آسیبشناسی تعامل تبلیغاتی با نگرانیهای فرهنگی رهبری/ نگاهی به دغدغههای فرهنگی رهبری(۲)
توقع ما این است که وقتی رهبری انقلاب درباره مسئله یا موضوعی اظهارنگرانی میکنند تمام افراد در هر جایگاهی که هستند خود را در برابر ایشان مسئول بدانند و بدون اینکه مشکلات و بحرانها را به دوش هم بیندازند و در عمل نگرانیهای رهبری هم صرف بازیهای سیاسی و قدرت شود به دنبال کم کردن فاصلهها و اختلافات برای رفع آنها باشند.
از آنجا که رهبر انقلاب در دیدار با اعضای شرکت کننده در پانزدهمین دوره خبرگان رهبری برای باری دیگر بر اهمیت مسائل فرهنگی کشور تأکید کردند، دین آنلاین درصدد برآمده است تا با برخی از مسئولان و کارشناسان مسائل فرهنگی این دغدغههای رهبری را در میان بگذارد تا مخاطب به صرافت دلنگرانیهای رهبری در مسائل کلان فرهنگی آگاهی بیابد.
به یقین مسائل فرهنگی تنها متوجه دولت و نهادهای دولتی نیست، بلکه نهادهای شبه دولتی و حتی نظامی نیز در این مملکت سر آن دارند که در مسائل کلان فرهنگی تأثیرگذار باشند. البته وزارت ارشاد و زیرمجموعههای فرهنگی آن از مهمترین نهادهایی است که تصمیمگیریهای کلان را بر عهده دارد.
دین آنلاین در ادامه نظرخواهی از فعالان و مسئولان فرهنگی، به سراغ نجفعلی میرزایی، مدیرعامل مؤسسه خانه کتاب، رفته است. این مسئول طراز اول فرهنگی، چندی پیش، به منظور شناخت و رفع نگرانیهای مطرح شده رهبری، کارگروهی تخصصی در عرصه کتاب برای پاسخگویی به اقتضاهای تحول در حوزه کتاب تشکیل داده است که نشان از عزم جدی وی و مؤسسه خانه کتاب در راستای این تغییرات دارد:
***
* از نظر شما دغدغههای فرهنگی رهبری در چه جایگاه و ساختاری اهمیت مییابد و مطرح میشود؟
شناخت دغدغهها، مطالبات، نگرانیها و راهبردهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در حوزه فرهنگ از منظر قانون، ضروری، ازنظر شرعی واجب و ازنظر عقلانی و منطقی اجتنابناپذیر است. اظهار حساسیت و توجه به این نگرانیها یکی از شاخصهای تدیّن و تعهد یک مسلمان است؛ مسلمانی که در هر مقام و موقعیت از قدرت، میتواند به دور از نگاه سیاسی، مناسبات و اختلافات حزبی و گرایشهای حاکمیتی، در رفع آن کوشا باشد.
رهبری در جمهوری اسلامی ایران برخلاف اغلب دستگاههای مرجعیت دینی جهان اسلام، مبتنی بر فهم و برداشتهای تنها یک فقیه نیست، بلکه برآیند تحقیقات، رصد، مشاورههای مجموعه عظیمی از نخبگان ممتاز کشور و بررسیهای راهبردی سامانههای متنوعی از نظام است. بههمین دلیل مطالبات رهبری از نظر شرعی واجبالاطاعه و فتوای سیاسی و حکومتی محسوب میشود و از منظر عقلانی نیز برآیند سازمان عظیمی از کار خبرگان و ایدههای کارشناسان حوزههای مختلف فرهنگی و راهبردی به حساب میآید.
زمانی که رهبر معظم انقلاب از موضوعی بهجدیّت و بهشدّت اظهار نگرانی کنند صرفنظر از این که ایشان از اوضاع نگرانند یا از متولیان ناراضیاند، باید اصل این نگرانی بهخوبی بازشناسی و راهها و برنامههای عملیاتی، تحقیقاتی و مدیریتی برای رفع آن از جانب تمام مسلمانان حقیقی یا حقوقی تدوین شود.
* اظهارنگرانی اخیر ایشان را بیشتر متوجه چه نهاد و سازمانی میدانید؟
مع الاسف حس مسئولیت اجتماعی نسبت به مسائل فرهنگی در میان مردم پایین است. همین نگاه باعث شده است تا مردم در رفع مشکلات، بیشتر از مسئولان و دولت متوقع باشند و کمتر شاهد آن باشیم که کسانی بگویند ما مردم هم باید نقشی برای رفع مشکلات ایفا کنیم. اگر در بحرانها و معضلات فرهنگی، زیستی، سیاسی، اقتصادی و دیگر عرصهها، مردم به معنای واقعی وارد میدان شوند و با ساماندهی تشکلها، تعاونیهای فکری ـ فرهنگی و اقتصادی و سیاسی، درصدد رفع معضلات و حل بحرانها برآیند بیتردید این توجه عمومی، از حرکت دولت در بهبود اوضاع موفقتر عمل خواهد کرد.
توقع ما این است که وقتی رهبری انقلاب نسبت به مسأله یا موضوعی اظهار نگرانی میکنند تمام افراد در هر جایگاهی خود را در برابر ایشان مسئول بدانند و بدون این که مشکلات و بحرانها را به دوش هم بیندازند و در عمل نگرانیهای رهبری هم صرف بازیهای سیاسی و قدرت شود به دنبال کم کردن فاصلهها و اختلافات برای رفع آنها باشند.
در سالیان اخیر به قدر چنددستگی و اختلاف میان اهل حاکمیت، به نگرانیهای رهبری افزوده شده است. گویا نگرانیهای ایشان بهقدری عمیق و جدی است که بهجز در سایه همدلی و همکاری قوای سهگانه و وحدت اتجاه و یکپارچگی سازمانی و کاستن شکافهای مناسبات آنها، رفع نخواهد شد و معمولاً برخلاف این امر، هرقدر رهبری معظم انقلاب بیشتر نسبت به وضعیتی اظهار نگرانی کردهاند مناسبات دستگاهها و جریانها در همان حوزهها با آسیبهای بیشتری روبهروی هستند.
یکی از آسیبها در پیگیری این نگرانیها این بوده است که به جای مطالعه و بررسیهای در سطح کلان کشور به دنبال رفع مسئولیت از خود و انداختن مشکلات و سبب آنها به دوش دیگران و در نتیجه متشنجتر کردن وضعیتها بودهایم.
* شما از موضوع نگرانیهای ایشان که بعد هم برخی خطابهها و بیانیهها پیرامون آن مطرح شد، اطلاع دارید؟
نگرانیهای رهبری معظم انقلاب بسیار دامنهدار و جدی است. در حقیقت زمانی ایشان از پدیدهها یا فرآیندها و وضعیتهای کشور اظهار نگرانی میکنند که ادامه آن روندها میتواند به بنیادهای کشور آسیبهای اساسی بزند؛ اما با رصد و اهتمام به این نگرانیها که بارها آن را در حوزههای مختلف بیان کردهاند کمتر شاهد تحقق برنامههای رفع آنها بودهایم.
متأسفانه در طول این سالها معمولاً مشتی سخنرانی و اعلام مواضع و دفاع از رهبری و بیانیه امضاکردن، بیشترین اتفاقی است که افتاده است. اگر امضاکنندگان بیانیهها و تأییدها و تأکیدها و نیز حمایتهای زبانی و سیاسی از این مطالبات و نگرانیها به جای برنامههای شعاری و تبلیغاتی به معنای واقعی درصدد ایجاد تحول در حوزه کاری خود میبودند دستکم بخشی از فرمایشات و مطالبات رهبری معظم انقلاب به معنای واقعی حل میشد.
وقتی رهبری نظام، سالی را به عنوان سال اتحاد ملی و انسجام جهان اسلام اعلام کردند در حقیقت ایشان وضعیت جهان اسلام را در مرز بحرانهایی دیدهاند که میتوانست در صورت ادامه آن، وضعیت به بحرانها و انسدادهای خطرناک برسد که البته با بیتوجهی نهادها و شخصیتهای مأمور در عمل دیدیم که با فاصله کمی از آن نگرانیهای رهبری، اوضاع جهان اسلام بههم ریخت و در عمل، در سایه بیتوجهی ما و هوشمندی دشمن، تمام جهان اسلام به عرصه رویارویی گفتمانهای درونی جهان اسلام و اشتعال فتنه در همهجا تبدیل شد. برخی از هشدارهای رهبری معظم انقلاب را جدی نمیگیریم و به شعار و بیانیه و کارهای کلیشهای بسنده میکنیم و البته اگر با کمی انصاف و منطق به عقب بازگردیم خواهیم دید که ایشان معمولاً قبل از بحرانهای بزرگ داخلی و خارجی، پالسهای لازم و هشدارهای روشنی را به همه دادهاند ولی تعامل تبلیغاتی با هشدارهای ایشان در عمل مانع کند شدن وقوع بحران هم نشده چه رسد به منع وقع.
همین مصیبت در موضوع بیداری هم رخ داد. ایشان با فاصله کمی از بیداری اسلامی، در چند نشست بینالمللی در تهران و نیز در نشستهای خاصی، هم راهبردهای ضروری را تبیین کردند و هم شدیداً از روند امور اظهار نگرانی کردند. در نشستی هم بیان کردند که من از وضعیت بیداری اسلامی دلنگرانم. با فاصله کمی دیدیم که وقتی بزرگان جهان اسلام و نیز نهادها و بزرگان کشور ما در مدیریت فکری و غیرفکری این ماجرا توفیق لازم را نیافتند و نگرانیهای ایشان در عمل به منطق بازنگری و تجدیدنظر در روند تعامل ما نینجامید، جریان بیداری اسلامی چنان درگیر بحرانهای ساختگی شد که در عمل ولو در صحنه و میدان زمینگیر شد.
به نظر من وقتی رهبری انقلاب اسلامی از وضعیت فرهنگی کشور اظهار نگرانی میکنند تمام متعهدان به شرع و عقل باید از این نگرانیها بفهمند که یک جاهایی از کار آنان میلنگد. بخشی از روالها و روندهای امور فرهنگی درست نیست و کسانی از ما در فهم فرهنگ یا ساختارها و مدیریتهای فرهنگی یا فرآیندهای کار خود دچار تقصیر یا قصورند. در حقیقت، در چنین شرایطی تمام حاکمیت و تمام نقشداران وتأثیرگذاران عرصه مدیریت کشور، بهناگزیر باید مناسبات خود را با حوزه فرهنگ باز رصد کنند و در صدد شناخت خلأها و خللهای این مناسبات برآیند.
اینها مقولههایی نیستند که با حمایت از رهبری یا امضای بیانیه یا حتی محکوم کردنها و حملههای جناحی و تبادل اتهام و امثال آن راه به جایی ببرد.
* خب حالا اگر فرد یا نهادی بخواهد راز آن نگرانیها را بداند و کاری بکند چه نکاتی را باید در نظر بگیرد؟
شاید این الگوی مزمن تعامل تبلیغاتی و شعاری با مطالبات مقام معظم رهبری یکی از موانع اصلی رفع نگرانیهاست. به جای این کارها لازم است:
اول اینکه نگرانیهای رهبری را خوب بشناسیم. این امر به بصیرتی نیازمند است که با تعمق در الگوی فقاهتی و ولایی اسلامی در حاکمیت و شناخت عمیق و جامع بنیادهای این نگرانیها ممکن است. برگزاری نشستهای تخصصی و البته بهدور از تشنج و مبادله اتهام و صرفاً در جهت شناخت ابعاد کامل نگرانیها و بررسیهایی برای ردیابی فرآیندها و روندهای مدیریتی فرهنگی و غیرفرهنگی یکی از این اقدامات است.
دوم اینکه در راستای رفع نگرانی با روشی استراتژیک و معطوف به برنامه و برنامهریزی، دست به بازرصد و بازنگری در الگوهای حاکم برآییم. در واقع، مدلهای مدیریتی با قصد عیبیابی و شناخت خللها و در راستای تحقق مطالبات مقام معظم رهبری بازشناسی و در صورت لزوم بازسازی خواهد شد.
* نگرانیهای رهبری معظم انقلاب الزامات و اقتضائات ساختاری دارد. از نظر شما برای رفع آن نگرانیها به چه الزامات و اقتضائاتی باید توجه کرد؟
اگر نگرانی فرهنگی رهبری معظم انقلاب صرفاً از وجود یک فرد یا دو فرد باشد بدون تردید علاج واقعه برای نظام سخت نیست. در سیستم دمکراتیک نظام، تطهیر صحنه از افرادی که برخلاف میل و مطالبات رهبری حرکت میکنند کار سختی نیست. راهکارها و مسیرهای قانونی در دستگاههای نظارتی و کنترلی نظام برای جلوگیری از اختلال سیستماتیک نظام وجود دارد. اما به واقع، با شناختی که بنده از نوع نگرانیهای ایشان تاکنون داشتهام دریافتهام که ایشان زمانی اینگونه اظهار نگرانی میکنند که روند کلی امور و سمت و سوی کلان حرکت نظام در عرصهای دچار انحراف میشود.
پیداست که چنین انحرافی بهصورت دفعی و در چند روز و ماه رخ نمیدهد. چنانکه فرد خاصی هم نمیتواند مسبب این انحراف بزرگ شود؛ بلکه نهاد و وزارت خاصی هم عامل انحصاری یک روند غلط نیست.
آنچه به پدیدار شدن یک وضعیت خطرناک فرهنگی میانجامد آسیبهایی است که به مرور زمان در بدنه ناکارآمد سیستم کلان سیاسی و فرهنگی یک کشور اتفاق میافتد. در این سیستم، ناکارآمدی الگوهای آموزشی، تحقیقاتی و تربیتی دانشگاهی و بلکه در دوران ما قبلتر، عامل اصلی عدم تربیت کادر انسانی در عرصه فرهنگ است. نبود مراکز کارآمد موفق دانشگاهی و حوزوی برای تخریج نیروهای مدیر و متفکر در حوزه فرهنگ از سویی و سیاسی شدن فضای مدیریت فرهنگ و خالی بودن آن از مدیرانی در سطح بالای تخصص و مهارتهای حرفهای، عاملی مهم برای دمدمی مزاج شدن عرصه فرهنگ و سلیقهای شدن روندهای مدیریتی و تصمیمات میدانی و نیز لرزههای شدید در این حوزه با تغییر و تحولات دولتها و سازمانهاست.
* در حوزه فرهنگی کشور چه آسیبهایی سبب پدیدار شدن شکافهای فرهنگی و ریزشها و گسستهای همهجانبه در عرصه فرهنگ شده است؟
1. با وجودی که انقلاب و حاکمیت ما فرهنگمحور است و ادبیات حاکم بر آن و بلکه مقاصد و اهداف و غایات اصلیاش از جنس فرهنگ است، در حوزه علمیه و دانشگاههای ما تاکنون رشتههای کارآمد آکادمیک و نیز روندهای علمی و مدیریتی با گرایشهای تخصصی فرهنگی و با سنجهها و نرمهای علمی و منطقی و متناسب با طبیعت اهداف و رویکردهای نظام خود در میدان مدیریت سامان نیافته است. به نظر میرسد توسعه مطالعات آکادمیک فرهنگی با رویکرد مدیریتی برای برونرفت از معضلات فرهنگی ما امری اجتنابناپذیر است. این نخبگان فردای عرصه مدیریت فرهنگی کشور، بهخوبی خواهند آموخت که روال و روند متناسب، الگو و سبکهای مدیریتی کارآمد، نیروهای انسانی موفق و نیز مطالعات و تحقیقات لازم برای مدیریت چرخههای فرهنگ از آغاز تا انجام چیست.
2. گسست مدیریت علمی کشور از مدیریت فرهنگی هم از دیگر آسیبهاست. در واقع تقسیم فرهنگ و علم بین دو وزارتخانه فاقد منطق روشنی است. برای نمونه، ما در وزارت فرهنگ و ارشاد کتابهای علوم تجربی را در جشنواره کتاب سال و دیگر جوایز انتخاب میکنیم که البته اینها حوزههای کاملاً علمی و تجربیاند و در وزارت علوم هم با دهها فرایند فرهنگی تعامل میکنند. معلوم نیست مرز بین حرکتها و فرایندهای فرهنگی و علوم و تحقیقاتی کجاست! دو وزارتخانه علوم و فرهنگ هیچگاه در سایه تفسیر و مبانی مشترکی از علم و فرهنگ مناسبات خود را تعریف نکردهاند. طبیعی است که چنین امری به اقدامات و برنامهها و قبل از آنها به مطالعات سنگینی نیازمند است. البته این گسست در همه جای ساختارهای دولت دیده میشود. همین گسستها و گسلها در مناسبات نهادهای قدرت در هر سه قوا در حوزه فرهنگ باعث شده است که عرصه فرهنگ در عمل بدون مانیفست روشنی از نظام پیش برود. نگاهی به مسئله حساس ممیزی کتاب جای تردیدی باقی نمیگذارد که گسلها و اختلالهای سیستماتیک در منطق مناسبات نهادهای مختلف به چه تناقضات و تباینات خطرناکی ختم میشود. فلسفه ممیزی کردن در واقع حفظ امنیت فکری، معنوی، اخلاقی، سیاسی، امنیتی در سطح فرد و جامعه است. پیداست که اگر برای نمونه ترویج مکاتب عرفانی نوظهور با تدابیر سختگیرانهای در حوزه کتاب ممنوع باشد بیتردید این ممنوعیت ارتباطی با حوزه کتاب فقط ندارد بلکه مبنای آن فراکتاب است و به تمام عرصههای دیگر اندیشه و هنر و سیاست هم سرایت دارد. فیلم و مطبوعات هم دقیقاً نباید مروج این اندیشهها باشند. اما امروزه شاهدیم که در عرصه فعالیتهای صدا و سیما و نیز در عرصه مطبوعات و هنر و سیاست این ممیزی هم در موضوع و روش و هم در محتوا و مفاد با الگوی ممیزی کتاب فاصلههای حیرتانگیزی دارند! این چندگانگی معیارها و شاخصها به اختلال سیستماتیک اندیشهای در کل نظام منجر میشود. از اینرو لازم است که ممیزی در عرصه اندیشه در تمام عرصهها یکسان باشد. از یک مجموعه یکپارچه از مبانی برخیزد و تبعیضی میان عرصه کتاب و رسانههای دیگر به چشم نخورد.
3. ساختارهای فرهنگی و غیر فرهنگی کشور ما به بازنگری جدی نیازمند است. به نظر میرسد که ساختارهای فعلی ضعیفند. بودجهها و برنامهها مطابق ساختارهای معقول و مطالعه شده تدوین و تطبیق نمیشوند. اینجا هم صرفاً به عنوان یک نمونه باید به برنامههای حمایتی وزارت ارشاد اشارهای بکنم و بهویژه در عرصه کتاب بهوضوح عرض کنم که تاکنون شاهد یک وضعیت منفعل از وزارت در برابر درخواستهای حمایت بودهایم. ما قبل از اینکه دست به حمایت ناشری یا کتاب و محصولی بزنیم به نظر میرسد بایستی تصور درستی از فهرست مطالبات فرهنگی و نیز بانک اهداف فرهنگی خود در اختیار داشته باشیم. بدون اینکه دقیقاً و با ادبیات علمی و با شاخصهای مدیریتی بدانیم چه مسیری از فرهنگ را باید بپاییم و تا کجای این مسیر را پیمودهایم و در چه شرایطی هستیم و تا رسیدن به مقاصد فرهنگی خود در عرصه(برای نمونه) کتاب چقدر راه داریم و برای تحقق این اهداف باید چه افراد یا نهادهایی را تقویت و حمایت کنیم، صرفاً بر اساس استحسانهای کلی و البته منفعلانه دست به حمایت میزنیم و برای کتابخانهها کتاب میخریم، غافل از اینکه شاید با حمایت ما با روش سنتی این سالهای اخیر ناشری را حمایت کنیم اما معلوم نیست این کتابهایی که برای تقویت ناشر آنها را میخریم دقیقاً نیازهای فکری و فرهنگی کشور یا مخاطبان و حتی کتابخانههاست. تقویت و حمایت از ناشران باید منطقی روشن و علمی داشته باشد. نیز تقویت کتابخانهها و همچنین تقویت وضعیت مطالعه کتاب.
در نتیجه شخصاً اعتقاد دارم که وضع سابق حمایت از ناشران در حوزه کاغذ به فساد مدیریت نشر ختم شد و نه به ارتقای بخشی به نشر و کتاب. نیز وضعیت کنونی حمایت از ناشرانی معین با خرید کتابهای آنها به فساد و ضعف آنها میانجامد. در واقع این منطق حمایت کاملاً منفعل و دارای تبعات خطرناک است. حال اگر کسی بخواهد این روندها را عوض کند از کجا باید شروع کند؟ با چه نیروی انسانی و در کدام ساختار مدیریتی؟ هیچ کدام از اینها مطالعه نشده است.
همین معضلات در حوزه مدیریت نشر، ممیزی کتاب و دیگر چرخهها نیز گزارش میشود، چنانکه در حوزه مؤسسات تابع وزارت فرهنگ و دیگر وزارتخانههای درگیر با فرهنگ نیز چنین است. در نتیجه بدون ساماندهی و بهبود ساختار مدیریتی و بهویژه در حوزه مطالعات راهبردی و نیز منابع انسانی هر اقدامی صرفاً تبلیغاتی است.
4. ضعف زیرساختهای فرهنگی هم مانند ضعف ساختارها یکی از عوامل اصلی وضع کنونی است. همین امر باعث شده است که بسیاری از طرحها به خاطر نبود زیرساخت کافی به بخشهای خصوصی بهعنوان پیمانکاری واگذار شود. در یکی از مؤسسات تابع یکی از وزارتخانهها ده مجله تخصصی منتشر میشود اما به خاطر نبود این زیرساختها هر کدام از این مجلات با یک سردبیر و منشی اداره میشود، در حالی که ضمن تأکید بر اولویت عدم تصدی دولت اما بدون بودجههای کافی و زیرساختهای دیگر اساساً نشریاتی را منتشر کردهایم که به اهداف خود نخواهند رسید. مدیران و دستاندرکاران البته به حقوقها و گزارشهای عملکرد خواهند رسید، منتهی اتفاق فرهنگی درستی نخواهد افتاد. چند روز قبل متوجه شدم که دستمزد شخصیتهای علمی وزارت فرهنگ که در واقع در نقش بررس در بخش ممیزی کتاب همکاری دارند شش ماه است به خاطر نداشتن بودجه پرداخت نشده است! و به خاطر اینکه پرداخت حقوق بررس از درون ساختار معاونت فرهنگی این وزارتخانه قانوناً ممکن نبوده از ردیف بودجه یکی از مؤسسات تابعه انجام میگیرد. ببینید! وقتی وزارت ارشاد در یکی از مهمترین و حساسترین فعالیتهای نظام یعنی ممیزی اندیشه مکتوب بهخاطر نداشتن بودجه قدرت پرداخت هزینههای دستمزد بررسهای خود را ندارد و از نظر ضعف سیستم و ساختار این پرداخت از بیرون از وزارتخانه صورت میگیرد ما با چه گسلها و گسستهای زیرساختی مواجه خواهیم شد!
یکی دیگر از زیرساختها وضعیت ساختمانی وزارتخانه ارشاد است. در حالی که در مملکت ما بخشهای غیر فرهنگی هر روز برجهای خود را بلندتر و باشکوهتر میسازند اما زیرساختهای این وزارتخانه فرهنگی هر روز افتضاحتر و خرابتر میشود. با این بودجهها و زیرساختها نه میتوان اینترنت قدرتمندی داشت و نه سامانههای اتوماسیونی فعال و کارآمد و نه ظرفیتهای علمی و انسانی بهتری قابل جذب است. در نتیجه هیچ نگرانی بنیادینی با وجود چنین وضعیتی قابل رفع نیست.
شاید همه بخواهند نگرانیها رفع شود اما متأسفانه رفع نمیشود. شعار دادن راحت است، اما وقتی رهبری معظم انقلاب اظهار نگرانی میکنند لازم است تمام سرمایه ساختاری، انسانی، مدیریتی، دولتی و غیر دولتی برای فهم عمق این نگرانی و رفع آن بسیج شود. تبدیل این نگرانیها به خوراکی برای تنشهای بیشتر و تشنجهای بیشتر به تحقق آنها خدمتی نمیکند. واجب است که تمام حاکمیت نظام در تمام عرصهها برای رفع نگرانیهای رهبری معظم انقلاب و زنگهای خطری که به صدا درآوردهاند به هم کمک کنند و برای تحقق مطالبات مقام ولایت به طور ریشهای و مبنایی دست در دست هم بگذارند.
5. بیتردید کمبود بودجه و ضعف ساختار و زیرساختارهای نهادهای فرهنگی با بازمدیریت و بازتوزیع درست و منطقی امکانات دولت قابل حل است. دولت لازم است برای رفع این نگرانیها و تقویت مبانی و پایههای فرهنگ نظام با اقداماتی انقلابی و حکیمانه دست به تقویت ساختار بخشهای فرهنگی خود بزند. در شأن نظام فرهنگی ما نیست که زیرساختها و ساختارهای فرهنگی دولت در مقایسه با دیگر بخشهای اقتصادی و سیاسی اینقدر افتضاح وآبروریز باشد. اگر نیروی فرهنگی و مسئول فرهنگی و نیز برنامه فرهنگی این نظام اسلامی توسریخورترین بخش دولت باشد آنگاه توقع مدیریت عزیزانه عرصه فرهنگ از نیروهای کنونی توقعی دستنایافتنی است.
6. ضعف زیرساختها و ساختارهای فرهنگی کشور باعث میشود در دولتی، عرصه فرهنگی به جولانگاه نیروها و تیمهای آلوده به سکولاریسم و بیضابطگی اخلاقی و فکری جناحی تبدیل شود و در دولت دیگری هم میلیاردها تومان به نام فرهنگ و به کام دیگران به این نهادها سرازیر گردد و هستههای خطرناک انحرافی در زیر چتر حمایت فرهنگی تشکیل شود؛ در دولتی هم با اولویتدهی به دیپلماسی و اقتصاد عرصه فرهنگ تقریباً فراموش شود. به نظر میرسد تقویت زیرساختها و ساختارهای مدیریتی و انسانی در بخشهای فرهنگی نظام باعث میشود که دست دولتها و جناحها برای استحالههای فرهنگی بسته شود و هر نوع تحول و تغییری در عرصه فرهنگ تابع منطق و ضوابطی باشد. در چنین فضایی بهراحتی میتوان نگرانیهای فرهنگی را ردیابی کرد و برای علاج و رفع آنها ریشهشناسی و برنامهریزی کرد.
توقع ما این است که وقتی رهبری انقلاب درباره مسئله یا موضوعی اظهارنگرانی میکنند تمام افراد در هر جایگاهی که هستند خود را در برابر ایشان مسئول بدانند و بدون اینکه مشکلات و بحرانها را به دوش هم بیندازند و در عمل نگرانیهای رهبری هم صرف بازیهای سیاسی و قدرت شود به دنبال کم کردن فاصلهها و اختلافات برای رفع آنها باشند. در گفتگو با مدیرعامل مؤسسه خانه کتاب