امکان همگراییِ روشهای متنی-انتقادی در تحلیل قرآن| ایمان تاجی
مروری بر مقالۀ ماریانا کلار: «رویکردهای متنی-انتقادی به ساختار سورهها: ترکیب روشهای همزمانی و درزمانی در سورۀ بقره»
ماریانا کلار[1] هماکنون پژوهشگر پسادکتری در دانشکدۀ مطالعات شرقی و آفریقایی[2] دانشگاه آکسفورد است. حوزۀ اصلی تحقیقات او مطالعات ادبی قرآن و تفاسیر قرآن است. از او قبلا در سال 2009 کتابی توسط انتشارات راتلِج منتشر شده که در آن به تحلیل داستان چندتن از پیامبران در قصصالأنبیای ثعلبی میپردازد[3]. کلار در سال 2017 دو مقالۀ متوالی را در مجلۀ مطالعات قرآنی مجموعا در 79 صفحه به چاپ رساند. این مقالات مروری است بر مطالعات انجام گرفته در حوزۀ روشهای متنی-انتقادی که در آن کلار سعی کرده با کنار هم نهادن روشهای همزمانی[4] و درزمانی[5] و مقایسه و تحلیل آنها به صورتی از همگرایی میان این روشها دست یابد. او معتقد است که روشهای همزمانی و درزمانی معمولا به صورت جداگانه به کار برده میشوند و این جداسازی امکان پیشرفت در این حوزه را کاهش میدهد. از این رو در مقالات پیش رو، او سعی میکند مطالعهای مقدماتی را در این زمینه انجام دهد و این ایدۀ خود را به صورت موردی بر روی سورۀ بقره پیاده سازد. بدینترتیب در مقالۀ اول[6] به رویکردهای مبتنی بر مایگان[7] و نظم متقارن[8] و همچنین سجع[9] پرداخته میشود و در مقالۀ دوم[10] مخصوصا به رویکرد درزمانیِ مهدی بازرگان توجه میشود و در انتها کلار پیشنهادش برای ترکیب این روشها را مطرح میکند.
در سال 2021 کتابی به سرپرستی ماریانا کلار منتشر شد که رابطۀ تنگاتنگی با موضوع مورد بحث دارد. این کتاب با عنوان «جداکنندههای ساختاری در قرآن[11]» ذیل مجموعۀ مطالعات قرآنی راتلج به چاپ رسیده است[12]. در مقدمۀ این کتاب کلار در مورد انگیزههای نوشتن دو مقالۀ مذکور توضیحاتی میدهد. او مینویسد که تقسیمسازی سوره به خوشههای معنایی در میان مفسرانِ کلاسیک اسلامی وجود نداشته و مفسران مسلمان آیات را معمولا کلمه به کلمه یا آیه به آیه معنا میکردهاند و یا در نهایت مطالب کوتاهی در باب رابطۀ برخی آیات یا سورهها تحت عنوان «تناسب الایات و السور» میآوردهاند. از نظر کلار در میان مفسران مسلمان اولین کسی که آیات را در قالب محورهای معنایی مشترک دستهبندی کرد سید قطب بود.
قبل از ورود به متن مقاله لازم است توضیح کوتاهی در مورد اصطلاحات همزمانی و درزمانی داده شود. در رویکرد همزمانی متن بدون در نظر گرفتن عاملِ زمان تحلیل میشود. یعنی متن مورد نظر به صورت متنی یکپارچه در نظر گرفته میشود و تحلیلگر اهمیتی برای افزودههای قبلی یا بعدی که در طول زمان به آن اضافه شده، نمیدهد. در واقع متن به همان صورتی که به دست ما رسیده با استفاده از ابزارهای لازم، تحلیل و توصیف میشود. اما در تحقیقات درزمانی، نشانههای متنی و ابزارهای مورد استفاده راهی است برای دستیابی به لایههای افزودهشده به متن در بستر زمان. محقق در این رویکرد به دنبال دست یافتن به افزودهها و حک و اصلاحاتی است که به مرور زمان در متن اصلی شکل گرفته است.
کلار مقالۀ خود را با مقدمهای در باب کلیت قرآن آغاز میکند و مدعی است که شواهد بسیاری داریم مبتنی بر اینکه قرآن امروزی تقریبا همان قرآنی است که در زمان پیامبر یا اندکی پس از او شکل گرفته است. حتی میتوان گفت که توالی آیات نیز احتمالا در همان دورۀ (نزدیک به) پیامبر ترتیببندی شده است. برای مثال نسخۀ صنعا که توسط بهنام صادقی تحلیل و چاپ شده، شاهدی قوی بر این مدعاست[13]. کلار معتقد است که اگرچه تفاوتهایی در ترتیب قرارگیری سورهها در میان نسخههای مختلف دیده میشود، اما به طور کلی این نسخهها نشان میدهند که خودِ سورهها از نظرگاه ترتیب آیات شباهتهای بسیاری با صورت امروزی آن دارند. این تطابقِ ترتیببندی آیات با شواهد تاریخی نهتنها در مورد سورههای کوچکتر صادق است بلکه در مورد سورههای بزرگتر نظیر مائده و بقره نیز وجود دارد.
یادآوری این نکته بهجا است که سورههای کوچک قرآن از نظر مایگان و یکدستیِ ادبی نظیر وجود سجعهای مشابه و موضوعات مشترک کمتر مورد مناقشه قرار گرفتهاند. اما این مسئله مخصوصا در مورد سورههای بزرگ که پراکندگیهای معنایی و ادبی دارند، ایجاد مشکلاتی کرده است. انگلیکا نویورت[14] قرآنپژوه آلمانی سورههای بلند را «سبدی برای جمعآوری خوشهآیات منفرد» خوانده است. برای مثال او در فصل پنجمِ کتاب «قرآن و باستان متأخر» به تحلیل ساختار سوره و زمانبندی آنها در قرآن میپردازد. در این فصل او برای سورههای مکی لیست بلندی از نشانگرهای ساختاری را برمیشمرد که حاکی یکدستی ادبی آنهاست. سپس او سورههای مدنی را به دو دستۀ سورههای کوتاهتر با مایگان یکسان و سورههای بلندتر با مایگانهای متفاوت تقسیم میکند. او به خصوص بررسی سورههای بلندتر نظیر بقره، آلعمران و مائده را سخت توصیف میکند و تاریخگذاری جمعآوریِ آیات آن را مشکل میداند. اما همچنان معتقد است که جمعآوری سورههای بلند نیز با قصدی از پیشتعیینشده و رسمی و احتمالا در زمان پیامبر شکل گرفته است[15].
کلار در مقالۀ خود مینویسد که سنت اسلامی –اعم از قرآن و حدیث- وجود قرآن به صورت قطعهقطعه و تکهتکه را در زمان پیامبر تأیید میکند. در واقع همین تکهها بودهاند که بعدا جمعآوری شده و سورهها را تشکیل دادند. خودِ قرآن نیز ماهیتی درزمانی (شکلگرفتهشده در گذر زمان) برای خود قائل است. برای مثال در آیۀ 32 سورۀ فرقان آمده است: «و کسانى که کافر شدند گفتند چرا قرآن یکجا بر او نازل نشده است این گونه [ما آن را به تدریج نازل کردیم] تا قلبت را به وسیله آن استوار گردانیم و آن را به آرامى [بر تو] خواندیم[16]». مضمونِ شکلگیریِ تدریجی در آیات دیگری نیز آمده است[17]. در نتیجه قرآن با در کنار هم قرار گرفتن آیات منفرد یا مجموعهآیات در طولِ زمان شکل گرفته است. همچنین قرآن به ما میگوید برخی تغییرات و حذفها نیز به مرور زمان در متن آن رخ داده است و در واقع متن قرآن به گونهای ویرایش شده است[18]. متون حدیثی نیز شکلگیری قرآن با کنار هم قرار دادن آیات را تأیید میکنند. برای مثال کلار حدیثی از مسند احمدبنحنبل نقل میکند که پس از نزول وحی، پیامبر کاتبان فرا میخواند و میگفت که این آیات را چهطور در کنارِ آیات دیگر قرار دهند.
اینگونه شواهد نشان میدهد که قرآن، مخصوصا سورههای بزرگ از کنار هم قرار گرفتن دستهآیات یا تکآیات شکل گرفته است. کلار در این مقالات سعی دارد بهنوعی «مهندسیِ معکوس» کند تا بتواند با روشهای دقیقتر و بهتری نسبت به گذشتگان –از جمله تئودور نولدکه[19] و ریچارد بل[20]– به این لایههای شکل گرفته در طول زمان پی ببرد.
بر این اساس دو مقالۀ کلار در چهار بخش سامان گرفته است:
ساختار سوره 1: رویکردهای مایگانی و نظم متقارن، که در آن چند تحلیل از متخصصان مختلف با رویکرد همزمانی در تقطیع سورۀ بقره آورده شده و تفاوتها و شباهتهایشان بررسی میشود.
ساختار سوره 2: توجه به سجع، که در آن عمدتا براساس کارهای انگلیکا نویورت و دِوین استورات[21] به تحلیل الگوهای سجع و قافیه در این سوره پرداخته میشود.
ساختار سوره 3: نشانگرهای زمانمند، در این بخش به صورت مفصل تلاش مهدی بازرگان برای تقسیمبندی درونی سورهها به لایههای شکل گرفته در گذر زمان، تحلیل میشود.
ساختار سوره 4: کاوشی در امکانِ ترکیب، که تلاشی است برای ترکیب و تلفیق روشهای مختلف ذکر شده.
در ادامه بخشهای ذکرشده به صورت خلاصه بررسی میگردد.
ساختار سوره 1: رویکردهای مایگانی و نظم متقارن
در این بخش تحقیقات چندتن از قرآنپژوهان بررسی میشود. این تحقیقات همگی از نوع هرزمانی بوده و معیار اصلی تقسیمبندی آیات توسط آنها مایگان است. نوع تقطیع سوره بسته به روش مورد استفاده توسط پژوهشگر متفاوت است. مثلا در روش پیشرونده[22] سوره سیری خطی دارد و موضوعات مختلف پشت سر هم میآیند. بدین ترتیب که یک موضوع مطرح میشود و برای توضیح بیشتر آن موضوع بعدی در پیاش میآید. برای مثال در تحقیق نیل رابینسون[23] تحلیل پیشرونده به کار گرفته شده است. اما در روش نظم متقارن پایۀ کار بر روی لایههای موازی و متقارن شکل میگیرد. برای مثال اگر مایگان اول A، دومی B و بعدی C و D باشد رشتۀ مایگان بعدی مشابه قبلیها خواهند بود که با شکلی انعکاسی در زنجیرۀ مایگان متن قرار خواهند گرفت مثلا در تحقیق ریموند فرین[24] ساختار سورۀ بقره بدین صورت است[25]: ABCDED’C’B’A’. حروف مشابه به معنای مایگان مشابه است. مثلا مایگان گروه A «ایمان در برابر بیایمانی» است که آیات 1 تا 20 را شامل میشود. همین مایگان در A’ یعنی آیات 285 و 286 نیز تکرار میشود. در واقع نظم متقارن چیزی است شبیه لفّ و نشر معکوس که در ابعاد یک متن بزرگ شکل گرفته است. اما ساختار آیات قرآنی در تحقیق فرین از این نیز پیچیدهتر است. هر مایگان در درون خود شامل مجموعهای از نظمهای متقارن است که به آن حلقه[26] میگویند. جالب اینکه موضوعات درون هر حلقه نیز با موضوعات حلقۀ همنامِ آن رابطهای موازی و همشکل دارند. در روش حلقهای تعداد لایههای درونی هر حلقه معمولا فرد است و در نتیجه هستۀ مرکزی آن حلقه نشاندهندۀ ایدۀ مرکزی و مایگان اصلی آن دستهآیات محسوب میشود.
در تحقیقات هرزمانی تنها مایگان دستمایۀ اصلی تقطیع آیات نیست. برای مثال در پژوهش نِوین ردا[27] که توسط کلار مورد بحث قرار گرفته، او تأکید بیشتری بر روی جداکنندههای ساختاری در متن قرآن دارد. این جداکنندههای ساختاری میتوانند تکرار برخی کلمات یا تغییر خطابۀ آیات یا شکل کلمات پایانی آیات باشند. کلار با آوردن جدولهای بسیار مفیدی معیارهای تقطیع آیات و تقسیمبندیهای پژوهشگران مورد بررسی را با یکدیگر مقایسه کرده است (جداول 2، 3 و 4). آنچه که برای کلار در انتهای این بخش اهمیت زیادی دارد بدست آوردن فهرستی از همین جداکنندههای ساختاری است که در قالب جدول دیگری آنها را لیست میکند (جدول 5).
ساختار سوره 2: توجه به سجع
ریچارد بل در تحلیل سورۀ بقره به این نتیجه میرسد که سجعهای یکسان نشاندهندۀ واحدهای متنی یکسان است. بدین ترتیب هرجا که الگوی سجع تغییر کرد، در واقع قطعۀ دیگری شروع میشود و این الگو را میتوان برای شناخت افزودههای درزمانی در متن قرآن مورد استفاده قرار داد. البته معیارهای وزنیِ انتخابِ سجع گوناگون است. اما حقیقت این است که در نظر گرفتن معیار وزنی یا سجع برای تقطیع آیات در سورههای بلند نظیر سورۀ بقره نسبت به سورههای کوتاهتر بسیار سخت است. یکی دیگر از مشکلات تحلیلهای سجعمحور آن است که براساس سنت حدیثی امکان دارد حک و اصلاحاتی در قرآن مخصوصا در خاتمۀ آیات شکل گرفته باشد. در اینجا کلار چندین حدیث را ذکر میکند که در آن خاتمۀ آیات با پیشنهاد صحابه و با تأیید پیامبر تغییر کرده است. برخی پژوهشگران مدعی شدهاند که حداقل در سورههای بلند تغییر سجع هیچ ارتباطی به اتمام و شروع دستهآیات ندارد. کلار با دستهبندی تقطیع آیات در کار پژوهشگران مختلف و ارتباط آن با خاتمۀ آیات به این نتیجه میرسد که هرچند عامل وزن به قدرتِ عوامل دیگری که در بخش قبلی ذکر شد عمل نمیکند اما میتواند در مواردی نشاندهندۀ ساختاری خوبی برای تقطیع آیات باشد. مثلا در سورۀ بقره خاتمۀ آیات معمولا از الگوی –ون/-ین/-وم/-یم تبعیت میکند و وزنهای خارج از آن میتواند نشانهای در تغییرهای درزمانی و اضافات بعدی باشد.
ساختار سوره 3: نشانگرهای زمانمند
بدنۀ اصلی این بخش را تحلیل کتاب «سیر تحول قرآن» مهدی بازرگان تشکیل داده است. اولین بار بهنام صادقی در مقالۀ بلند خود در سال 2011 تحقیقات بازرگان را در حوزۀ مطالعات قرآنی جدید وارد کرد[28]. او در این مقاله تقطیع بازرگان را براساس کتاب مذکور معرفی و اصلاحاتی را بر مبنای آن پیشنهاد میدهد. اولین معیار بازرگان برای تقطیع قرآن طول آیات است. البته او از تغییر در مایگان، وزن و اطلاعات تاریخی نیز در خوشهبندی آیات استفاده کرده است. طول آیات در کار پژوهشگران دیگر نیز برای تقطیع آیات استفاده شده است. برای مثال نیکولای ساینای[29] معتقد است چگونگی شروع هر سوره با «میانگین طول آیات[30]» در آن سوره تناسب دارد. مثلا سورههای با میانگین طول آیات کم معمولا با «اذا» شروع میشوند، یا سورههای با میانگین متوسط و بالا معمولا با کلماتی نظیر «کتاب، نزل/برک/حمد/سبج» آغاز میگردند. او همچنین معتقد است سورههایی که انحراف معیار طول آیاتِ[31] آنها بیشتر از متوسط انحراف معیار طول آیات در کل قرآن است (سورههای نجم، مزمل بروج، عصر)، احتمالا حاوی اضافاتی متأخر هستند که بعدا به آن سورهها ملحق شده است. از این منظر میتوان افزایش ناگهانی طول آیه را در سوره به عنوان یک نشانگر ساختاری در متن در نظر گرفت[32].
اما به بیان کلار مهمترین و کاملترین کار در این حوزه تحقیق بازرگان است. کلار در مقالۀ خود بارها بازرگان و کار او را در این زمینه میستاید و روش او را بهتر از روشهایی میداند که فقط به مایگان یا جداکنندههای ساختاری توجه میکنند. او دستهبندیهای بازرگان را به طور کامل میآورد و آن را در جداولی تشریحی و با کار نولدکه و بِل مقایسه میکند (جداول 1 و 3 در مقالۀ دوم). کلار معتقد است که مدل بازرگان روش مناسبتری برای دستیابی به لایههای درزمانی سوره است. یکی از مشکلاتی که در کار بازرگان جلوه میکند آن است که علت دقیق برخی تقسیمبندیها در کار او ذکر نشده. کلار سعی میکند با آوردن جدولی دیگر (جدول 2 در مقالۀ دوم) علل محتمل در این تقسیمبندیها را نیز ذکر کند. علاوه بر تقطیع سوره، بازرگان در تحقیق خود چهار آیه را (158، 164، 243 و 254) از بدنۀ اصلی سوره جدا میکند. کلار یکییکی و به تفصیل این آیات منفرد را مورد بحث قرار میدهد و با نتایج پژوهشگران دیگر مقایسه میکند.
ساختار سوره 4: کاوشی در امکان ترکیب
در این بخش کلار تلاش میکند نتایج سه بخش گذشته را جمعبندی کند. در واقع هدف او در این مقاله آن است که سرنخهایی را برای شناسایی جداکنندههای ساختاریِ محتمل جهت تقطیع سورۀ بقره ارائه دهد. این جداکنندهها عبارتند از: تغییر در موضوع، نشانگرهایی که در ساختار نظم متقارن به کار میرود، وجود الگوی مشترک در ابتدا و انتهای آیه، تغییر در سجع و در نهایت تغییر در طول آیات. او نتایج تمامی تحقیقات ذکر شد در مقاله را در قالب جدولی ارائه میدهد (جدول 4 در مقالۀ دوم) و نشان میدهد که حداقل در پنج مقطع سازگاری زیادی میان تحقیقات هرزمانی و درزمانی وجود دارد. این پنج مقطع که سوره را به شش خوشهآیات تقسیم میکند عبارتاند از: 20/21، 39/40، 121/122، 152/153 و 242/243. او معتقد است که میتوان گفت این سوره ابتدا به صورت هستهای اولیه وجود داشته و به مرور زمان قسمتهای دیگر به آن اضافه شدهاند و البته در این میان حک و اصلاحاتی نیز در آیات صورت گرفته است، اما همچنان یکدستی هر خوشه به طور کلی حفظ شده است. به طور کلی میتوان حدس زد که رشد خوشهای سوره به صورت زیر صورت گرفته است (که به نوعی با ترتیب قرارگیری آیات در خودِ سوره نیز تطابق دارد): اولین لایه آیاتِ 40 تا 163بودهاند که بعدا آیات 165 تا 242 به آن اضافه شده و سپس آیات 243 تا 283 به آن ملحق گردیده است. بخشهای ابتدایی (1-39) و انتهایی سوره (284-286) از آخرین اضافات و در مراحل نهایی شکلگیری سوره به آن افزوده شدهاند، فرآیندی که کلار به آن «رشدِ خوشهای[33]» میگوید. انگارۀ رشد خوشهای در مقابل این ایده قرار میگیرد که با رشد و بزرگتر شدن سورۀ بقره فقط آیاتِ بلندتر و بلندتری به آن اضافه شده است. در انتها کلار شواهد بیشتری برای مدعای خود ذکر میکند. البته باید توجه کرد که در این میان حک و اصلاحاتی نیز در آیات صورت گرفته که نمونۀ آن را میتوان در برخی آیات منفرد مورد بحث دید.
کلار در پاراگراف نهایی مقاله تحقیقات کنونی بر روی سورههای مدنی را ناکامل معرفی میکند و معتقد است تحقیقات بیشتری مخصوصا در زمینۀ شناسایی مرزهای ساختاری در درون سوره مورد نیاز است. به ویژه باید نقش برخی اضافات و حک و اصلاحات بعدی را نیز در نظر گرفت. او معتقد است که لازمۀ پیشروی تحقیقات در این زمینه در هم آمیختن روشهای همزمانی و درزمانی با یکدیگر است.
در انتها لازم است اشارهای نیز به تحقیق اخیر دکتر سلمان صفوی در رابطه با سورۀ بقره شود. صفوی قبلا و با استفاده از الگوهای ساختاری متن مثنوی مولانا را تحلیل کرده بود که انتشارات میراث مکتوب ترجمۀ آن را در سال 1388 منتشر کرد[34]. این بار او در کتابی تحت عنوان «تفسیر ساختاری سورۀ بقره» کار خود را ادامه داده است. این کتاب در سال 1399 در 630 صفحه منتشر شده است[35]. کتاب شامل 13 فصل است که فصل سوم و چهارم آن مختص تحلیل ساختاری سوره است و مابقی فصول تحلیل موضوعاتی نظیر ایمان، توحید الهی در قرآن، فضیلت نماز، جهاد و دعاست. در این فصول صفوی با استفاده از متون حدیثی و تفسیر قرآن موضوعات مورد بحث را تحلیل میکند. اما دو فصل ذکر شده یعنی فصل سوم با عنوان «ساختار سورۀ بقره» و فصل چهارم با عنوان «ساختار انعکاس متقاطع و حلقوی سورۀ بقره» به تحلیل همزمانی متن سوره میپردازد. صفوی در تقطیع سوره بیشتر بر روی مایگان تأکید دارد و اشارهای به تحلیلهای درزمانی نیز نمیکند. او معتقد است که علاوه بر کارکردهای دیگر، «ساختارشناسی روشی برای کشف اعجاز لفظی، موضوعی و ساختاری قرآن است (ص 10)» . تقسیمبندی او برای مثال در ساختار انعکاس متقاطع (نظم متقارن) شباهت زیادی با تقسیمبندی فرین دارد[36]. او از تحقیقات فرین و رابینسون در کار خود بهره گرفته است، اما تحقیقات دیگر پژوهشگران در این زمینه از جمله دو مقالۀ مورد بحث از منابع این کتاب نبوده است.
[1] Marianna Klar
[2] School of Oriental and African Studies (SAOS)
[3] Klar, Marianna. Interpreting al-Tha’labi’s Tales of the Prophets: Temptation, Responsibility and Loss. Routledge, 2009.
[4] Synchronicity
[5] Diachronicity
[6] Klar, Marianna. “Text-Critical Approaches to Sura Structure: Combining Synchronicity with Diachronicity in Sūrat al-Baqara. Part One.” Journal of Qur’anic Studies 19.1 (2017): 1-38.
[7] Thematics
[8] Chiastic
دکتر سلمان صفوی در کتاب خود (رجوع شود به بخش پایانی مقاله) برای ترجمۀ این واژه از «انعکاس متقاطع» استفاده میکند. علاوه بر نظم متقارن، توازی معکوس نیز پیشنهاد شده است: رجوع شود به: محمد مکوند، محمدکاظم شاکر، بازخوانی انسجام متن قرآن در پرتو نظریۀ نظم متقارن (با تأکید بر دیدگاه میشل کویپرس)، پژوهشهای قرآنی، سال بیستم، 20، 76، (1394)، 4-33.
فربهی این مفهوم در گرو تحقیقاتی است که بیشتر بر روی کتب مقدس انجام گرفت.
[9] در انگلیسی Rhyme که منظور از آن در اینجا نظم پایانی کلمات در آخر آیات است. قافیه و سجع از این جملهاند. اصطلاح قرآنی آن فاصله است. رجوع شود به نوع پنجاه و نهم الإتقان فی علومالقرآن، جلالالدین سیوطی.
[10] Klar, Marianna. “Text-Critical Approaches to Sura Structure: Combining Synchronicity with Diachronicity in Sūrat al-Baqara. Part Two.” Journal of Qur’anic Studies 19.2 (2017): 64-105.
[11] Klar, Marianna. Structural Dividers in the Qur’an. 2021.
[12] برای معرفی کوتاهی از این کتاب رجوع شود به کانال تلگرامی عنقاء، زهیر میرکریمی (https://t.me/anqanotes)، نوشتۀ «سورههای بلند مدنی قرآن: محصولی از ترکیبها و ویرایشهایی متأخر و لایهلایه بر روی هستهای اولیه»
[13] در این مورد رجوع شود به دو مقالۀ زیر:
Sadeghi, Behnam, and Mohsen Goudarzi. “Ṣan ‘ā’1 and the Origins of the Qur’ān.” Der Islam 87.1-2 (2012): 1-129.
Sadeghi, Behnam, and Uwe Bergmann. “The Codex of a Companion of the Prophet and the Qurān of the Prophet.” Arabica 57.4 (2010): 343-436.
[14] Angelica Neuwirth
[15] رجوع شود به فصل پنجم کتاب زیر (صفحات 163 تا 199). این کتاب ترجمهای است از اصل آلمانیِ اولین جلد از مجموعهای چندجلدی که همچنان در حال انتشار است :
Neuwirth, Angelika. The Qur’an and Late Antiquity: A Shared Heritage. Oxford University Press, 2019.
[16] ترجمه از محمدمهدی فولادوند
[17] برای مثال آیۀ 106 سورۀ إسراء
[18] برای مثال آیاتی که در مورد نسخ برخی آیات دیگر قرآن سخن میگویند (بقره، 106). همچنین آیۀ 10 سورۀ نحل.
[19] Theodor Nöldeke
[20] Richard Bell
[21] Devin Stewart
[22] Progressive
[23] Neal Robinson
[24] Raymond Farrin
[25] Farrin, Raymond K. “Surat al-Baqara: A Structural Analysis’’, muwo_1299, 17-32.” The Muslim World 100 (2010).
[26] Ring
[27] Nevin Reda
[28] Sadeghi, Behnam. “The chronology of the Qurān: a stylometric research program.” Arabica 58.3 (2011): 210-299.
[29] Nicolai Sinai
[30] Mean verse length
[31] Standard deviation of verse length
[32] برای اطلاعات بیشتر در مورد تحقیقات ساینای در این زمینه و چگونگی محاسبۀ میانگین و انحراف معیار سورهها رجوع شود به مقالۀ زیر:
Sinai, Nicolai. “Inner-Qur’anic Chronology.” The Oxford Handbook of Qur’anic Studies. 2018.
[33] Incremental growth
منظور از این اصطلاح صرفا رشد فزاینده نیست، بلکه منظور آن رشد سوره به صورت اضافه شدن آیات در قالب دستهدسته یا خوشهخوشه است.
[34] سید سلمان صفوی، ساختار معنایی مثنوی معنوی، ترجمه: مهوشالسادات علوی، مقدمه: سید حسین نصر، میراث مکتوب، تهران، 1388
[35] سید سلمان صفوی، تفسیر ساختاری سورۀ بقره، سلمان آزاده، 1399
[36] Farrin, Raymond K. “Surat al-Baqara: A Structural Analysis’’, muwo_1299, 17-32.” The Muslim World 100 (2010).
در متن سه بار از کلمه «هرزمانی» استفاده شده است. با توجه به مفهوم، به نظر میرسد منظور در هر سه مورد «همزمانی» بوده است، اما هنگام نوشتن با «درزمانی» خلط شده و به اشتباه «هرزمانی» ثبت شده است. لطفا اصلاح شود.