مُنجی ابراهیمیسم کیست؟ گفتوگو با آرش آبایی
در یکی از سلسله گزارشهای این پرونده، بخشی از نگاه منتقدانه «آرش آبائی» پژوهشگر و نویسنده یهودی ذکر شده بود. خبرنگار دینآنلاین برای بررسی بیشتر و کاملتری از آرا و اندیشههای وی بار دیگر به سراغش رفته است و درباره پروژهای که «ابراهیمیسم» نامیده میشود با او به گفتوگو نشسته است.
آبائی در پاسخ به این پرسش دینآنلاین که نقدِ اصلیاش به این پروژه چیست، پاسخ داد: دین جدید ابراهیمی که آن را «ابراهیمیسم» مینامند، اخیرا و در فضایی سیاسی مطرح شده است، که هدف آن «تمرکز بر ایمان بین ادیانی و پرهیز از عوامل تنشزا میان مومنان به ادیان ابراهیمی» اعلام شده است. هرچند جزئیاتی از ماهیت دقیق این به اصطلاح «دین» معلوم نیست، اما بر اساس عنوان و ادعای آن که ایمان و اشتراکات سه دین ابراهیمی (یهودیت، مسیحیت و اسلام) را خصوصیت شاخص این دین جدید قرار داده است، میتوان نقدهایی را متوجه آن دانست.
او ادامه میدهد: هر دین یا مکتبی، قاعدتا باید جامع و مانع باشد، بدین معنا که خصوصیات قطعی و واضحی دارد که بر اساس آن، جمعی با دارا بودن آن خصوصیات در دایرهی آن دین قرار میگیرند، و جمعی که فاقد آن خصوصیات باشند خارج از دایره واقع میشوند. اگر این دین ادعای استقلال از سایر ادیان (ضمن شباهت به آنها) و ارائهی آیینی نوین را داشت، میبایست منتظر اعلام اصول اعتقادی و آیین عملی آن شد و سپس با بررسی دقیق، به نقد آن پرداخت.
به عقیده آبایی «ابراهیمیسم» ظاهرا مدعی دینی فراگیر و مشترک میان سه دین ابراهیمی است که سعی در جذب و مشارکت مومنان این ادیان خاص را دارد. در این زمینه دو حالت قابل تصور است: حالت اول خروج پیروان ادیان ابراهیمی از دین خود، و ورود و پذیرش آیین «ابراهیمیسم» خواهد بود. حالت دوم، هر یک از پیروان این سه دین خواهند توانست با حفظ آیین و باورهای خود، در این دین جدید نیز عضویت و التزام داشته باشند. به نظر من، هر دو حالت به خاطر خصوصیات سه دین ابراهیمی، منتفی خواهد بود و اصولا «ابراهیمیسم» (با فرض قرار گرفتن بر مشترکات اعتقادی و آیینی هر سه دین ابراهیمی) امری محال است، مگر با تغییر فرض اشتراک ادیان، و ایجاد دینی مستقل و تنها با عنوان «ابراهیمیسم».
آبائی ادامه داد: حالت اول که مستلزم خروج از دین است، بدون نیاز به تحلیل، از ابتدا منتفی است؛ زیرا هر سه دین ابراهیمی شدیدا مخالف این امر هستند و نمیتوان مدعی دینی جدید با هدف پرهیز از تنش میان ادیان شد که ورود به آن، خود سببساز تنش جدیدی برای مومنان گردد. حالت دوم، به صورت حفظ دین فعلی و عضویت همزمان در دین جدید «ابراهیمیسم»، تنها میتواند مورد اقبال و توجه لایههای میانهرو یا اصلاح طلب (رفورم – لیبرال) هر دین قرار گیرد که چندان التزامی به کلیه احکام و باورهای دین خود نداشته و بطور گزینشی و اختیاری (نه بصورت تکلیف شرعی) برخی اصول اعتقادی را باور داشته و به رعایت بخشی از آیین دین خود میپردازند. مومنان متعصب و راستکیش هر دین، یقینا ذرهای تغییر در باورها و آیینهای عملی را تحمل نکرده و چه بسا روی آوردن همکیشان خود را به این دین مشترک (ضمن حفظ دین فعلی) نیز برنتابند.
این پژوهشگر علوم انسانی در پایان گفت: اصول نظری و اعتقادی مشترک نیز – که در جلسات گفتگوی بینادینی مورد تاکید است – تنها در سطح کلی مورد توافق هر سه دین قرار دارد و کمتر میتوان انتظار داشت که در سطح جزئیات آنها نیز توافق هر سه دین را حاصل نمود. برای نمونه، باور به منجی موعود، یکی از موارد مشترک هر سه دین ابراهیمی است. اما مصداق آن در هر سه متفاوت است. در این حال برای مثال، یک عضو دین «ابراهیمیسم» به کدام منجی باید باور داشته باشد؟ به ماشیح یهودی که یکی از علما و صالحان یهودی هر عصر میتواند باشد، یا به شخص عیسی مسیح که رجعت خواهد نمود، یا به حضرت مهدی که حاضر اما از نظر غایب است؟ آیا جمع میان این سه شخصیت کاملا مستقل امکان پذیر است؟ یا اینکه آن فرد «ابراهیمیسم» باید همزمان به سه منجی باور داشته باشد؟ در این حالت نیز آیا میتوان از یک یهودی انتظار داشت که علاوه بر ماشیح یهودی، به عیسی مسیح نیز باور و ایمان داشته باشد؟ پس در اینصورت مرز میان یهودیت و مسیحیت کجاست؟ یا اصولا مرز میان سه دین ابراهیمی کدام است؟ اگر قرار است هر سه دین باورهای دو دین دیگر را نیز بپذیرند، پس تفاوت آنها در چه خواهد بود؟ ضمن آن که در این مبحث فرض بر وجود تنها یک گروه واحد از هر دین برقرار است که اگر مذاهب و فرقه های موجود در هر دین را نیز وارد این حوزه بنماییم، موضوع بسیار پیچیده تر خواهد شد.