جدالِ فکری بر سر حجابِ شرعی | محسن زارعی
ماجرای حجاب تبدیل به یک مسأله شده است. شاید فقط در ایران است که چنین چالش به پا می کند. زمانی رضا شاه پهلوی در این موضوع، بحران آفرید. به اجبار متوسل شد. همان زمان هم برخی به دفاع از حجاب برآمدند.
جدالِ فکری بر سر حجابِ شرعی
پیش از فرمانِ کشف حجاب بود که سید اسدالله خرقانی کتابی در رد کشف حجاب نوشت. وی استدلال کرده بود که ملل اسلامیه به رغم همه تفاوتهای فرهنگی که در حال حاضر دارند، در امر حجاب متفق هستند.
به طوری که مسلمانان هندی، چینی، ترکستانی، افغانی، ایرانی و عثمانی با وجود اختلاف آنان در لباس و زینت و رسوم و آداب اکل و شرب و جز اینها، در امر حجاب متفق اند. درست همانطور که در نمازهای پنجگانه با یکدیگر اتفاق نظر دارند.
وی سپس ادعا کرده بود که تردید در حکم حجاب در اسلام تنها می تواند ناشی از امراض دماغی و اختلافات فکری باشد.[1]
بعدها برخی شاگردان شیخ عبدالکریم حائری به دفاع از حجاب پرداختند. یکی از آنها میرزا ابوالفضل خراسانی بود. او در کتابی تحت عنوان احسن الحکایات، که با نثری روان و آکنده از ضرب المثل و شعر بود، کوشید تا ضرورتِ حجاب را متذکر شود.
او به رویارویی با شاعرانی چون میرزاده عشقی، ابوالقاسم لاهوتی، پورداود پرداخته بود که از برنامه های رضا شاه در کشف حجاب دفاع می کردند. سید احمد خسروشاهی هم از دیگر مدافعان حجاب بود. او در این خصوص رساله فی حرمه التشبیه بالکفار را نوشت.
سید علی اکبر برقعی نیز که از شاگردان شیخ عبدالکریم حائری بود، رساله لباب الالباب فی فلسفه الحجاب را به زبان فارسی نوشت.
پس از ماجرای کشف حجاب و چالشهایی که برانگیخت، موضوع حجاب در حاشیه قرار گرفت. کمتر مجادله ای برانگیخت. در سالهای پیش از انقلاب، اگرچه شهید مطهری به آن پرداخت، اما ذهن بسیاری دیگر از روشنفکران که دغدغه ی دین داشتند را نگزید و به موضوعِ محوری بدل نشد.
بیشتر بخوانید: متفکرانِ عرب و ماجرای حجاب
حجاب پس از انقلاب
پس از انقلاب اما با اجباری شدنِ حجاب، این موضوع دوباره به بحثی پر چالش بدل شد. مدافعانِ حجابِ اجباری حتی ادعا کردند که برای حفظ حجاب، باید خونهای پاکی ریخته شود.[2] در موضعِ مدافعانِ حجاب اجباری شاهدیم که توجه اصلی بر روی پوششِ زنان است. گفته میشود که آنها سبب سازِ انحرافِ مردان بوده و می باید پوششِ خود را مراعات کنند.
در تعبیری اینگونه عنوان شد که: «در رابطه بین زن و مرد، مردان ضعیفترند، به همین دلیل خداوند مدیریت رابطه زن و مرد را به زنان سپرده است و از این دید، حجاب عامل اقتدار زن میگردد؛ لذا زنی که حجاب را رعایت نکند تضعیف میشود».[3]
این موضعی بود که طیفِ جریانِ سنتی نسبت به حجاب داشت. اما نواندیشان دینی کوشیدند تا از موضعی دیگر به بحث بپردازند. در جهان عرب، برخی به موضوع حجاب پرداخته بودند. متفکران ایرانی هم نگاهی دوباره به این موضوع کردند. عبدالعلی بازرگان از آن جمله بود.
او با استناد به آیاتِ قرانی، حجاب را به شکلی که در جامعه مطرح است را ضرورتِ قرآنی ندانست. او گفت که حجاب در قرآن لزوماً به معنای پوشاندن موی سر و استفاده از روسری و مقنعه نیست.
بلکه متضمن پوشش عرفی و پوشاندن اندامهای در معرض تحریکِ دیگران بوسیله پارچه بوده است. آنچه برای قرآن محوریت دارد، حفظ حریم در مناسبات میان زن و مرد و پوشاندن زینتهاست که لزوماً شامل موی سر و گردن نمیشود.
احمد قابل دیگر متفکری بود که در این زمینه به بحث پرداخت. قابل با تبیین مسأله حجابِ زنانِ برده، همچنین با استنباطهای قرآنی، به این رأی رسید که نمیتوان قاطعانه حکم کرد که وظیفه شرعی یک زنِ متشرعه پوشاندن موی سر و گردن است.
به تعبیر مرحوم قابل: «با توجه به اینکه اساسِ زیبایی در محدودهی سر و گردن به زیبایی چشم، ابرو، دهان، لب، دندان، چانه و ترکیب آنها بر میگردد و اسلام پوشاندن آنها را واجب نکرده است، چه خصوصیتِ جذابی در مورد گردنِ زن بوده که لزوم پوششِ آن، اینگونه مورد تأکیدِ مسلمانان قرار گرفته است؟»[4] قابل به استحبابِ حجاب حکم می داد. می گفت که در همه ی شرایط، پوشانیدن سر و گردن مستحب است.
دیدگاه نو اندیشان درباره حجاب
محسن کدیور هم به این موضوع پرداخت. او حجاب را در پیوند با عُرف جامعه مورد داوری قرار داد. گفت که عُرف جامعه تعیین میکند که پوشاندن سر و گردن واجب است یا مستحب. به این معنا که اگر در جامعهای بی حجابی، نزد عموم مردم برابر با بیعفتی قلمداد شود، پوشاندن سر و گردن واجب میشود.
اما در جامعه ای که چنین قرابتی میان بی حجابی و بی عفتی وجود ندارد، نپوشاندن سر و گردن، خلاف شریعت نیست.[5] به این معنا که اگر در جامعهای بی حجابی، نزد عموم مردم برابر با بیعفتی قلمداد شود، پوشاندن سر و گردن واجب میشود. اما در جامعهای که چنین قرابتی میان بی حجابی و بی عفتی وجود ندارد، نپوشاندن سر و گردن، خلاف شریعت نیست.
کدیور در مفاهیم قرآنی کنکاش کرده و به این رأی رسید که از دو واژه «جلباب» و «خمار» در آیات پوشش بانوان در قرآن کریم[6] بیش از مطلقِ پوشاک استفاده نمیشود و به تنهایی ظهوری در وجوب سرانداز و روسری ندارد. او گفت درک خاص فقیهانِ مذکر از مسأله زن به نوعی تساهل و تسامح نسبت به مردان و نوعی سختگیری و تضییق در ناحیهی زنان انجامیده است.
امیر ترکاشوند، دیگر محققی بود که به این موضوع پرداخت. او با نگاهی تاریخی به این رأی رسید که آنچه در زمان پیامبر به عنوان حجاب مطرح بوده، با آنچه که امروز از آن سخن گفته میشود تفاوتهای عمدهای دارد. او چنین عنوان کرد که: «امروز وقتی به واژه مقنعه و روسری در متون دینی بر میخوریم، آنرا سراندازی میدانیم که دست کم ساتر تمامِ مو و گردن است.
اما معلوم نیست این واژه در عصر پیامبر کارکرد فوق را داشته و گردن و تمامِ مو را در بر میگرفته است. مطابق شواهدی که در اختیارمان است، مقنعه را میتوان معادل عمامه مردان، که دور پیشانی و سر پیچیده میشد، دانست».[7] وی به این امر حکم داد که حجابی که در زمان پیامبر مطرح بوده، با آنچه که امروز به نام حجاب میشناسند، تفاوتهای بسیاری دارد. او کتابی مفصل در این خصوص نوشت و به اثبات این ایدهی خود پرداخت. وی ادعا کرد که در زمانِ پیامبر نیز وجوبی در امر حجاب نبوده است.
به این ایده ی ترکاشوند نقدهایی شد. امیر حسین سوزنچی به نحو مفصل کوشید تا ادعاهای او را پاسخ دهد. او گفت که ترکاشوند برخی از عباراتِ عربی را به اشتباه ترجمه کرده و همچنین بسیاری از روایات را نادیده گرفته است.[8]
سروش دباغ نیز به موضوع حجاب توجه کرد. او کتاب «حجاب در ترازو» را نوشت. وی کوشید تا از منظر اخلاقی به این موضوع بپردازد. وی موضوع عفاف را برجسته کرد. تأکیدهای اسلام را بر موضع عفاف مورد توجه قرار داد.
سپس ادعا کرد که رفتارِ عفیفانه میتواند هم در قالب پوشش سر و گردن عملی شود و هم در غیر آن. او گفت رابطهای ضروری میان عفت و پوشاندن گردن و موی سر وجود ندارد. به عبارت دیگر، کسی میتواند گردن و موی سر خود را بپوشاند و غیر عفیفانه رفتار کند. همچنین میتواند گردن و موی سر خود را نپوشاند و غیر عفیفانه رفتار کند. این هر دو مذموم است؛ چرا که عفت را پاس نداشتهاند.
او گفت اگر گوهرِ عفت مورد توجه باشد و مقامِ آن محفوظ داشته شود، چه در قالب حجاب باشد و چه در عدم حجاب، در هر دو صورت میتواند مقبول و پسندیده باشد.[9]
این موضعِ دباغ نیز با انتقاداتی مواجه شد. به عنوان نمونه، علی اصغر غروی در متنی عنوان کرد که: مدتهاست محققان ارجمند … میکوشند در پاره ای از مسائل، قرآن را روزآمد کنند… بهتر است در این گونه جدلها -که تا حدود زیادی حکم محاکمه و صدور حکم هم برای قرآن دارد-، اجازه دفاع به خودِ متهم هم داده شود.
ببینیم خودِ آیاتِ متن بر این گفته مُهر تأیید و صحّت مینهند؟… آیا لغتِ عرب اجازه فتح این باب را می دهد که هر جا سخنی یا آیه با دلخواه ما مغایرت داشت، متوسل به تعدد قرائتها شویم بی آنکه حتی به معنای لغت آنگونه که تکلّم اهل لغت است مراجعه کنیم؟… اگر نیست و هدف از طرح مباحثی از این دست، جذب بیشتر بانوان به ساحت دین داری، یا دین ورزی است، حتماً از این راه به هدف و مقصود دست نخواهیم یافت».[10]
مسأله حجاب حالا به یکی از موضوعاتِ محوری جامعه ایرانی بدل شده است. اجبار بر سر آن، برخی انتقادها را برانگیخته است. تبیینِ دقیقی از این موضوع نیازِ امروز است. برای رسیدن به آن هم محتاج به تأملاتِ پژوهشگران دینی هستیم. نیاز است تا مجال برای بیان تمام ایده ها فراهم گردد. تا شاید کمتر خشونتی ورزیده شود و این مساله سر به سلامت ببرد.
پی نوشتها
[1] رک: رسول جعفریان، سید اسدالله خرقانی، روحانی روزگار مشروطه و رضا شاه، ص75
[2] سخنرانی سید احمد خاتمی در جمع طلاب حوزه علمیه قم، سایت فرارو، 4/2/90
[3] حجه الاسلام علیرضا پناهیان، چرا حجاب داشته باشیم؟ نقل از پایگاه اطلاع رسانی استاد پناهیان
[4] احمد قابل، مقالات در مورد پوشش حجاب؛ 1 و 2، سایت شریعت عقلانی
[5] رک: وبسایت محسن کدیور
[6] احزاب/59- نور/31
[7] امیر ترکاشوند، حجاب شرعی در عصر پیامبر(ص)، صص721-722
[8] نقدی بر کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر، حسین سوزنچی
[9] سروش دباغ، حجاب در ترازو
[10] حجاب، انکار یا اجبار؛ علی اصغر غروی، سایت جرس، 9/11/91