آیا ما برده ژن‌های خود هستیم؟

دنیس الکساندر مدیر و متخصص ایمونولوژی مولکولی موسسه بابراهام معتقد است سطح توصیف ژنتیک، تنها روش معتبر توصیف پدیده‌ها نیست بلکه می‌توان حقیقت انسان‌ها را به سطوح مختلفی از جمله سطح علمی، اخلاقی، زیبایی‌شناختی، شخصی و دینی تقسیم کرد. همه ما یک هویت انسانی داریم اما می‌توانیم از زوایای مختلفی به انسان بنگریم. تمرکز صرف بر عوامل ژنتیک، در بررسی تفاوت‌های رفتاری مشکلاتی را به وجود می‌آورد.

آیا ما برده ژن‌های خود هستیم؟(Are we slave to our genes?(

ارائه دهنده: دکتر دنیس الکساندر[1]، مدیر بازنشسته موسسه فارادی، مدیر و متخصص ایمونولوژی مولکولی موسسه بابراهام و همکار بازنشسته کالج سنت ادموند

ارائه شده در کنفرانس علم و دین، جولای 2022

 تلخیص و برگردان به فارسی: مهتاب محمدی کیوانی، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی دانشگاه شهید بهشتی

در گذشته، باور بر این بود که وراثت همه چیز را تعیین می‌کند. اگرچه دیگر آن نوع از جبرگرایی ژنتیکی وجود ندارد اما هنوز برخی از این نوع نگرش‌ها، به خصوص در فرهنگ‌هایی که علم در آن غالب است، حکم‌فرماست. علم ژنتیک رفتاری-که به نحوه تأثیر ژن‌ها بر رفتار می‌پردازد-یکی از همین علوم است. این گزارش‌های علمی، حتی در ژورنال‌هایی مثل نیچر، اغلب اغراق‌آمیز هستند و فرضیه جبرگرایی را تأیید می‌کنند.

زیست‌شناسی تحولی، علمی بنیادین است که به نحوه تبدیل اطلاعات ژنتیکی به هویت شخصی می‌پردازد. ما سیستم پیچیده‌ای از دی‌ان‌ای[2]، آران‌ای[3]، پروتئین‌ها و موادی که در رشد و تقسیم سلول نقش دارند را از والدین خود به ارث می‌بریم. در حوزه رشد، با دو محیط میکرو (محیط بلافصل درون سلول حول دی‌ان‌ای، پروتئین‌ها یا مولکول‌های تنظیمی که درون آن قرار دارند) و ماکرو (لوله فالوپ، فیزیولوژی مادر، محیط مادر و همه کارهایی که او هر روز انتخاب می‌کند انجام دهد) مواجهیم. دی‌ان‌ای، در این دو محیط از لحظه لقاح کاملاً یکپارچه می‌شود. پروتئین به ارث رسیده از تخمک مادر، درون زیگوت، رشد را آغاز کرده و فعال یا غیرفعال شدن ژن‌های درونِ دی‌ان‌ای را تعیین می‌کند.

 مغز انسان، پیچیده‌ترین عضو شناخته‌شده در جهان است که رشد آن در سراسر عمر ادامه دارد. مغز نوزاد تازه متولد شده، نسخه‌ای مینیاتوری از مغز بزرگسال نیست بلکه نظام خودسازمان‌دهی است که برای نورون‌زایی و افزایش سیناپس‌ها در 24 ماهه اول عمر، به ورودی صحیح نیاز دارد. تعامل یکپارچه بین ژن‌ها، محیط‌های میکرو و ماکرو در رشد مغز نقش دارد. این تعامل در زمان رسیدن به بزرگسالی، بسیار تکان‌دهنده‌تر نیز می‌شود، چرا که در مسیر رشد با توجه به برخورداری از اراده آزاد، سبک زندگی خود را انتخاب می‌کنیم. هر کدام از این انتخاب‌ها بر اپی‌ژنوم یا تغییرات ژنتیکی دی‌ان‌ای تأثیر می‌گذارند و این تغییرات اپی‌ژنتیکی در طی نسل‌ها انتقال می‌یابند.

 حوزه علمی دیگری که پیش‌تر به آن اشاره شد، ژنتیک رفتاری است که نقش تنوع ژنتیکی را در میزان تفاوت رفتار انسان‌ها بررسی می‌کند. ما به طور میانگین، 5/0 تا 1 درصد از نظر ژنومی با یکدیگر تفاوت داریم. اما باید توجه داشت که درصد بیان شده، صرفاً یک آماره جمعیت‌شناختی است. برای مثال، وقتی از وراثت‌پذیری هوش‌بهر حرف می‌زنیم، درصد بیان شده به یک جمعیت اختصاص دارد و در بخش‌های مختلف جهان، بسته به جمعیت آن متفاوت است.

 در چند دهه اخیر، مطالعات گسترده‌ای در حوزه وسیع ژنتیک مولکولی و ژنتیک رفتاری مولکولی، تحت عنوان ارتباط ژنومی، توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. نتایج حاصل از این مطالعات نشان می‌دهد که در بهترین حالت، هیچ ژن به‌خصوصی برای هیچ رفتار به خصوصی وجود ندارد. در یک جمعیت معین، تنوع ژنتیکی بسیاری را در رابطه با یک صفت به خصوص می‌توان مشاهده کرد. به عبارتی دیگر، سهم ژنتیک و محیط، در تشکیل شخصیت و هویت انسانی یکسان است.

لازم است به دقت، بین آن دسته از صفاتی که در ما شکل می‌گیرند با آن دسته که خود باعث تشکیل آن‌ها هستیم، تمایز قائل شویم. منظور از صفاتی که در ما شکل می‌گیرند، مواردی از قبیل صفت‌های شخصیتی در زمان رشد کودک است که به انتخاب کودک نیستند اما می‌توان آن‌ها را در بزرگسالی تغییر داد. این صفات در نتیجه تحولی زیستی، تحت تأثیر محیطی که در آن پرورش یافته،‌ به وجود آمده‌اند اما به لحاظ ژنتیکی تعیین نشده‌اند، چرا که گونه‌های ژنی، تنها یک دسته از مجموعه عوامل دخیل در این فرایند رشدی هستند. البته برخی گونه‌های ژنتیکی می‌توانند ما را مستعد آن سازند که به شیوه خاصی رفتار کنیم؛ مثلاً فردی که قد بلندی دارد، احتمال بیشتری دارد که به بسکتبال گرایش پیدا کند.

سطح توصیف ژنتیکی، تنها روش معتبر توصیف پدیده‌ها نیست بلکه می‌توان حقیقت انسان‌ها را به سطوح مختلفی از جمله سطح علمی، اخلاقی، زیبایی‌شناختی، شخصی و دینی تقسیم کرد. همه ما یک هویت انسانی داریم اما می‌توانیم از زوایای مختلفی به انسان بنگریم. تمرکز صرف بر عوامل ژنتیکی، در بررسی تفاوت‌های رفتاری مشکلاتی را به وجود می‌آورد. ارزش و جایگاه هر انسان، صرف نظر از موقعیت ژنتیکی اوست که بر اساس آن، همه انسان‌ها در نظر خدا برابر هستند. همچنین در رابطه با کاربست تصویر خدا و تاکید او بر تنوع در کتاب مقدس است.

 تصویر، همانند فهرستی از صفات انسانی ثابت نیست بلکه نوعی رشد مستمر و پویا وجود دارد. رابطه‌ای که در آن خداوند از طریق اجتماع انسانی که در آن مرد و زن، به طور برابر همکاری می‌کنند، مسئولیت‌هایی را به انسان محول کرده است. این تصویر از خدا در کتاب مقدس، به انسان در اجتماع اشاره دارد. این، با تصویر زیستی مبنی بر این‌که ژنوم انسان متنوع است، مطابقت دارد. خداوند، انسان را متنوع آفریده و این، بخشی از خلقت شگفت‌انگیز اوست.

 در ژنتیک معاصر، به استثنای برخی موارد نادر اما غم‌انگیز از آسیب‌شناسی ژنتیکی پزشکی، هیچ چیزی وجود ندارد که مسئولیت اخلاقی را تضعیف کند. ما قطعاً برده ژن‌های خود نیستیم گرچه ممکن است مواهب ژنتیکی ما را مستعد رفتار به شیوه‌ای خاص کند اما نمی‌توانیم از مسئولیت خود در قبال خدا، در برابر یکدیگر و مراقبت از زمین بگریزیم.


[1] Dr. Denis Alexander

[2] DNA

[3] RNA

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.