نگاهی انتقادی به اسلام عربی| عظیم محمودآبادی
هرچند سالها است که به واسطه آثار هانری کربن «اسلام ایرانی» در جامعه ما به مفهومی جا افتاده تبدیل شده که در موردش سخنان بسیاری – از سوی موافقان و مخالفان این تعبیر- گفته و نوشته شده اما در جهان عرب نیز مفهوم «اسلام عربی» چندان کمرونق و بیرمق نیست و متفکران نامداری بوده و هستند که آن را به کار میبرند و بر آن تاکیید میکنند.
هرچند سالها است که به واسطه آثار هانری کربن «اسلام ایرانی» در جامعه ما به مفهومی جا افتاده تبدیل شده که در موردش سخنان بسیاری – از سوی موافقان و مخالفان این تعبیر- گفته و نوشته شده اما در جهان عرب نیز مفهوم «اسلام عربی» چندان کمرونق و بیرمق نیست و متفکران نامداری بوده و هستند که آن را به کار میبرند و بر آن تاکیید میکنند.
شاید از مهمترین آنها بتوان به محمد عابد الجابری اشاره کرد که از جمله روشنفکرانی است که در تئوریزه کردن و دفاع از اسلامِ عربی، سنگ تمام گذاشته و آنچنان بیرودربایستی از آنچه عربیت اسلام میخواند دفاع میکند که حتی حاضر است به نوعی آن را در امتداد دوران جاهلیت عرب تعبیر کند و البته وی به هیچ وجه نگاهی منفی به دوران اعراب جاهلی ندارد و طوری در باره آن قلم را میلغزاند که گویی به نظر می رسد درصدد القای نوعی نگاه ستایشآمیز نسبت به آن است!
وی البته در این وادی به همین بسنده نمیکند و به نقد تام و تمام اسلام عجمی غیرعربی و در مرکز آن اسلام ایرانی میپردازد که وی ترجیح میدهد برای آن مفهوم اسلام شرقی را به کار برد.
آری الجابری اسلام غربی را با محوریت چهرههایی چون ابن رشد میستاید و به مخالفت و مقابله جدی با مظاهری از جهان اسلام میپردازد که در آثار وی تحت عنوان اسلام شرقی صورتبندی شدهاند.
طبیعی است که تشیع به ویژه از نوع ایرانی آن در مرکزیت نگاه انتقادی وی قرار داشته باشد اما وسعت این نگاه انتقادی حتی چهرههای بزرگی از جهان اهل سنت و شخصیتهایی نظیر ابنسینا، غزالی، مولانا و … را نیز شامل میشود.
حال پس از بیان این مقدمه درصدد نوشتن در باره کتابی هستم که هرچند عنوان «اسلام عربی» را بر تارک خود دارد، اما از ویژگی مهمی برخوردار است که آن را از سایر کتابها یا مقالاتی که در جهان عرب ذیل این نام منتشر میشود متمایز و بلکه ممتاز میکند.
«اسلام عربی» نوشته عبدالله خلایفی، کتابی کوتاه است که شاید بتوان آن را نگاهی منتقدانه به آن چیزی دانست که مورد تکریم و تمجید کسانی چون الجابری قرار گرفته است. کتاب البته وارد نقد یا رد مدعایت امثال الجابری نمیشود اما خواننده آشنا با آثار متفکران و روشنفکران معاصر عرب در مواردی نه چندان کم، میتواند از فحوای سخن او نگاه انتقادی وی را به مقوله مذکور دریابد.
پیش از ورود به محتوای کتاب اما تذکار این نکته ضروری است که الجابری نیز به نوعی منتقد اسلام عربی محسوب میشود اما انتقاد وی محدودیت زمانی روشنی دارد که آغاز آن از دوره پس از مامون عباسی و عصر زرین است که به گمان وی چراغ عقلگرایی در جهان اسلام رو به افول مینهد و به تعبیر وی جهان اسلام به ورطه «نشخوار فرهنگی» میافتد. وی البته در این دوران استثنائاتی را نیز قائل است که مظهر تام و تمام آن را در ابن رشد آندلسی میجوید و بس!
اما عبدالله خلایفی در کتاب «اسلام عربی»، پیش از هرچیز سعی میکند مقصودش را از مفهومی بیان کند که آن را عنوان اثر خود قرار داده است. او البته امتناعی ندارد که به مفاهیم «اسلام ایرانی»، «اسلام ترکی»، «اسلام هندی» و … نیز اشاراتی داشته باشد و توضیح میدهد که از نظر او این مفاهیم معنای خاصی ندارد، جز اینکه عناصری از ویژگیهای آن جامعه را به دست آورده و عناصری از خود را به آن داده است.
پر واضح است اینکه موضوع کتاب خلایفی «اسلام عربی» باشد، البته به معنای آن نیست که وی منکر دعوت جهانی اسلام باشد. این مساله از چنان اهمیتی برای وی برخوردار است که در همان نخستین صفحات کتاباش با رای مستشرقانی که گاه زمزمههایی مبنی بر محدودیت دعوت اسلام به جزیرهالعرب را سر میدهند در میپیچد. خلایفی از جمله به دلایلی که فون گرونبام برای ابراز تردید در جهان شمولی دعوت اسلام، اقامه کرده است را کافی نمیداند و بر شمولیت جهانی این دعوت تاکید میورزد. (اسلام عربی، عبدالله خلایفی، ترجمه عبدالله ناصری، نشر نگاه معاصر، چاپ اول؛ 1400، ص14)
در بخش دیگری از کتاب، نویسنده سعی میکند واقعیت اسلام عربی را در جهانِ امروز به تصویر بکشد. او بر اقلیت بودن مسلمانان عرب نسبت به سایر مللِ جهان اسلام تاکید میکند و مینویسد: «امروزه مسلمانان عرب نسبت به جهان اسلام کمترین تعداد هستند، حتی میتوان گفت: “امروز بیشتر عربها مسلمان هستند ولی بیشتر مسلمانان عرب نیستند”» (همان، ص16)
خلایفی البته از مقوله عربگرایی در برخی مناطق نظیر آفریقای شمالی، سومالی، جیبوتی و … غافل نیست.
نویسنده همچنین اسلام ایرانی را نیز از نظر نینداخته است و نقطه مرکزی و ثقل آن را تشیع معرفی میکند: «ایرانیها از اسلام عربی، تجربه شیعی را انتخاب نمودند تا جدایی و هویت منحصر به فرد خود را نشان دهند». (همان، ص18)
دقت خلایفی البته بیش از آن است که در مقوله اسلام عربی، نگاه خود را تنها به فرهنگ تشیع محدود کند. بلکه وی در حاشیه اسلام ایرانی نیم نگاهی به فرهنگ ایرانیان سنی نیز دارد تا تاثیر آرا و اقدامات آنان را در این مقوله نادیده نگرفته باشد.
از جمله وی به فتوایی که منسوب به ابوحنیفه است استناد میکند مبنی بر جواز وی به قرائت نمازهای یومیه به زبان فارسی که در راستای تقویت اسلام ایرانی از نوع سنّی آن و توقف ترویج عربیت در ایران قابل توجه است. (همان، ص19)
ابوحنیفه همچنین جواز ترجمه قرآن به فارسی را نیز صادر کرده بود. چیزی که فقیه دیگر اهل سنت مالکبن انس همچنان حکم بر حرمت آن میداد. (همان، ص31)
خلایفی هرچند نویسندهای عرب و اهل تسنن و بر مذهب مالکی است اما اثر او را میتوان واجد نوعی انصاف پژوهشی شمرد. او نه تنها عربیت را در «اسلامِ عربی» نمیستاید و بر صدر نمینشاند بلکه وقتی سخن را به مسائل تاریخ اسلام میکشاند، ابایی از آن ندارد که انحراف از مبانی اسلام در اسلامِ عربی را ناشی از فاصله گرفتن از راهبری و هدایت امیرالمومنین(ع) بداند: «یکی از دلایل پیروزی امویان در آنچه به “فتنه بزرگ” معروف است توسل هرچه بیشتر به رویکرد قومی عرب و کناره گرفتن از دیدگاههای علیبنابیطالب (ع) و دیگر صحابه بود که به تقوا اهتمام ورزیده و اسلام را دعوتی جهانی و انسانی برای همه امتها و فرهنگها میدانست. معاویه با مصلحت اندیشی دین را به خدمت خود گرفت و اسلام برای او و جانشینش، دین ملت مشخصی بود تا رسالتی برای همه مردم»(همان، ص47).
خوانندگان محترم حتما توجه دارند که خلایفی به نوعی آغاز انحراف را نه به دوران بنیامیه و خلافت معاویه بلکه سالهای پیش از «فتنه بزرگ» میکشاند. به بیان دقیقتر اشارات نویسنده، ما را به تحولاتی ارجاع میدهد که در سالهای پس از رحلت پیامبر (ص) رقم خورد که پس از ربع قرن منجر به کشته شدن خلیفه سوم و بهرهبرداریهای امویان از آن قائله شد.
البته کتاب خلایفی بیش از آنکه دغدغه مسائل تاریخی و مذهبی داشته باشد، نگاهش را به مقولات فرهنگی و مسائلی نظیر عربی سازی پول، عصبیت، تاثیر آثار فلاسفه یونان بر جهان اسلام و مسائلی نظیر آن متمرکز کرده است.
همچنین نویسنده به فراخور بحثهای خود گاه از آرا و آثار متفکرانی چون رودلف اتو و میرچا الیاده نیز بهره میگیرد که برای آشنایان با فلسفه دین این کتاب را میتواند جذابتر کند.
اسلام ایرانی، نوشته عبدالله خلایفی با ترجمه عبدالله ناصری توسط نشر نگاه معاصر به تازگی منتشر شده و در دسترس علاقهمندان مطالعات اسلامی قرار دارد.