روحانیت علیه روحانیت| علی شفیعی
همیشه در میان حوزویان بوده اند کسانی که اهل مصلحتاندیشی درونی نبوده اند و آنگاه که صدایی حداکثری از حوزه بیرون آمده است همراه جماعت نشدهاند و ما فی الضمیر خود را بروز و ظهور دادهاند. مورد اخیر البته تفاوتی دارد که تداعی کننده اصل «روحانیت علیه روحانیت» است. تفاوت مهم این واقعه اخیر این است که نقد مرجعیت و به تعبیر برخی توهین به مرجعیت از بیرون حوزه آغاز شده و توسط عنصری غیر حوزوی رقم می خورد، بر خلاف نمونههای پیشین که جدال درون نهادی بود و نزاعی خانوادگی بود.
چند روزی از اظهار نظر مرجع کهنسال که نامی نیک در دوران حضور در شورای نگهبان دارد نمی گذرد که حاکمیت را به درستی دعوت کرده بود تا از قهر با جهان دست بردارد و به آشتی با ایشان بپردازد. ایشان در اظهار نظری هوشمندانه می گوید: « توصیه حقیر این است که باید با تمام کشورهای دنیا با عزّت و اقتدار رابطه داشته باشیم. اینکه با بسیاری از کشورها قهر باشیم صحیح نیست و به ضرر مردم عزیزمان است. شما باید با عقلانیت و تعامل سازنده، حقوق ملت را احقاق کنید. امروز یکی از راههای اصلاح امور این است که با حفظ منافع کشور و با عزّت، با جهان در ارتباط باشیم که خیلی از مشکلات برطرف خواهد شد.»
این اظهار نظر که مورد نقد غیر اخلاقی قرار گرفته بود با عکس العمل بسیاری از مراجع و فقیهان و حوزویان مواجه شد اما در این میان که گمان می شد تک صدایی بر حوزه حاکم است و حوزه ای یک دست داریم، ناگهان با پاره ای سازهای ناکوک و غیر همسو مواجه شدیم که در نوع خود جالب توجه بود.[1]
یکی از اظهارنظرهای که اخیراً بازتاب پیدا کرد و سمفونی هماهنگ حوزویان را به هم ریخت سخنان استادی بود که متفقهی پر تالیف است و سال پیش سخن از فقه فعال گفته بود و شیفته نظام و عاشق حاکمیت است. این نویسنده که اتفاقاً مفتخر به افتخار جانبازی است اولین باری نیست که سازی خارج میزند.
همیشه در میان حوزویان بوده اند کسانی که اهل مصلحتاندیشی درونی نبوده اند و آن گاه که صدایی حداکثری از حوزه بیرون آمده است همراه جماعت نشده اند و ما فی الضمیر خود را بروز و ظهور داده اند.
مورد اخیر البته تفاوتی دارد که تداعی کننده اصل «روحانیت علیه روحانیت» است. تفاوت مهم این واقعه اخیر این است که نقد مرجعیت و به تعبیر برخی توهین به مرجعیت از بیرون حوزه آغاز شده و توسط عنصری غیر حوزوی رقم می خورد، بر خلاف نمونه های پیشین که جدال درون نهادی بود و نزاعی خانوادگی بود.
این استاد حوزه نه تنها به دعوت آشتی جویانه مرجع کهنسال عکس العمل نشان داده است که به زمزمه های استقلال جویانه پاره ای اساتید از حاکمیت نیز عکس العمل نشان داده و این صداها را شیطنت طلبانه دانسته اند.
الان سخنم در نقد ادبیات و ادعاهای ایشان نیست و در مقام دفاع از رای مرجع کهنسال نیستم، اما نکته ای را که به نظرم مغفول موافقان و مخالفان این اظهار نظر بوده است را نمی توانم تذکر ندهم.
آن چه باید مورد توجه قرار می گرفت و نسبت به آن حساسیت به خرج داده می شد عکس العمل حاکیم و قدرت سیاسی نسبت به این موضع گیری است. به راستی حاکمیت آیا وقعی به این دعوت آشتی جویانه گذاشت؟ به راستی این سخن که از سر علاقه و درد اجتماعی ابراز شد نمی توانست گشاینده بابی باشد که حاکمیت را از یک بحران و بن بست خارج کند؟ آیا حاکمیت نمی توانست این دعوت را بهانه کند و گشودگی باب مذاکره را به دوش مرجعیت مذهبی بنهد تا مشروعیت اش دچار بحران نشود؟
به گمانم پیش و بیش از آن که مراجع و نهاد حوزه نسبت به نقد غیر اخلاقی نویسنده رجانیوز حساسیت به خرج دهند جا داشت که از بی توجهی نهاد حاکمیت و نظام انتقاد کنند. مناسب بود از حاکمیت پرسش می شد که شما در برابر این دعوت چرا پاسخی نمی دهید؟ ایا این نظام برآمده از اندیشه حوزویان نبوده است؟ اگر بوده است چرا می باید نسبت به دغدغه های ایشان بی توجه باشد.
به گمانم این پرسش و چالش مهم تر از آن نقد است که مورد غفلت است.
[1] . اظهارنظر حجت الاسلام سیفی مازندرانی از اساتید خارج حوزه علمیه قم.