تحلیل آماری و سیاسی بر انتخابات ۱۳۹۲
انتخابات خرداد 92 یک نه بزرگ مردم خوب ایران به افراط گرایی، تندخویی، تشنج، بیحرمتی و بیاخلاقی بود. مردم از دروغ خسته شدهاند، از جنگ با دنیا خسته شدهاند، از بیاحترامی، از فقر، بیکاری، از بیثباتی و از گرانی خسته شدهاند، لذا باید گفت مجموع آرای کاندیدای این دوره در مقابل 11/4% جریان افراط گرایی بود و اگر حق افرادی که در انتخابات شرکت نکردند محفوظ بداریم مردم از حاکمیت اقلیت افراطی به ستوه آمده بودند و به نحوی میخواستند فریاد بکشند و این فریاد در 24 خرداد از درون صندوقهای رأی شنیده شد
امام خمینی(س) با تربیت دو نسل جاودانه باقی ماند. نسل اول در پیروزی انقلاب و مدیریت حوادث سالهای 42 تا 57 مشارکت داشتند و عملاً نظام جمهوری اسلامی را به نسل دوم سپردند. و از آنان عده ای بودند که شهید و مرحوم شدند و عدهای هم باقی ماندند(و منهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر، آیه 33، سوره احزاب) و نسل دوم در اداره نهادهای انقلابی نظیر جهاد سازندگی و سپاه پاسداران و دولت های اول جمهوری اسلامی حاضر شدند و انصافاً خوش درخشیدند. اداره 8 سال جنگ و مقاومت در برابر استکبار و اداره معیشت مردم با کمترین درآمد از خصوصیات این ایام است.
تربیت یافتگان امام خمینی در قالب رزمندگان و سرداران دفاع مقدس که خیل عظیمی از آنها شهید و جانباز شدند به واقع حکایتگران اندیشه و سیره امام بوده و هستند. هر رزمندهای به گونهای عمل میکرد که خانواده و محله را تحت تأثیر رفتارش قرار میداد. کم حرفی، کم توقعی، مهربانی و دلسوزی، قناعت و تواضع از خصوصیاتی بود که در رفتار و گفتارشان موج میزد. دقیقاً همان خصوصیاتی که در امام خمینی(س) شاخص بود. از نسل اول افراد کمی ماندهاند که میتوانند مکتب امام را پاسداری کنند. و از نسل دوم جوانانی که توسط امام تربیت شدند یا شهید شدند و یا نگران راه و فکر امام هستند، البته از هر دو طایفه افرادی وجود دارند که دنیا را باور کردهاند و به آن دل بستهاند و به قول امام خمینی گرفتار حب دنیا شده اند. «هر چه وجهه قلب به تدبیر امور و تعمیر دنیا بیشتر شد و علاقه افزون گردید، غبار ذلت و مسکنت بر او بیشتر ریزد و ظلمت مذلت و احتیاج زیادتر آن را فرا گیرد.(شرح چهل حدیث،ص444) هر چه وجهۀ قلب به تدبیر امور و تغییر دنیا بیشتر شد و علاقه افزون گردید غبار ذلت و مکنت، بر او بیشتر ریزد. و ظلمت مذلت و احتیاج، زیادتر آنرا فرا گیرد. کلمات قصار، ص 77»
«بالاترین گرفتارى ما همین گرفتارى است، گرفتارى حُبِّ نفس است، گرفتارى حُبِّ جاه است، گرفتارى حُبِّ شهرت است. (صحیفه امام،ج14،ص14) بالاترین گرفتاری ما همین گرفتاری حب نفس است. گرفتاری حب جاه است گرفتاری حب شهرت است. کلمات قصار، ص 76»
بر اساس تعالیم امام خمینی کارگزاران نظام جمهوری اسلامی برای مردم ارزش قائل بودند و مردم را ولی نعمت خود میدانستند. به مردم دروغ نمیگفتند و مطالبی را از آنها مخفی نمیکردند. یاد گرفته بودند اگر در جایی اشتباهی کردند به اشتباه خود اعتراف کنند. به انسانها احترام میگذاشتند و بر اساس نامه امام امیرالمؤمنین به مالک اشتر مردم را دو گروه میدانستند یا برادر دینی و یا همتای انسانی«اخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق».
شهروند درجه یک و دو نداشتند. برای آحاد جامعه، حقوقی قائل بودند که در رأس آن حق آزادی و استقلال است. آزادی عقیده و بیان، شاخصترین موهبتی است که خداوند به انسان عطا کرده است. حد آزادی بیان وقتی به نقد جامعه و زمامداران میرسد به عنوان یک وظیفه تلقی میشود و نقد موجب جلوگیری انحراف دولتها می شود به صورت پرانتز درباره دولت نهم و دهم باید گفت اگر اندیشمندان و منتقدین و روزنامهنگاران و نویسندگان آزاد بودند تا اشکالات این دولت را بگویند و آنها را به عنوان تشویش اذهان عمومی راهی زندانها نمیکردند، امروز شاهد این وضع نبودیم. و چه نصیحت کنندهای بهتر از خبرنگاری که متوجه عیبی باشد و آنرا بازگو نماید.
از ویژگیهای امام خمینی دعوت مردم به تبعیت از قانون بود. رعایت قانون حتّی قانون فرانسه به حدی جدی است که وقتی میخواهند در نوفل نوشاتو فرانسه گوسفندی را ذبح کنند امام از گوشت این قربانی به دلیل مخالفت با قانون دولت فرانسه نمیخورند.
قوانین مجلس شورای اسلامی، قوانین دولت و شهرداریها، قوانین محکمههای قضایی لازمالاتبّاع بود. متأسفانه از روزهای اول استقرار نظام جمهوری اسلامی عدهای پیدا شدند که خود را ماورای قانون میپنداشتند و برخلاف صریح نظر امام اقداماتی کردند که راه، اندیشه و سیره امام را زیر سئوال بردند. نمونه آن در رفتار با زندانیان، مصادره اموال، رفتار با مراجع تقلید، رفتار با مردم، سرک کشیدن به زندگی خصوصی افراد و …. را میشود مثال زد.
و شاید ابلاغ منشور 8 مادهای امام خمینی در همین فضا بوده است. متأسفانه این افراد به حیات خود ادامه دادند که ظهور آن را در بسیاری از جریانات میتوان مشاهده کرد. عبور از قانون به نام دفاع از دین، انقلاب و ولایت کم کم به قاعدهای تبدیل شد. جالب اینکه در همین موضوع به سیره امام تاسی پیدا کردند. کار این جمع به جایی رسید که جمهوری اسلامی را زیر سئوال بردند و در اندیشه استقرار حکومت اسلامی برآمدند. با این چهار چوب ذهنی افراد متعصّب و حجتیهایها و افرادی که افراطی بودند گرد هم جمع شدند و افراد متدین و مکتبی فریب شعارهای آنان را خوردند.
امام خمینی در طول حیات خود برای وحدت جامعه و انسجام مردم ارزش زیادی قائل بودند و تلاش داشتند ضمن به رسمیت شناختن گرایشها، همه افراد را زیر پرچم اعتدال حفظ کنند. در چار چوب نظام، آحاد افراد مورد احترام بودند. مجمع روحانیون مبارز و جامعه روحانیت مبارز هر دو را تایید و آنها را به برادری دعوت میکردند.
گروه افراطی با شعارهای تند با وقفهای که پس از دولت اصلاحات پیش آمد از طریق شورای شهر و شهرداری تهران توانست قوه مجریه را تصاحب کند. گرچه بخشی از اصلاحطلبان با مشارکت در تخریب آیتالله هاشمی رفسنجانی زمینه این اتفاق را آماده کردند اما اصولگرایان نیز فریب رفتارهای ظاهری دولتمردان را خوردند و فرش قرمز را برای ورود افراط گرایان به عرصه حکومت پهن کردند. اگر دقیقتر بخواهیم جریانات را تقسیمبندی کنیم "راستیهای" سنتی که معتقد به روحانیت و مرجعیت هستند با پدیده جدیدی مواجه شدند که در قالب دفاع از ولایت و انتظار به سر کار آمدند که در پایان ناچار شدند از آنها تبّری بجویند. البته این اشکال همواره بر جریان راست سنتی وارد است که فرق تظاهر، ریا و واقعیت را نمیفهمد و الّا چگونه نمیتوان فرق حق و باطل را از مناظرههای تلویزیونی سال 88 تمیز داد. شخصی با تهمت، افترا و دروغ یکی از پایههای انقلاب را تخریب کند و شما این عمل را نشانه تقوا بدانید؟!
ادبیات افراط گرایان
1) خود را قانون فرض میکنند و نیازی به مجوز مجلس و دادگاه ندارند.
2) در سیاست خارجی قطعنامهها را ورق پاره میدانند و سر خصومت با همه حتی با همسایهها را دارند.
3) خارجیها را جاسوس میشمارند و به املاک و سفارتخانهها نظیر باغ قلهک حمله میکنند.
4) ایراد و بیان هرگونه تهمت و دروغی را حق خود میدانند و از نام بردن افراد در روزنامهها،صدا و سیما بدون اجازه دفاع به آنان ابایی ندارند.
5) دانشگاهها را پادگان فرض میکنند و آزادی دانشجویان و اساتید را مسخره میدانند، فعالیتهای شورای صنفی را هم بر نمیتابند. دانشجویان را ستاره دار و اساتید را با تعلیق و اخراج وادار به سکوت میکنند.
6) در حوزه اقتصاد منافع ملی را نمیفهمند و بر عقب ماندگی افتخار میکنند بودجه و اقتصاد را ملک شخصی تلقی و خود را وارث[صاحب] بیتالمال میشمارند.
7) مردم را خس و خاشاک فرض میکنند.
8) دخالت نظامیان را در سیاست عین وظیفه شرعی میدانند و انتخابات را مهندسی میکنند.
9) در حوزه فرهنگ و هنر از مشورت صاحبان خرد خود را بینیاز میدانند و اهل هنر را منحرف میشمارند. لذا خانه سینما را تعطیل میکنند. نشریات را میبندند و با ممیزی کتاب اهل فرهنگ را ادب میکنند.
10) با مخالفین خود امنیتی برخورد میکنند و فضای ترس و رعب را دامن میزنند.
11) از به هم زدن مجالس سخنرانی و تجمعات باکی ندارند و بارها مورد تشویق قرار گرفتهاند، حتی در مراسم سالگرد امام خمینی حرمت میزبان مراسم را نگه نمیدارند.
12)مخالف روحانیت و مرجعیت هستند و رأی و نظر خود را اسلام ناب میدانند و حق حیات برای مخالفین خودشان قائل نیستند.
13)اهل شنودند و به حریم خصوصی افراد حتی ایمیلها و پیامکها دسترسی پیدا میکنند و هیچ محفلی از وجود آنها امنیت ندارد.
14)اهل تظاهر و سطحی نگرند و در مناظره و سخنرانی حدود ادب را نگه نمیدارند.
با این ادبیات، گروهی هشت سال بر سرنوشت کشور حاکم شد که حاصل آن لطمه خوردن به وحدت ملی جامعه، توقف رشد اقتصادی، نومیدی و یأس، گرانی و اعتیاد بود و با دستورالعمل تخریب و با معرفی چهرهای جدید وارد انتخابات شدند و نزدیک بود برای هشت سال دیگر روند عقب افتادگی و رکود در این کشور ادامه پیدا کند که مجموعه عوامل ظرف چند روز رقم خورد تا خروش مردم به سیلی تبدیل شود و این جریان افراط گرایی و انحراف را کنار زد.
تحلیل آماری انتخابات
بازخوانی انتخابات از دریچه آمار شنیدنی است. حرکت مردم، سکوت مردم، رای دادنها و رای ندادنها همه و همه معنادار است. رأی 24 خرداد 92 از نگاه آماری یک "نه" بزرگ به افراط و تفریط است. مردم با مقاله، با مصاحبه با سخنرانی به تندرویها اعتراض داشتند ولی کسی گوش نداد. تصمیم گرفتند با رأی ندادن اعتراض کنند تا اینکه آیتالله هاشمی رفسنجانی خود را کاندیدای انتخابات معرفی کرد. شور و هیجان زیادی در مردم ایجاد شد. همه برای یک حماسه آماده میشدند تا اینکه شورای نگهبان با رد کردن یکی از استوانههای انقلاب آب سردی بر روی احساسات مردم ریخت. یک هفته یأس و و نومیدی سراسر کشور را فرا گرفت. آقای عارف با تعهد و تقوا منصرف شد و زمینه حمایت آقای خاتمی و هاشمی از دکتر روحانی فراهم شد. اما بسیار دیر شده بود فرصت چندانی باقی نمانده بود. شخصیتها، هنرمندان، روحانیون، روزنامه ها، سایتها دست به کار شدند و از همه دعوت کردند تا با صندوقها آشتی کنند. در میان ناباوری دکتر روحانی حائز اکثریت مطلق آراء شد. اما تحلیل آماری؛
1) حدود 30% مردم به صورت معنادار در انتخابات شرکت نکردند که نظام برای این 30% باید فکری بیندیشد. شرکت نکردن این گروه به دلیل مشغله و تنبلی نیست، واقعاً معنا دار است. این افراد نه تنها دولت نهم و دهم و افراطیها و اصولگرایان را قبول ندارند بلکه نسبت به اصلاح امور نا امیدند.
2) حدود 11/4% به آقای جلیلی رأی دادهاند که قطعاً تنها گروه منسجم و هدف دار محسوب میشوند. گرچه بعضی افراد ندانسته به جلیلی رأی دادهاند اما نمیتوان انکار کرد که طیفهای تندرو و افراطی و کسانی که وضعیت 8 سال گذشته را دوران طلایی میدانستند در این طیف قرار دارند. اتفاقاً این بار با یاری بزرگان و چهرههای شاخص و با حمایت پنهانی دولت وارد صحنه شدند نمایندگانی از این تفکر بخش فرهنگ، وزارت علوم و دانشگاهها، سازمان فرهنگ و ارتباطات، تیم مذاکره کننده با غرب، مجلس شورای اسلامی، حوزه علمیه قم را تحت تأثیر رفتار و گفتار خود قرار دادند و به قول صاحب نظری بلایی بر سر فرهنگ در آوردند که تا 40 سال دیگر قابل جبران نیست. لباس شخصیها، اصحاب شنود، کفن پوشها، همه و همه از این 11% بر میخیزند و به حوزههای دیگر تعلقی ندارند. تعجب از آقای جلیلی است که با چه مبنای شرعی در زمان رأی دادن همراه کسی میشود که نسبت فساد و فحشا به یک زن مسلمان میدهد؟ واقعاً این رفتار با مبانی اصولگرایی تطبیق میکند؟! تحجر و واپسگرایی و شعار زدگی را بیشتر میتوان در این طیف مشاهده کرد. البته حساب مردم را باید از جریانهای افراطی و تندرو جدا کرد. انشاءالله با روشنگری، بخش عمدهای از طرفداران جلیلی که حقیقتاً افراد متدین و دلسوز هستند به اعتدالگرایان بپیوندند.
3) رأی 1% آقای غرضی بیش از اینکه برای ایشان و طرفدارانشان پیام داشته باشد برای شورای نگهبان پیام دارد که شما با چه منطقی چهرههای شاخص را رد صلاحیت میکنید و فردی را معرفی مینمایید که مردم اینگونه با او رفتار کنند که در شأن ایشان نباشد.
4) حدود 6% مردم به آقای دکتر ولایتی که انصافاً از افراد نجیب، متخصص و کارشناس در حوزه مسائل خارجی است رأی دادند. طیف طرفدار ایشان را میتوان از افراد متدین جامعه و افراد اعتدالگرا بر شمرد 2/5 میلیون نفر طرفدار آقای ولایتی اکثراً افراد متدین هستند که از تندرویها خسته شدهاند و به دنبال آرامش میگردند از طرف دیگر نگران هستند که زمام امور به دست اصلاحطلبان بیفتد، طیف جامعه مدرسین و روحانیت مبارز در انتخابات از این نوع کاندیداها حمایت کردهاند و به تبع آنان مردم هم رأی دادهاند. آقای ولایتی بخشی از واقعیات اقشار تندرو و نگرانیهای خود را از آنان در مناظرهها بازگو کرد و ولایتی و طرفداران او را میتوان اصولگرای واقعی نامید.
5) طرفداران محسن رضایی که از جهت تعداد و درصد نزدیک به آقای جلیلی است و کارشناسان حدود 11/2% برآورد کردهاند از طیفهای مختلفی تشکیل شدهاند. آقا محسن با نقد دولتهای گذشته به ویژه شرایط 8 سال گذشته و ارائه برنامه توانست افراد معتدل جامعه را جذب خود کند. به علاوه که حدود یک میلیون طرفدار بومی و منطقهای دارد که او را دوست دارند رزمندگان قدیمی و خانواده هایشان، مردم خوزستان و مناطق زاگرس به قول خود ایشان طرفداران او محسوب میشوند. آقای رضایی میخواست شنا کند و خیس هم نشود. این تفکر همان رأی حدود 11% را بیشتر ندارد. در تحلیل طرفداران آقای رضایی نمیتوان به یک جمعبندی کاملی رسید اما روی هم رفته افراد اصولگرا که از افراط و تفریط خسته شده و به مدیریت 8 سال گذشته انتقاد جدی دارند. اهل فرهنگ و دین هستند و میخواهند زندگی آنها سر و سامان بگیرد را میتوان در طیف رضایی جا داد. با قاطعیت میتوان گفت بیش از نیمی از رأی دهندگان به رضایی طرفدار اعتدال و تدبیر هستند.
6) طرفداران آقای قالیباف؛ آقای قالیباف با تبلیغات گسترده و با سابقه اجرایی در شهرداری تهران و نیروی انتظامی موفق شد 15/5% از آرا را به خود اختصاص دهد. با اینکه در طیف اصولگرایان جای دارد اما هم اصولگرایان و هم خود او میدانند که طرفداران او به دلیل اصولگرایی به او رأی ندادند. این افراد عمدتاً از طبقه متوسط اجتماعی هستند و به طیف اعتدالگرایان و شخص آقای روحانی نزدیکترند. این اشخاص میدانستند که ایشان مدیر با سابقهای است ولی توان لازم برای ایجاد انسجام ملی در جامعه را ندارد. زمانی که اکثر فرهیختگان جامعه قهر کردهاند و بر دانشگاهها سکوت معنا داری حاکم است یک شخصیت نظامی نمیتواند آشتی ملی ایجاد کند. لذا انگیزه افراد از رأی دادن به دکتر قالیباف مختلف است. عدهای نمیخواستند به اصلاحات رأی بدهند از گروه افراطی هم خسته شده بودند طبیعتاً به قالیباف رأی دادند. گروهی از فعالیتهای عمرانی رضایت دارند و این موفقیت را از مدیریت ایشان میدانند. گروهی هم شیفته تبلیغات و هزینههای سرسام آور ایشان شدند که خود مقولهی دیگری است. در مجموع، طرفداران قالیباف نمیتوانند به سمت افراط گرایان میل داشته باشند. شعارهای دکتر قالیباف هم دوری از هرگونه افراط و تندروی بود.
7) طرفداران روحانی؛ طیفهایی که به آقای روحانی رأی دادند آنقدر متنوع هستند که باید گفت یک ملّت به شعارهای روحانی رأی داده است. آمار انتخابات 92 نشان میدهد از عمق روستاها تا شهرهای بزرگ و تهران راه اعتدال را برگزیدهاند و از تحقیر خسته شدهاند. امید را جستجو میکنند و به کشور سخت علاقهمندند. بسیاری از روشنفکران، هنرمندان، متخصصین در این طیف قرار میگیرند.
به هر حال مجموع آمارهای فوق به واقع نشان میدهد که مردم به اعتدال رأی دادهاند. اصولگرایان را متشتت میدانند و اصلاحات را برای کشور ضروری میشمارند. ضمن احترام به همه طیفها که در این حماسه درخشیدند آنچه امروز موجب مجد، عظمت اسلام و تشیع میشود، این است که در کنار یکدیگر و با تحمل کردن همدیگر برای آبادانی کشور تلاش نماییم. به تجربه بشری احترام بگذاریم، با دنیا آشتی کنیم، حرمتها را حفظ کنیم و حرکتی نو آغاز نماییم.
در پایان به نکاتی اشاره میشود:
نکته اول: انتخابات 24 خرداد از آن جایی که تعبیر به سونامی شده است برای برخی افراد هنوز جا نیفتاده است. شکست اصولگرایان موجب شد تا جناحها و اشخاص مواضع مختلفی بگیرند. گروهی مطرح میکنند رأی روحانی نتیجه عدم ائتلاف اصولگرایان است ولی این ادّعا به دلایل مختلف مردود است.اولاً مجموعه آرای آقای روحانی از آرای اصولگرایان، افراد مستقل و آرای باطله بیشتر است. به فرض اینکه شما هر نوع ائتلافی انجام میدادید باز هم برنده انتخابات جبهه اعتدال بود. مضافاً بر اینکه ائتلاف شما موجب حرکت افراد ساکت و خاموش نیز میشد.
نکته دوم اینکه؛ باید پرسید اصولگرایانی که نمیتوانند بین سه کاندیدای خود ائتلاف ایجاد کنند چگونه خود را دارای جبهه و اصول مشترک میدانند. با تعاریف که نمیشود کشور را اداره کرد. 8 سال با دولت احمدی نژاد چه کردید؟ با مجلس چه کردید؟ با اقتصاد چه کردید؟ جالب اینکه در بین اصولگرایان فرد شاخصی نیست که به او گلایه کنیم که آیا وقت آن نرسیده است که مسئول عقبماندگی اقتصادی، اجتماعی و آسیب دیدن وحدت ملی معرفی شود؟ رئیس جمهور عزیز شما از رسانه ملی تهمت و ناسزا گفت و مردم را خس و خاشاک خواند و شما ساکت نشستید با آبروی مردم بازی کردن این عاقبت را دارد و خداوند یاور مظلومان است.
نکته سوم؛ تقدیر و تشکر از افرادی که در این حماسه سهم داشتند که در رأس آنها مواضع مقام معظم رهبری است. با تأکید ایشان بر صیانت آرا و دعوت از آحاد جامعه حتی مخالفین نظام و با کوتاه کردن دست افرادی که میتوانستند در نتایج تأثیرگذار باشند، این حماسه رقم خورد. شخصیت دوم این همایش بزرگ آقای خاتمی هستند که اتخاذ تصمیم به موقع جریان اصلاحات و اعتدالگرایی را هدایت کردند. شخصیت سوم آیتالله هاشمی رفسنجانی است که با صبر، متانت و دلسوزی زمینه این اتفاق را فراهم کرد. شخصیت چهارم این حماسه آقای دکتر عارف است که به حق با بصیرت عمل کرد و با مصاحبهها و اظهار نظرهای حکیمانه حقایق زیادی را برای مردم روشن کرد.
و بالاخره بیت امام خمینی و شخص حاج سید حسن خمینی به عنوان پرچمداران اندیشه و سیره امام نقشآفرین شدند. بالاخره از حق و انصاف نباید گذشت که شخصیت دکتر روحانی، عقل، تدبیر و اعتدال او حرف آخر را برای پیروزی زد.
خاتمه؛ در مجموع انتخابات خرداد 92 یک نه بزرگ مردم خوب ایران به افراط گرایی، تندخویی، تشنج، بیحرمتی و بیاخلاقی بود. مردم از دروغ خسته شدهاند، از جنگ با دنیا خسته شدهاند، از بیاحترامی، از فقر، بیکاری، از بیثباتی و از گرانی خسته شدهاند، لذا باید گفت مجموع آرای کاندیدای این دوره در مقابل 11/4% جریان افراط گرایی بود و اگر حق افرادی که در انتخابات شرکت نکردند محفوظ بداریم مردم از حاکمیت اقلیت افراطی به ستوه آمده بودند و به نحوی میخواستند فریاد بکشند و این فریاد در 24 خرداد از درون صندوقهای رأی شنیده شد.
در پایان انتظار میرود بزرگان، اعم از مراجع تقلید، اندیشمندان و فرهیختگان کمک کنند تا در سایه اتحاد ملی شعارهای انقلاب اسلامی یعنی آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی تحقق یابد و در این مسیر همه مردم ایران حتی آنان که رأی ندادند و یا اقلیت طرفداران جلیلی باید محترم شمرده شوند و از حقوق اجتماعی و سیاسی برخوردار باشند.
انتخابات خرداد 92 یک نه بزرگ مردم خوب ایران به افراط گرایی، تندخویی، تشنج، بیحرمتی و بیاخلاقی بود. مردم از دروغ خسته شدهاند، از جنگ با دنیا خسته شدهاند، از بیاحترامی، از فقر، بیکاری، از بیثباتی و از گرانی خسته شدهاند، لذا باید گفت مجموع آرای کاندیدای این دوره در مقابل 11/4% جریان افراط گرایی بود و اگر حق افرادی که در انتخابات شرکت نکردند محفوظ بداریم مردم از حاکمیت اقلیت افراطی به ستوه آمده بودند و به نحوی میخواستند فریاد بکشند و این فریاد در 24 خرداد از درون صندوقهای رأی شنیده شد محمدرضا حشمتی: