نقد کتاب اگر پیامبران نبودند مهدی فردوسی مشهدی
این نوشتار کتاب را از دید ساختار، رویکرد و تناسب زبانی ادبیاتش با مخاطب برمیرسد و ادعا میکند که تصویر نبوت (پیامبری) در درونمایه کتاب، از دید منطق درونی دستکم به دو آسیب (نقیصه) دچار است؛ زیرا با دو دسته از آیههای متن مقدس (قرآن) ناظر به تعریف کار و بار پیامبری سازگار نیست؛ یکی خردگریزی نظری و یکی رایگانبخشی عملی. همچنین از دید منطق بیرونی دستکم به دو کمبود (نقص) دچار است؛ زیرا درباره چنددستی و کالاهای مشترک پیامبران و ناپیامبران (دیگران)، سکوت کرده و درباره تکدستی و کالاهای منحصر نزد پیامبران، با ابهام گذشته است.
اطلاعات کتابشناختی
ملامحمدی، مجید (1391)، اگر پیامبران نبودند؛ پیامبرشناسی برای کودکان، تصویرگری عاطفه ملکیجو، تهران، سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی (مدرسه).
نویسنده محترم کتاب از فعالان حوزه نظم و نثر دینی کودک و نوجوان و عضو انجمن قلم ایران و انجمن نویسندگان کودک و نوجوان و هیئت تحریریه چند نشریه برای مخاطب کودک و نوجوان و مؤلف آثار منظوم و منثور بسیاری برای این دسته از مخاطبان است. این کتاب، یکی از آثار مجموعه اصول دین برای کودکان و به کیستی پیامبران و چرایی ظهور و حضور آنان، ناظر است. ملاحظات و نکات ناقدانهام را درباره این کتاب، به شرح زیر با خواننده محترم در میان میآورم و امیدوارم سودمند و راست و درست باشند:
الف) ساختار کتاب
کتاب با روایتی درباره نیاز بیمار به پزشک دانا آغاز میشود؛ سپس در هفت فصل با عنوانهای «او چه کسی است»، «راه راست»، «نشانهها»، «اگر…»، «پیامبر خدا»، «پیامبران خدا» و «خدایا»، به طرح موضوع میپردازد. فصل نخست با اشاره به پارهای از نیازهای انسان در زندگی اجتماعی، به هویت پیامبر و جایگاه او پاسخ میگوید و در فصل دوم، به کارکرد او تصریح میکند؛ یعنی «هدایت انسان به راه راست». فصل سوم به چند نشانه پیامبری میپردازد و فصل چهارم، در قالب گزاره شرطیه خلاف واقع، نیافتادن «ما» را در چاه گمراهی، به آمدن پیامبران وابسته میداند و به این ترتیب، درباره کارکرد آنان بیشتر توضیح میدهد. فصل پنجم ویژگیهای پیامبر خدا را برمیشمرد و فصل ششم به تعدد و تنوع پیامبران و نشانههای آنان میپردازد و فصل هفتم، در قالب جملهای نیایشی از زبان مخاطب؛ شناخت خداوند را وامدار سخنان شیرین آخرین پیامبر میشمرد.
بنابراین، فصول کتاب به ترتیب به تعریف موضوع، طرح سؤال، پاسخ به سؤال از طریق کارکرد و نشانهها و ویژگیها میپردازند. چنین ساختاری، به کمبودی منطقی دچار نیست، اما آن را ساختاری اثربخش هم نمیتوان برشمرد؛ زیرا سؤال را خود نویسنده طرح میکند. ساختاری که موجب میشود سؤال در ضمیر خواننده بجوشد، ساختار اثربخشتری است. بنابراین، اگر نویسنده محترم به جای طرح سؤال و پاسخگویی به آن از طریق کارکردها، با استفاده از همان شرطیه خلاف واقع که در عنوان کتاب هم آمده است؛ یعنی «اگر پیامبران نبودند»، منتفی شدن کارکرد (نجات) را بر اثر منتفی شدن موضوع (نبوت) نشان میداد، زمینه برای پیدایی خودجوش سؤال محوری کتاب فراهم میآمد و ساختار آن اثربخش میشد. به تعبیر دیگر، مقدمه کتاب افزون بر اپیزود نیاز فرزند ارباب به پزشک، اپیزودی هم درباره نیاز انسان به پیامبر میداشت، اما آیا طرح موضوع درباره پیامبر در این قالب امکانپذیر بود؟ با توجه به نکاتی که در بخش درونمایه کتاب خواهد آمد، پاسخ این پرسش هم روشن خواهد شد.
الف) رویکرد کتاب
کتاب بهرغم ظاهر پرسشگرانهاش، رویکردی القایی و تلقینی دارد؛ زیرا پاسخ پرسشهای محوری را درباره موضوع، بستهبندی میکند و در قفسه ذهن خواننده میچیند.
خدای بزرگ وقتی میخواهد با انسانها سخن بگوید، یک نفر را از بین ما انتخاب میکند. او فرستاده خدا در روی زمین خواهد بود. او چه کسی است؟ یک معلم؟ یک پلیس؟ یک دانشمند؟ یک معمار؟ یک روحانی؟ یک مهندس؟ یا یک پیامبر؟
پدرم میگوید: فرستاده خدا باید از هر گناه و اشتباهی پاک باشد تا خداوند به وسیله فرشته خود با او حرف بزند (ص 9).
آیا شما میتوانید نشانههای یک مرد بزرگ را که از طرف خداوند به میان انسانها آمده تا آنها را به راههای روشن و درستکاری هدایت کند، بشمارید؟
بیدرنگ پاسخ میگوید:
معجزه، حرفهای آسمانی، داشتن مکانی برای عبادت خدا، راستگویی و مهربانی، پاکی و درستی، اخلاق خوب، شجاعت و… (ص 11).
شاهد تلقینی بودنش، صفحه سیزدهم و چهاردهم است که اعتقادات رسمی را در قالب اطلاعات در حافظه مخاطب میانبارد. «پیامبر خدا کسی است که … هیچ وقت دروغ نمیگوید» (ص 13). اگر رویکرد کتاب آسانسازانه میبود (نه آموزگارانه)، به جای این فقره از تعلیمات دینی درباره پیامبر و پیامبری، میبایست میپرسید: «اگر پیامبر دروغ بگوید چه میشود؟» یا «آیا دروغگو میتواند پیامبر باشد؟»
ب) مخاطب کتاب
شناسنامه کتاب مخاطب خودش را گروه سنی «الف» و «ب» برشمرده است. بنابر ردهبندی سنتی درباره سن کودکان، حداکثر سن مخاطب کتاب، 9 سال است. با این فرض، ادبیات کتاب از تناسب سنی با مخاطب کتاب برخوردار نیست. مفاهیم انتزاعی و اعتباری توزیع شده در سراسر کتاب، کنار مفاهیم عینی هر بخش، میبایست محسوس میشدند تا این تناسب پدید آید. برای نمونه، به چند مصداق از این دست اشاره میشود: 1. پاکی از گناه و اشتباه؛ 2. حرف زدن خدا به وسیله فرشته؛ 3. معجزه؛ 4. حرفهای آسمانی؛ 5. پاکی و درستی؛ 6. پیامبران اولو العزم؛ 7. معجزه بودن قرآن کریم؛ 8. ایمان آوردن.
گویی مفاهیم «وحی» و «ایمان» و «عصمت» و «معجزه» نزد مخاطب کتاب آشکارند. با توجه به عنوان فرعی کتاب؛ یعنی «پیامبرشناسی برای کودکان»، این مفاهیم همینجا میبایست به شکل متناسبی تعریف میشدند، اما اکنون پیامبرشناسی در کتاب، فقط به طرح بحث درباره نیاز انسان به پیامبر تقلیل یافته و مجالی برای طرح آن مفاهیم سترگ و فربه مذکور، فراهم نیامده است. از دید من، لحن کتاب با زبان کتاب ناسازگار نیست، اما زبان کتاب دستکم در اشارهاش به آن مفاهیم، با سطح فهم مخاطب نامتناسب است.
ج) درونمایه کتاب
بنیادیترین مشکل کتاب از دید من، فروکاستن مفهوم «نبوت» به مفاهیم نوپدید «تخصص» و «کارشناسی» است؛ یعنی شناخت هویت پیامبر از طریق پاسخ به کیستی پزشک، خلبان، راهنمای تور، پلیس و کتابدار. این داوری، به مقایسه شأن پیامبر با متخصص ناظر نیست؛ یعنی نمیگویم چنین تنظیری، موجب وهن مقام انبیاست، بلکه مدعیام این تقلیل (فروکاهش) با منطق درونی و منطق بیرونی انگاره و اندیشه کتاب، سازگار نیست.
مقصود از منطق درونی (Internal logic)، سازگاری انگاره کتاب با مفاهیم و عناصر و اصول و مبانی و مسائل متن مقدس درباره نبوت است و مقصود از منطق بیرونی (External logic)، سازگاری آن با رویدادهای تاریخی در زمان و مکان کتاب و سازگاری آن با رویدادهای تاریخی زمان و مکان مخاطب کتاب است.
کتاب، پیامبر را در عرض خلبان و پزشک و کتابدار و… مینشاند و گویی او را همچون آنان، از تخصصی برخوردار میداند:
هواپیما رو به آسمان اوج میگیرد. خانم مهماندار به مادرم میگوید: خلبان این هواپیما با تجربه و داناست.
خواهرم شیرین بیمار شد. او حتما به یک پزشک نیاز دارد.
آقای پلیس … کمکم کنید! دختر سهسالهام گم شده. لطفا پیدایش کنید!
من میخواهم با خداوند حرف بزنم، از دین او و حرفهای آسمانیاش بدانم. شما میدانید باید به سراغ چه کسی بروم؟» (ص 6 و 7).
بر پایه درونمایه کتاب، «پیامبر» کسی است که همچون افراد یاد شده، معرفت علمی و مهارت عملی ویژهای دارد. این معرفت و مهارت تخصص (Expert) نامیده میشود. نویسنده محترم این تنظیر را با پیش کشیدن بحثی درباره «هویت» آنان دنبال میکند:
نشانههای یک مدرسه و معلم دوستداشتنی آن، کلاس، کتاب، دفتر، معلم، قلم، تخته سیاه و… .
نشانههای یک جراح قلب در بیمارستان، اتاق عمل، نمایشگر نشاندهنده ضربان قلب، وسائل جراحی و… .
نشانههای یک باغبان دلسوز در یک باغ، وسائل گلکاری و آبیاری، بیلچه، بیل، گلدان، و قیچی باغبانی (ص 10 و 11).
سپس نشانههای پیامبر را «معجزه»، «حرفهای آسمانی»، «داشتن مکانی برای عبادت خدا»، «راستگویی و مهربانی»، پاکی و درستی»، «اخلاق خوب»، «شجاعت» و… میشمرد. بنابراین، گویی پیامبر بر پایه تخصص خودش، در صنفی از اصناف شغلی جای میگیرد. به تعبیر دیگر، او از معرفت نظری و مهارت عملی و هویت اجتماعی ویژهای همچون دیگر متخصصان و صنفها برخوردار است. این تصویر از نبوت، از دید منطق درونی دستکم با دو دسته از آیههای متن مقدس (قرآن) ناظر به تعریف کار و بار پیامبری سازگار نیست: 1. خردگریزی نظری؛ 2. رایگانبخشی عملی.
۱. خردگریزی نظری
بنابر آیه 113 نساء و 151 بقره، خداوند چیزهایی را به پیامبر آموخته است که او خودش با عقل خودش نمیتوانست درباره آنها چیزی بداند: «عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ»؛ خداوند چیزی به تو آموخت که تو [خودت] نمیتوانستی دربارهاش چیزی بدانی؛ یعنی نه تنها نادانستههای تو را به دانسته بدل کرد، بلکه اگر او چنین نمیکرد، تو به تنهایی نمیتوانستی آن نادانستهها را به دانسته بدل کنی. پیامبر نیز همین کار را درباره مخاطبانش پی گرفت؛ یعنی نادانستههای آنان را به دانستههایی بدل کرد که آنان خودشان به تنهایی و با عقل خودشان نمیتوانستند آنها را بیابند: «یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ».
محتوایی که پیامبران آن را به مخاطبانشان عرضه کردند، خردگریز بود؛ یعنی انسانها با خرد خودبنیاد خودشان در تصور و تصدیق آن محتوا ناتوان بودند. این کارکرد نبوت؛ یعنی رازآموزی یا آگاهیبخشی درباره وجه غیب هستی، پیامبران را از دیگر مردمان جدا میکند و چنانکه در بخش ساختار همین نوشتار گفته آمد، اگر نویسنده محترم پرسشهای خودش را از کارکردها آغاز میکرد، پرسش درباره کارکرد انبیا، خودجوش در ذهن مخاطب متولد میشد.
۲. رایگانبخشی عملی
تنظیر پیامبران با صاحبان اصناف، زمینه را برای تولد تصوری در ذهن خواننده فراهم میکند که باز با متن مقدس سازگار نیست. مضمون رایگانبخشی عملی پیامبران در آیات فراوانی از قرآن (برای نمونه، هود 51؛ شعراء، 109 و 127 و 145 و 164؛ سبأ، 47) آمده است: «ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلى رَبِّ الْعالَمینَ»؛ من از شما مزد نمیخواهم، بلکه مرا پروردگار جهانیان مزد خواهد داد.
نویسنده محترم هرگز ادعا نمیکند پیامبران مزدخواهی میکردند، بلکه تأکید میشود تنظیر پیامبران با دیگر اصناف و تنظیر مسئولیت پیامبری با کار و بار محترفان (ارباب حِرَف و اصحاب مشاغل و پیشهها)، موجب پیدایی این تصور میشود؛ یعنی چنانکه پزشک و کتابدار خدمتفروشی میکنند و در برابر عرضه خدمات، مزد میگیرند، پیامبران هم که همعرض و همارز آنان شمرده شدهاند، علم میفروشند و مزد میگیرند. تأکید میشود نویسنده محترم هرگز چنین ادعایی را در کتاب مطرح نمیکند، اما چنان تصویری درباره پیامبران، مستلزم چنین تصوری درباره آنان است.
این تصویر از نبوت، از دید منطق بیرونی، دستکم به دو کمبود (نقص) دچار است که از آنها با عنوانهای ۱. چنددستی؛ ۲. گنگی یاد میکنم:
۱. چنددستی
مقصود از چنددستی، تنوع کالاهای بازار فرهنگ است در برابر تکدستی و تفرد و منحصر بودن دستآورد پیامبران؛ یعنی کالایی که دیگران در آن شراکتی و رقابتی با انبیا ندارند. شاید کودک هوشمند بپرسد: اگر بتوانیم کالای پیامبران را از صنف دیگری بگیریم، از پیامبران بینیاز میشویم. به تعبیر دیگر، کودک پرخاشگری را فرض کنید که پدر و مادرش او را نزد روانپزشک یا روانشناس میبرند و او پس از مصرف اقلامی از داروهای آرامبخش یا پس از چند جلسه گفتوگودرمانی یا شناختدرمانی، آرام و خوشخو میشود.
این کتاب، «اخلاق خوب» و «مهربانی» را متاعی پیامبرانه شمرده است، اما آیا این متاع را از دیگر دکانها و دیگر اصناف نمیتوان خرید؟ این پرسش در متن نیامده است، اما میبایست میآمد و پرورده و پرداخته میشد.
۲. گنگی
مقصود از گنگی، ابهام مفاهیم مطرح در کتاب ناظر به آوردههای منحصر به فرد پیامبران است؛ یعنی کالاهایی که دست پیامبران در عرضه آنها در بازار فرهنگ، تک است. این دسته از دستآوردها و دستمایهها هم فقط در سطح لفظ در کتاب، یاد شدهاند. «حرفهای آسمانی» یا «شناخت خوب خدا» یعنی چه؟ اینها چه نسبتی با معجزه دارند؟ معجزه چیست؟ اینها و چندین پرسش مفهومی دیگر، بر اثر کمبودهای منطق بیرونی کتاب در زمینه مفهومشناسی پدید میآیند.
بنابراین، کتاب از دید منطق بیرونی درباره چنددستی و کالاهای مشترک پیامبران و دیگران، سکوت کرده و درباره تکدستی و کالاهای منحصر نزد پیامبران، با ابهام گذشته است.