بخشهایی از کتاب «قرآن صامت و قرآن ناطق| مسعود سلطانی
امیرمعزی بدون هیچ تقیه ای و به صراحت می دارد و به طرق مختلف اثبات می کند که قرآن قطعا تحریف شده، درباره اینکه تا چه اندازه تحریف شده نیز بحث می کند و دو نگاه را مطرح می کند یکی دیدگاه که صرفا قائل به حذف (بسیاری از) آیات است (:دیدگاه غالب شیعه نخستین) و دیدگاه دیگری که قائل به جرح و تعدیل یعنی کم و زیاد کردن در قرآن هست و مشخصا عاملان آن را ابن زیاد، حجاج بن یوسف ثقفی و هشام بن عبدالملک مروان میداند، ادلههای هر دو دیدگاه هم برای خود قابل تامل هستند.
اما اینکه چرا چنین اتفاقی (تحریف قرآن) روی داده؟ امیرمعزی ریشه آن را در دسیسهای که برای جانشینی پیامبر چیده شده بود و حوادث خشونت باری که پس از آن رخ داد میداند و پس ازآن دسیسههایی که توسط دستگاه حاکم خلفای راشدین (منهای علی)، خلفای اموی و عباسی برای حق پوشی و گریز از سپردن حق جانشینی و حکومت به علی و اولاد علی طرح ریزی شده عنوان می دارد، که دلایل دیگر دستبرد به قرآن تا زمان هشام بن عبدالملک است که عباسیان هم به خاطر منافع خود علی رغم مخالفت شدید با بنی امیه آن را پذیرفتند.
آنچه که پیامد تحریف بود، این بود که مسلمانان با یک متن مبهم و گاه از هم گسیخته روبرو شدند که درک بسیاری از بخشهای آن برایشان امکان پذیر نبود.
در ادامه امیرمعزی به راهکار تشیع برای مبارزه با این پیامد که عنوان می دارد خطای بزرگ بیشتر اصحاب پیامبر و جانشینانش (:خلفا) ـ به زعم کتاب ـ و نیز در ادامه به اقدامات دستگاه اموی و عباسی بود، اشاره می کند که یکی از این راهکارها پرده افکنی از این مساله توسط همه ائمه امامیه و سپس گسترش سنت رازآشنایی توسط پیراوان آنها بود، تا به واسطه هرمنوتیکی که شخص امام برای مومنان ایجاد می کند، هر مومن بتواند به تاویل کلام خداوند برسد. لذا اینکار توسط ایضاح و تبیینی که توسط امام صورت می گرفت در قالب یک سنت حدیثی رازآشنایی ارائه می شد، این سنت رازآشنایی که توسط یک گروه اقلیت در جامعه مسلمانان ارائه می شد تلاش داشت که بتواند رفع آن نقیصه بزرگ تحریف قرآن کند.
این سنت رازآشنایی حدیثی توسط چند تن محدث بزرگ شیعه نخستین در قالب کتابهای مهم شان که تا امروز به جای مانده مانند سُلَیم بن قیس، سیاری، حبری، صفار قمی، و مهمترین آنها یعقوب کلینی که در کتاب (“کتاب قرآن صامت و قرآن ناطق …” )به آنها اشاره می شود آغاز و پی گرفته شد، این محدثان چند مساله اصلی را دستور کار داشتند:
افشاگری در خصوص تحریف قرآن و دلایل آنافشاگری در خصوص وقایع پس از سقیفه و اقدامات خشونت آمیزی که علیه دشمنان علی و آل علی علیهمالسلام صورت گرفت، همچنان که تا سالها نه فقط با ترور [امام] علی و پسرش [امام] حسن و قتل عام پسر دیگرش [امام] حسین علیهمالسلام در کربلا تداوم داشت که در وقایع سرکوب خونبار شیعیان تا زمان غیبت صغری آخرین امام غایب پس از آن نیز ادامه یافت؛ متذکر شدن مختصات شخصیت، اهمیت و مقام امام در تشیع و اینکه تنها کسی که میتواند این متن صامت (قرآن) را به نطق در آورد شخص امام است و…. پی گرفته شد.
امیرمعزی در ادامه مانند کتاب دیگرش “راهنمای ربانی در تشیع نخستین” اشاره می کند که این سنت رازآشنایی و معتقد بودن به بسیاری از اصول و باورهای شیعه نخستین با ظهور افرادی چون شیخ صدوق، شیخ مفید و شریف مرتضی و در ادامه طوسی و ظهور حکومت شیعی آل بویه و استیلایشان بر بغداد به تدریج اما به کلی زیر و رو شد، و بزرگان امامیه که همیشه اقلیتی در جامعه مسلمانان بودند به خاطر مقبولیت پیدا کردن نزد اکثریت اهل سنت از بسیاری از این باورها از جمله اعتقاد به تحریف قرآن، وقایع پس از سقیفه، اعتقاد و باور به شخصیت کیهان زادی و ماورایی شخص امام و باور به اعمال خارق العاده و معجزات امام ، دست کشیده و عقب نشینی کردند تا به زعم نویسنده کتاب بتوانند در بازی قدرت و سیاست در جامعه مسلمانان باقی بمانند.
از این رو، همین دسته عقلمآب از بزرگان امامیه این دسته از کتاب هایی چون کتاب سلیم بن قیس، کتاب بصائر الدرجات صفار قمی، کتاب القرائات (کتاب التّنزیل و التّحریف) سیاری، تفسیر حبری و یا تفسیر قمی، عیاشی، کوفی و امثال آن را به نوعی بایکوت کردند و بسیاری از محتویات مهم آن را نفی کردند که با این نقطه عطف در تشیع امامیه هم در اینجا دچار یک تحریف اعتقادی شد و بسیار دستآوردهای عرفانی خود را از دست داد.
به باور مولف درک این مسائل به ما کمک می کند که هم دلائل درگیریهای خشونت بار و خونبار اوائل اسلام و هم بسیاری از درگیریهای جاری جامعه امروز مسلمان را درک کنیم، و هم اینکه در تحلیل تاریخ اسلام که همواره و صرفا با تکیه بر دادهها و اخبار جریان غالب (اکثریت سنی) سیر وقایع تاریخی اسلامی و تطورات آن را بررسی می شده می بایست تجدید نظر کرد.
بسیار زیبا وخیلی عالی.من دنبال این دست نوشته ها هستم کجا میتونم بیشتر پیدا کنم .