درباره کتاب «دومین رسمیسازی قرآن» به قلم شادی حکمت ناصر|زهرا اخوان صراف
شادی حکمت ناصر، استادیار مطالعات عربی کلاسیک دانشگاه هاروارد، متولد کویت و رشدیافتۀ نبطیه در جنوب لبنان است. او در دو رشتۀ شیمی و ادبیات عربی از دانشگاه آمریکایی بیروت فارغالتحصیل شده درجۀ دکتری خود را در رشتۀ مطالعات عرب و اسلام از دانشگاه هاروارد گرفته و مدتی در دانشگاه ییل و کمبریج تدریس کردهاست. پژوهشهای او در حوزۀ مطالعات قرآن و متمرکز بر تاریخ قرآن و قرائات است. نخستین کتاب منتشرشده از او «نقل قرائات قرآن: مسئلۀ تواتر و پیدایی قرائتهای شاذ» (۲۰۱۳) نام دارد. نشر کرگدان در سال 1398 ترجمه فارسی کتاب را در سه مجلد چاپ کرده است. جدیدترین اثر او، «دومین رسمیسازی قرآن (۳۲۴ق): ابنمجاهد و پیدایی قرائات هفتگانه» (۲۰۲۰)، مطالعهای است دربارۀ نقل قرائات قرآن، رسمیسازی نظامهای قرائات و پدیدۀ قرائات شاذّ غیررسمی.
آنچنان که از مروری بر کتاب «دومین رسمیسازی قرآن (۳۲۴ق): ابنمجاهد و پیدایی قرائات هفتگانه»( The Second Canonization of the Qurʾān (324/936) ) و مطالعه مقالهای در گزارش این کتاب فهمیدم شادی حکمت ناصر، قرآنپژوه معاصر ومؤلف کتاب مذکور، به شفاهی بودن بستر نقل قرآن و ثابت بودن متن اذعان دارد و تمام بحث او بر قرائات است نه اصل متن قرآن.
از نظر شادی حکمت ناصر شاهدی در دست نیست که قرآن متحمل تغییرات عمدی شدهباشد.(از این جهت نتایج تحقیقات او در نقطه مقابل آثار پارهای از پژوهشهای قرآنی اخیر مثل اظهارات د.امیرمعزی و کتاب قرآن مورخان یا د. رینولدز که متن مصحف فعلی را مخلوطی مرکب از بیانات پیامبر ص و افزودههای پسینی میدانند، قرار دارد(.
از دید وی، مایۀ تأسف است که هنوز برخی آثار اسلامی ادعا میکنند قرائت حفص از عاصم همان قرائت علیبن ابیطالب است که آن را براساس نسخۀ اصلیای که از پیامبر به ارث برده، ارائه دادهاست و قرائات مشهور نظامهای ثابت قرائی نیستند که در بازهای از زمان ایجاد شده باشند و آنگاه دقیق و لفظبهلفظ از نسلی به نسل دیگر منتقل شده باشند. آنها برای رسیدن به وضع کنونیشان در پنج مرحله بازبینی، ویرایش و نظامدهیِ درونی شدهاند وصحبت از «قرائت عاصم به روایت حفص» (یا هر قرائت مشهور دیگری) بهعنوان نظام یکپارچۀ قرائی مغالطهای تاریخی است.
از این نظر باید پژوهشهای او از عهده تبیین این مغالطه و دلیلآوری آکادمیک برای چنین نسبتی برآید؛ کاری که به گمانم تا کنون انجام ندادهاست.
از نظر حکمت ناصر مطالعه قرائات بایستی با سیر معکوس از مراحل آخر به اول انجام شود چون همین که دانستیم مثلاً رسمی سازِی قرائات سبعه – یعنی مرحله دوم- جنبه سیاسی داشته، معلوم میشود که رسمیسازی اول در دوره عثمان – یعنی مرحله اول – هم چنین بوده است.
این دیدگاه از این نظر مهم است که حد دقت و اعتبار استدلالهای این دست آثار و در نتیجه آن میزان قابل اعتماد بودن آنها را آشکار می کند.
از نظر او قرائات در دوره اول بیشتر وجهه فقهی داشته و بعداً جنبه حدیثی پیدا کرده و اسانید آنها مورد توجه واقع شدهاست.
اگر منظور او این بوده که قرائاتی که ابتدائاً صرفاً اجتهاد قاریان بوده بعدها به دلایلی بعنوان حدیث با اسناد به رسول الله ص نسبت داده شده، ادعای بزرگی است که باید در پژوهش او دلایلی همسنگ این ادعا جست؛ چیزی که دستکم من در آن کتاب و گزارش فارسی آن نیافتم.
امید دارم که د.حکمت ناصر بپذیرد در نشستی دیدگاه خود و ادله آن را بهوجهی آکادمیک برای قرآنپژوهان مسلمان تبیین کند.