بشریت در عصر هوش مصنوعی
گراهام باد، بر خلاف نگاه ماشینگونه به انسان معتقد است اگر در انسانیت جنبههایی فراتر از قوانین فیزیک و ماده وجود داشته باشد، همواره جنبههایی از انسانیت مثل هوشیاری و تجربه روابط وجود دارد که قادر به شبیهسازی آنها در هوش مصنوعی نیستیم، حتی اگر توضیحی برای فرایندهایی نظیر هوشیاری، خودآگاهی، فهمیدن و… پیدا کنیم، چرا که ما برخلاف خداوند، برای توسعه تکنولوژی تنها به دنیای ماده دسترسی داریم. تمایل زیاد ما به انسانانگاری، باعث میشود پیشرفت هوش مصنوعی بیشتر از آنچه هست، به نظر برسد.
ریحانه سادات رضوی، مینا غلامی شهربابک، دانشجویان کارشناسی روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی، سخنرانی گراهام باد با عنوان «بشریت در عصر هوش مصنوعی» را که در کنفرانس علم و دین دانشگاه کمبریج مطرح شد، به صورت زیر گزارش، تلخیص و برگردان کردهاند:
بشریت در عصر هوش مصنوعی (Artificial Intelligence: Humanity in the Age of AI)
ارائه دهنده: گراهام باد[1]، رئیس و مدیر ارشد اجرایی Arm تا سال 2021 و فارغ التحصیل رشته مهندسی در کالج Corpus Christiدانشگاه Cambridge.
ارائه شده در کنفرانس علم و دین، جولای 2022
دیدگاه بسیاری از ما درباره آینده، تحت تأثیر داستانهای علمی تخیلی قرار گرفته است. برخی معتقدند، روزی، هوش ماشینی از هوش انسانی پیشی گرفته و انسان، مغلوب تکنولوژی خواهد شد[2] و عدهای، از ارتقای ظرفیتهای شناختی، هیجانی و فیزیکی انسان به کمک هوش مصنوعی سخن میگویند و تکنولوژی را راهی برای دستیابی به انسانهایی میدانندکه فاقد محدودیتهای زیستشناختی هستند[3]. البته، اگر چنین سناریویی اتفاق بیفتد، متعلق به آینده بسیار دور خواهد بود.
در بخشی از انجیل[4]، به موضوع آفرینش خداگونه انسان[5] اشاره شده است. انسانِ خداگونه، دارای ارزشی خاص و ویژگیهایی منحصر بهفرد، از جمله توانایی ارتباط با خالق است. در این بخش از انجیل، خلقت خداوند نیز نیکو شمرده شده است؛ انسان و تواناییهایش، از جمله هوش مصنوعی، بخشی از همین آفرینش هستند. در مجموع، میتوان به خلاقیت انسان و تکنولوژی خوشگمان بود. البته، اراده آزاد انسان، راه را برای سوء استفاده از تکنولوژی باز گذاشته است.
از چند هزار سال پیش، فلاسفه به دنبال فهم جسم، ذهن و روح انسان بودهاند و امروزه، جسم انسان را به عنوان ماشین و ذهن او را به کامپیوتر تعبیر میکنند. هوش مصنوعی، قدرت ماشینها و کامپیوترها به منظور شبیهسازی قابلیت حل مساله و تصمیمگیری انسان به وجود آمدهاند[6]. در دهههای پنجاه تا هفتاد میلادی، برخی محققان هوش مصنوعی، در پی بازسازی پروسه تفکر انسان، به صورت منطقی بودند[7] و عدهای دیگر تلاش میکردند، تا به کمک علمِ اعصاب، ساختارهایی مشابه مغز انسان را طراحی کنند[8]. در اواخر دهه پنجاه، روانشناسی آمریکایی[9] ایده نورون ادراکی[10] را مطرح کرد که میتوانست اطلاعات را به روشی مشابه مغز انسان اما بسیار سادهتر پردازش کند و این، مقدمهای برای شکلگیری هوش مصنوعی شد. با ورود به عصر اطلاعات در دهه گذشته، با استفاده از الگوریتمهای یادگیری ماشینی، هوش مصنوعی پیشرفت کرده و کاربرد آن افزایش یافته است.
یکی از مهمترین اهداف دانشمندان، دستیابی به هوش مصنوعی انسانگونه است[11]. برنامههای هوش مصنوعی امروزی، اطلاعات را با روش متفاوتی نسبت به مغز انسان تحلیل میکنند، چرا که برخلاف انسان، درکی از آنچه انجام میدهند ندارند و صرفاً با دسترسی به انبوه اطلاعات در مورد جهان، میتوانند در نوشتن یک متن، کلمه بعدی را پیشبینی کنند یا کارهای خارج از انتظاری، همچون حل مسائل ریاضی را انجام دهند.
یکی دیگر از نقاط قوت مغز انسان، بهینه بودن آن است. Gpt4دستاورد جدید هوش مصنوعی است که تعداد پارامترهای آن، تقریباً برابر با تعداد نورونهای مغز انسان است. با این حال، برخلاف مغز انسان که قابلیتهای متعددی دارد، این تکنولوژی تنها یک فعالیت هوشمندانه را با صرف انرژی فوق العاده زیاد و آسیب رساندن به محیط انجام میدهد.
در یک پیشفرض فلسفی، انسان به یک ماشین متشکل از اتمهایی که نورونها و سیناپسهای مغز را میسازند تقلیل داده میشود. در نتیجه، محققان هوش مصنوعی از چنین تفکری نتیجه میگیرند که تمام خصوصیات انسانی، میتواند در هوش مصنوعی شبیهسازی شود اما نباید فراموش کرد که این ایده، صرفاً یک پیشفرض فلسفی است، نه علمی؛ ری کورزویل[12]میگوید: «اگر مغز انسان آنقدر ساده باشد که ما بتوانیم آن را بفهمیم، آنگاه ما برای فهم آن بیش از حد ساده هستیم.»این پیشفرض فلسفی، ارزش و جایگاه ویژه انسان را تحت الشعاع قرار میدهد و راه را برای هوش مصنوعی، جهت کنترل یا آسیبرسانی به انسان هموار میسازد، در حالیکه آفرینش الهی انسان، به او ارزش، معنا و هدف ویژهای داده و انسان به جهت ارتباط عمیقش با خداوند، میتواند از مرزهای مادی فراتر رود. حتی توماس نیگل[13]، آگاهی را آشکارترین مانع در برابر طبیعتگرایی جامع بر مبنای فیزیک میداند و معتقد است وجود آگاهی، بر این امر که توصیف فیزیکی جهان تنها بخشی از حقیقت است، دلالت دارد[14].
بر خلاف نگاه ماشینگونه به انسان، اگر در انسانیت جنبههایی فراتر از قوانین فیزیک و ماده وجود داشته باشد، همواره جنبههایی از انسانیت مثل هوشیاری و تجربه روابط وجود دارد که قادر به شبیهسازی آنها در هوش مصنوعی نیستیم، حتی اگر توضیحی برای فرایندهایی نظیر هوشیاری، خودآگاهی، فهمیدن و… پیدا کنیم، چرا که ما برخلاف خداوند، برای توسعه تکنولوژی تنها به دنیای ماده دسترسی داریم.
تمایل زیاد ما به انسانانگاری[15]، باعث میشود پیشرفت هوش مصنوعی بیشتر از آنچه هست، به نظر برسد؛ خطر بزرگتر هنگامی آشکار میشود که درجهای از هوش هیجانی، در یک ماشین شبیهسازی شود و این درکنار تمایل انسان به انسانانگاری، به مکانیزم قدرتمندی برای اداره جامعه بدل گردد.
با وجود دگردیسی طبیعی مشاغل در طول تاریخ، انقلاب صنعتی و هوش مصنوعی، نگرانی نابودی مشاغل به دلیل توسعه فناوری را ایجاد کرده، ولی هیچگاه موجب بیکاری گسترده نشده است. علیرغم تأثیر هوش مصنوعی بر مشاغل، احتمال شبیه سازی ارتباطات انسانی توسط هوش مصنوعی بسیار ضعیف خواهد بود[16]. در تعالیم دینی، از کار به عنوان یک امر الهی یاد شده اما جامعه مدرن با تمرکز بر دستیابی به شادی فردی، ایده حذف کار را به دلیل سختی آن[17] مطرح میکند.
در نمایشنامه کارل چاپک[18]، آینده چنین توصیف میشود که انسان باید آزاد و برتر باشد، نه وسیلهای برای تولید؛ او فرمانروای خلقت است و دغدغهای جز تکمیل خود ندارد. در نمایشنامه، این تغییر منجر به نابودی همه چیز در آخر الزمان شد. همانطور که بینشهای الهیاتی نشان میدهند، آرزوی انسان برای فرمانروایی بر خلقت، پایان خوبی نخواهد داشت. چنین سناریویی میتواند باعث تسلط هر چه بیشتر گردانندگان هوش مصنوعی با بکارگیری ابزار تولید و اقتصاد بر اکثریت جامعه بشری گردد. هوش مصنوعی به علت استفاده صرف از انبوه داده – که خرده اطلاعات غلط آن را نمیتوان به طور کامل فیلتر و حذف کرد – و بیبهرگی از استدلال و عقل سلیم، ممکن است سبب سوگیری و حتی نقض حریم خصوصی و آسیب به انسانها شود؛ لذا برایمدیریت هوش مصنوعی، چارچوبهای اخلاقی ایجاد گردیده اما بهدلیل دسترسیپذیری بالای فناوریهای هوش مصنوعی، قابلیت کنترل و نظارت کامل را ندارند.
تمرکز بر واقعیات ذهنی به جای حقایق عینی، منجر به پوچگرایی میشود و هوش مصنوعی، به دلیل ناتوانی در تشخیص حقیقت، پوچگرایی را تقویت میکند و این ما را به آخرین نقطه از کتاب C.S. Lewisمیرساند که میگوید: «آنچه که ما آن را قدرت انسان بر طبیعت مینامیم، در واقع، اعمال قدرتی است که توسط برخی افراد بر انسانهای دیگر رخ میدهد و طبیعت، ابزار آن است.» افزایش شکاف نابرابری، نه تنها توسط هوش مصنوعی بلکه با هر نوع تقویت انسانی مرتبط است؛ اما آنچه خطر هوش مصنوعی را تشدید میکند، اثر تقویتکنندگی، حساسیت بالا به دستکاری، تمایل به انسانانگاری و فراگیر بودن آن است.
[1]Graham Budd
[2]Singularity
[3] Transhumanism
[4]Genesis 1:27
[5]Imago Dai
[6]IBM
[7]Symbolic approach
[8] Sub symbolic approach
[9] Frank Rosenblatt
[10]Perceptron
[11] AGI: Artificial General Intelligence
[12] RayKurzweil
[13] فیلسوف ملحد
[14] Thomas Nagel, Mind and Cosmos: why the Materialist Neo-Darwinian Conception of Nature is Almost Certainly False, (2012)
[15]Anthropomorphism
[16] Brookings Institution (2019)
[17]Book of Ecclesiastes in the bible
[18] در سال 1920