آموزه‌های حکمرانی در مکتب امام‌صادق(ع) | محمدهادی زاهد‌غروی

از میان امامان شیعه تنها حضرت امیرالمؤمنین(ع) به زمامداری رسید و البته مدت زمامداری ایشان نیز تنها پنج سال به طول انجامید که با جنگ و خنثی‌سازی توطئه‌ها سپری شد. با این وجود سیره و روش زمامداری و سخنان گرانبهای ایشان در نهج‌البلاغه در این زمینه میراث گرانبهایی است که برای بشریت به یادگار مانده است.

از میان امامان شیعه، امام‌صادق(ع) دوران طلایی و پرباری داشتند و توانستند شاگردان بسیاری تربیت کنند و روایات فراوانی در بسیاری از زمینه‌ها چون اعتقادی، اخلاقی، فقهی، تفسیری و … از ایشان به دست رسیده و به همین دلیل فقه شیعیان به نام ایشان مزین و به فقه جعفری نامیده شده است. هر چند ایشان نتوانستند زمامداری جامعه اسلامی را به عهده بگیرند، اما با توجه به روایات فراوان امام‌صادق(ع)، تأمل در روایاتی که از ایشان در زمینه حکمرانی و مسائل مرتبط با آن به دست رسیده، می‌تواند در شناخت ماهیت حکمرانی در اسلام کمک شایان توجهی بکند.

البته در این میان نباید از دو نکته غافل شد. نخست اینکه امیرالمؤمنین(ع) به عدالت شهره هستند و برای تحقق عدالت در زمان حکمرانی خویش کوشش فراوانی نمودند به طوری که نقل شده بیت المال را با نهایت دقت و احتیاط تقسیم می‌کردند و حتی شمع بیت المال را هنگام کار شخصی خاموش کردند و یا اینکه حاضر نشدند به دختر خود گردنبندی از بیت المال قرض دهند. همچنین در بازار گشت می‌زدند و برخرید و فروش نظارت می‌کردند. اما در این زمان و پیچیدگی جوامع قطعا یک حکمران نمی‌تواند برای تحقق عدالت چون امیرالمؤمنین(ع) عمل کند و این جا است که اندیشمندان باید بتوانند با شناخت آموزه‌های ایشان، راهکاری برای تحقق خارجی و سیستمی آن آموزه‌ها بیابند.

نکته دیگر آنکه به دلیل تحولات جهانی و منطقه‌ای استقبال از حکومتهای دینی و ایدئولوژیک مانند دهه‌های قبل نیست و کاهش یافته، اما شناخت این آموزه‌ها در عصر حاضر از این جهت حائز اهمیت است که می‌تواند سنجه و معیاری برای ارزیابی حکومتهایی باشد که داعیه‌ اسلامی دارند و لقب اسلامی را یدک می‌کشند. تا روشن شود که از یک سو این حکومتها تا چه حدی توانسته‌اند آموزه‌های حکمرانی اسلامی را تحقق بخشند و از سوی دیگر برای تحقق خارجی آن آموزه‌ها در دنیای مدرن راه‌کارهای مناسبی اندیشیده و یافته‌اند یا خیر؟.

با توجه به اینکه فقه جعفری از مذاهب اسلامی به شمار می‌آید و با گذشت زمان و باز شدن فضای فکری اهل سنت و نظر مساعد آنان به فقه جعفری، قرائت و تفسیر امام‌صادق(ع) از اسلام نیز می‌تواند محک و معیاری حتی برای حکومت‌هایی باشد که بر اساس فقه سیاسی اهل سنت پایه‌گذاری شده و اداره می‌شود.

لازم به ذکر است روایات ذیل همه از امام‌صادق(ع) نقل شده است، و هر یک از عناوین و آموزه‌های ذیل جا دارد که به طور مستقل توضیح داده شود، اما چون بنا بر رعایت اختصار است ذیل هر عنوان، توضیح مختصری بیان می‌شود.

الف: وظایف حاکمان:

1 ـ هدف از کسب قدرت:

  • معلى بن خنیس می‌گوید: روزى به امام‌صادق(ع) عرض کردم: آل فلان (بنى عباس) و نعمتهائى را که دارند به یاد آوردم و با خود گفتم: اگر این نعمت براى شما می‌بود، ما هم با شما در عیش و خوشى بودیم، امام(ع) فرمود: هیهات، اى معلى! اگر چنین می‌بود (و ما حکمفرما بودیم) براى ما جز نگهبانى شبانه و تلاش روزانه و پوشاک زبر و درشت و خوراک سخت و بى‏خورش، چیزى نبود؛ این حق (حکمرانی) را از ما گرفتند و این ظلمی که در حق ما رفت خود نعمتی است، چرا که مسؤلیت سنگین حکمرانی از دوش ما سلب شد (کافی، 1/410).

در این روایت، امام‌صادق(ع) به روشنی وظیفه سنگین پیشوا و رهبر جامعه را بیان می‌کند و می‌فرماید؛ هدف از حکومت ـ و به تعبیر امروزین هدف از کسب قدرت ـ بهره‌مندی و برخورداری از منافع مادی و دنیوی نیست، بلکه هدف همدردی و غم‌خواری با قشر کم درآمد جامعه و تلاش و کوشش شبانه‌روزی برای تحقق اهداف عالی انسانی است. این روایت را آقای استاد سیدجواد ورعی در نوشتاری با عنوان «الزامات قدرت و حکومت از نگاه امام‌صادق(ع)» توضیح داده است.

در روایتی دیگر به نکات ارزشمندی در این زمینه اشاره شده و بیان کننده انتظارات مردم از حاکم و پیشوا است:

  • راوی می‌گوید به امام‌صادق(ع) عرض کردم: «فدایت شوم، چه قدر مردم از کسی که غذایی با کیفیّت بد می­خورد و لباسی با کیفیّت بد می­پوشد و اظهار تواضع می‌کند، خوششان می‌آید»! امام در پاسخ فرمود: «مگر نمی‌دانی یوسف (پیامبر بود و فرزند پیامبر بود، امّا با وجود این، قباهای ابریشمی و زرین بر تن می‌کرد و در مجالس آل فرعون برای داوری و قضاوت می‌نشست؟ مردم به لباس‌هایش احتیاج نداشتند، بلکه به عدلش نیازمند بودند. درحقیقت چیزی که در امام مورد نیاز است، این است که قضاوت عادلانه داشته باشد و راستگو باشد و هرگاه وعده دهد، این وعده را عملی کند و هرگاه قضاوت کند، در این قضاوت عادل و دادگر باشد و خدا هیچ‌گاه غذا و نوشیدنی حلال را تحریم نمی‌کند، بلکه حرام را چه کم و چه زیاد، حرام دانسته است» (دعائم الإسلام، 2/155).

بنابر این روایت، حاکم و پیشوای یک جامعه هرچند که باید در حد متوسط افراد جامعه زندگی کند، اما زندگی او اقتضاءات و لوازمی دارد که باید در حداقل ممکن آنها را رعایت کند و افراط نکند، اما وظیفه اساسی او و انتظاری که مردم از او دارند عبارت است از؛ عدالت، راست‌گویی و عمل به وعده‌های که به مردم می‌دهد.

2 ـ ریاست طلبی:

  • هر که ریاست خواهد هلاک شود.
  • گمان نکن که من خوبان و بدان شما را نمی‌شناسم؟! چرا به خدا که بدان شما کسى است که دوست دارد پشت سرش راه روند، و به ناچار باید دروغ گوید و یا ناتوان در رأى باشد (کافی، 2/299).

روایات فراوانی در مذموم و ناپسند بودن ریاست طلبی وجود دارد. البته روشن است که منظور، ناپسند بودن ریاست برای افرادی است که شایستگی ریاست و مدیریت کلان جامعه را ندارند، و با این همه به دنبال ریاست هستند. چنین فردی به دلیل فقدان شایستگی‌های لازم، برای بقاء و دوام ریاست خود ناچار است که دروغ بگوید و  نظرات نادرستی ارائه دهد و در نتیجه موجب انحطاط جامعه می‌گردد.

3 ـ استفاده ابزاری از دین:

  • واى بر کسانى که دین را دام (ابزار) به دست آوردن دنیا کنند (کافی، 2/299 ـ 300).

استفاده ابزاری از دین، برای کسب قدرت و یا مشروعیت بخشیدن به عملکرد حاکمان، کاری نادرست است و امام نسبت به چنین استفاده‌ای هشدار داده‌ است. روشن است که یکی از آسیب‌شناسی‌های حکومتهای دینی استفاده ابزاری از دین است که برای موجه جلوه دادن عملکرد خود از آن بهره می‌برند، لذا باید این حکومتها نسبت به این نحو عملکرد مواظب باشند.

 

4 ـ آزادی منتقدان:

  • واى بر کسانى که مردمى را که به عدالت دستور دهند بکشند، واى بر کسانى که مؤمن در میان آنها با خوف و تقیه به سر برد، اینها به من مغرور می‌شوند؟ (براى‏ این که نعمت و مهلتشان می‌دهم) یا بر من گستاخى می‌کنند، به حق خودم سوگند که فتنه و بلائى براى آنها پیش آوردم که خردمندشان سر گردان شود (کافی، 2/299).

از دیگر آموزه‌هایی که امام‌صادق(ع) به آن تأکید می‌کند این است که منتقدان و کسانی که به حاکم گوشزد می‌کنند که به عدالت رفتار کند، نباید به هیچ وجه مورد تهدید قرار بگیرند و حذف شوند و باید در کمال آزادی و بدون هیچ واهمه، ترس و یا تقیه سخن خود را بگویند. ودر غیر این صورت آن جامعه دچار حیرت و سرگردانی خواهد شد. روشن است اگر خردمندان سکوت اختیار کنند، در برابر بی‌خردان و متملقان سخن خواهند گفت و سرنوشت چنین جامعه‌ای روشن است.

5 ـ ادعای عدالت:

  • افرادی که ادعای برپایی عدالت می‌کند، اما هنگامی که به حکمرانی می‌رسند برخلاف سخنان خود عمل می‌کنند، در روز قیامت حسرت و عذاب در انتظار آنان است.
  • پرحسرت‌ترین مردم روز قیامت کسى است که عدالتى را ستوده و عمل خودش بر خلاف آن باشد (زیرا در قیامت مى‏بیند شنوندگان سخن او سعادتمند گشته ولى خودش بدبخت و گرفتار است).
  • روز قیامت سخت‏ترین مردم از لحاظ عذاب کسى است که عدالتى را بستاید و بر خلاف آن عمل کند (کافی، 2/299 ـ 300).

حاکمان پیش از دست‌یابی به حکومت و قدرت، وعده‌های فراوانی می‌دهند و گذشتگان و پیشینیان را به انواع رذایل متهم و متصف می‌کنند و مردم را ترغیب و تشویق می‌کنند که ما را انتخاب کنید تا طعم شیرین عدالت را بچشید، اما و هزار اما …. امام در این بیان چنین حاکمانی را که ادعای اقامه عدل و عدالت می‌کنند اما در مقام عمل برای تحقق عدالت نه تنها گامی بر نمی‌دارند که برخلاف آن عمل می‌کنند را مورد نکوهش قرار می‌دهد.

 

6 ـ مدارا با مردم:

  • جبرئیل به رسول خدا(ص) عرض کرد: با مخلوقم مدارا کن.
  • رسول خدا(ص) فرمود: پروردگارم مرا به سازگارى و مدارا با مردم امر فرمود. چنان که به انجام واجبات امر فرمود (کافی 2/116 ـ 117).

.7 ـ مهربانی و نرمی با مردم:

  • از هر خاندانى که نرمى دور شد، خیر از آنها دور گشت.
  • هر که در کار خود نرمى کند، هر چه از مردم خواهد بدان برسد ( کافی، 2/119ـ120).

از دیگر وظایف کارگزاران و حاکمان مدارا با مردم است. و رفتار مداراگونه با مردم هم‌ردیف انجام واجبات شمرده شده است. بنابر این دست روایات، حاکم نباید بر مردم سخت بگیرد. باید در برابر انتقادات، اعتراضات و حتی توهین‌های شهروندان از خود نرمی نشان دهد و با آنان مدارا و مهربانی کند. اگر حاکم در برابر مخالفتها مدارا نکند و مهربانی به خرج ندهد، حکمرانی او سست می‌گردد. بنا بر بیان امام‌صادق(ع) خیر در مهربانی است و با این ابزاراست که حاکم می‌تواند سیاست‌ها و برنامه‌های خود را پیش برد.

8 ـ ظلم و ستم بر مردم:

  • خداوند عز و جل به یکى از پیغمبران خود در کشور یکى از جبّاران، وحى فرستاد که: نزد این جبّار برو و به او بگو: من تو را نگماردم براى خون‌ریزى و گرفتن اموال، و همانا تو را گماردم تا ناله ستم رسیده‏ها را از من باز دارى و داد آنها را بدهى زیرا من از حق آنها نگذرم اگر چه کافر باشند.
  • ستم‏کننده و کمک کار او در ستم و آنکه ستم او را بپسندد، هر سه، شریک در آن هستند.
  • هر که براى ستمِ ستمکارى عذر بتراشد، خدا ظالمى را بر او مسلّط کند و اگر دعا کند، دعای او مستجاب نشود، و خدا در برابر ستمى که به او شده به او ثوابى ندهد (کافی 2/334 ـ 331).

روایات بسیاری در نهی از ظلم بر مردم وجود دارد. روشن است که منظور تمام ظلمهایی است که درگستره زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی روی می‌دهد. و حکمران و کارگزار باید از آن اجتناب کند و زمینه وقوع و تحقق آن را از بین ببرد.

بنابر بیان امام‌صادق(ع)، خداوند حتی از ظلم کردن بر کافران نیز نمی‌گذرد و این نکته مهمی است که حاکمان باید به آن توجه داشته باشند که ظلم بر کافر نیز بخشوده نخواهد شد. و کفر شخص مجوزی بر ظلم ایجاد نمی‌کند. نکته دیگر آنکه، امام برای کاهش ظلم و محدود کردن آن تایید ظلم و توجیه آن را نیز ناپسند می‌داند، لذا باید دقت داشت به هر دلیلی از جمله دوستی و همدل بودن با حاکمان و کارگزاران ما را در دام تایید یا توجیه ظلم و ظالم نیفکند، چرا که شریک ستمگر خواهیم شد و یا ستمگری بر ما مسلط خواهد شد.

9 ـ اذیت و خوار کردن مؤمنان:

  • خداى عز و جل می‌فرماید: به جنگ با من اعلان دهد آن کس که بنده مؤمن مرا بیازارد، و از خشم من آسوده خاطر باشد آن کس که بنده مؤمن مرا گرامى دارد،
  • خداى عز و جل می‌فرماید: هر که به دوستى از من اهانت کند به تحقیق براى جنگ با من کمین کرده است‏ (کافی 2/350 ـ 354).

این دست روایات نیز در محدوده نهی از ظلم کردن به شهروندان قرار می‌گیرد، با این تفاوت که حتی اهانت، اذیت و آزار شهروندان و مؤمنان را نهی می‌کند. یعنی حاکمان و کارگزاران در رفتار و تعاملات خود با شهروندان مواظب باشند و رفتاری اهانت‌آمیز و تحقیر کننده از آنان سر نزند.

10 ـ مشورت:

  • با افراد دارای رأی، مشورت و از آنان پیروی شود.
  • مشورت با شخص خردمند و خیرخواه، موجب رشد و خیر و برکت و توفیق الهی است. پس اگر فردی خیرخواه و خردمند در مقام مشاوره نظری به تو پیشنهاد کرد، به پرهیز از اینکه با او مخالفت کنی؛ چون سرپیچی، برابر با هلاکت و نابودی است.
  • هرگز با مستبد در رأی و ضعیف الرأی یا ضعیف العقل و متلوّن و انسان یک‌دنده و لجوج، مشورت مکن (بحارالانوار، 72/100 ـ 104).

یکی دیگر از وظایف کارگزاران مشورت می‌باشد که البته باید تمهیدات و مقدمات ان را نیز فراهم کنند و همچنین بدانند با چه کسانی نباید مشورت بکنند. و در صورت مشورت با خیرخواهان مبادا با آنان مخالفت کند که نابودی او رقم خواهد خورد.

11 ـ عدالت و دادگستری:

  • هر که متصدى یکى از کارهاى مردم شود و عدالت کند و در خانه‏اش را باز کند و پرده را بالا زند و در کارهاى مردم نظر کند بر خداى عز و جل حق است که روز قیامت دل ترسانش را آرام کند و او را به بهشت برد.
  • چون خداى عز و جل خیر رعیت خواهد سلطانى مهربان به آنها عطا کند و وزیر عادلى براى او مقرر می‌دارد (امالی صدوق، 245).
  • خداوند سه گروه را بدون حساب وارد بهشت مى‏کند … رهبر دادگستر (خصال 1/93).
  • دعای رهبر عادل در حق مردم مستجاب می‌گردد (بحار، 90/355).

در آموزه‌های دینی به عدالت و دادگستری تأکید فراوانی شده است. این چند روایت به عنوان نمونه از امام‌صادق(ع) جایگاه عدالت و عدالت‌ورزی در حکومت به مردم و همچنین جایگاه رهبر عادل، نزد خداوند را نشان می‌دهد.

 

ب: وظایف مردم

1 ـ چگونگی تعامل با حاکمان:

  • یکى از جهات «ولایت»؛ زمامداران دادگر و عادلى هستند که فرمان خداوند بر ولایت و سرپرستى آنان تعلّق گرفته است و همچنین بر حاکمان زیردست بر اساس سلسله مراتب تا پائین‏ترین طبقه ایشان که به نوعى بر زیردستان خود مأموریت دارند. و دیگر از انواع ولایت، حاکمیّت زمامداران بیدادگر است، و همچنین زیردستان و کارگزارانش تا پائین‏ترینشان که هر کدام بر جماعت زیردست خود ولایت دارند. پس نوع حلال ولایت، حاکمیّت زمامدار عادلى است که خداوند دستور به شناخت و [پذیرش‏] ولایت او داده است، و کار کردن در حوزه زمامدارى او و کارگزارانش در پى آن فرمان الهى است که در سفارش زمامدار و حاکم دادگر داده شده است، بى‏آنکه هیچ مطلبى بر آن بیافزایند یا از آن کم کنند، یا آن را دستخوش تحریف قرار دهند، یا از فرمانش تخلّف کنند. پس هر گاه حکومت زمامدار یا حاکمى دادگر بدین گونه گشت، در این صورت حاکمیّت او، و کار کردن با او، و یارى نمودن او در زمامداریش، و تقویت امر او مباح و مشروع خواهد بود، و کسب و معامله با چنین حکومتى حلال است. و این بدان خاطر است که در پذیرش حکومت زمامدار دادگر و کارگزارانش زنده شدن هر حقّ و عدالتى؛ و نابودى هر ستم و بیداد و فسادى نهفته است. پس براى این است که فرد تلاشگر در تقویت قدرت زمامدار و یارى‏گر او در امر حکومتش؛ همان کوشنده به طاعت خدا و تقویت‏کننده دین و آئین او است. و امّا نوع حرام و نامشروع از «ولایت» همان حاکمیّت زمامدار بیدادگر و سرپرستى کارگزارانش مى‏باشد، از رئیس آنان گرفته و پیروان حاکم تا پائین‏ترین پایه‏اى از مراتب ولایتى که بر مردم دارند، و کسب و کار با ایشان از راه دولتى حرام‏ و نامشروع است. و هر کس عملى در این خصوص- چه کم و چه زیاد- انجام دهد، شکنجه و عذاب مى‏شود، که به راستى هر گونه کمک به آنان گناهى کبیره به حساب مى‏آید، و این بدان خاطر است که در حاکمیّت زمامدار بیدادگر هر حقّ و حقیقتى پایمال مى‏گردد و هر باطل و ناحقّى زنده شود، و ستم و بیداد و تباهى آشکار شده، و تمام کتابهاى آسمانى باطل شود، و پیامبران و اهل ایمان به قتل رسند، و مساجد ویران گردد، و سنّت و احکام خداوند دستخوش تغییر و دگرگونى شود، پس بدین خاطر است که کسب و کار با ایشان؛ و یارى و کمک به آنان؛ ممنوع و حرام گردیده، البتّه به جز موارد ضرورى و اضطرار همچون ناچارى به خوردن خون و مردار ( تحف العقول 332).

این روایات علی‌رغم طولانی بودن آن از روایات مهم است و اساس کتاب مکاسب محرمه شیخ انصاری را تشکیل می‌دهد. باری تنها به بیان چند نکته مهم این روایت اشاره می‌شود. امام‌صادق نخست به بیان دو نوع حکمران و حکومت می‌پردازند؛ حکمران دادگر و حکمران بیدادگر و سپس بیان می‌کند که شهروندان یک جامعه باید از حاکم و زمامدار عادل حمایت کنند و کارگزاری او را بپذیرند و به‌هیچ وجه از حاکم و زمامدار ظالم حمایت نکنند و حتی از همراهی و کارکردن با او بپرهیزند. امام‌صادق(ع) به زیبایی بیان می‌کند که؛ «پذیرش حکومت زمامدار دادگر و کارگزارانش زنده شدن هر حقّ و عدالتى؛ و نابودى هر ستم و بیداد و فسادى نهفته است … به راستى هر گونه کمک به آنان {زمامداران بیدادگر و ستمگر} گناهى کبیره به حساب مى‏آید، و این بدان خاطر است که در حاکمیّت زمامدار بیدادگر هر حقّ و حقیقتى پایمال مى‏گردد و هر باطل و ناحقّى زنده شود». این بیان امام، تکلیف شهروندان را با حاکمان روشن می‌سازد که نوع تعامل آنان با حکومتها باید چگونه و بر اساس چه معیاری باشد.

امام‌صادق(ع) در روایتی دیگر پیروی از رهبری که از فرمان خدا اطاعت نمی‌کند را کمر شکن توصیف می‌کند.

  • چهار چیز از چیزهایى است که کمر را مى‏شکنند: … رهبرى که خدا را نافرمانى مى‏کند ولى به امر او اطاعت مى‏شود (خصال 1/206).

2 ـ خیرخواهى پیشوایان مسلمین:

  • سه چیز است که دل هیچ فرد مسلمانى با آن خیانت نکند: خالص نمودن عمل براى خدا و خیرخواهى پیشوایان مسلمین و همراه بودن با جماعت ایشان (کافی1/403).
  • با والیان خود خیانت نورزید و با رهبران خود دغلى نکنید و پیشوایان خود را نادان نخوانید و از رشته پیوند خود (جماعت مسلمین) پراکنده مشوید که سست شوید و شوکت و دولت شما برود ‏(کافی 1/405).

یکی از وظایفی که مردم نسبت به حاکمان و کارگزاران دارند این است که همواره آنان را پند دهند و خیرخواه آنان باشند. حتی اگر نسبت به حاکمان همدل نباشند اما باید مشفقانه و دردمندانه اشتباهات و خطاهای آنان را تذکر دهند چرا که آبادانی جامعه درگرو همین پنددهی و خیرخواهی می‌باشد.

3 ـ مکر، پیمانشکنی و فریبکاری:

  • بیاید هر که عهدشکنى کند در روز قیامت با امامى که دهن او کج باشد تا داخل آتش گردد، و بیاید هر که بیعت امامى را شکسته دست بریده تا به همان حال داخل آتش شود.
  • از امام‌صادق(ع) پرسیده شد: دو شهر است و اهل هر دو کافر حربى هستند، و براى هر کدام پادشاهى جدا است، (اهل آن دو) با هم جنگ کردند سپس سازش نمودند، پس از آن‏ یکى از آن دو پادشاه به پادشاه دیگر خدعه زد و آمد با مسلمانان سازش کرد که بوسیله آنها با آن شهر دیگر جنگ کند؟ حضرت صادق(ع) فرمود: براى مسلمین نشاید که خدعه کنند، و نه دستور به خدعه دهند، و نه جنگ کنند با آنان که نیرنگ زنند و نه عهدشکنى کنند
  • هر که با امامى بیوفائى (و عهدشکنى کند) با دهن کج وارد محشر گردد تا به دوزخ رود (کافی، 2/336ـ 338).

بنا بر این روایات پیمان‌شکنی با حاکمان دادگر کاری ناپسند است. و از سوی دیگر امام(ع) مردم را از فریبکاری و نیرنگ زدن حتی در جنگ برحذر می‌دارد.

4 ـ بیان سخن حق:

  • برترین و بالاترین جهاد سخن حق و عدل در برابر امام جائر است.
  • از امام صادق(ع) در مورد حدیث پیامبر(ص) پرسیده شده که با «فضلیت‌ترین جهاد سخن عدل در نزد پیشوای ستمگر است» پاسخ فرمود: معنای سخن چنین است وقتی شخص دریابد که چون به آن جائر امر به حق کند به شرطی که او بپذیرد و گرنه چنین رفتار نکند.
  • هر کس با سلطان ستمگری رویارویی کرد و گرفتار بلا و مصیبت گشت اجر و ثوابی برای این کار به دست نمی‌آورد و صبر بر آن بلا نیز روزی او نمی‌شود (کافی 5/61).

سخن حق و حقیقت‌گویی به ویژه در برابر سلطان و حاکمان ستمگر از آموزه‌هایی است که در اسلام به آن تأکید فراوان شده است. امام‌صادق(ع) نیز به آن تأکید کرده‌اند، اما ایشان به نکته‌ای مهم گوشزد می‌کند که حقیقت‌گویی باید تاثیرگذار باشد و در صورتی که بیان سخن حق هزینه‌ای برای فرد داشته باشد، بیان سخن حق لازم نیست. لذا باید نخست مقدمات و تمهیدات و به عبارتی فضای مناسب تأثیر گذاری سخن را ایجاد کرد و سپس سخن حق را گفت.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.