فشار بر دین از دو جناح!
اندکی پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، کشمکش بین سنت و مدرنیته در کشور ما آغاز شد و تاکنون ادامه یافته است. جناحی از موضع جانبداری از سنت (منظورم در اینجا دین است) به نقد نابسامانی های موجود در عرصه های گوناگون فرهنگی و اقتصادی و سیاسی می پردازد و خواستار اجرای احکام و ارزشهای الهی می شود و جناحی دیگر از موضع جانبداری از پیشرفت و توسعه و همراهی با مقتضیات زمان، خواهان قرائتهای نوین از دین و ارائه فتاوی جدید از سوی حوزه و فقها برای حل مشکلات و معضلات فراروی جامعه و نظام است
این دو جناح هر دو متدین هستند و به دنبال نفی دین از عرصه حاکمیت و اداره کشور نیستند اما در اولویت بندی شان، یک جناح تقدم را به تحقق احکام دینی می دهد و می خواهد تعارض بین سنت و توسعه را به نفع دین حل کند و جناح دیگر تقدم را به پیشرفت و تحول می دهد و تعارض سنت و توسعه و مدرنیته را می خواهد با ارائه احکام و قرائتهای پویا و جدید از دین کاهش بدهد.
به نظر نگارنده در این میان هر دو جناح در حال تحت فشار قرار دادن دین هستند و اگر دین زبانی مثل ما می داشت از هر دو جناح می نالید.
اندکی پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، کشمکش بین سنت و مدرنیته در کشور ما آغاز شد و تاکنون ادامه یافته است. جناحی از موضع جانبداری از سنت (منظورم در اینجا دین است) به نقد نابسامانی های موجود در عرصه های گوناگون فرهنگی و اقتصادی و سیاسی می پردازد و خواستار اجرای احکام و ارزشهای الهی می شود و جناحی دیگر از موضع جانبداری از پیشرفت و توسعه و همراهی با مقتضیات زمان، خواهان قرائتهای نوین از دین و ارائه فتاوی جدید از سوی حوزه و فقها برای حل مشکلات و معضلات فراروی جامعه و نظام است.
این دو جناح هر دو متدین هستند و به دنبال نفی دین از عرصه حاکمیت و اداره کشور نیستند اما در اولویت بندی شان، یک جناح تقدم را به تحقق احکام دینی می دهد و می خواهد تعارض بین سنت و توسعه را به نفع دین حل کند و جناح دیگر تقدم را به پیشرفت و تحول می دهد و تعارض سنت و توسعه و مدرنیته را می خواهد با ارائه احکام و قرائتهای پویا و جدید از دین کاهش بدهد.
به نظر نگارنده در این میان هر دو جناح در حال تحت فشار قرار دادن دین هستند و اگر دین زبانی مثل ما می داشت از هر دو جناح می نالید.
اما جناح سنتی در بسیاری از اوقات از این موضوع غفلت می ورزد که همه احکام و ارزشهای دینی در هر شرایطی قابل تحقق نیست و گاه موانع و تنگناهایی وجود دارد که تحقق بخشی از احکام و ارزشهای الهی را در عرصه جامعه و حکومت به نحو مطلوب و ایده آل، ناممکن و یا بسیار سخت و پر هزینه می سازد. چنین موانعی در همه زمانها ممکن است وجود داشته باشد اما در زمانه کنونی که روزگار غلبه تمدن اومانیستی مدرن بر بسیاری از شئون فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی عالم و از جمله جامعه ما است، امکان تحقق مطلوب و قابل قبول ارزشها و احکام الهی بسیار کاهش یافته است.
به زعم نگارنده تمدن مدرن، بستر تمدنی خاصی را ایجاد کرده است که در این بستر تنها می توان به تحقق کاملا نسبی و محدود بسیاری از آحکام و آرمانهای دینی اندیشید و شعار آن را داد و نه تحقق ایده ال و بیش از پنجاه در صدی آنها. اگر جناح سنتی ما متوجه این نکته نباشد و تحقق مدینه اسلامی بیش از پنجاه درصدی را افق فراروی خود قرار دهد و شعار آن را بدهد، تکلیفی غیر قابل تحقق را بر دوش خود گذاشته است که نه عقل و نه شرع از ما نخواسته اند. ضمن آن که چنین نگاهی به دین و جامعه، منشأ تعارضات سیاسی و فرهنگی و اجتماعی بسیاری خواهد شد که تاکنون شده است.
و اما مشکل جناح توسعه مدار و پیشرفت محور این است که تصور می کند به راحتی می توان احکام الهی را جابجا کرد و تغییر داد و متناسب با مقتضیات و مشتهیات زمانه خوانشهای جدید و نوین از حلال و حرام خدا ارائه داد.
اصولا این خطایی ویرانگر است که گمان بریم دنیای مدرن، محصول عقلانیت و سیر تکاملی تاریخ بشر است که باید دین، خود را با آن منطبق سازد و فقه و فقها در برابر آن خضوع و کرنش کنند. از نگاه نگارنده، مدرنیته محصول انحراف بشر از مسیر تمدنی ترسیمی از سوی وحی است که اکنون با آفرینش بحران هایی بسیار سهمگین برای عالم و آدم، رخ عیان کرده است. بنا بر این مدرنیته به هیچ وجه شایستگی این را ندارد که دین را چون مومی در دستان خود بگیرد و هر تغییری را که مایل بود در آن ایجاد کند. دین ـ به عنوان آیین و مکتب و در مقام نظر و اعتقاد ـ امری مطلق و غیر قابل تغییر است و ما مجاز به قبض و بسط آن نیستیم، اگر چه در مقام عمل نتوانیم احکام و ارزشهای آن را به نحو مطلوب اجرا کرده و محقق سازیم.
حال اگر جناح سنتی ما ناتوانایی هایی را که شرایط کنونی بر دین و دینمداران برای تحقق ایده ال و مطلوب احکام و ارزشهای دینی تحمیل کرده است، درک کند و مد نظر قرار دهد و سقف پروازی خود را در سیاست های داخلی و خارجی، بلندتر از توانایی ها و امکانات واقعی ـ و نه شعاری ـ موجود نگیرد و بدون آن که لازم باشد دین را در ذهنیت خود متهم به عقب ماندگی و یا ناتوانی ذاتی ـ در برابر ناتوانی عرضی و تحمیلی موجود ـ کند، از تحقق ایده آل و بیش از پنجاه درصدی حاکمیت دین کوتاه بیاید و از سوی دیگر جناح پیشرفت خواه، دست از سودای فقه پویا و منبسط و تغییر و تبدل در احکام اوّلی فقه و دین بر دارد و ثبات و اطلاق (در برابر نسبیت) دین را در معرض فشار قرار ندهد، و هر دو جناح متفقا به احکام ثانوی و اضطراری و احکام حکومتی مبتنی بر مصلحت رضایت دهند و تنگناهای اجرایی را در عرصه های گوناگون اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و مسائل داخلی و خارجی، برطرف نموده و یا کاهش دهند، می توان امیدوار بود که بسیاری از تعارضهای فرساینده موجود در جامعه و بین دو جناح ـ که چون سوهانی روح اجتماع را آزار می دهد ـ حل شده و گره از مشکلات بسیاری گشوده شود اما در غیر این صورت باید به دور و تسلسل خرد کننده و باطل موجود که به شدت بر همه ابعاد جامعه ما بویژه بر اخلاق و اعتقادات مردم خسارت های سنگینی را تحمیل کرده است، ادامه دهیم.
این بحث زوایای بسیار گسترده ای دارد که باید به مرور بدان پرداخت.
به نقل از وبلاگ نویسنده
اندکی پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، کشمکش بین سنت و مدرنیته در کشور ما آغاز شد و تاکنون ادامه یافته است. جناحی از موضع جانبداری از سنت (منظورم در اینجا دین است) به نقد نابسامانی های موجود در عرصه های گوناگون فرهنگی و اقتصادی و سیاسی می پردازد و خواستار اجرای احکام و ارزشهای الهی می شود و جناحی دیگر از موضع جانبداری از پیشرفت و توسعه و همراهی با مقتضیات زمان، خواهان قرائتهای نوین از دین و ارائه فتاوی جدید از سوی حوزه و فقها برای حل مشکلات و معضلات فراروی جامعه و نظام استمهدی نصیری