفهای تکرای آنها نیز ناامید میشویم! صرف نظر از اشکالات متنی و ساختاری به اثاری چون روز رستاخیز و چ ، اشتباهات منطقی و اجرایی عجیبی در این اثار وجود دارد که مخاطب با هوش متوسط را نیز ناامید میکند. در این شرایط کار بقیه فیلمسازانی که اثاری نظیر شهابی از جنس نور ساختهاند، عملا خارج از حتی حوصله بحث و نقد گذاشته است.
کمکاری و بیحالی سینماگران در جشنواره امسال انقدر آشکار بود که لوکیشن دو فیلم یک خانه بود! نه فقط دکور و وسایل صحنه یکسان بود بلکه بازیگر نقش مادربزرگ نیز بازیگر واحدی بود! عوامل به خود زحمت تغییر و ایجاد فضای متفاوت را نداده بودند!
نمیخواهم بگویم سینماگران ما تنبل شده اند بلکه باید گفت: سینمای ما به تنبلی و بیحالی هدایت داده شده است و تن رنجور و کم توان این سینما، در بدترین شرایطی قرار دارد که تاکنون امکان داشته است.
سینمای امروز ایران علاوه بر ضعف مدیریت در دهه قبل، دچار تزریق پولهای بیربط در سینما شد و باعث بهم ریختگی و بیپولی و احتضار در شرایط کنونی شد. فشارهای بیرونی و تهدیدات کسانی که چنین تصمیمی را عامدانه یا جاهلانه برای این سرنوشت سینما گرفته بودند مزید برعلت شده و تا همین امروز هم اثار و نشانههای این تهدیدات وجود دارد.
لازم نیست دولت کاری کند و نباید از دولت انتظار داشت با هدایت و حمایت جریان فکری و مالی خاصی تاریخ شمارهدار دیگری به تاریخچه سینمای ایران اضافه کند. انچه لازم است جستجو و اثبات هویت مستقل سینمای ایران توسط همه سینماگران با افکار و ایده های گوناگون است. انچه میتواند بحرانهای تولید، اکران، مخاطب و مهمتر از همه بحران نگاه و موضوع را از یان سینما دور کند، اثبات و حمایت ازین هویت است که جز با خلاقیت و فعالیت ذهنی و عینی سینماگران به وجود نمیاید. جز با نوشتن فیلمنامه خوب و کارگردانی خوب که کمی تلاش و زحمت لازم دارد، صفهای طویل در مقابل سینما به وجود نمیاید، در این شرایط لازم نیست بهای سینما رایگان باشدیا ترفندهای غیرسینمایی برای آشتی مردم به کار گرفت، سینما باید خود را نشان دهد تا دیگر خانهای به وسعت ایران داشته باشد که کسی آن را تعطیل نکند.
جشنواره سی و دوم فیلم فجر در این هوای سرد و بارانی تلاش میکند امید و سرانجام روشنی از آشتی مردم با سالنهای سینما را نوید دهد، اما تا امروز چشمانداز روشنی در فیلمنامه ها و ساخت های سینماگران دیده نمیشود. حمیدرضا بیات