فرآیند تفسیر اجتماعی قرآن رویکردی هرمنوتیکی| قاسم درزی
قاسم درزی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی، هجدهم اسفندماه 1400 در همایش «تفسیر اجتماعی قرآن کریم در جهان اسلام»، با موضوع «فرآیند تفسیر اجتماعی قرآن؛ رویکردی هرمنوتیکی» به سخنرانی پرداخت.
ما در تفسیر اجتماعی قرآن کریم به دنبال کاربست قرآن در حل مسائل اجتماعی هستیم لذا کاربردیسازی قرآن در زندگی اجتماعی مهمترین دغدغه ما در این بحث است. کاربردیسازی موضوعی مهم در روزگار ما محسوب میشود که دائماً به آن پرداخته شده است اما اینکه بخواهیم به شکل عملی، راهکاری برای آن ارائه دهیم بحث چندان متداولی نبوده است. آنچه قرآنپژوهان سنتی در تفسیر اجتماعی دنبال کردهاند بازگشت به قرآن بوده است یعنی معتقد بودند علت عقب ماندگی مسلمانان این است که به مضامین قرآن عمل نکردهاند لذا باید دنبال مضامین اصلی آن بروند و از آن بهره ببرند.
تفسیر هرمنوتیکی نصرحامد ابوزید و فضل الرحمان از قرآن
نکته دیگر این است که آیا ما میتوانیم صرفاً با بازگشت به قرآن به راهکارهای عملیاتی برای خودمان دست پیدا کنیم؟ آیا این نگاه، ما را با نگاه گرایشهایی همانند سلفی روبهرو نمیکند؟ سلفیها میخواهند قرآن را عیناً بر اساس نصوص آن پیادهسازی کنند بنابراین مسائلی همانند قصاص، برخورد با پوشش زنان و … را مبتنی بر گزارههای قرآن و سنت مورد نظر قرار میدهند. وقتی یک آیه شأن نزول خاص و مشخصی دارد ما چند مورد را میتوانیم شناسایی کنیم که یک حکم کلی و بدون تاریخ را برای آنها از قرآن پیدا کنیم؟ بنده سراغ قرآن پژوهانی رفتم که رویکرد هرمنوتیکی داشتند و تلاش کردند بر اساس دیدگاههایی که در هرمنوتیک وجود دارد راهکاری برای این موضوع ارائه دهند.
یکی از این افراد نصر حامد ابوزید است. وی تمایز بین معنا و مغزی را از هرمنوتیک اقتباس کرده است و از نظر او این دو مفهوم، تمایز زیادی دارند چراکه معنا از ساختار زبانی استخراج میشود و مغزی نیز مفاد و محتوا یعنی آن معنایی از عبارت است که جنبه عصری پیدا میکند؛ بنابراین مغزی جنبه عصری آیات قرآن است لذا باید توجه داشته باشیم که آیات نیز دو معنای بافتارمند و عصری دارند. اندیشمند دیگر فضل الرحمان است که در فضای قرآن پژوهشی، گرایش اصلاحگرانه دارد که نظریه هرمنوتیکی دو حرکتی را مطرح میکند که از امثال ویلهلم دیلتای اقتباس شده است.
اهمیت زمینهمندسازی در مطالعات قرآنی
فضل الرحمان معتقد است وقتی با یک گزاره مواجه میشویم باید دو کار انجام دهیم و اول از عصر حاضر به سمت عصر نزول و دوم از عصر نزول به سمت دوران حاضر حرکت کنیم. فضل الرحمان میگوید: سلفیها میخواهند به آن دوران بازگشت کنند و در همان زمان باقی بمانند اما بر اساس نگاه هرمنوتیکی باید برویم و برگردیم تا برای ما قابل پیادهسازی و اجرا باشد و این نکته مهمی است که در نگاه بنیادگراها مغفول است. لذا چون یک فاصله زمانی پانزده قرنی و و حتی فاصله مکانی از نظر اقلیم و جغرافیا داریم بنابراین باید فواصل فرهنگی و زمانی را در نظر بگیریم در غیر اینصورت نمیتوانیم به خوبی به گزارهها عمل کنیم وگرنه با مشکلات بسیاری مواجه میشویم. در حرکت دوم باید برای استخراج گزاره تعمیم یافته مطابق با شرایط کنونی و مسائل روز اقدام کنیم.
پیشنهاد بنده برای این فرآیند این است که باید زمینهمندسازی اتفاق بیفتد یعنی اول آیه را مطابق با بافت زمان نزول درک کنیم و سپس بافت را از گزاره جدا کنیم. در گام دیگر باید آن مفهوم بدون بافت را با بافت دوره خودمان مطابق کنیم و در انتها مفهومشناسی اتفاق بیفتد. اگر این گامها را برداریم موفق میشویم که یک مفهوم را مطابق با شرایط اجتماعی خودمان و قابل استفاده داشته باشیم.
لوازم پیادهسازی معنای آیات در متن اجتماع
در آیه ۳ سوره نساء آمده است: «وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیتَامَیٰ فَانْکحُوا مَا طَابَ لَکمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَیٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ ۖ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَهً أَوْ مَا مَلَکتْ أَیمَانُکمْ ۚ ذَٰلِک أَدْنَیٰ أَلَّا تَعُولُوا؛ و اگر بترسید که مبادا درباره یتیمان (ازدواج با دختران یتیم) مراعات عدل نکنید پس آن کس از زنان را به نکاح خود درآرید که شما را نیکو و مناسب با عدالت است: دو یا سه یا چهار (نه بیشتر) و اگر بترسید که (چون زنان متعدّد گیرید) راه عدالت نپیموده و به آنها ستم میکنید پس تنها یک زن اختیار کنید و یا چنانچه کنیزی دارید به آن اکتفا کنید، که این نزدیکتر به عدالت و ترک ستمکاری است» وقتی این آیه را در بافت دوره خودش مورد نظر قرار میدهیم به این نتیجه میرسیم که تأکید آن بر یتیمان است چون در جنگهایی که در صدر اسلام اتفاق میافتاد برخی افراد کشته میشدند و دخترانی داشتند که باید افرادی آنها را سرپرستی میکردند و هزینه آن را از ارثی که به آنها رسیده بود تأمین میکردند. در اینجا ممکن بود بیعدالتی صورت گرفته و ارث آنها برده شده و در جامعه رها شوند بنابراین راهکارِ ازدواج بیان شده تا هم از ارث بهرهمند شده و هم نفقه داشته باشند لذا عدالت به اشکال گوناگون محقق میشود.
این سازوکار سرپرستی ایتام، مفهوم بافتزدایی شده ما از آیه است. اینکه در هزار و چهارصد سال پیش سیستمی طراحی میشود تا دخترانی که یتیم میشوند کمترین بیعدالتی در حق آنها وجود داشته باشد نشان دهنده قانونی متعالی در آن عصر است اما امروزه با توجه به سیستمهایی که برای سرپرستی ایتام وجود دارد نیازی به چنین کاری نیست بنابراین مغزای اصلی آیه که سازوکار سرپرستی ایتام است حفظ میشود اما بافت آیه که بحث تعدد زوجات است کنار گذاشته میشود و به سیستمی برای سرپرستی ایتام در جامعه در حالت تعمیم یافته میرسیم.
درباره قصاص در قرآن نیز باید گفت وقتی در میان اعراب کسی کشته میشد تلاش میکردند تا حد امکان از قبیله مقابل را بکشند لذا مقابله به مثل ایجاد میشد و دهها و هزاران نفر کشته میشدند بنابراین قرآن بر قصاص تأکید میکند تا فقط فرد قاتل کشته شود و غیر از او نمیتوان کسی را کشت. در این نگاه حیات کاملاً معنادار میشود و وقتی بافت را بررسی میکنیم میبینیم که برجستهسازی بر روی حیات افراد است نه کشتن آنها. به عنوان نتیجه بحث معتقدم اگر میخواهیم آیات را در اجتماع مبتنی بر مسائل روز پیادهسازی کنیم و با کمترین چالش رو به رو باشیم لازم است گامهایی که اشاره شد را برداریم در غیر اینصورت امکان پیادهسازی آیات در متن جامعه در شرایط کنونی بسیار سخت خواهد شد.
* دکتر قاسم درزی استادیار دانشگاه شهید بهشتی