بهشت از راه تازیانه و پیشفرضهای آن
اگر کسی گفت: «ما وظیفه داریم مردم را با زور و شلاق به بهشت ببریم.»، دستکم ده پیشفرض دارد:
یک. ما صالح و بهشتی هستیم و اکنون وقت آن رسیده است که دست مردم را هم بگیریم و با خود به بهشت ببریم.
دو. راه بهشت، مانند راه تهران – قم است؛ همچنانکه میتوان کسی را در گونی انداخت و از تهران به قم برد و آنجا رهایش کرد، میتوان مردم را هم کتبسته تحویل دربان بهشت داد.
سه. ما اگرچه با سیاستهای خود، دنیای مردم را به هم ریخته ایم، اما قطعا و حتما میتوانیم آخرتشان را آباد کنیم.
چهار. وقتی یک روحانی – چه رئیس جمهور باشد، چه امام جماعت مسجد زیر گذر- میگوید: نمیتوان مردم را با زور به بهشت برد، منظورش این است که مردم را باید با زور به جهنم برد.
پنج. آزادی، شاهراه جهنم است و تازیانه، پرچم بهشت.
شش. راه مهم نیست؛ مهم مقصود است. پس، از هر راهی میتوان به مقصود رسید.
هفت. اگر تا امروز نتوانستهایم مردم را همراه خود کنیم، مشکل ما نیست. مردم مشکل دارند و این مشکل فقط با زور و شلاق حل میشود.
هشت. راه بهشت را فقط کسانی بلدند که در مصدر امورند و احیانا خطبههای جمعه را میخوانند.
نه. اگر در روز رستاخیز معلوم شد که حق با ما نبود، عذرخواهی نمیکنیم، چنانکه در این دنیا هم اهل عذرخواهی از مردم نبودیم؛ با وجود این، مردم وظیفه دارند در هر صورت از ما اطاعت کنند و به راهی بروند که ما نشانشان میدهیم.
ده. دشمن اصلی اسلام و مسلمانان، دروغ و ریا و ظلم و بیکاری و بنزین سرطانزا و فقر و اختلاس و بیتدبیری و منتقدآزاری و … نیست؛ اینترنت و ماهواره و موسیقی است.