مقایسه آیت الله مصباح با علامه طباطبایی و استاد مطهری
مطهری زمان
«مطهری زمان» عنوانی است که سالها پیش از کلمات مقام معظم رهبری در توصیف آیت الله مصباح اقتباس شد. « اگر خداى متعال به نسل کنونى ما، این توفیق را نداد که از شخصیتهایى مانند علامه طباطبایى و شهید مطهرى استفاده کند، اما به لطف خدا این شخصیت عزیز و عظیمالقدر، خلاء آن عزیزان را در زمان ما پر مىکند.»
این کلمات رهبر انقلاب را میتوان به دوگونه تفسیر کرد: یکی آنکه آیت الله مصباح، مطهری زمان است و همان کاری را میکند که مطهری و طباطبایی انجام میدادند. برداشت دیگر این است که از ایشان با توجه به علم و دانششان انتظار میرود راه مطهری را ادامه دهند.
درباره علامه طباطبایی و شهید مطهری
ماندگاری علامه طباطبایی و شهید مطهری در آثار آنان است. آثاری که مطابق روح زمانه و نیاز روز نوشته میشدند. علامه طباطبایی در برابر شیوع و گسترش اندیشه مارکسیسم، کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم را نگاشت و شاگردش شهید مطهری بر آن، شرح مفصلی نوشت. « اصول فلسفه و روش رئالیسم» حرکتی علمی در برابر فلسفه ماتریالیستی بود. وقتی شهید مطهری احساس میکند در میان آثار دینی، اثری که بتواند از پیشوایان دینی، الگویی عملی نشان دهد، وجود ندارد، کتاب «داستان راستان» را مینویسد. آنگاه که در محافل علمی سخن از تقابل ایرانگرایی و اسلامگرایی میشود و گاهی تلاش میشد اسلام را در برابر ایران نشان دهند، پاسخ مرتضی مطهری به این سخنان، تجمع و شعار و چمدانهای پر از دلار نبود. کتاب «خدمات متقابل ایران و اسلام» را مینویسد. مطهری در برابر حمله و هجمه به حجاب، «فلسفه حجاب» را مینویسد.
آن چیزی که طباطبایی و مطهری را ماندگار میکند، شیوه برخورد علمی آنان با مسائل روز است. آثاری که هنوز ماندگارند. طباطبایی و مطهری برای دفاع از اندیشهٔ خود، به قلم و نگارش علمی باور داشتند. همین امر سرّ ماندگاری آنان است. وقتی در برابر کلمات آنان میایستیم، با آگاهی و اطلاعات و دادههای متعدد روبرو میشویم. کلمات آنان به جای پرخاشگری و رجزخوانی، حاوی اطلاعات و آگاهی بود. در یک کلام آنان، با ابزار «معرفت آفرینی» به دفاع از اندیشهٔ خود میپرداختند.
دوری آیت الله مصباح از معرفت آفرینی
پس از دوم خرداد، چهره آیت الله مصباح در رسانهها بیشتر نمایان شد. سخنان پیش از خطبههای نماز جمعه ایشان را میتوان آغاز این حرکت دانست. پس از آن، همواره میان ایشان و شاگردان و حامیانشان از یکسو و جریان اصلاحات از سوی دیگر کلماتی رد و بدل میشد. آیت الله مصباح در آن زمان سخن از «چمدانهای پر از دلار» میزد و از آن سو ایشان را «تئوریسین خشونت» میخواندند و کاریکاتور توهینآمیز میکشیدند. پس از ترور سعید حجاریان، حملات به آیت الله مصباح بیشتر شد و کلمات وی را سبب این اتفاق میدانستند. بسیار از سوی شاگردان و طیف همسوی آیت الله شنیده شد که رأی اکثریت مصداق «اکثرهم لایعقلون» و … است و ارزشی ندارد. آنان جمهوریت در جمهوری اسلامی را امری اضطراری میدانستند.
اوج نقش آفرینی آیت الله مصباح در سیاست را میتوان در انتخابات سال ۸۴ جستجو کرد. جایی که وی و شاگردانش برای پیروزی محمود احمدی نژاد تلاش فراوان میکردند. در آن زمان آیت الله مصباح با کنایه به اکبر هاشمی رفسنجانی او را بیسوادی خواند که حتی نمیتواند کتابهای سطح حوزه را بخواند و دعوی آیتالله دارد. طعنهها و کنایههای تیز آیت الله مصباح علیه رقبای محمود احمدینژاد را حامیانش در سراسر ایران پخش میکردند. آیت الله مصباح پیروزی احمدینژاد را از الطاف الهی میدانست و حتی نقل میکند که یکی از علمای اهواز از حضرت بقیه الله دستور گرفته است که به محمود احمدینژاد رأی دهند. کنایهها و حملات آیت الله مصباح و شاگردان و حامیانش علیه اکبر هاشمی رفسنجانی ادامه داشت و حتی خوش و بش این دو در حاشیه اجلاس خبرگان به خبری مهم تبدیل میشد.
آیت الله مصباح که از مهمترین حامیان دولت نهم و دهم بود، «اطاعت از رئیس جمهور را اطاعت از خدا» شمرد. دیگر کلماتی مانند «اکثرهم لایعقلون» بر زبان طیف آیت الله رانده نمیشد. اما پیش از آنکه دولتی که اطاعت از آن اطاعت از خدا بود، پایان یابد، میان این دو شکاف افتاد و آیت الله خطر «بابیه جدید» را هشدار دادند.
در بحبوحه انتخابات یازدهم ریاست جمهوری، آیت الله با قسم جلاله گفتند که بر روی زمین کسی اصلح از باقر لنکرانی برای امر ریاست جمهوری نیست. با رد صلاحیت لنکرانی، ایشان و حامیانشان به سوی سعید جلیلی روی آوردند. در همان زمان، کنایههای آیت الله به حسن روحانی آغاز شد. پیروزی حسن روحانی، باعث پررنگ شدن حضور ایشان در رسانهها شد. او هر از گاهی در مقابل کلمات روحانی و دیگر دولتیان موضع میگیرد. اما رویکرد بیشتر این مواضع، کنایه و طعنه است. بدون آنکه نقدی علمی بر آن صورت گیرد. وی در آخرین کلمات خود حسن روحانی را به «دیانت انگلیسی» متهم میکند و با کنایه ادعا دارد که حسن روحانی دین خود را نه از فیضیه بلکه از انگلستان گرفته است.
کارنامه این سالهای آیت الله مصباح در عرصه سیاسی، شیوهای را غیر از آنچه راه طباطبایی و مطهری بوده است، نشان میدهد. از کلمات آیت الله مصباح در مواجهه با مخالفینش نمیتوان «خوشههای معرفت» چید و مخاطب پس از شنیدن آن، آگاهی نو و دادهای جدید دریافت نمیکند. در مقابل حمله به دین، سخن از «چمدانهای دلار» میگوید و اندیشهای غیر همسو را «انگلیسی» مینامد. انگلیسی نامیدن اندیشه دیگران، هیچ بار معرفتی ندارد و هیچ دانشی را به مخاطب اضافه نمیکند.
کسانی که با اندیشههای طباطبایی و مطهری همسو و همدل نیستند، از این دو به نیکی یاد میکنند. اما در مقابل آیت الله مصباح گونهای دیگر سخن میگویند. سرّ این رفتار دوگانه، در شیوه و روش متفاوتی است که این بزرگان پیش گرفتهاند. راه طباطبایی و مطهری راه کنایه و طعنه و کلمات بدون معرفتافزایی نبود. آنان در مقابل اندیشه مخالف، با ابزار اندیشه و گفتگوی علمی وارد میشدند. در مقابل مارکسیسم به نقد آن میپردازند. «انگلیسی» خواندن و اتهام «چمدانهای دلار» و … هیچ گاه ماندگار نخواهند ماند. کلماتی است که پس از گذشت چند روز کارایی خود را از دست میدهند. اما آثاری مانند «داستان راستان»، «فلسفه حجاب» هنوز چاپ میشوند و مخاطب دارند.
در پایان ذکر این نکته لازم است، که این نوشته تنها به نقد روش آیت الله مصباح یزدی پرداخته است و از باب نصیحه لائمه المسلمین است و نقد به محتوا و کلمات و اندیشه ایشان نیست. نگارنده همواره بر خود لازم میداند که بر لزوم احترام ایشان و دیگر بزرگان تأکید کند.
سیداکبر موسوی
سلاماز اینکه زحمت کشیده ودست به قلم شده اید تا مطلبی را نوشته وتنویر افکار عمومی نمایید متشکریمولی از بابت مغلطه وسیاه نمایی زیاد نمی شود روی قلمتان حساب باز کردامیدوارم کمی انصاف را در قلمتان بگنجانیدموفق باشید
جناب آقای محرمی از قیدارشما هم این را قبول کنید که حضرت آقای مصباح با ورود به عرصه های سیاسی وبعضا سیاسی کاری خودشان را خراب کردند و انتظارات به حق رهبری را نتونستند جامه عمل بپوشانند.ای کاش معظم له هرگز وارد این گونه مسائل نمی شدند وبه همان درس وبحث ومدیرت موسسه بسنده می کردند.تجربه ثابت کرد که هر کسی را بهر کاری ساختند.
جناب محرمی از قیداربا سلامخوب بود سیاه نمایی و مغلطه را نشان میدادید. با گفتن «این مغلطه است» متن تبدیل به مغلطه نمیشود.
بسیار عالی….
آیت الله جوادی آملی (مدظله) در باب مسئولیت کمیل در زمان خلافت امیرالمؤمین فرمودند: بعضی ها به درد دعای کمیل می خورند و نه حکومت داری!حضرت استاد این مطلب را ذیل اقتصاد فرمودند اما تعمیم پذیر به امثال آقای مصباح نیز هست که در حد و حدود خودشان اظهار فضل بنمایند.
متاسفانه یک فرقه انحرافی وجود دارد که آن هم مصباحیه می باشد. یادش بخیر روزی حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر محتشمیپور هشدار داده بودند از ظهور این فرقه و تاثیرات آن در نظام اسلامی. که گوشه ای از آن نمایش احمدی نژاد بود که جز خود هیچکس را قبول نداشت. امیدوارم خداوند ظلم و انحراف را از روی زمین پاک نماید
از دست اندرکاران این سایت تعجب می کنم که چگونه به نام دین، دروغ پردازی می کنند!!! آقای لنکرانی کی و کجا، رد صلاحیت شده؟! ایشان قبل از اعلام نامشان، خودشان از معرکهانتخابات کنار رفتند. کاملا پیداست که مسئولان محترم سایت، صرفا برای پرکردن صفحات و بروزرسانی آنهم باری به هر قیمت، بدون دقت در انتشار آنچه کپی کردنه اند، به فکر خدمت ب دینند!! زهی خیال باطل که تو راست آقای صالحی