حشاشین و روایت داعشی از حسن صباح
فهیمه شفیعی اصفهانی: کشور مصر یک مجموعه تلویزیونی تاریخی، حماسی و بیوگرافی پر سر و صدا با عنوان «حشاشین» تولید کرد که روایتی عربی از یک برهه تاریخی مربوط به حسن صباح رهبر نزاریان ایران است.
حشاشین سریالی عجیب و خوفناک درباره یکی از بحث برانگیزترین فرقههای مذهبی تاریخ اسلام است. بعد از آنکه وزیر خلیفه فاطمی در نزاع مستعلی و نزار امامت را حق نزار ندانست «حسن صباح» رهبر اسماعیلیان ایران در این نزاع جانب نزار را گرفت و رهبری فرقه نزاریان را بر عهده گرفت. این فرقه بیشتر از یک سده با تسلط بر قلعههای مختلف فلات ایران به ترویج مکتب و ترور مخالفان مشغول بود. کاری که حسن صباح در این سریال با مخالفانش میکند، مخاطب را یاد گروه داعش میاندازد. از این رو حسن صباح و فرقه اسماعیلیه، شخصیت و اتفاقی ساده در تاریخ نبودهاند.
«حشاشین» داستان زندگی حسن صباح از کودکی تا رسیدن به خلافت و پس از آن را روایت میکند. این مجموعه شاید یکی از معدود سریالهای مصری باشد که به سرعت با زیرنویس فارسی در اختیار ایرانیها قرار گرفت، چون درباره شخصیت، جریان و لوکیشنی است که بخش مهمی از ماجرایش در ایران رخ داده است.
مصر و ترکیه جزو کشورهایی از منطقه هستند که در سریالسازی فعالند. مثلاً ترکیه سریالی درباره خوارزمشاهیان ساخت (من جلال الدینم) که جزو سریالهای پرطرفدار بود و سراغ مقطعی از تاریخ ایران رفت که ما باید سراغ آن میرفتیم. وقتی کشوری در فضای تاریخی، سریالی میسازد، آن مقطع تاریخی را از آن خودش میکند.
مصر هم برای اینکه از این قافله عقب نماند سراغ موضوعات تاریخی رفته است. ضمن اینکه سراغ مذهب اسماعیلیه رفته که یکی از مذاهب پراکنده در جهان است و پیروان کمی دارد و نگاهش به یکی از رهبران این فرقه منفی است؛ یعنی در همان قسمت اول او را شخصیتی شیطانی معرفی میکند، سریال خشنی که عدهای از آن به عنوان «بازی تاج و تخت عربی» یاد میکنند.
پس از ماجرای بهار عربی در کشورهای اسلامی به خصوص سرنگونی مبارک در مصر، رهبران اخوان المسلمین که از پرچمداران قیام بهار عربی بودند، اکنون در زندان هستند و به باور حکومت فعلی مصر، این گروه تروریستی است، از این رو نشانههایی در این سریال وجود دارد که رهبر این گروه را به شخصیت حسن صباح نزدیک میکند. رفتار و گفتار حسن صباح و گروه او، مخاطب را به یاد داعش میاندازد اسلام از داعش جداست و اگر چنین تفکری در داعش به وجود آمده، مسبوق به سابقه در گروه حشاشین بوده است. بنابراین تکلیف اسلام با گروههای افراطی که خودشان تأویل و تفسیر شخصی از دین دارند، جداست.
ایرادهای ساختاری سریال حشاشین
به دلیل روند تولید سریع، اشتباههای فراوان نمایشی و تاریخی در این سریال وجود دارد:
طراحی صحنه، لباس و دکور شهرها وشخصیتهای ایرانی این سریال، ساختمانها و معماری شهر اصفهان همه متأثر از فضای عرب است و به تعبیر این سریال، فرهنگ و زبان عربی در آن دوره بر کشور ایران حکمفرما بوده در حالی که چنین نبوده است. ایرانیها زبان و فرهنگ ایرانی داشتهاند ولی با توجه به اینکه تمام فضای سریال عربی است به بیننده القا میکند که کل جهان اسلام، قلمرو عربی داشته است.
زمانی که حسن صباح دارد با شیطان ارتباط میگیرد یا ورد میخواند از کلمات فارسی استفاده میکند. مثلاً در قسمتهای سوم و چهارم که میخواهد دریا را آرام کند کلمهٔ «خاموش» را به کار میبرد در حالی که همه جا عربی حرف میزند.
یا در جایی که میخواهد یارانش را به مبارزه دعوت کند شعر مولانا را میخواند:
این جهان کوه هست و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
با توجه به اینکه تولد مولانا ۶۷۲ هجری قمری و تولد حسن صباح ۴۴۵ هجری قمری بوده است، میتوان گفت خواندن شعر مولانا توسط حسن صباح، محلی از اعراب ندارد.
آیا حشاشین از حشیش استفاده میکردند؟
مسئله دیگری که در فیلم خیلی پررنگ به آن پرداخته شده است، حتی نام فیلم را برهمین اساس انتخاب کردهاند، مصرف حشیش توسط رهبر اسماعیلیه و یاران اوست.
کلمه حشاشین یا قاتلان (assassin) که برای اولین بار توسط صلیبیونی که با نزاریها در سوریه روبرو شدند ابداع شد، از یک سوء تفاهم در فهم یک کلمه ناشی میشود. در آن زمان نزاریها که شیعه بودند در میان مسلمانان اهل سنت دشمنانی داشتند که از آنها به عنوان حشاشین یاد میکردند، که اگر معنای لغوی آن را بگیرید به معنای کسی است که حشیش مصرف میکند.
کلمه حشاشین به این معنا نبود که اسماعیلیون واقعاً مواد مخدر استفاده میکردند، این اصطلاح در واقع یک دشنام و به معنای (مردمی با اخلاق پایین ومردمی بدون جایگاه اجتماعی) بود. اما صلیبیها فقط ظاهر این واژه را گرفتند و به این ترتیب در زبانهای اروپایی ارتشهای صلیبی، «هش شاشین»(hashshashin) به قاتل (assassin) تبدیل شد.
آیا حشاشین را باید سریالی تاریخی دید؟
سریال حشاشین همان ضرب المثل معروف است که گفت:
«بعضیها کج گفتند، اما رج گفتند».
رج گفته یعنی برنامه و هدف دارد و کار او روی حساب است. این سریال را در قواره سریال تاریخی نباید ببینیم، بلکه این فیلم یک نبرد جریانی است که صحنه آینده جهان اسلام را تشکیل میدهد. نبرد جریانهای فکری در این اتفاق رخ میدهد. سه جریان اسلام سلفی با قرائت جامعی که دارد و نیز اسلام سیاسی و اسلام سکولار، صحنه آینده جهان اسلام را میسازند. در مصر و تونس و مغرب و ترکیه همین گونه است.
باید در نظر داشته باشیم که خوراک این فیلم کاملاً جریان شناسانه است و نباید به روایتهای تاریخیاش استناد کنیم.
روایت حشاشین از دوستی خیام، حسن صباح و خواجه نظام الملک
به روایتی، خیام، حسن صباح و خواجه نظام الملک به سه یار دبستانی معروف بودند که در بزرگی هر یک به راهی رفتند. حسن رهبر فرقه اسماعیلیه گشت، خواجه نظام الملک سیاستمداری بلندپایه شد و خیام دانشمند و شاعری گوشه گیر گشت که در آثارش اندیشههای بدیع و دلهره و اضطرابی از فلسفه هستی و جهان وجود دارد. البته سندیت این داستان به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است و هیچ کدام از تاریخ شناسان از این داستان به عنوان داستان حقیقی یاد نمیکنند.
این داستان در کتاب از دست رفته «سرگذشت سیدنا» ذکر شده بوده است که نخستین بار رشیدالدین همدانی آن را در جامع التواریخ خود بازگو میکند و پس از آن تاریخ نگاران دیگر ایرانی نیز آن را نقل میکنند. نسخه متفاوتی از این داستان را میرخواند (تاریخ نگار سده نهم هجری که اثر برجسته او روضه الصفا نام دارد) نقل کرده است؛ که ادوارد فیتز جرالد از روی آن همین داستان را در مقدمه ترجمه انگلیسیاش از رباعیات عمر خیام بازگو کرده است. قدیمیترین نویسنده بعد از اسماعیلیان که سرگذشت سیدنا را خوانده بود، یعنی عطاملک جوینی، این داستان را در کتابش نیاورده است.
بر پایه داستان سه یار دبستانی، این سه در زمان کودکی با هم قرار گذاشتند که هر کدام به جایگاهی رسید آن دو دیگر را یاری رساند. هنگامی که نظام الملک به وزیری سلجوقیان رسید به خیام فرمانروایی بر نیشابور و گرداگرد آن سامان را پیشنهاد کرد، ولی خیام گفت که سودای ولایت داری ندارد. پس نظام الملک ده هزار دینار مقرری برای او تعیین کرد تا در نیشابور به او پرداخت کنند.
خورخه لوئیس بورخس در داستانی به نام راز وجود ادوارد فیتز جرالد به سه یار دبستانی اشاره کرده است. او داستان خود را اینگونه آغاز میکند:
«مردی به نام عمر بن ابراهیم، در سده یازدهم میلادی (در نظر خودش سده پنجم هجری) در ایران زاده میشود و قرآن و حدیث را از حسن بن صباح، بنیانگذار آتیه فرقه حشاشین یا اسماعیلیه و نظام الملک که بعدها وزیر آلب ارسلان و فاتح قفقاز میشود، بنیانگذار آتیه فرقه حشاشین یا اسماعیلیه و نظام الملک که بعدها وزیر آلب ارسلان و فاتح قفقاز میشود، فرا میگیرد. این سه دوست از سر شوخی یا به طور جدی سوگند یاد میکنند که اگر روزی اقبال به یکی از آنان روی آورد، فرد خوشبخت آن دو تای دیگر را از یاد نبرد.»
بیشتر محققان این داستان را غیر واقعی میدانند، نانکه از روی سن و محدوده سالهای زندگی، شخصیتها و نیز سکونت گاههای آنها پیداست.
برای مثال فروغی در مقدمه تصحیح اش از خیام اشاره کرده است که اگر این داستان راست باشد، حسن صباح و خیام هر دو باید بیش از ۱۲۰ سال عمر کرده باشند که خیلی بعید است. به علاوه هیچ یک از معاصران خیام هم به این داستان اشاره نکردهاند. طبق فرضیهای این داستان ممکن است از داستانی واقعی میان شاعر و کاتب سلجوقی، علی بن حسن باخرزی و وزیر عمیدالملک کندری تحول یافته باشد.
درام حشاشین
در فضای کنونی جنگ روایتها ه با سریالسازی در میان کشورهای منطقه راه افتاده، این سریال در حال دیده شدن است. این سریال شاید در ظاهر پرهزینه به نظر برسد، ولی شتاب زده و سردستی ساخته شده و آنچه مخاطب را نگه میدارد، متن جذاب و بازیهای خوب آن است. به ویژه در طراحی صحنه، جلوههای ویژه، نورپردازی و میزانسن؛ اما چون به درستی دراماتیزه شده و موضوع جذابی دارد، روی مخاطب اثر میگذارد.
اولویت نخست در آثار نمایشی، دراماتیزه کردن است. همانطور که چندان نمیشود از شعر و متون ادبی به تاریخ رسید، از یک اثر نمایشی هم نمیشود به تاریخ رسید، در حالی که از متون و اسناد تاریخی میتوان به شعر و ادبیات هنری و نمایشی رسید.
هر چه اسناد و اطلاعات تاریخی درباره موضوع یا شخصیتی کمتر باشد، دست سازنده برای خلق آن شخصیت و موقعیت بازتراست. آنچه در ساخت سریالهای تاریخی اهمیت دارد «درام» است که قصه را پیش میبرد، زیرا تاریخ به تنهایی برای مخاطب عام جذاب نیست، مگر اینکه آمیخته به چاشنی درام و درگیری احساسات شود.
حسن صباح قدرتطلب یا پارسا
در سریال حشاشین شما با حسن صباحی که نیرنگ باز است و در راه قدرت طلبی حتی خانوادهاش را هم قربانی میکند روبرو میشوید. این سریال بر پایه روایتهای عامیانه درباره او ساخته شده، روایتهایی که در آنها چهره واقعی حسن صباح یا در میان نوشتههای مورخان سنی مذهبی که با اسماعیلیه دشمن بودند غبارآلود شده یا در میان قصه پردازیهایی همچون «سه یار دبستانی» و «خداوند الموت».
در حالی که بسیاری از اسناد تاریخی نشان میدهد حسن صباح شخصیتی بسیار پارسا، ساده زیست و عادل بود و همین عدالت باعث شد مردم نقاط مختلف ایران گرد او جمع شوند. تا آنجا که به قول استاد باستانی پاریزی، زنان روستاهای اطراف قلعه تا چهارصد سال پس از مرگش، با درود فرستادن بر او ریسندگیشان را آغاز میکردند.
ایراندوستی حسن صباح
آنچه در سریال حشاشین و به طور کلی قصه پردازیها درباره حسن صباح نادیده گرفته میشود، ایران دوستی وی است. فرهاد دفتری یکی از دقیقترین پژوهشگران حوزه اسماعیلیه، «احساسات ملی ایرانی» را بخشی از انگیزه حسن صباح میداند که کمتر مورد توجه قرار گرفته است؛ بنابراین قیام حسن صباح را در ادامه سلسلههای ایرانی و ضد بیگانهای همچون صفاریان، سامانیان و آل بویه میبیند. یکی از دلایل مبارزه او علیه سلجوقیان این بود که آنان را غیر ایرانی میدانست و ایشان را به تحقیر طایفه «جنیان» مینامید.
جالب است بدانیم اسماعیلیان نزاری (پیروان حسن صباح) نخستین مذهب اسلامی بودند که کتب و دستورالعملهای دینیشان را به زبانی غیر از عربی (فارسی) نوشتند؛ در حالی که منابع اسماعیلیه پیش از صباح به زبان عربی بود و دیگر شاخههای اسماعیلیه که به موازات نزاریها تداوم یافت (همچون مستعلوی ها) همچنان منابعشان به عربی نوشته میشد.
حشاشین و جذب گردشگران به الموت
دژ الموت یکی از شناخته شدهترین بناهای تاریخی ایران در جهان است. دست کم در میان مسلمانان شهرتی بسزا دارد. بهتر است برخی بناها سازههای تاریخی و مشهور کشور بر پایه منابع تاریخی بازسازی شود. این شیوه در بسیاری از کشورهای جهان تجربه شده.
برای نمونه معبد گارنی ارمنستان، معبد دندور مصر، چاه پله بانسیلال پت هند، کاخ بیزانسی میسترس یونان، خانه اگلانتین ایرلند و …که همگی اکنون از مهمترین جاذبههای گردشگری این کشورها به شمار میآیند، ویرانههایی بودند که بر پایه منابع تاریخی بازسازی و تقریباً کامل شدند. دژ الموت تاکنون چند دوره کاوش باستان شناسی شده. ای کاش یک بازه زمانی برای پایان کاوشها تعیین میشد و سپس بر پایه منابع تاریخی مورد بازسازی قرار میگرفت و تا حد امکان به شکل اولیهاش در میآمد.
در نظر داشته باشیم که پس از پخش هر سریال تاریخی یا انتشار هر رمان تاریخی، بازدید گردشگران از مکانهای نمایش داده شده در آن سریال یا رمان تاریخی رشد چشمگیری داشته است. برای نمونه پس از پخش سریال شهریار، بازدید از خانه او توسط گردشگران پنج برابر شد. آیا این اتفاق نمیتوانست برای دژ الموت و پس از پخش این سریال بیفتد؟ کافیست بدانیم به تازگی موانع گردشگری میان دو کشور پس از حدود ۴۵ سال برداشته شده و دژ الموت میتوانست یکی از مقاصد جذاب برای مصریهایی باشد که سریال حشاشین را دیده بودند.
تاراج تاریخ ایران در سینمای همسایگان
علی رغم توانایی بالای ایران در حوزه فیلم و سینمای تاریخی، این توانمندی صرفاً بر سینمای دینی متمرکز شده و از ساخت فیلم و سریال درباره تاریخ ایران غفلتی نابخشودنی داریم. اگر درباره پیامبران بنی اسرائیل فیلم و سریال میسازیم، فراموش نکنیم به جز ما شش میلیارد دیگر از جمعیت کره زمین هم باورمند به این پیامبران هستند و میتوانند دربارهشان فیلم و سریال بسازند.
اما آیا درباره تاریخ ایران وظیفه اصلی بر دوش خودمان نیست؟ یا باید بگذاریم کشورهای دیگر همچون مصر (سریال حشاشین)، آمریکا (فیلم ۳۰۰)، جریان صهیونیسم (فیلم شبی با پادشاه)، ترکیه (بخشهایی از سریالهای تاریخی)، تاریخ و فرهنگ و تمدن گذشته ایران را آنگونه که دوست دارند با جعل و تحریف نمایش دهند؟ اکنون بیشتر کشورهای جهان، حتی کشورهای نوظهور اطراف خودمان دارند با جعل و تحریف، فیلم و سریال تاریخی میسازند تا سرزمین و کشور خود را کهن و با تاریخی باشکوه معرفی کنند. اما سهم ما در این میان کجاست؟
جایگاه امروز اسماعیلیان در ایران
اسماعیلیان به عنوان یکی از مذاهب ایرانی همچنان نسبتشان با ایران مشخص نیست. علی رغم تفاوتهای آشکاری که با مذهب شیعه ۱۲ امامی دارند، به نظرم همچنان باید آنها را پذیرا باشیم. کریم آقاخان چهارم که امام چهل و نهم اسماعیلیان به شمار میرود، اکنون یکی از پرنفوذترین شخصیتهای جهان است و با دربار و مقامات بسیاری از کشورها ارتباط نزدیک دارد. بنیاد فرهنگی آقاخان، موزه آقاخان، دانشگاه آقاخان، جایزه معماری آقاخان و…بخشی از فعالیتهای پررنگی است که زیر نظر آقاخان در سراسر جهان در حال فعالیت است. گویا سالها پیش درخواست دادهاند به عنوان شاخهای از تشیع، شعبه و دفتری در قم تأسیس کنند، اما پاسخی دریافت نکردند.
برخی از افراد و رسانههای تندرو، بدون هیچ سند و مدرکی ایشان را به فراماسونری، صهیونیسم، بهائیت و… مرتبط میکنندو در این زمینه چه توهینها و قلم فرساییها که نشده؛ آن هم در حالی که هنوز شماری از هم میهنانمان در شهرهایی همچون مشهد، کرمان و… اسماعیلی مذهب هستند. به نظرم باید آنها را به رسمیت بشناسیم. آنان هنوز خودشان را شیعه میدانند، هنوز به ائمه اطهار ارادت دارند، هنوز دژ الموت یکی از زیارتگاههای مورد احترامشان است، هنوز جمعیت ۱۵ میلیونیشان چه در افغانستان، چه در تاجیکستان، چه در هند و چه در آفریقا علقه به ایران دارند.
دست مریزاد! مقالهٔ بسیار جالبی است. در آن به نکات مهمی اشاره شده است که در جهت هشیاری ایرانیان است. باشد که مردم و دولتمردان به آن توجه کنند!
بسیار عالی و محققانه واموزنده
درود بر شما دکتر شفیعی. کوتاه مختصر و مفید و کاربردی تحلیل کردید و سپاس از اشتراک گذاری اطلاعات و تحلیل علمی که انجام دادید. البته اگر از بی ارزش بودن ارجاعات تاریخی وغیر مستندبودن روایت و شخصیت پردازی سریال بگذریم، این اثر در قصه پردازی با کشش مناسب برای جذب مخاطب عام وبیننده عمومی در جهان کار خوبی است زیرا با بودجه نرمال و در زمانی کوتاه کارپر مخاطبی ساخته شده است و میتواند الگویی باشد برای سریال سازان ایرانی تا سعی کنند سریالهایی برای مخاطب جهانی و با بودجه کم و در زمانی کوتاه بسازند.درساخت سریالهای داستانی لزومی ندارد که مستندات تاریخی کاملا رعایت شود و خیال پردازی و دراماتیزه کردن کار برای جذب و حفظ مخاطب در درجه نخست اهمیت دارد.تولیدکنندگان سریال حشاشیین مدیون ذبیح الله منصوری هم هستند که خودش خداوندگار آفرینش این تخیلات تاریخی است 😉
خانم دکتر ممنون بسیار عالی و خردمندانه
ممنونم از تحلیل قشنگتون
هر چیزی رو به تندروی و افراط گری تعبیر نکنید چه بسا شما خودتون مصداق این امر باشید به هر ترتیب همون طور که جانشین پیامبر بهایی لقب سر از دولت فخیمه بریتانیا گرفته این ها هم به چنین افتخاری نائل شدن و بریتانیا هم این لقب رو همین طور خیرات نکرده حتما خدمتی در جهت منافع اونها بوده
جالب وخواندنی قابل استفاده وضروری بوددستمربزاد