یادی و خاطرهای از مؤلف الغدیر| اکبر ثبوت
مرحوم آیت الله شیخ عبدالحسین امینی، حقوق بسیاری بر گردن من دارد و خاطرات شیرینی از او و محبتهایی که نسبت به من داشته است به ذهن سپرده ام که در این یادداشت مواردی را نقل کرده و همچنین در خلال آن مخالفت بعضی از مراجع با کتاب «الغدیر» را بیان کردهام.
مرحوم آیت الله شیخ عبدالحسین امینی، حقوق بسیاری بر گردن من دارد و خاطرات شیرینی از او و محبتهایی که نسبت به من داشته است، به ذهن سپرده ام؛ این هم یکی از آنها:
در دهه ی چهل، در یکی از سفرهایم به نجف خیال داشتم پنج شش ماه در آنجا اقامت کنم و از محضر بعضی از علمای بزرگ، حداکثر استفاده ی ممکن را ببرم؛ ولی در همان دو سه هفته ی اول، اندوخته ای که برای هزینه ی مدت اقامت در نجف به همراه داشتم، در ماجرایی که طولانی است، از دستم رفت و تصمیم به بازگشت گرفتم. وقتی برای آخرین دیدار به کتابخانه ی آقای امینی رفتم و الغدیر را تورق کردم، مطلبی به نظرم رسید که برای تکمیل کتاب مهم بود؛ لذا نیم ساعت بعد که آقای امینی آمدند، ماجرا را با ایشان در میان گذاشتم و فرمودند هر چقدر مطلب را به صورت کاملتری عرضه کنی، پهلوی من جایزه ی گرانبهاتری خواهی داشت. من در طول دو ساعت و نیم باقیمانده، با جستجوی بسیار در کتابخانه، صورت اسامی مربوط به آن مدعا را که نزدیک هفت صفحه می شد. تنظیم و خدمتشان تقدیم کردم. ایشان بسیار خوشوقت و سپاسگزار شدند و به آقایی که شاید مسئول امور مالیشان بود فرمودند مبلغ کلانی به عنوان جایزه به من بدهند و به این ترتیب، نگرانی من از اینکه هزینه ی ایام اقامت از کجا تأمین خواهد شد، بر طرف شد و آقای امینی هم از آن پس همیشه نسبت به من اظهار محبت و صمیمیت می کردند. یک بار در ضمن گفتگویی سخن را به گله گذاری از مراجع تقلید کشاندند و گفتند:
مرجع بزرگ متأخر مرحوم آیت الله بروجردی یکی از سادات آل بحرالعلوم را به لبنان فرستاد تا به عنوان نماینده ی ایشان با جرج جرداق ملاقات کند و مراتب تقدیر و تشکر ایشان را از کار او در تألیف کتاب مزبور به وی ابلاغ نماید؛ ولی همین آقا بروجردی حتی یک کلمه در تائید کتاب الغدیر نیاورد و ننوشت. آیا در مقابل آن همه تقدیر از کتاب جرج جرداق مسیحی، کتاب الغدیر حتی انقدر ارزش نداشت که مرجع اعظم شیعه، یک کلمه بگوید یا بنویسد؟ مرجع پیش از بروجردی، سید ابوالحسن اصفهانی نیز هر چه به ایشان اصرار کردند که اجازه دهد هزینه ی چاپ الغدیر از سهم امام پرداخته شود، نپذیرفت و این درخواست را اکیداً رد کرد. پیش از این دو، من یک بار به خدمت مرجع بزرگ شیعه عرب، شیخ محمد حسین کاشف الغطاء رسیدم و به ایشان گفتم من برای تألیف الغدیر به کتابی نیاز دارم که نسخه ی آن در کتابخانه شماست. مدتی آن را به من امانت بدهید. گفتند نمی شود. گفتم پس اجازه بدهید تا با حضور در کتابخانه شما آن را مطالعه کنم. گفتند نمی شود. گفتم اجازه بدهید من بیایم در بیرونی منزل شما بنشینم و کتاب را آنجا مطالعه کنم. باز گفتند نمی شود و خلاصه از هر گونه کمکی در این مورد مضایقه کردند.
سخنان فوق را که من از آقای امینی شنیدم، بسیار متعجب و متاسف شدم که مراجع بزرگ شیعه نسبت به الغدیر اینقدر بی لطفی کرده اند. ولی بعدها که گله های آقای امینی را به مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی منتقل کردم، ایشان مرا قانع کردند که مراجع مزبور در آن گونه برخوردها محق بوده اند؛ هر چند کار آقای امینی هم در دفاع از تشیع درخور تقدیر است و من خودم بر آن تقریظ نوشته ام. ایشان گفتند: مراجع شیعه از دوره ی مرحوم آخوند خراسانی تصمیم گرفته اند در مواردی که گفتگو و مجادله بر سر اختلافات شیعی و سنی است، خیلی وارد نشوند و به عکس بکوشند که هر چه بیشتر بر نفی اختلافها و ایجاد همدلی و همزبانی میان سنیان و شیعیان اقدام نمایند؛ و این اقدامات هم نه فقط در جهت هدف اتحاد مسلمین بوده، بلکه موجب شده است که شیعیان در جوامع سنّی، حقوق و امتیازات زیادی به دست آورند. حتی دولت سعودی موافقت کرد که نماینده ی مراجع شیعه یعنی سید محمد تقی آل احمد طالقانی به سعودی یعنی مرکز تسلط وهابیان بیاید و در مدینه تبلیغ شیعی گری کند و پس از او نیز سالهاست که این کار به وسیله سید احمد لواسانی دنبال می شود. (یعنی در دهه ی چهل)
همچنین مراجع شیعه با بزرگترین علمای سنّی عصر تماس گرفتند و به آنان گفتند بیایید مجمعی از علمای سنّی و شیعه تشکیل دهید و در آن مجمع برای آگاهی طرفین از نظریات یکدیگر و نزدیک کردن نظریات سنّیان و شیعیان به یکدیگر و ایجاد تفاهم بیشتر مابین دو فرقه، قدمهای بلندی برداریم. آنها هم این درخواست را پذیرفتند و در نتیجه مجمعی تشکیل شد که اکثریت اعضای آن اهل سنت و یکی دو نفر نیز شیعی بودند. با اینهمه، پیشگامی شیعه در تشکیل این مجمع و اهتمام بیشتری که علمای شیعه در تفاهم با اهل سنت داشتند، موجب شد که اعضای شورا یک عالم شیعی (شیخ محمد تقی قمی) را به عنوان دبیر کل مجمع انتخاب کنند و این مجمع، اقدامات زیادی برای تثبیت موقعیت تشیّع در جهان اسلام انجام داد؛ از جمله شیخ محمود شلتوت به موجب فتوایی صریحاً اعلام کرد که مذهب شیعه را نیز مانند مذاهب اهل سنّت باید به عنوان یک مذهب اسلامی به رسمیت شناخت و خود او دستور چاپ کتاب مجمع البیان (معتبرترین تفسیر شیعه) را صادر کرد و مقدمه ی بسیار مفصّلی بر آن نوشت و بیشترین ستایشی را که می توان نثار کتاب و مؤلفی کرد، شلتوت نثار این کتاب و مؤلف آن کرد. همچنین کتاب مختصر نافع محقق حلّی در فقه شیعی را زیر نظر علمای سنّی مصر و با مقدمه ی وزیر اوقاف مصر چاپ کردند و حتی شلتوت و بسیاری از علمای سنّی، پاره ای از آراء و نظریات فقهی و کلامی شیعه را پذیرفتند. حالا اینگونه برخوردها با علمای سنّی و سنّیان، فایده اش برای شیعه بیشتر بود؛ یا دنبال کردن بی امان دعوا بر سر خلافت؟
*کانال تلگرامی اکبر ثبوت