لئوناردو داوینچی، نابغه عصر رنسانس
فهیمه شفیعی اصفهانی: اگر همه زندگی لئوناردو معما نباشد، حداقل بخشی از زندگی اش معماگونه و سخت پیچیده است.زندگی و کارها و آثار لئوناردو دارای تناقضات چشمگیری است.برخی از رفتارهایش با توجه به نبوغی که در بسیاری جهات از خود نشان داده،غیرمتعارف و دور از شأن وی مینماید، از جمله ناتوانیاش در به پایان رساندن اثری که آغاز کرده بود،وی را رسوا و انگشت نما گردانده بود.
ترسیمات و نقاشیهایش آکنده از احساس است،ولی در نوشتههایش اثری از احساس انسانی دیده نمیشود.
در مجموع، کارهای هنری لئوناردو راهگشای سحر انگیزی برای پیروان مکتب اوست.به گفتۀ سر کنت کلارل:« لئوناردو داوینچی، هملت تاریخ هنر است. سراسر زندگی اش پر از ابهام و آکنده از مه آلودگی است.»
ابهام در اینجاست که آیا او هنرمندی بود که به طرف علم کشیده شد، یا دانشمندی که به طرف هنر جلب گردید؟
داوینچی کیست؟
لئوناردو دی سر پیرو داوینچی، که از او بهصورت مختصر با نام لئوناردو داوینچی یاد میشود، زادهی ۱۵ آوریل ۱۴۵۲ میلادی در روستای وینچی، واقع در فلورانس (مرکز کنونی منطقه توسکانی در ایتالیا) است. هوش و استعداد داوینچی از او فردی ساخت تا در رشتههای نقاشی، مجسمهسازی، معماری، موسیقی، پیکرشناسی، زمینشناسی، نقشهکشی و گیاهشناسی، به موفقیتهای چشمگیری دست پیدا کند. بهسبب تبحر و سبکِ خاصِ داوینچی در علوم و فنون مختلف، از او به عنوان نمونهی بارز یک مرد رنسانسی یاد میشود.
بسیاری از صاحبنظران عقیده دارند که وی مبتکرترین فردی بوده که تاریخ تا به حال به خود دیده است.
سبکِ خاصِ داوینچی در انجامِ کارهایش و همچنین طرحهای مبتکرانهای که وی از توپهای بخار، خودروهای پرنده، هواپیما، ادوات زرهی، ادوات جنگی و… ترسیم کرده، او را از جنبهی خلاقیت، به شهرتی جهانی رسانده است. علاوه بر موارد فوق، داوینچی در بخش هنر و نقاشی نیز آثار بسیار مشهوری از خود برجای گذاشته است که از مهمترین و شناختهشدهترینِ آنها میتوان به تابلوهای شامِ آخر، مونالیزا و مرد ویتورین اشاره کرد.
داوینچی نظریات خود دربارهی مسائل گوناگون را در هزاران صفحه دستنوشته ثبت کرده است؛ نکتهی جالب دربارهی یادداشتهای وی، سبکِ خاص و رمزآلود او است. اغلب یادداشتهای داوینچی بهصورت برعکس نوشته شدهاند و اگر قصد خواندن آنها را داشته باشید، باید آنها را در جلو آینه قرار دهید.
تولد و دوران کودکی
در ساعت ۳ بامداد روز ۱۵ آوریلِ سالِ ۱۴۵۲، لئوناردو داوینچی در روستای وینچی، واقع در ایتالیا، چشم به جهان گشود. او حاصل رابطهی نامشروع یک مرد ثروتمند و یک زنِ دهقان با نامهای پیرو فرانسیسو دی انتونیو داوینچی و کاترین بود؛ گمان میرود که مادرِ لئوناردو، بردهای اهل خاورمیانه بوده که برای کار به ایتالیا برده شده است. باتوجه به این موضوع که در آن زمان، نامخانوادگی معنای امروزی را نداشته، نام وی تنها به پدر و زادگاهش دلالت میکند.
دربارهی دوران طفولیت و خردسالی وی اطلاعات چندانی در دست نیست؛ اما بر طبق نگاشتههای تاریخی، او ۵ سالِ نخستِ زندگی خویش را با مادر میگذرانده و پس از آنکه مادرش با مرد دیگری ازدواج کرد، نزد خانواده پدرش، با پدربزرگ، مادربزرگ و عمویش میزیسته است.
پدرِ لئوناردو، یعنی آنتونیو داوینچی، پس از گذشت مدتی از آوردنِ فرزندش، با دختری ۱۶ ساله وصلت میکند؛ وی علاقهی بسیاری به لئوناردو داشته و همواره او را به مانند فرزند تنی خویش مورد لطف و محبت خود قرار میداده؛ اما بهدلیل بیماری ناشناختهای، مادرخواندهی لئوناردو پس از گذشت مدتی، در سن جوانی دار فانی را وداع میگوید.
لئوناردو در نوشتههای خود از دو حادثه در دوران کودکی خود یاد کرده که بر آیندهی او تاثیرگذاشتهاند. نخستین اتفاق که او از آن بهعنوان یک نشانه یاد میکند، به بادبادکی مربوط میشود که از آسمان سقوط میکند و درست در بالای گهوارهی او قرار میگیرد؛ بهگونهای که بالهای آن، صورت او را میپوشاند. اتفاق دوم نیز به زمانی مربوط میشود که وی در حال گشتوگذار در کوه بوده است. هنگامی که او در مسیرش با یک غار مواجه میشود، ابتدا از اینکه هیولایی از درونِ غار به او خیره شده باشد، ترس وجودش را فرا میگیرد؛ اما حس کنجکاوی او باعث شد تا برای کشف آنچه درون غار است، بر ترسهایش غلبه کند.
لئوناردو در خانوادهای پرورده میشود که در آن خانواده، کودک دیگری وجود نداشته و همه بزرگسال بودهاند و در یک چنین فضایی لئوناردو کودک بودن خود را فراموش کرده،
همانند یک بزرگسال کوچک رفتار میکند، لذا وی بر خلاف دیگر کودکان فرا نمیگیرد چگونه همسالان خود را دوست بدارد.
روابط بزرگترهای خانواده چنان خشک بوده که مانع از بیان نگرانیها و انقلابات درونی لئوناردو میشده و در نتیجه بر عواطف و احساسات او آسیبهای جدی وارد میآید تا آنجا که لئوناردو را برای همیشه کم رو و خجالتی میگرداند.از آنجا که روابط خانوادگی لئوناردو به طریقی بوده که امکان بیان احساسات و عواطف را از او سلب میکرده، به
همین روی خوددار و فاقد کمترین نقش و نفوذی در خانواده بوده و به همان طریق که زندگی او برای ما یک معماست، برای معاصران خود او نیز معما و اسرارآمیز بوده است.
بنابراین هیچ جای شگفتی نیست که او در رسالهای که دربارۀ نقاشی مینویسد،جمله ذیل را بنگارد:
« در حقیقت عشقِ بزرگ؛ ثمره شناخت عمیق و بزرگ است و اگر کم بدانی به همان نسبت عشق کوچکتر میشود.»
بی اعتمادی به احساسات درونی خویش سبب میشد که لئوناردو همواره مراقب احساسات خویش باشد و یکی از ره آوردهای این بیعتمادی،سوءظن و تردیدی بود که نسبت به احساس خود می داشت؛ همواره از خود میپرسید:« آیا به حد کافی مردم را میشناسد که بدانها عشق بورزد و درباره آنها قضاوت کند و یا این شناخت ناقص است و مردم دوست داشتنی نیستند.»
درباره سالهای نخستِ زندگی لئوناردو اطلاعات چندانی در دست نیست؛ اما بر طبق گفتهی واساری، زندگینامهنویس نقاشان دورهی رنسانس، یک دهقان، استعداد نقاشی داوینچی را به پدر وی اطلاع داده و از او خواسته که پسرش روی یک پلاک، نقاشی کند. داوینچی روی آن پلاک ماری را نقش کرده که از دهانش آتش میافروزد؛ با توجه به این موضوع که نقاشی مورد بحث از زیبایی هنری بالایی برخوردار بوده، سر پیرو داوینچی، آن را به یک خریدار آثار هنری در فلورانس فروخت؛ جالب آنکه این پلاک بعدها به دوکِ میلان فروخته شد. پدرِ داوینچی نیز به رسم قدردانی، با پول فروش اثر پسرش، پلاکی را به دهقان یادشده اهدا کرد که نماد قلب تیر خورده بر آن نقش بسته بود.
لئوناردو برای تحصیلات ابتدایی، به مدرسهی دهکدهی محل سکونتش میرود. با وجود اینکه وی علاقهی چندانی به درسهای مدرسه نشان نمیدهد؛ اما کنجکاوی لئوناردوی خردسال و علاقهی وافرِ او به طبیعت، او را به سمت یادگیری مستقل هندسه و ریاضیات سوق داد. جالب است بدانید که لئوناردوی خردسال از اختلال واژگان یا دیسلِکسی رنج میبرده است؛ این اختلال که بر یادگیری واژگان تاثیر میگذارد، توانایی تمایز بین حروف مشابه را از فرد سلب میکند (بهعنوان نمونه، حروف «پ»، «ب»، «ت»، «ر»، «ز»، «ژ»)؛ با این حال، چنین اختلالی قابل کنترل و رفع است و افرادی که به آن مبتلا هستند، از خلاقیت و ابتکار بسیار بالاتری نسبت به انسانهای عادی برخوردار خواهند بود. به احتمال بسیار زیاد، دلیل اختراعات و فعالیتهای مبتکرانهی داوینچی، ریشه در اختلال واژگانِ او دارد.
وقتی او به شانزده سالگی و دوران نوجوانی رسید، پدرِ وی بار دیگر ازدواج و اینبار با دختر بیست سالهای به نام فرانسسکا لنفردینی وصلت کرد.
دوران جوانی لئوناردو داوینچی
هنگامی که داوینچی تحصیلات مقدماتی خویش را به پایان رساند، به قصد یادگیری علوم و فنون، او را به هنرکدهای در فلورانس فرستادند تا نزد نقاش و پیکر تراشی به نام آندرئا دل وروکیو، آموزشهای لازم را ببیند. شهرت و تبحرِ بالای وروکیو در جامعهی فلورانس به اندازهای بود که ساختِ بنای یادبود سردار نظامی شهر ونیز، بارتولومئو کولئونی را به وی سپرده بودند. کار در کنار چنین استادی، فرصتی مغتنم برای یادگیری لئوناردوی جوان بود. جالب است بدانید که در کنار این استاد، نقاشان برجستهای چون گیئلندائو، پروجینو، بوتیچلی و لورنزو دی کریدی پرورش یافته بودند.
ورود او به این هنرکده، جرقهای برای بیداری هوش و نبوغ داوینچی بود. با توجه به اینکه برای تبحر در نقاشی و پیکرتراشی، سالها تلاش و کسب تجربه لازم است؛ اما لئوناردو داوینچی در سن ۱۷ سالگی توانایی خلق ابزارها و ماشینآلات پیچیدهای را بهدست آورد که در آن زمان تنها از پس استادانِ ماهر بر میآمد. او در سالهای فعالیتِ خود در این هنرکده، در علوم مختلفی همچون طراحی، شیمی، متالورژی، فلزکاری، گچکاری، چرمدوزی، مکانیکی، نجاری و مهارتهای هنری چون مدلسازی، رنگآمیزی و مجسمهسازی به تبحر رسید.
برطبق گفتهی واساری، بسیاری از آثار طراحیشده در هنرکدهی وروکیو، توسط کارآموزان و کارمندانِ وی انجام میشد؛ علاوه بر این موضوع، واساری از همکاری لئوناردوی جوان با استاد خود برای تکمیل اثر تعمید مسیح سخن میگوید. طبق گفتههای تاریخی، عملکرد لئوناردو در این نقاشی به اندازهای تأثیرگذار و عالی بوده که وروکیو قلمِ نقاشی خود را به زمین گذاشته و هرگز پس از آن دست به نقاشی نزده است؛ با این حال بهنظر میرسد که چنین گفتهای،اغراقی بیش نباشد.
داوینچی علاقهی فراوانی به طبیعت و اجزای آن داشت؛ علاقهی او به طبیعت به اندازهای بود که از پرندهفروشی، اقدام به خرید پرنده میکرد و سپس آنها را در دامان طبیعت آزاد میکرد. او را شخصی آرام، مهربان، محجوب و دارای رفتاری ظریف توصیف کردهاند. به گفته منابع او در مراقبت شخصی بسیار سختگیر بود،ریشهایش را در سنین بالا مرتب نگه میداشت و بر خلاف سبک زمانه خود، لباسهای رنگارنگ میپوشید.
پس از اینکه لئوناردوی جوان دورهی آموزشی خود را به پایان رساند، به شهر میلان رفت. در سال ۱۴۷۲ میلادی به عضویت گروه و اتحادیهی داروفروشان با نام لوقا درآمد که با توجه به مؤفقیتهای او در علم پزشکی و کالبدشناسی، احتمالاً این گروه نقطهی آغازی برای او در زمینهی شناختِ اجزای درونی بدن بوده است. ۶ سال بعد، وی نخستین پیشنهاد کاری خود را از طرف شورای شهر برای نقاشی محل عبادت سان برناردو در کاخ وکیو دریافت کرد؛ اما بنا به دلایلی، وی از قبولِ این کار سر باز زد.
دوران حرفهای
ورود لئوناردو داوینچی به دوران حرفهای، با حادثهای عجیب همراه بود. مدارک دادگاه فلورانس نشان میدهد که او در سال ۱۴۷۶ به جرم تمایلات جنسی خارج از عرف جامعه متهم شدهاند؛ اما بهنظر میرسد که وی از این جرم تبرئه شده است. در آن زمان جزای چنین کاری اعدام یا تبعید به مناطق دور افتاده بود. پس از این دادگاه، از داوینچی به مدت دو سال هیچگونه خبری در دست نیست و در نوشتههای تاریخی اشارهای به محل سکونت وی نشده است.
به عقیدهی بسیاری از افراد، تمایلات جنسی او حتی در اثرهای هنری وی نیز مشهود است. چنین موردی را میتوان در تابلوهای یحیای تعمید دهنده و باکوس بهوضوح نظاره کرد. گفته میشود که او بعدها نارضایتی خود را از دخالت در زندگی شخصی بهصورت تلویحی ابراز کرده است.
در سال ۱۴۸۲، داوینچی به صلح بین لورنزو د مدیچی و لودویکو ایل مورو، دوک میلان کمک کرد. لئوناردو در طی نامهای که برای لودویکو ارسال کرد، از مهارتهای خود در کارهای هنری و مهندسی سخن گفت. بهدنبال آن، داوینچی مجسمهای از جنس نقره را به شکلِ سرِ یک اسب طراحی کرد.
لئوناردو فعالیت خود در میلان را تا سال ۱۴۹۹ ادامه داد. در همین حین، وی برای طرح اثری دینی دربارهی کودکی حضرت مسیح، از سوی کلیسا انتخاب شد. این اثر که امروزه از آن با نامهای دوشیزه صخرهها یا بانوی صخرهها یاد میشود، به دوران کودکی حضرت مسیح و یحیای تعمیددهنده میپردازد. در این تابلو، شاهد حضور حضرت مسیح، مریم مقدس، یحیی و یک فرشته (فرشته اوریل) هستیم. جالب است بدانید که این اثر در دو نسخهی مختلف با فاصلهی ۲۰ ساله طراحی شده است. نسخهی اولیه که مربوط به سالهای ۱۴۸۳ تا ۱۴۸۶ میشود، هماکنون در موزه لوور نگهداری میشود.
با توجه به شهرت داوینچی در پنهانکردن رمز و راز در آثار خود، کلیسا سختگیری فراوانی را نسبت به آثار او انجام میداد. در تابلوی نخست، عیسی مسیح در حال عبادت کردن بهسوی موجود نامرئیای هست که مریم مقدس، گویی دست خود را بر سر وی گذاشته است. همچنین زنی که در سمت راست تصویر قرار دارد، انگشت خود را بهگونهای نگاه داشته که گردن این موجود نامرئی را قطع میکند. کلیسا نیز با وارد کردن چنین اشکالاتی به اثر، سفارش طراحی مجدد آن را داد.
علیرغم میل باطنی داوینچی، وی دوباره دست به قلم برد و این اثر را طبق گفتههای کلیسا، اصلاح کرد. در تابلو دوم، علاوه بر اینکه دستِ فرشته پایین آمده، صلیبی در دستان مسیح قرار گرفته است؛ با این حال، داوینچی برای ابراز نارضایتی خود نسبت به اصلاحیه کلیسا، پسزمینهی تصویر را تیرهتر از اثرِ نخست طراحی کرد؛ در حقیقت او با اینکار صدای اعتراض خود را به اثر هنری خویش وارد کرد.
دوران کهنسالی
داوینچی واپسین سالهای زندگی خود را در شهر مذهبی واتیکان، واقع در ایتالیا سپری کرد. پس از اینکه میلان توسط فرانسه به تسخیر در آمد، پادشاه فرانسه، یعنی فرانسوای اول، داوینچی پا به سن گذاشته را نزد خود فراخواند تا به او سفارش ساختِ شیر مکانیکیای را بدهد که توانایی گام برداشتن به سمت جلو و بازشدن قفسهی سینهاش برای تقدیم گل را داشت. داوینچی ۴ سال آخر عمر خود را در نزدیکی پادشاه زندگی میکرد؛ در طی این سالها، ملزی تنها شاگرد وفاداری بود که همواره با او زندگی میکرد.
این هنرمند و دانشمند برجسته، در روز ۲ می سال ۱۵۱۹ در حالی که تبدیل به یکی از دوستان صمیمی پادشاه شده بود، در کلوس لوس دار فانی را وداع گفت.
براساس گفتهی واساری، علاقهی پادشاه به داوینچی به اندازهای بوده که هنگام مرگ، سر او را در آغوش گرفته است؛ با این حال بهنظر میرسد این داستان بیشاز اینکه به واقعیت شبیه باشد، روایتگر افسانهی باب طبع فرانسویان رمانتیک است.
داوینچی در ۶۷ سالگی، در عمارت کلو لوس فرانسه درگذشت. روایتهای مختلفی درباره علت مرگ او وجود دارد. برخی عقیده دارند او بر اثر یک حادثه قلبی عروقی در گذشته است و بعضی دیگر احتمال سکته مغزی را برای داوینچی دادهاند. در واقع میتوان گفت هیچ منبع معتبری برای تایید یا رد روایتهای مرگ وی در دست نیست.
برخی معتقدند داوینچی از سال ۱۵۱۶ میلادی به بعد، چندین بار سکته کرد و یک طرف صورت او فلج شد و دیگر قادر به نقاشی نبود، به این جهت تاریخ آثار نقاشی متاخر او تا سال ۱۵۱۶ میلادی است.
«لوئیجی داراگونا»که نجیب زادهای ایتالیایی بود، یک سلسله سفرهای دیپلماتیک را از سال ۱۵۱۶ تا ۱۵۱۸ میلادی انجام داد. او از کاتب خود خواست وی را همراهی کند و وقایع سفر آنها را بنویسد. کاردینال در سال ۱۵۱۷ میلادی با فرانسیس اول در آمبوآز ملاقات کرد.درباره سلطنتی تنها ۵۰۰ متر با قلعه داوینچی فاصله داشت. کاتب کاردینال، در بخش خاطرات خود درباره ملاقات کاردینال با فرانسوا، درباره داوینچی آورده است:
«متاسفانه از استاد نمیشود انتظار بیشتری داشت؛ زیرا دست راست او فلج شده است.»
برخی فلج دست راست داوینچی را برگرفته از سکته مغزی میدانند که به سادگی توسط نویسندگان دیگر پذیرفته شده است. بعضی نیز علت از کار افتادگی دست راست او را چپ دست بودنش و عدم استفاده از دست راست گزارش کردهاند.
واساری در نوشتههای خود دربارهی واپسین لحظات عمر داوینچی مینویسد که او به هنگام مرگ، تقاضای حضور یک کشیش برای اعتراف به گناهان میکند.به گفته واساری، لئوناردو در بستر مرگ بسیار توبه کرد، زیرا عقیده داشت هنر خود را آنطور که باید انجام نداده و به این واسطه به خدا و مردم توهین کرده است.بخش اعظمی از اموال داوینچی به سالای، رفیق با وفای او واگذار شد؛ این در حالی است که او خدمتکارش را نیز از یاد نبرد و به او نصف تاکستان خویش را واگذار کرد.تشییع جنازه داوینچی از قلعه او به قبرستان کلیسای سنت فلورنتین در آمبواز انجام شد. تابوتش را کشیشان این کلیسا حمل میکردند و بر اساس وصیتش شصت نفر فقیر نیز که هر یک شمعی بزرگ در دست داشتند، پشت تابوت در حرکت بودند.
مقبره او در طول جنگهای اوگنو( جنگهای مذهبی داخلی فرانسه در فاصله سالهای ۱۵۶۸ تا ۱۵۹۸، بین کاتولیکها و پروتستانها) ویران شد. بعدها که این کلیسا نیز در سال ۱۸۰۲ در جریان انقلاب فرانسه خراب شد، بسیاری از قبرها از بین رفتند و استخوانهای آنها پراکنده شدند. از آن به بعد مکان اختفای بقایای لئوناردو مورد بحث قرار گرفت.
«آرسن هوسای» (Arsène Houssaye)، بازرس کل هنرهای زیبای فرانسه در سال ۱۸۶۳ ماموریت یافت محل را حفاری کند. او یک اسکلت ناقص با موهای سفید و حلقهای برنزی در دست و قطعه سنگی با کتیبه را کشف کرد. این جسد را بقایای داوینچی تفسیر کردند. جمجمه او با هشت دندان، با سن داوینچی متناسب بود و یک سپر نقرهای با تصویر فرانسیس، شاه فرانسه در زمان داوینچی نزدیک استخوانها قرار داشت.
اسکلت داوینچی حدود ۱۷۳ سانتیمتر طول داشت و به نظر هوسای، بزرگی جمجمه داوینچی، عادی نبود؛ اما احتمال داد که این حجم، نشانه هوش زیاد وی باشد. بهنظر میرسد جمجمه داوینچی را به ناپلئون سوم اهدا کردند؛ سپس بقایای جسد را به کلیسای سنت هوبرت (Saint-Hubert) در قلعه آمبوآز انتقال دادند.
داوینچی هرگز ازدواج نکرد و فرزندی نداشت. بهاین جهت ملزی، شاگرد دستپرورده و وفادارش، قیم و وارث اصلی اموال وی شد. پول، لوازم شخصی، ابزار، نقاشیها و کتابخانه داوینچی به او رسید. نیمی از تاکستان لئوناردو نیز ارثیه سالای، شاگرد قدیمی او شد.
آثار داوینچی
هنگامی که داوینچی چشم از جهان فروبست، مجموعهای بیش از ۷,۰۰۰ صفحه طراحی و یادداشت را از خود بهجای گذاشت؛ اما امروز تنها ۲۰ تابلوی نقاشی منسوب به او وجود دارد. علت تعداد کم نقاشیهای بهجایمانده از داوینچی، این است که او آزمایشهای مکرری را با تکنیکهای جدید انجام میداد تا از آنها در نقاشی استفاده کند. این شیوه، سبب ایجاد نوعی وسواس، به تعویق افتادن کار نقاشی و عدم تکمیل آن میشد. در ادامه معروفترین آثار داوینچی را معرفی میکنم.
سال طراحی: ۱۴۷۲
تکنیک: تمپرا روی چوب و رنگ روغن
ابعاد: ۱۲۹ × ۱۳۲ سانتیمتر
محل نگهداری: گالری ملی لندن
«تعمید مسیح» نقاشی معروفی است که توسط لئوناردو داوینچی و آندرئا دل وروکیو، در حدود سال ۱۴۷۲ در ایتالیا کشیده شد. جزئیات برخی از قسمتهای نقاشی، بهویژه فرشته جوانی را که ردای عیسی در دستش بود؛ لئوناردو نقاشی کرد و آن را به پایان رساند. طبق گفته برخی منابع وروکیو بعد از آن، قلممو را کنار گذاشت و دیگر هرگز نقاشی نکرد.
غسل تعمید مسیح عمدتا توسط وروکیو با استفاده از تمپرا یا چسبرنگ، روی چوب انجام شد. این نقاشی، صحنه غسل تعمید عیسی مسیح مطابق انجیل لوقا، مرقس و متی را به تصویر میکشد. صحنه این نقاشی شامل بازوهای دراز شده خداوند است که با پرتوهای طلایی نقاشی شدهاند. هالهای با شکل صلیب بر بالای سر عیسی و هالهای دیگر بر بالای
سر کسی نقاشی شده است که او را تعمید میدهد. لئوناردو در این نقاشی از روغن استفاده کرد که در آن زمان وسیله جدیدی در نقاشی بود.
تاریخ اثر: ۱۴۷۲ تا ۱۴۷۶
تکنیک نقاشی: تمپرا روی چوب و رنگ روغن
ابعاد: ۲۱۷ × ۹۸ سانتیمتر
محل نگهداری: گالری اوفیتزی فلورانس
داوینچی تابلوی بشارت را در سن ۲۰ سالگی و در سال ۱۴۷۲ تا ۱۴۷۶ میلادی کشید. این اثر جزو اولین آثار او محسوب میشود. این نقاشی در یک محیط معماری به تصویر کشیده شده است و به یک منظره باز میشود. فرشته در حالی که زانو زده است، پیشانی بلند، بالهای باشکوه و لباسهایی فاخر دارد؛ باکره نیز در حین خواندن، با چهرهای متعجب، دستش را به نشانه حیرت به طرف بالا گرفته است.
برخی بشارت را به «دومنیکو گیرلاندایو» (Domenico Ghirlandaio) نسبت دادند که مانند لئوناردو، شاگرد کارگاه دل وروکیو بود؛ اما مفسران در سال ۱۸۶۹، آن را بهعنوان اثری از لئوناردو داوینچی جوان دانستند. لئوناردو از ضربات قلمموی سبک و بدون سرب برای پسزمینه و فرشته استفاده کرده است.
تابلوی بشارت دستاورد استادانه و استعداد ذاتی لئوناردو داوینچی در تصویرگری را ثابت میکند. همهچیز در این اثر از کیفیت بالایی برخوردار است؛ کار با پیکرها و ویژگیهای آنها، چیدمان صحنه، درختان دوردست و جوی آب، نشاندهنده عشق پایدار هنرمند به طبیعت است. لئوناردو داوینچی یک مبتکر خستگیناپذیر بهشمار میرفت و این نقاشی برای رتبهبندی او بین نقاشان بزرگ کافی بود.
تاریخ : ۱۴۷۴ تا ۱۴۷۶
تکنیک نقاشی: پسزمینه محوکاری
ابعاد: ۳۸ × ۳۷ سانتیمتر
محل نگهداری: گالری ملی هنر واشنگتن دیسی
ژینورا دی بنچی
ترسیم پرتره «ژینورا دی بنچی» (Ginevra de Benci)، توسط لئوناردو داوینچی در حدود سال ۱۴۷۴ میلادی آغاز شد و کار روی آن بهمدت دو سال طول کشید. ژینورا دی بنچی، بانویی از طبقه اشراف در فلورانس قرن پانزدهم بود که بهعلت هوش و ذکاوتش مورد تحسین معاصران فلورانسی قرار گرفت.
برخلاف سایر پرترههای لئوناردو که از زنان میکشید، این خانم، مغرور و گوشهگیر به نظر میرسد. چشم چپ او مستقیم به مخاطب خیره شده است، در حالی که چشم راستش به ماورای نقطهای نامعلوم نگاه میکند. ژینورا در این نقاشی مانند سایر زنان فلورانسی آن دوره، ابروهای خود را تراشیده است (این موضوع در مونالیزا نیز مشهود است).
لئوناردو پسزمینه پرتره را در یک حجاب نازک از مه به نام اسفوماتو (محوکاری) پوشانده و با لعابهای روغنی، روکش کرده است؛ اثر انگشتان داوینچی در هنگام شکل دادن بهصورت پرتره، روی آن مشاهده میشود. این پرتره در حال حاضر به گالری ملی هنر (National Gallery of Art) واشنگتن دی سی تعلق دارد و تنها نقاشی لئوناردو در قاره آمریکا است.
تاریخ اثر: ۱۴۸۲
تکنیک اثر: سایهروشن
ابعاد: ۲۴۶ × ۲۴۳ سانتیمتر
محل نگهداری: گالری اوفیتزی فلورانس
«نیایش مغان» یک نقاشی ناتمام از لئوناردو داوینچی است که آن را راهبان آگوستینی در سال ۱۴۸۲ میلادی در فلورانس سفارش دادند؛ اما داوینچی سال بعد به میلان رفت و نقاشی را ناتمام گذاشت.
در این نقاشی، مریم باکره و کودک در پیشزمینه به تصویر کشیده شدهاند و شکلی مثلثی را با فردی که به نشانه ستایش زانو زدهاند، تشکیل میدهند. پشت آنها نیمدایرهای از چهرههای همراه، از جمله خودنگارهای از لئوناردوی جوان در سمت راست است. در پسزمینه سمت چپ، خرابه یک ساختمان دیده میشود که کارگران در حال تعمیر آن هستند. در سمت راست نیز مردان سوار بر اسب، در حال مبارزه هستند. درخت نخل در مرکز، با مریم مقدس ارتباط دارد. نخل هم در روم باستان و نیز در مسیحیت به مفهوم پیروزی به کار میرود.
تاریخ: ۱۴۸۰ تا ۱۴۹۰
تکنیک: رنگ روغن
ابعاد: ۴۲ × ۳۳ سانتیمتر
محل نگهد
اری: موزه آرمیتاژ سن پترزبورگ
انتساب نقاشی لیتا مدونا به لئوناردو، همواره منشا بحثوجدل بسیار بوده است. این نقاشی توسط داوینچی آغاز و به احتمال بسیار توسط شاگردش «بولترافیو» (Boltraffio)، در حدود سالهای ۱۴۸۰ تا ۱۴۹۰ تکمیل شده است. موضوع نقاشی، شیر دادن مریم مقدس به مسیح است. کجی سر مدونا نمونهای از سبک لئوناردو است و بدون شک، طراحی این بخش از نقاشی کار وی محسوب میشود؛ با اینحال، محققانی که این نقاشی را مطالعه کردهاند، اشاره میکنند که مسیح کودک به نقاشیهای لئوناردو شباهت کمی دارد؛ بنابراین، احتمالاً لئوناردو تنها ژست اثر را طراحی و سر باکره را تکمیل کرده است.
کپیهای بسیاری از نقاشی لیتا مدونا رایج است که نشان از شهرت آن دارد. نقاشی مدونا اکنون در موزه آرمیتاژ سنپترزبورگ نگهداری میشود.
تاریخ اثر: ۱۴۸۹ تا ۱۴۹۰
تکنیک: سایهروشن و محوکاری
ابعاد: ۵۴ × ۳۹ سانتیمتر
محل نگهداری: موزه لوور پاریس
بانوی آرمینیه از داوینچی
لئوناردو داوینچی تابلوی بانویی با قاقم را در سال ۱۴۸۹ تا ۱۴۹۰ میلادی کشید. این تابلو با استفاده از روغن و روی تختهای از جنس گردو ترسیم شده است. موضوع تابلو پرترهای از «سیسیلیا گالرانی» (Cecilia Gallerani) است که او را معشوقه اسفورزا، دوک میلان دانستهاند.
تابلوی بانو با قاقم از مهمترین آثار هنری غرب است که با ظرافتی خاص، نبوغ هنری و ذهن خلاق داوینچی را نشان میدهد. این تابلو بیش از حد رنگآمیزی و چندین بار روتوش شده است. به نظر میرسد آن را در طی مرمت نیز چندین بار رنگآمیزی کردهاند.
تابلو در سال ۱۸۰۰ توسط یک شاهزاده جوان به نام «آدام کارزوسکی» (Adam Charzewski؛ قهرمان مبارزه برای استقلال لهستان) خریداری شد. او این نقاشی را برای مادرش، «پرنسس ایزابلا» (Princess Isabella) خرید که یک مجموعهدار مشتاق و موسس موزه کارزوسکی بود.
ایزابلا که یک وطنپرست بود، با دریافت نقاشی داوینچی از پسرش، آن را بسیار زشت خواند؛ بهاین جهت زمینه نقاشی آبی داوینچی را به رنگ مشکی درآورد. این کار او، نقاشان بسیاری را ناراحت کرد. این تابلو مدتی ناپدید شد و در سال ۱۹۳۹ میلادی بعد از حمله نازیها پیدا شد؛ در حالی که رد پای یک سرباز آلمانی روی پرتره آن بود. در حال حاضر این تابلو، با زمینه مشکی، در موزه لوور پاریس نگهداری میشود.
داوینچی آرام و باحوصله نقاشی میکرد؛ بهاین علت، بسیاری از کارهایش ناتمام میماندند. تابلوی «باکره و کودک همراه حنای قدیس» (The Virgin and Child with St. Anne) و «سنت ژروم در بیابان» (Saint Jerome in the Wilderness) که از سال ۱۴۸۰ تا ۱۴۹۰ روی آن وقت گذاشت، از کارهایی هستند که نتوانست آنها را تکمیل کند.
برخی کارشناسان، تابلوی «باکره و کودک به همراه حنای قدیس» را آخرین نقاشی لئوناردو میدانند. او بسیاری از تکنیکهایی را که در طول حرفهی هنری خود ابداع کرد، در به تصویر کشیدن سه نسل از خانوادهی مقدس یعنی حنای قدیس (مادر مریم)، مریم مقدس و مسیح کودک بهکار برد.
در این تابلو، حنا در راس ترکیببندی هرمی قرار دارد و مریم را تماشا میکند که بر زانوی او نشسته است و مریم با ملایمت مسیح را از سوارشدن بر روی بره منع میکند.
کودکی که لئوناردو در این تابلو به تصویر میکشد با کودک نقاشی «بانوی صخرهها» تضاد زیادی دارد. شخصیت مسیح در این تابلو معصوم به نظر میرسد، رفتار شیطنتآمیزی دارد و همانطور که بهسوی نگاه مادر بازگشته، چهرهاش حاکی از اعتماد است.
روابط بین شخصیتها حس صمیمت را به ذهن متبادر میکند و توانایی لئوناردو را در خلق باورپذیر روابط انسانی نمایان میسازد. این نقاشی همچنین علاقهی همیشگی لئوناردو را در ترسیم قابلقبول فضای سهبعدی بر روی صفحهی دوبعدی نشان میدهد.
در این نقاشی نیز مثل بیشتر نقاشیهای لئوناردو شخصیتها در میان چشماندازی خیالی جای گرفتهاند. پرسپکتیوهای خیالی تکنیکی است که او در کتاب خود «رسالهای دربارهی نقاشی» (Treatise on Painting) به شرح آن میپردازد.
لئوناردو با ترسیم ساختارهای سنگی در پسزمینه، توهم فاصله را ایجاد میکند بهطوریکه این ساختارها به رنگهای آبی – خاکستری به نظر برسند و جزییات کمتری نسبت به منظرهی پیشزمینه داشته باشند. او از این تکنیک در بسیاری از اولین کارهای خود ازجمله مونالیزا و بانوی صخرهها استفاده کرده است..
تاریخ اثر: ۱۴۹۵
تکنیک: چسبرنگ و گسو
ابعاد: ۸۸۰ × ۴۶۰ سانتیمتر
محل نگهداری: نقاشی دیواری در کلیسای سانتاماریا دله گرتزیه میلان؛ جامپیترینو، شاگرد داوینچی نسخهای از آن را کشید که اکنون در آکادمی هنرهای لندن نگهداری میشود.
لودوویک اسفورزا، دوک میلان، در سال ۱۴۹۵ به داوینچی دستور داد تابلوی نقاشی شام آخر را روی دیوار پشتی سالن غذاخوری داخل کلیسای «سانتاماریا دله گرتزیه» (Santa Maria delle Grazie) رسم کند. تکمیل نقاشی حدود سه سال کار برد. موضوع آن ۱۲ حواری مسیح بودند که برای همراهی او در شام آخر جمع شدهاند. صورت هریک از اشخاص در تابلو با شیوهای ماهرانه نقاشی شده است. این تابلو با گذشت زمان، فرسوده شد؛ اما نقاشان با استفاده از تکنیکهای مدرن آن را بازسازی کردند.
لئوناردو به خاطر عشق به تقارن معروف بود. در شام آخر او، چیدمان تا حد زیادی افقی است. میز بزرگ در پیش زمینه تصویر با تمام چهرههای پشت آن دیده میشود. نقاشی تا حد زیادی متقارن با همان تعداد چهره در دو طرف عیسی ترسیم شده است. این تصویر نشان میدهد که چگونه پرسپکتیو با مجموعهای از علائم در نقاط کلیدی، طوری کار شده است که جنبههای معماری را ترکیب و موقعیت فیگورها را برجسته میکند.
نقاشی شام آخر، یکی از معروفترین نقاشیهای جهان، است. این نقاشی با استفاده از رنگدانههای آزمایشی مستقیم روی دیوار گچ خشک، رسم شد. نقاشی شام آخر برخلاف عموم نقاشیهای دیواری که رنگدانهها در آن با گچ مرطوب مخلوط میشوند، گذشت زمان را بهخوبی تاب نیاورد و پیش از اتمام، دچار مشکلاتی مانند پوسته شدن رنگها شد و لئوناردو مجبور شد آن را ترمیم کند. این اثر به مرور زمان کمرنگ شده است؛ «جامپیترینو» (Giampietrino) شاگرد داوینچی، مشابه آن را در سالهای ۱۵۱۵ تا ۱۵۲۰ میلادی کشید.
تاریخ: ۱۴۹۰
تکنیک: جوهر روی کاغذ
ابعاد: ۳۵ × ۲۶ سانتیمتر
محل نگهداری: گالری آکادمی ونیز
مرد ویتروی
نقاشی مرد ویترویوسی (Vitruvian Man) از طرحهایی است که داوینچی آن را در سال ۱۴۹۰ میلادی در دفتر یادداشت خود کشید. موضوع این نقاشی انسان ایدئالی است که ویترویوس (Vitruvius)، معمار رومی قرن اول قبل از میلاد، در کتاب خود ارائه کرده است.
نقاشی مرد ویتروی، برای نشان دادن انسان ایدئال، دو شکل آشتیناپذیر را تصویر میکند که در دایره و مربع قرار میگیرند. داوینچی این مفهوم را با کشیدن شکل یک مرد در دو حالت روی هم، نشان میدهد که یکی دستهایش را دراز کرده است تا داخل مربع قرار بگیرد و دیگری پاها و بازوهایش را بهصورت دایرهای باز کرده است.
نقاشی داوینچی، تلاش او برای درک متون مهم و تمایلش به گسترش آنها را نشان میدهد. او تنها کسی نبود که مفاهیم ویتروویوس را نقاشی کرد؛ اما تنها کسی بود که نقاشیاش نمادین شد. این نقاشی اکنون در بایگانی گالری آکادمی ونیز در شرایط آب و هوایی مساعد نگهداری میشود.
نقاشی مرد ویترویوسی در یادداشتهای داوینچی گنجانده شده است و در دید عموم قرار ندارد. استفاده داوینچی از نسبت طلایی فیدیاس در نقاشی مرد ویترویوسی، بهخوبی قابل مشاهده است. او اندازه اعضای مختلف بدن را در نقاشی، با اندازههای آناتومی بدن تطبیق داده و وجود نسبت طلایی بین اعضا را بهخوبی به نمایش گذاشته است.
ویژگیهای مرد ویترویوسی در این تصویر چنین است:
کف دستهای او به پهنای چهار انگشت و کف پاها به پهنای چهار کف دست هستند. همچنین اندازه نوک انگشتان دست تا آرنج، ۶ برابر پهنای کف دست و قد مرد بهاندازه چهار آرنج، (معادل ۲۴ کف دست) تصویر شده است.
داوینچی در این تصویر قد انسان را بهاندازه دستهای باز شده او و فاصله بین رستنگاه مو تا پایین چانه را یکدهم قد آن نشان میدهد. همچنین فاصله میان روی سر تا پایین چانه، برابر یکهشتم قد انسان و فاصله پشت گردن تا رستنگاه مو از جلو، معادل یک ششم قد انسان است.
داوینچی حداکثر عرض شانه انسان و فاصله بین وسط سینه تا بالای سر، را یکچهارم قد وی رسم کرده است. او فاصله میان آرنج تا زیر بغل را یک هشتم قد انسان و طول دست از انتهای مچ تا سر انگشت را یکدهم قد انسان نشان میدهد.
طبق محاسبات داوینچی، فاصله پایین چانه تا بینی و فاصله رستنگاه مو تا ابرو، هر یک، یک سوم طول صورت برآورده شدهاند. اندازه گوش برابر نصف صورت و اندازه پای انسان نیز یکهفتم قد وی است.
ویژگیهای ذکرشده نشان میدهند داوینچی نسبت خاص بین اعضای بدن انسان را از روی تشریح آناتومی بدن، به دست آورده بود.
تاریخ اثر: ۱۴۹۹ تا ۱۵۱۰
تکنیک: محوکاری
ابعاد: ۶۶ × ۴۵ سانتیمتر
محل نگهداری: موزه لوور ابوظبی
پرترهای به نام سالواتور موندی یا «ناجی جهان» را به داوینچی نسبت دادهاند. تاریخ ترسیم اثر به فاصله سالهای ۱۴۹۹ تا ۱۵۱۰ میلادی میرسد. این تابلو در سال ۲۰۱۷ میلادی در یک حراجی به قیمت بیش از ۴۵۰ میلیون دلار فروخته شد. گرانی این تابلو با توجه به اینکه نقاشی شرایط مساعدی نداشت، شکبرانگیز بود.
منتقدان عقیده داشتند که این پرتره اثر داوینچی نیست و او نقاشی اصلی را از بین برده است. آنجایی که برای نقاشی چهره عیسی مهارت ضعیفی به خرج رفته است، منتقدان اعلام کردند که تابلوی سالواتور جزو نقاشیهای شاگردان داوینچی است؛ اما نظر آنها توسط کارشناسان حراجی پذیرفته نشد، چراکه مواد نقاشی از موادی بود که داوینچی از آنها استفاده میکرد.
مبلغ زیادی که در حراج، بابت خرید تابلو پرداخت شد، گواهی میداد که تابلو از آثار داوینچی است. اکنون این تابلو جزو آثار منتسب به داوینچی محسوب و در موزه لوور ابوظبی نگهداری میشود؛ همچنین مالک آن محمد بن سلمان، پادشاه عربستان سعودی است. این نقاشی را اکنون متعلق به مدرسه داوینچی و اثری از شاگردان او میدانند.
تاریخ: ۱۵۰۳ تا ۱۵۱۶
تکنیک: محوکاری
ابعاد: ۷۷ × ۵۳ سانتیمتر
محل نگهداری: موزه لوور پاریس
داوینچی نقاشی تابلو مونالیزا را در سال ۱۵۰۳ میلادی آغاز کرد؛ اما بعد از آن به دعوت فرانسوا، از ایتالیا به فرانسه رفت و ادامه آن را در آنجا کشید؛ تا اینکه تابلو را در سال ۱۵۱۶ به پایان رساند. این تابلو مشهورترین نقاشی داوینچی در جهان است که همه آن را میشناسند.
امروزه با کمک تکنولوژیهای جدید و پیشرفته، امکان بزرگنمایی چندین برابری این اثر، بدون از دست رفتن کیفیت فراهم شده است. در همین راستا، اعضای کمیته ملی میراث فرهنگی ایتالیا با استفاده از تکنولوژی یادشده، متوجه وجود ارقام و واژگانی در چشمان مونالیزا شدهاند که گویا اشاره به موضوعی خاص دارد.
وجود حروف «LV» در چشم راست مونالیزا، احتمالاً به نام لئوناردو داوینچی اشاره دارد. در چشم چپ نیز نمادهایی گنجانده شده؛ اما باتوجه به این موضوع که تاکنون این حروف و ارقام رمزگشایی نشدهاند، نمیتوان در مورد آنها با اطمینان صحبت کرد.
اهمیت این اثر برای داوینچی به اندازهای بوده که او این تابلو را همواره با خود حمل میکرده و در جایی مخفی و امن قرار میداده است.
در اینکه تابلو مونالیزا یک شاهکار هنری به حساب میرود هیچ شک و شبههای باقی نیست؛ اما بخش عمدهای از شهرت این اثر، به اتفاقی بر میگردد که در سال ۱۹۱۱ رخ داد. در اوت سال ۱۹۱۱ میلادی، یک کارمند ایتالیایی این تابلو را به بهانهی اینکه این تابلو ایتالیایی است، به سرقت برد. پس از این سرقت، مأموران به مدت دو سال به دنبال پیدا کردن این اثر بودند که در نهایت، در سال ۱۹۱۳، تابلو را صحیح و سالم در خانهی فرد سارق پیدا کردند.
مهمترین ویژگی تابلو، لبخند مرموز مونالیزا با تکنیک اسفوماتو است. از دیگر ویژگیهای جذاب این شیوه، میتوان پنهان بودن هویت سوژه را نام برد. همه دوست دارند بدانند مونالیزا کیست؛ اما هیچ کسی نمیداند!
برخی عقیده دارند که سوژه زن نیست؛ بلکه یکی از شاگردان داوینچی است که لباس زنانه به تن دارد. بعضی مفسران نیز معتقدند تصویر تابلو، مادر داوینچی است؛ اما داوینچی هرگز هویت چهره مونالیزا را فاش نکرد.
برخی مفسران معتقدند داوینچی در مونالیزا، صورت خود را بهشکل زن نقاشی کرده است
عدهای نیز تابلو را تصویر زنی با نام «لیزا دل ژوکوندو» (Lisa del Giocondo) میدانند که همسر یک تاجر ابریشم بود و داوینچی به درخواست همسرش تابلو را برای او کشید. نام اصلی تابلو که «لبخند ژکوند» است، میتواند نشانهای بر تایید این روایت باشد. به گفته منابع، همسر تاجر، باردار بود و تاجر به مناسبت این بارداری، درخواست تصویر چهره همسرش را به داوینچی داده بود.
اگر خانواده ژکوندو هم این تابلو را درخواست کرده باشند، تابلو هرگز به دست آنها نرسید؛ زیرا داوینچی کمالگرا بود و گمان میکرد این تابلو همیشه جای کار دارد و باید هرروز آن را بهتر کند. بهاین جهت نقاشی را هرگز از خود جدا نکرد.
در حال حاضر، نقاشی مونالیزا در موزه لوور (Louvre) پاریس، پشت شیشههای ضد گلوله نگهداری میشود و سالانه افراد زیادی از آن بازدید میکنند.
تاریخ: ۱۵۰۸
تکنیک: محوکاری
ابعاد: ۲۵ × ۲۱ سانتیمتر
محل نگهداری: موزه هنر متروپولیتن آمریکا
نقاشی «سر یک زن»، تابلویی ناتمام است که آن را به داوینچی، هنرمند ایتالیایی نسبت دادهاند. تاریخ خلق تابلو به سال ۱۵۰۶ تا ۱۵۰۸ میلادی بازمیگردد. این تابلو با رنگدانههای روغنی، چوبی و سفید سرب روی یک صفحه چوبی صنوبر کشیده شده و انتساب تابلو به داوینچی همچنان بحثبرانگیز است. چندین متخصص، این اثر را به شاگرد لئوناردو نسبت میدهند. اهمیت این نقاشی را بهعلت زیبایی فریبنده، رفتار مرموز و غلبه اسفوماتو بر آن میدانند. این تابلو که با نام (La scapigliata) به معنی «آشفته» نیز مشهور است، اکنون در موزه هنر متروپولیتن آمریکا نگهداری میشود.
تاریخ: ۱۵۱۲
تکنیک: گروتسک (عجییبپردازی)
ابعاد: ۳۳ × ۲۲ سانتیمتر
محل نگهداری: موزه رئال تورین، ایتالیا
پرتره داوینچی
نقاشی خودنگاره، پیرمردی با موها و ریش موجدار را نشان میدهد که بسیاری با تماشای آن، چهره مونالیزا را به یاد میآورند. داوینچی این طرح را در سال ۱۵۱۲ میلادی کشید. برخی محققان استدلال میکنند که این فرد با ابروهای برآمده، صورت زخمی و چشمان فروریخته، بسیار بزرگتر از لئوناردویی است که در ۶۷ سالگی درگذشت. این نقاشی جزو نقاشیهای گروتسک (Grotesque) داوینچی محسوب میشود که در دفترچهاش طراحی کرده بود. گروتسک یا عجیبپردازی سبکی از نقاشی است که در آن افراد و حیوانات با اشکال عجیب و غیرعادی تصویر میشوند.
تاریخ: ۱۵۱۰ تا ۱۵۱۲
تکنیک: جوهر روی کاغذ
محل نگهداری: موزه سلطنتی انگلستان
داوینچی مطالعات جنینشناسی خود را در فاصله سالهای ۱۵۱۰ تا ۱۵۱۲ میلادی انجام داد و طرحهای آن را با گچهای سیاه و قرمز و بهصورت سیاهقلم روی کاغذ کشید. نقاشیهای لئوناردو از جنین در رحم و حاشیهنویسیهای مشاهدات او در جلد سوم دفترچههای خصوصیاش مکتوب شده است.
تصاویر پیشگامانه جنین، حاکی از درک پیشرفته داوینچی از رشد انسان است و نقش وی را در پیشروی جنینشناسی دوره رنسانس نشان میدهد. نقاشیهای جنینشناسی معروف وی از آن زمان تا به امروز در مجموعه سلطنتی «قلعه ویندزور» (Windsor Castle) انگلستان نگهداری میشود.
لئوناردو در نقاشی جنین در رحم، به آناتومی انسان پرداخته است تا بدن انسان را با دقت بیشتری در آثار خود تصویر و ترسیم کند. او یادداشتهای خود را در طول زندگیاش منتشر نکرد؛ بلکه انتشار دفترچههای او و طرحهای موجود در آنها را به اوزریو پسر ملزی، شاگرد وفادار وی، نسبت میدهند.
لئوناردو اولین کسی بود که جنین انسان را در داخل یک رحم شکافته شده، بهدرستی و در موقعیت مناسب به تصویر کشید. لئوناردو از روشی برای به تصویر کشیدن رگها، شریانها و اعصاب استفاده کرد که طرحبندیها را با جزئیات بیشتری نشان میداد. او همچنین به ترسیم چهارنما از موضوع علاقه داشت؛ تا تمام زوایا برای مطالعه بیننده، جامعتر دیده شوند.
لئوناردو فلسفه بدن انسان را اغلب در مقایسه با معماری نشان داده است. او بدن را بهعنوان یک شاهکار معماری خلقشده توسط طبیعت مینگریست که در آن اسکلت شبیه به سنگهایی بود که پایه و اساس بدن را تشکیل میدهند.
تاریخ: ۱۵۱۵
تکنیک: محوکاری
ابعاد: ۱۷۷ × ۱۱۵ سانتیمتر
محل نگهداری: موزه لوور
باکوس از داوینچی
تابلوی باکوس یکی از آثار نقاشی لئوناردو داوینچی است که در قرن نوزدهم به بوم منتقل شد. تاریخ ترسیم این تابلو به سال ۱۵۱۵ میلادی میرسد. برخی عقیده دارند بوم توسط سستو یا ملزی، شاگردان داوینچی نقاشی شده است. انتقال نقاشی به بوم و کار روی آن، انتساب تابلو به داوینچی را مشکل میکند؛ زیرا پسزمینه اثر، همانند دیگر آثار داوینچی نیست.
انگشت اشاره نقاشی باکوس نشان میدهد که موضوع اصلی نقاش تابلو، یحیای تعمیددهنده بوده است. برخی آیتمهای تابلو مانند پوست پلنگ و تاج برگهای انگور جزو بخشهای اصلی کار نبودند و بعدها به آن اضافه شدهاند.
تاریخ: ۱۵۱۳ تا ۱۵۱۶
تکنیک: محوکاری
ابعاد: ۶۹ × ۵۷ سانتیمتر
محل نگهداری: موزه لوور پاریس
سنت جان باتیست از داوینچی
تابلوی یحیای تعمیددهنده در سالهای ۱۵۱۳ تا ۱۵۱۶ میلادی توسط لئوناردو داوینچی نقاشی شد. برخی این تابلو را آخرین نقاشی داوینچی میدانند. نقاشی با استفاده از رنگ و روغن روی چوب گردو ترسیم شده است.
سنت جان نماینده غسل تعمید است و در تابلو به آسمان اشاره میکند. اشاره او، اهمیت نجات از طریق غسل تعمید را نشان میدهد. گنجاندن ژستی شبیه جان، اهمیت کار با غرور مذهبی را افزایش میدهد.
لبخندی که در چهره مونالیزا وجود دارد در این تابلو نیز دیده میشود. برخی صورت سنت جان را شبیه حیوانات دانستهاند. انگشتی که بهسمت بهشت نشانه رفته است، معمولا در آثار داوینچی دیده میشود. این انگشت اشاره را نشانه آمدن مسیح نیز تفسیر میکنند.
پیکرتراشیهای داوینچی
داوینچی در روزگار زندگی خود بهعنوان یک معمار و مجسمهشناس نیز شهرت داشت؛ اما اثری از هیچیک از مجسمهها و ساختمانهایی که ساخت، تا به امروز باقی نمانده است. وجود نقشههای انبوه ساختمانی او، نشاندهنده تسلط وی بر ساختمانهای متراکم در مرکز بود که در این زمینه با دیگر معماران دوره رنسانس وجه اشتراک داشت. لئوناردو در میلان با «دوناتو برامانته» (Donato Bramante) معمار بزرگ، در تماس بود و او نیز در طراحیهای اولیهاش با داوینچی مشورت میکرد.
داوینچی دو طراحی در زمینه پیکرتراشی از پیکرههای سوار بر اسب از خود بهجای گذاشت که به مرور زمان از بین رفتند. یکی از مجسمهها، پیکره سوار بر اسبی بود که آن را برای یادبود خاندان اسفورزا ساخت؛ اما فرانسویان هنگام اشغال میلان در سال ۱۴۹۹ میلادی، آن را خراب کردند.
اختراعات داوینچی
لئوناردو داوینچی در طول دوره حیات خود، تحقیقات بسیاری انجام داد که منتج به اختراعاتی توسط وی شدند. مهمترین اختراعات او بهترتیب سال اختراع، عبارتاند از:
تانک یا ماشین زرهی یکی از اختراعات داوینچی بود. توضیحاتی که داوینچی در «قوانین آروندل» (Codex Arundel؛ یادداشتهای داوینچی درباره مکانیک و هندسه) درباره آن نوشته است، آن را شبیه یک تانک مدرن نشان میدهد. سابقه طراحی این تانک که شکل مخروطی دارد، به سال ۱۴۷۸ میلادی میرسد. تانک داوینچی قابلیت این را داشت که در حالت ۳۶۰ درجه به دشمنان حمله کند.
سربازانی که داخل تانک قرار داشتند، بهعلت وجود صفحات فلزی روی پوسته چوبی آن، در برابر هجوم آتش دشمن حفظ میشدند. نقطه ضعف طرح داوینچی این بود که چرخدندههای تانک جنگی او طوری پیکربندی شده بود که سبب بیحرکتی آن میشد. بعضی مورخان عقیده دارند داوینچی این اشتباه را عمدا انجام داد تا اگر یادداشتهایش را به سرقت بردند، شخص دیگری اثر او را کپی نکند و توانایی حرکت دادن ماشین جنگی زرهی را نداشته باشد.
داوینچی علاقه بسیاری به پرواز داشت. او با مطالعه آناتومی پرندگان، تصمیم گرفت ماشینی بسازد که انسانها با آن پرواز کنند. او چند سال پایان عمر خود را روی این موضوع تمرکز کرد و کتاب ۱۸ صفحهای معروف «قوانین پرواز پرندگان» (Codex on the Flight of Birds) را در سالهای ۱۵۰۵ تا ۱۵۰۶ نوشت. داوینچی در این کتابچه، مفاهیم مربوط به ماشینهای به اصطلاح پرنده را طرحریزی کرد.
وسیلهای که داوینچی طراحی و کشیده بود، «بالزن» (اورنیتوپتر Ornithopter) نام داشت. بالزنها وسایلی با بالهای پوشیده از غشا بودند که مانند بالهای پرندگان عمل میکردند. خلبان ماشینهای پرنده طراحی شده داوینچی، باید با استفاده از پدال، اهرم و با اتکا به قدرت بدنی خود، ماشین را از سطح زمین بلند میکرد و در هوا به حرکت درمیآورد.
داوینچی بعد از مدتی طرح خود را در هم ریخت و در سال ۱۴۸۰ دستگاهی طراحی کرد که به آن «ماشین پرنده مارپیچی» (Aerial Screw) گفتند. این دستگاه بسیار شبیه بالگردهای مدرن بود و به احتمال زیاد، نمونه اولیه بالگرد بوده است. دستگاه داوینچی برای پرواز نیازمند قدرت انسان بود. این دستگاه یک تیغه پیچ مانند داشت که برای شکافتن هوا طراحی شده بود و دستگاه را بهصورت عمودی بهسمت بالا هدایت میکرد.
اولین بادسنج توسط «لئون باتیستا» (Leon Battista)، نقاش و معمار فلورانسی، در سال ۱۴۵۰ اختراع شد؛ این دستگاه سرعت باد را اندازهگیری میکرد. لئوناردو که علاقه بسیاری به پرواز داشت، نوآوریهایی در طراحی لئون باتیستا ایجاد کرد تا اندازهگیری دقیقتر شود. داوینچی بادسنج را به ابزاری تبدیل کرد که هنوز هم از آن استفاده میشود. او در فاصله سالهای ۱۴۸۳ تا ۱۴۸۶ میلادی تغییرات زیادی در طراحی بادسنج انجام داد تا اندازهگیری نیروی باد را آسانتر و دقیقتر کند.
لئوناردو داوینچی دستگاهی ساخت که به فرود انسان از ارتفاعات بزرگ بهسمت پایین کمک میکرد. در طرحی که در «قوانین آتلانتیک» (Codex Atlanticus؛ مجموعهای ۱۲ جلدی از نقاشیها و نوشتههای لئوناردو داوینچی) دیده میشود، داوینچی وسیلهای را تصویر کرده که آن را از پارچه و تیرهای چوبی ساخته است. دستگاه او با ۱۲ بازو و ۱۲ تیر چوبی، به انسان کمک میکند بدون آسیب، از ارتفاع بلند بهسمت پایین بپرد.
یک چترباز بریتانیایی به نام «آدریان نیکلاس» (Adrian Nicholas) در سال ۲۰۰۰ میلادی با استفاده از طرح داوینچی، ماکتی از چتر نجات را ساخت و با پرش از بالن در ارتفاع سه کیلومتری (۱۰,۰۰۰ فوت) از سطح زمین در استان امپومالانگا (Mpumalanga) آفریقای جنوبی، آن را آزمایش کرد و فرودی شگفتانگیز را به نمایش گذاشت.
تیر و کمان بزرگ، یکی از اختراعهای نظامی معروف داوینچی است که در سال ۱۴۹۰ آن را طراحی کرد. این طرح که با عنوان «تیر و کمان غولپیکر» شناخته میشود، برای پرتاب اجسامی مثل تخته سنگ، طراحی شده بود و ضربات شدیدی به حریف وارد میکرد. هنوز مدرک مستندی در دست نیست که نشان دهد نمونه اولیه این طرح واقعا ساخته شده باشد؛ اما داوینچی عقیده داشت دیدن این سلاح، در دل دشمن ترس ایجاد میکند.
تیر و کمان غولپیکر جزو سلاحهای مرگباری بود که داوینچی آن را بعد از مطالعه آثار مهندسی «روبرتو والتوریو» (Roberto Valturio) طراحی کرد و در رساله «در باب هنرهای نظامی» (De re militari) در سال ۱۴۷۲ منتشر شد.
لئوناردو داوینچی در سال ۱۴۹۵ میلادی برای ساخت یک شوالیه مکانیکی، طرحهایی کشید. طرح او یک ربات زرهپوش بود که سر خود را حرکت و شمشیری را در دستهایش تکان میداد. داوینچی غرق در مطالعه آناتومیک شد و سیستم پیچیده چرخدندهها و قرقره را بهمنظور نشان دادن حرکت بدن انسان تا حد ممکن شبیهسازی کرد. طرح شوالیه مکانیکی بهتدریج از بین رفت؛ اما «مارک رزهایم» (Mark Rosheim)، متخصص رباتیک آمریکایی، موفق شد با استفاده از یادداشتهای داوینچی یک کپی موفق از آن را در سال ۲۰۰۲ میلادی بسازد.
داوینچی در طول زندگیش توسط حکومتهایی که معاصر او بودند، حمایت میشد تا در طراحی وسایل و ابزار نظامی به آنها کمک کند. یکی از اختراعات نظامی داوینچی، پل چوبی متحرک او بود که آن را در سال ۱۵۰۲ میلادی ساخت و اطلاعات آن در کتاب «قوانین آتلانتیک» ذکر شده است. او این پل را برای عبور ارتش از روی آب طراحی کرد. پل او از تیرهای چوبی شکافدار، بدون نیاز به پیچ، چفت و بست، روی سطح مورد نظر نصب میشد. فشاری که تیرها به هم وارد میکردند، ساختار آن را محکم در جای خود حفظ میکرد.
وقتی فرانسوا به میلان حمله کرد، داوینچی راهی ونیز شد و مدتی را در آنجا گذراند. او که در ونیز نیز بهعلت حملات عثمانی امنیت نداشت، تلاش کرد به ایتالیا کمک کند. داوینچی در سال ۱۵۰۰ میلادی طرحهایی برای لباس غواصی ارائه کرد که در ساخت آنها از چرم، لوله عبور هوا و عینک شیشهای استفاده کرده بود.
لباس غواصی چرمی مجهز به یک ماسک کیسه مانند بود که بالای سر غواص قرار میگرفت. بر اساس طرح اولیه، لباسها به سربازان ونیزی اجازه میداد کف دریا راه بروند و از سمت پایین نیز به کشتیهای دشمن آسیب وارد کنند. تنفس سربازان با تانکهای هوایی شناور روی سطح آب، امکانپذیر میشد.
داوینچی در سال ۱۵۱۵، هنگامی که نزد «جولیانو دمدیچی» (Giuliano de Medici) مشغول بود، اختراعی با عنوان شیر مکانیکی طراحی و به پادشاه فرانسه، فرانسیس اول (Francis I) هدیه کرد. طبق گزارشها، این شیر مکانیکی راه میرفت، سر خود را حرکت میداد و قفسه سینهاش را باز میکرد. این شیر که در مراسمهای جشن استفاده میشد، به ورت اتوماتیکه به طرف شاه حرکت میکرد و به حالت تعظیم در مقابل وی مینشست.
شیر مکانیکی توسط سیستم پیچیدهای از آونگ، قرقره، میله و چرخ دنده به حرکت درمیآمد. داوینچی با استفاده از این قطعات توانست شیر را که بلندی آن ۱٫۲۰ متر و وزنش ۵۰ کیلوگرم بود، طوری حرکت دهد که روی پنجههایش راه برود.
لئوناردو داوینچی اولین ساعت را اختراع نکرد؛ اما مانند بسیاری از ابزارها، طراحی آن را دقیقتر کرد. ساعت اصلی همیشه ساعتها و دقیقهها را مانند امروز نشان میداد؛ اما به دقیق بودن آن اعتمادی نبود؛ افزودن یک آونگ به آن، ساعت را دقیقتر کرد.
داوینچی مکانیسمهای جداگانهای به ساعتها و دقایق اضافه کرد. وزنهها، مهارها و چرخ دندهها که بهطور سیستماتیک به یکدیگر وصل هستند، مکانیسم آن را تشکیل میدهند. امروزه بسیاری از ساعتها هنوز با استفاده از این مکانیسمها طراحی میشوند. او همچنین فنرها را بهجای وزنهها اضافه کرد که هنوز در طراحی ساعت استفاده میشود.
سخنان داوینچی
سادگی، نهایت پیچیدگی است.
دانستن کافی نیست؛ باید عمل کنیم. آگاهی کافی نیست؛ باید انجام دهیم.
چیزهایی که چشم ما در رویا میبیند، شفافتر از چیزهایی است که تصور میکنیم.
اگر بذر فضیلت را بکاری، افتخار درو میکنی.
همه دانش ما ریشه در ادراک ما دارد.
اشکها نه از فرمان مغز، بلکه از قلب شما جاری میشوند.
شایستهترین لذت، درک و فهم است.
سه دسته مردم وجود دارند؛ کسانی که میبینند، کسانی که میبینند وقتی به آنها نشان دهید و کسانی که اصلا نمیبینند.
طبیعت، هرگز قوانین خود را زیر پا نمیگذارد.
آنچه را نقاشی میکنید، بشناسید و آگاهی کافی از آن داشته باشید.
عشق سرشار در صورتی شکل میگیرد که از آنچه دوست دارید، آگاهی بسیار داشته باشید.
انسانها هرچه حساستر باشند، رنج بیشتری میکشند.
اندیشهها به سوی امید میچرخند.
نقاش باید نهانخانه داشته باشد؛ زیرا هنگامی که در نهانخانه با خود هستید، خودتان هستید و هنگامی که با شخص دیگری همراه میشوید، نیمی از خودتان هستید.
ثابت بودن در یکجا سبب از دست دادن قوه ادراک میشود؛ اندکی فراتر بروید تا چیزهای دیگری را ببینید که در آنها عدم سامان و تناسب دیده میشود.
توانمندی و قدرت هنر، زاده محبوبیت است و در آزادی میمیرد.
کسانی خوشبخت هستند که از تجربه دیگران استفاده کنند و تجربه دیگران را دوباره تجربه نکنند.
آرزو کردن شرط نیست؛ شرط، تحقق آرزو است.
آزمایش، تنها سخنگوی جهان طبیعت است.
باید همیشه به تجربه پرداخت و هرکار را به هزار شکل آزمود.
اگر بدون درنگ کار کنید، توان داوری خود را از دست میدهید.
همان طور که اگر آهن را به کار نگیریم، زنگ میزند و آب اگر راکد بماند، میگندد یا به هنگام سرما یخ میبندد، اگر از مغز خود بهره نگیریم، آن را از دست میدهیم.
همان طور که روز خوب، خواب خوش در پی دارد، زندگی هم اگر به خوبی سپری شود، مرگی آمرزیده در پی دارد.
گرایش به دانایی، سرشت آدمهای خوب است.
بالها میتوانند انسانها را مانند پرندگان به پرواز درآورند و به سوی بهشت ببرند، این ادبیاتی است که با قلم پرهایشان مینویسند.
سبب اندوه است که اشخاص در حد میانه نیز به حواس خود توجه نمیکنند؛ نگاه میکنند، ولی نمیبینند؛ گوش میدهند، ولی نمیشنوند؛ لمس میکنند، ولی احساس نمیکنند؛ غذا میخورند، ولی مزه آن را حس نمیکنند.
نگذارید خشم و بدخواهی شما، سبب نابودی زندگی شود؛ زیرا کسی که به زندگی ارج ننهد، شایسته آن نیست.
انسانها به نسبت ظرفیتی که برای کسب تجربه دارند، عاقل به شمار میروند.
نقاشی شعری است که آن را میبینند و احساس میکنند و شعر نقاشی است که بهجای تماشا، احساس میشود.
یک نقاش باید هر بوم را با شستن رنگ سیاه آغاز کند؛ زیرا همه چیز در طبیعت تاریک است، بهجز جایی که در معرض نور قرار میگیرد.
نقاش، جهان را در ذهن و دستان خود میگیرد.
کدهای داوینچی
داوینچی بهعلت مطالعه فراوان و تسلط بر علوم مختلف، شخصیتی داشت که معمولا برای ارائه آثار و نظریات خود از کد و رمز استفاده میکرد. او حتی برخی یادداشتهای خود را با خط آینه، بهصورت برعکس مینوشت که هر کسی قادر به خواندن آنها نباشد.
اخیرا با بررسی آثار داوینچی به این نتیجه دست یافتهاند که نقاشیهای وی دارای رمزهای متعددی هستند و نیاز به رمزگشایی دارند. کشف رمز این نقاشیها برای بسیاری از هنرمندان حوزه نقاشی بسیار جذاب است.
تابلوی مونالیزا یکی از مهمترین تابلوهای داوینچی است که پیشتر درباره آن صحبت کردیم. اگر به این تابلو از جهتهای مختلف نگریسته شود، صورتهای مختلفی دارد؛ برای مثال، اگر به آن نور بدهند، نماد لوتوس، یا گل نیلوفر آبی در آن دیده میشود که نشانه تحول در ذات موجودات است. اگر تابلو را جلوی آینه بگیرند، تصویری نمایان میشود که آن را نماد ربالنوع هوروس (Horus) میدانند و پرندهای سیاه شبیه ققنوس در وسط تصویر ظاهر میشود. ققنوس نماد حیات دوباره و عمر جاودانه است.
اخیرا در تابلو، کدهایی را در چشمان مونالیزا کشف کردهاند. این حروف با چشم غیرمسلح دیده نمیشوند؛ اما با ذرهبین قابلمشاهده هستند. در چشمهای او حروف LV مشاهده میشود. بسیاری از دانشمندان عقیده دارند که این کدها، حروف اول نام و نام خانوادگی داوینچی هستند و احتمال میدهند تصویری که در تابلو کشیده شده است، پرتره داوینچی باشد که آن را بهشکل زن تصویر کرده است. در طاق پل پسزمینه نقاشی نیز، عدد ۷۲ نوشته شده است. گذر زمان طی حدود ۵۰۰ سال، وضوح و شفافیت این تابلو را تا حدود زیادی از بین برده و خوانش آن را دشوار کرده است.
تابلوی شام آخر داوینچی نیز مرموز و دارای کدی نامشخص است. او تابلوی شام آخر را طبق آیه ۲۱ از باب ۱۳ انجیل کشید و روزهای پایانی عمر مسیح را در آن تصویر کرد. در این تابلو، فردی در کنار مسیح نشسته است که هویتی مرموز دارد. برخی او را مریم مجدلیه میدانند که در داستانهای مسیحی روایتهای مختلفی دارد. با این وجود، هنوز هم هویت این زن نامشخص است.
کتاب داستان «رمز داوینچی» یا «کد داوینچی»، نوشته «دن براون» (Daniel Brown)، نویسنده آمریکایی، رمانی پرفروش است که نسخهای بحثبرانگیز از جستوجوی جام مقدس و زندگی عیسی را ارائه میدهد. در این داستان، مسیح، پسر خدا، یک شوهر و یک پدر نیز بوده است. موضوع جنجالی کتاب، سبب شد که مخالفتهای بسیاری با آن صورت بگیرد؛ زیرا کتاب، موضعی شدید در برابر کلیسای کاتولیک، واتیکان، پاپ و گروههای مذهبی دارد. این کتاب توسط چند مترجم، بارها به فارسی نیز برگردانده شده است.
فیلم داوینچی بر اساس رمان پرفروش «کد داوینچی» اثر براون، ساخته شد
فیلم «کد داوینچی» (The Da Vinci Code) بر اساس کتاب رمان کد داوینچی، با کارگردانی «رونالد هاوارد» (Ronald William Howard) و تهیهکنندگی «برایان گریزر» (Brian Thomas Grazer) در سال ۲۰۰۶ در آمریکا ساخته شد. تام هنکس، آلفردو مولینا و آدی تاتو بازیگران اصلی این فیلم هستند.
ماجرای فیلم درباره یک تئوری خاص حول تاریخ مسیحیت است که منبع تئوری موجود در آن، خون و جام مقدس است. طبق این تئوری، عیسی مسیح با مریم مجدلیه ازدواج کرد و از او صاحب فرزند شد. داستان این فیلم مشخص میکرد که جام مقدس نه یک شیء، بلکه «رحم» مریم مجدلیه هست که بهلحاظ ظاهری، به جام شباهت دارد.
تئوریهای بسیاری در فیلم کد داوینچی است که یک نمونه از آن، اشاره به همجنسگرایی داوینچی است. در این فیلم همچنین نقاشی مونالیزای داوینچی، پرترهای از خود او بهشکل یک زن تفسیر میشود. داستان این فیلم در مکانهای معروف کشورهای بریتانیا و فرانسه از جمله موزه لوور رخ میدهد.
شخصیتهای فیلم، کدها و نمادهای بهکار رفته در تابلوهای «مونالیزا»، «شام آخر»، «باکره روی صخرهها» و «باکره و کودک» را تفسیر میکنند. برای مثال، رمز تابلوی باکره روی صخرهها، دست باکره است که مادربزرگ صوفی را به قتل رسانده است و در نقاشی باکره و کودک نیز یک کرکس پنهان قرار دارد.
دانستنیهای جالب درباره داوینچی
زندگی و شخصیت داوینچی بهعنوان دانشمند عصر رنسانس، شگفتیهای بسیاری دارد.
داوینچی اعتقادی به تحصیلات آکادمیک نداشت؛ او مطالعات و تحقیقات خود را که بسیار گسترده و غنی بودند، آزاد ادامه داد.
داوینچی نگران بود که کشورهای دیگر از دانش و مهارت او سوءاستفاده کنند؛ به این جهت اطلاعات خود را برعکس روی کاغذ مینوشت که با قرار دادن آنها جلوی آینه، قابل خواندن میشدند.
داوینچی بسیار باحوصله بود؛ دیر شروع میکرد و دیر هم پایان میداد.
داوینچی یک نقاش پرکار نبود و بهعلت خصلت کمالگرایی، کارهای زیادی از خود بهجای نگذاشت.
داوینچی به فیزیوگنومی (شخصیتشناسی از روی چهره) معتقد و به آن نیز مسلط بود.
داوینچی تنها یک نقاش نبود؛ او را مجسمهساز، معمار، مهندس، کالبدشناس، نقشهکش و سازنده ادوات جنگی و یک مخترع نیز میدانستند.
داوینچی اولین ایده بالگرد تاریخ را ارائه داد؛ اما بالگرد او بهمعنای واقعی «یک هواپیما» نبود و او تنها وسیلهای خلق کرد که انسان را مدتی کوتاه در هوا بهطور معلق نگه میداشت.
داوینچی در آثارش از نسبت طلایی استفاده کرد. او نسبت دقیق استخوانهای انسان را به دست آورد و ثابت کرد که آنها با نسبت طلایی در بدن انسان قرار دارند. نسبت طلایی یا عدد فی را فیدیاس (Phidias)، پیکرتراش یونان باستان در طرحهایش استفاده میکرد تا نسبتی ثابت بین اجزا ایجاد شود. عدد فی نسبتی ثابت و مثبت است که اگر یک واحد به آن اضافه شود، مربع میشود. دانشمندان فرمول آن را محاسبه کردهاند و آن را به مقدار ثابت ۱٫۶۱۸ استفاده میکنند.
برخی دیگر از پژوهشهای داوینچی
مطالعه پیرامون زمینشناسی
مطالعه روی آناتومی بدن انسان، اسکلت و ارگانهای داخلی
مطالعه روی آناتومی بدن حیوانات
شناخت حالات چهره انسان
آب و هوا و پدیدههای آب و هوایی
چگونگی جاریشدن آب
مطالعه روی گیاهان و ساختار آنها
شناخت نور، سایه، آینه و عدسیها
پرسپکیتو
طرحهای مهندسی و اختراعات
همانطور که پیشتر نیز اشاره شد، لئوناردو داوینچی علاوه بر حوزهی هنر، در حوزهی مهندسی نیز تبحر داشت. تاکنون هزاران صفحه از نوشتههای او دربارهی دیدگاهش پیرامون مسائل گوناگون یافت شده است؛ برای نمونه در یکی از این مستندات، وی دربارهی چگونگی پرواز پرنده صحبت میکند.
جالب است بدانید که پیش از پیدایش هلیکوپتر، ماشین بخار و بسیاری از وسایلی که امروزه از آنها استفاده میکنیم، داوینچی طرحهای اولیه از آنها رسم کرده است.
برخی از ابداعات او به شرح زیر است:
طراحی لباسهای زرهی
طراحی ماشین آلات جنگی از جمله طرح اولیه تانک زرهپوش
سد و کانال آب
پل چوبی قابلحمل
تیرانداز غولپیکر و ابزار جنگی که با حرکت خود، پاهای سربازان دشمن را قطع میکرد
چتر نجات، گلایدر و هلیکوپتر
در پایان بد نیست بدانید که داوینچی جزو معدود افرادی بوده که میتوانست با یک دست بنویسد و با دست دیگر نقاشی بکشد.
دفترچههای لئوناردو داوینچی: از امانتگرفتن کتاب تا اندازهگرفتن خورشید
نابغهی وارونهنویس
آینهنویسی او حدس و گمانهای بسیاری به دنبال داشته. آیا او میخواست مطمئن باشد که فقط خودش میتواند یادداشتهایش را رمزگشایی کند؟ یا فقط به این دلیل بود که چپدست بود و شاید نوشتن از راست به چپ برایش راحتتر بوده؟ «آینهنویسی بین استادان خوشنویسی آن زمان رایج بود اما شکل حروف در نوشتههای او کاملا معمولی است. احتمالا این نوع نوشتن را از پدرش که در یک دفتر اسناد رسمی حقوقی کار میکرد آموخته است»
دفترچههای داوینچی: پیشطرحهای آینده
دفترچههای داوینچی پر از ایدههایی برای اختراعات جدید اند. از ماشینهای پرنده گرفته تا سلاحهای جنگی. پیشطرحهایی برای نقاشی، آزمایشات علمی، مطالعهی بدن انسان و کلاههایی با فرمهای جالب، ایدههایی برای هواپیماها، هلیکوپترها، چترها، زیردریاییها و اتومبیلها، قرنها قبل از اینکه ساخته شوند و به جهان ما بیایند. او به صراحت گفته بود که طراحیکردن برای او راهی برای درک بهتر تصویر و تجسمبخشیدن به ذهنیاتش بوده است، راهی برای رسیدن به هدف. او لباس و دستگاه غواصی را در دفترچهاش مثل یک شاهکار هنری طراحی کرده است، لیستهای خرید و فهرست کارهای روزانهاش را لابهلای همین طراحیهای خارقالعاده و نظریات پیچیده نوشته است. او به روزانهنویسی عادت داشت اما انگیزه اصلی او از یادداشتبرداری، تمایلی ذاتیاش به ثبتکردن، کشف و حلکردن مسائلی بود که به آنها علاقهمند بود و برای همین همیشه دفترچهای به همراه داشت. باری او در جایی نوشت «خیلی مفید است که همیشه مشاهده کنید، یادداشت کنید و به طور مداوم بررسی کنید.»
بیستوچهار ساعت داوینچی، بیستوچهار ساعت ما!
در مقایسه با لیست کارهای روزانهی داوینچی در دفترچهاش احتمالا لیست ما کمی کسلکننده است. رابرت کورولویچ خبرنگار تلویزیون آمریکایی، یکی از این لیستها را که داوینچی در ۳۸سالگی در دفترچهاش نوشته، ترجمه و منتشر کرده است:
-[محاسبه] مساحت میلان و حومه شهر
– [خرید] کتابی درباره میلان و کلیساهای حومهی آن از کتابفروشیِ میدان کُردوسیو
– [محاسبه] اندازهی حیاط خلوت کاخ دوک میلان
– [محاسبه] اندازهی قصر دوک
– از استاد علم حساب بخواهم تا توضیح دهد چگونه میتوان یک مثلث را مربع کرد.
– از استاد فازیو [استاد پزشکی و حقوق در پاویا] بخواهم تا نسبت و تناسب را برایم توضیح دهد.
– از برِرا فریار [در صومعه بندیکتین میلان] بخواهم تا De Ponderibus [متنی از قرون وسطی درباره مکانیک] را برایم توضیح دهد.
– [صحبت] دوباره با جیانینو بمباردیر دربارهی وسیلهای که با آن برج فرارا بدون هیچ روزنهای دیوارسازی شده است (هیچ کس واقعاً نمی داند منظور داوینچی از این حرف چیست)
– از بندیتو پورتیناری [تاجر فلورانس] دربارهی چگونگی عبور و مرور از روی یخ در فلاندر بپرسم.
– طراحیکردن از شهر میلان
– از استاد آنتونیو بپرسم که چگونه خمپارهها را روز و شب در سنگرها جاسازی میکنند.
– بررسیکردن تیرکمان استاد جِنّیتو
– یک استاد هیدرولیک [زیرشاخهای از مهندسی رودخانه و مکانیک کلاسیک به طور اخص مکانیک سیالات] پیدا کنم و او را راضی کنم تا روش تعمیر قفل، کانال و آسیاب آبی را به روش لومبارد بگوید.
– پرسیدن سوالاتم دربارهی اندازهگیری خورشید از استاد جیووانی فرانسوی، طبق قولی که داده بود.
– سعی کنم متن ویتولون [نویسنده قرون وسطایی متنی درباره فیزیک نور] را که به ریاضیات مربوط است از کتابخانه پاویا امانت بگیرم.
دفترچه راهنمای جهان
بعضی موارد لیست برای ما کاملا روشن نیست چرا که ۵۰۰ سال قبل، داوینچی فکرش را نمیکرد روزی، مردم دنیا در صفحات وب، روی گوشی و تبلت و لپتاپشان لیست کارهای روزانه او را بخوانند. بخش قابل توجهی از لیست کارهای داوینچیِ کنجکاو و پرسشگر به یادگیری فن و نظریه از متخصصان علوم گوناگون مربوط میشود. به قول جاناتان جونز در روزنامهی گاردین، ذهن لئوناردو داوینچی «بیحدومرز» است و او به راستی «عاشق تکنولوژی» بوده است. دفترچه بعدی داوینچی (حدود سال ۱۵۱۰ میلادی) این تنوع را ندارد و پیداست که مشخصا روی آناتومی متمرکز است. دفترچه پر است از طراحیهای استادانه استخوانها. لیست کارهای نوشته شده در این دفترچه هم شامل گیر آوردن یک استخوان جمجمه، توصیف فک تمساح و زبان دارکوب و اندازهگیری جسد با انگشتش به عنوان واحد اندازهگیری ست.
نوک کوه یخ
چرا داوینچی هیچگاه یادداشتهایش را چاپ نکرد؟ در آن دوران چاپ کتاب با حروف چاپی متحرک توسط گوتنبرگ آلمانی اختراع شده بود و لئوناردو هم صاحب کتابهای چاپی بسیاری بود. آیا منتظر لحظهی مناسبی بود که هرگز فرا نرسید؟ او پیش از مرگش دفترچهها، نوشتهها و نقاشیهایش را به شاگرد وفادار خود فرانچسکو ملزی سپرد و وارثان ملزی که نمیدانستند این نسخ تا چه حد ارزشمند هستند، بسیاری از نوشتهها و یادداشتهای او را از بین بردند. با گذشت زمان، دفترچهها به مجموعهداران سلطنتی و ثروتمندان فروخته شدند و راه خود را به سراسر اروپا باز کردند. موزهی ویکتوریا و آلبرت در لندن صاحب پنج دفترچهی ارزشمند است که آنها را در قالب دو کتابچه دیجیتال کرده است. کتابخانهی بریتانیا نیز با کمک شرکت مایکروسافت، دیجیتالکردن دفترچههایی که از لئوناردو داوینچی در دست داشت را از سال ۲۰۰۷ آغاز کرد و حالا که این پروژه کامل شده، همه میتوانیم آزادانه این یادداشتها را روی صفحه کامپیوتر یا گوشی، هر کجا که هستیم ورق بزنیم. ترجمهی متن را بشنویم یا بخوانیم و اَشکال و طراحیها را با کیفیت بالایی ببینیم و همین کار کافیست تا بفهمیم لئوناردو داوینچی چه درک خارقالعادهای از جهان داشته است.
داوینچی از نگاه دیگران
اسکوگ نامی گلیو( ۱۹۰۰)نقل میکند که کندی و آهستگی لئوناردو در کار، مثال زدنی بود. نقاشی آخرین شام را در صومعه سانتاماریا دل گرازیه بعد از سه سال مطالعات مقدماتی سرانجام آغاز کرد.قصه نویسی از معاصرانش به نام ماتیو باندلی که در آن زمان راهبی جوان در آن صومعه بوده، شرح میدهد که چگونه لئوناردو غالباً عادت داشت زودهنگام صبح از داربست بالا رود و تا غروب آفتاب همان جا بماند، بی آنکه برای لحظهای قلمو را به کناری گذارد و حتی به چیزی لب بزند، خواه خوراکی و خواه نوشیدنی. گاهی از اوقات، تها در برابر تابلوی نقاشی خود به تماشا مینشست و فقط و فقط آن را در ذهنش بررسی میکرد.
لئوناردو به جهت روحیه کاملاً آرامش جو و صلح طلبش به عنوان فردی شناخته میشد که از هرگونه تقابل و مجادله پرهیز داشت. او آرام و ملایم و مهربان نسبت به همگان بود.
گفته شده از خوردن گوشت پرهیز داشت زیرا معتقد بود قابل توجیه نیست که حیوانات را از حق حیات محروم گردانیم و از اینکه پرندگان اسیر در قفس را از بازار خریداری و آزاد کند، لذت میبرد. جنگ و خونریزی را محکوم میکرد و انسان را اشرف مخلوقات نمیدانست،بلکه برعکس بدترین نوع درندگان میشمرد. اما این احساس لطیف او را باز نمیداشت که از همدلی با محکوم کردن جانیان در مسیر اعدام شدنشان تا چهرههای آشفته و مخدوش شده آنان از ترس را مورد بررسی قرار دهد؛ و مانع نمیشد در دفتر یادداشتهایش، طرحی از حالات آنان ترسیم کند مانع نمیشد او را از طراحی بیرحمانهترین سلاحهای تهاجمی و از ورود به خدمت نزد سزار بورجیا به عنوان سرمهندس نظامیگر باز دارد.
او غالباً ظاهری را به خود میگرفت که نسبت به خیر و شر بیاعتنا نشانش میداد. لئوناردو بر معیارهایی در چهارچوب استاندارد خاصی پافشاری میکرد. سزار را در موضع اقتدارش به هنگام نبردی همراهی کرد که موجب شد رومانگا را تحت سلطه خود درآورد و طی آن سزار دست به بیرحمانهترین اقدامات زد و با دشمنانش پیمان شکنی کرد.
در عصری که نبردی شدید بین امور جنسی بدون قید و شرط و نوعی بی بندو باری از یک سوی، و زاهد منشی افسرده کننده از دیگر سوی وجود داشت،لئوناردو رفتاری همراه با بیاعتنایی نسبت به امور جنسی از خود بروز میداد،رفتاری که کمتر از یک هنرمند و تصویرگر زیبایی زنانه انتظار میرفت.
ادموندو سولمی جمله زیر را از لئوناردو نقل میکند که شاهدی است بر شکنندگی او:
«عمل تولید مثل و هر آنچه به این امر مربوط میشود، آن چنان نفرت انگیز و تهوع آور است که اگر قرار نبود انسانها سنت جا افتاده( تولید مثل) را حفظ کنند و اگر چهرههای زیبا و طبایع حساس وجود نمیداشت، نسل بشر منقرض میشد.»
او آنچنان قاطعانه از هر آنچه به به امور جنسی مربوط میشود، پرهیز داشته که گویی «عواطف جنسی» فقط و فقط و به تنهایی برای حفظ همه امور زیستی است و ارزش آن را ندارد که در حوزه پژوهشهای علمیاش قرار گیرد.
همه میدانند تا چه حد هنرمندان بزرگ برای نشان دادن خیال بافیهایشان در قلمرو امور جنسی در طلب لذت بودهاند و حتی تصویرهایی به راستی وقیح و هرزه کشیدهاند. در مورد لئوناردو، خلاف این امر دیده شده است. برخی طرحهای تشریحی از بخشهای داخلی اندامهای زایشی زنانه از او باقی مانده که وضعیت جنین را در داخل رحم نشان میدهد.
اعتقادات داوینچی
در مقالهای در کنفرانس فیورنتین به نقل از لئوناردو مطالبی بیان شده که نمایانگر اقرار او به ایمان و اعتقادات دینی اوست و رهنمودی به سوی شناخت درست و طبیعت او میشود.
وقتی میگوید:« کسی حق ندارد چیزی را دوست بدارد یا از چیزی بیزاری جوید، تا زمانی که سرشت و طبیعت آن چیز یا موضوع را در نیافته.»و همین جمله دیگر بار از لئوناردو در رسالهای در باب هنر نقاشی نیز باز گفته میشود. یا آنجا که به نظر میرسد از خودش در برابر اتهام به بیدینی دفاع میکند:
« اما این نق زدنها و غرغر کردنها چه خوب میشد خاموشی میگرفت. زیرا آن شیوه رفتار( نقاشی) طریق است برای آشنا شدن با خالق یکتا از طریق چیزهای بسیار شگفت انگیز؛زیرا در واقع این عشق بزرگ از دانشی عظیم نسبت به محبوب و معبود ناشی میشود و اگر این را بدانید پس دیگر نمیتوانید اندکی دوست بدارید، یا عاشقترین هستید و یا عشقی در میان نیست.»
نوشتههایی که پس از مرگ وی انتشار یافت، تنها به مسائل علمی شاخص نمیپردازد، بلکه متضمن مسائل بیارزشی است که ما را متحیر میکند.نکاتی چون تاریخ طبیعی تمثیلی، افسانههای حیوانات، لطیفهها، پیشگوییها که همه برآمده از اندیشهای بلند است.
(دکتری زبان و ادبیات فارسی و پژوهشگر حوزه هنر)