«وحدت، وفاق» سُنّتِ فراموش شده اهل بیت (ع)
محمدتقی سهرابیفر: تفرقه از بزرگترین مُنکَرهایی است که مسلمانان در طول تاریخ گرفتارِ آن شدند. مذاهب و فرقههای اعتقادی، فقهی، سیاسی و …، در کنارِ اختلافاتِ موجود، توصیه اَکیدِ دین بر حفظِ وحدت را به فراموشی سپردند.
در دوران معاصر بیشترین تلاشها در راستایِ وحدت میان مذاهب، برگزاریِ همایش و صدورِ بیانیّه بوده و این نحو تلاشها منجر به شکل گیریِ مجموعهای متحد و تأثیرگذار در زمینههای فکری، اقتصادی، سیاسی، و … نشد. اَسَف بارتر آنکه دشمنیها و کینهها چنان شِدَّت گرفت که داعشِ برخاسته از یک فرقه اسلامی، کشتن شیعه را بر کشتنِ صهیونیستها ترجیح داد و تفرقهای اینچنین سبب شد که اکنون مقابلِ دیدگانِ نزدیک به دو میلیارد مسلمان، سلّاخی شدنِ کودکان و بیماران را در غزّه به تماشا مینشینیم.
متاسفانه صداهایِ تفرقه برانگیز در میان پیروانِ مذاهب چنان پرطنین است که پیامهایِ وحدت بخشِ قران و معصومین (ع) به گوش نمیرسد.
در نوشتارِ حاضر با مراجعه به قران و سیره اهل بیت (ع)، اهتمامِ شدیدِ دین بر حفظ وحدت را ملاحظه میکنیم به گونهای که حتی در صورت تعارض میان وحدت با دیگر الزاماتِ دینی، اولویّت با حفظ وحدت بوده است. از اینرو دیندارانِ شریعتمدار نباید به گمانِ رعایتِ برخی الزامات دینی، در دامِ گناهی بس بزرگتر گرفتار شوند.
حفظ وحدت در قرآن
قران بارها بر حفظ وحدت تأکید میکند[1] و دست کم در دو جا، ظلم و سرکشی را سبب انحصاریِ تفرقه در دین معرفی میکند. [2] چنین تعبیری پرده از انگیزههای ناپیدایِ فرقه گرایان برمیدارد. خطرِ تفرقه چنان شدید وعمیق است که هارونِ پیامبر طبق نقلِ قران، گوساله پرستیِ گروهی را تا بازگشتِ موسی (ع) از طور سینا تحمّل میکند تا مبادا از سوی موسی (ع) متهم به تفرقه انداختن شود.[3]
حفظ وحدت توسطِ اهل بیت (ع)
در متن پیشرو نمونههایی از اهتمامِ اهل بیت (ع) به وحدت از منابع شیعی نقل شده است و البته تا جایی که نگارنده بررسی کرده است، منابعِ اهل سنت در این باره، بیش از منابع شیعه از اهل بیت (ع) حدیث نقل کردهاند [4]
1- وحدت و امامت
امامت و ولایت از مهمترین آموزههای شیعیان است در عین حال امام علی (ع) جهتِ حفظِ وحدت، مصائبِ تعطیلیِ اصل امامت را به جان میخرد.[5]
2- وحدت و بدعت
علی (ع) بعد از 25 سال خانه نشینی، با اصرار مردم خلافت را میپذیرد. ایشان در حدیثی بیش از بیست مورد از بدعتهای خلفای سابق را مطرح نموده و ضمن اعلام این نکته که این امور، منطبق با دین نیست، اما به دلیل حفظِ جمعیتِ لشکریان، از مخالفتِ عملی با آنها خودداری میکند.[6]
از جمله بدعتها در میان برخی مسلمانان «نماز تراویح»[7] است. در دوران حکومت علی (ع) عدهای میخواستند همچون دوران خلیفه دوم و سوم، این نماز را در مسجد به جماعت بخوانند. ایشان ابتدا مانع شدند اما با اعتراض برخی مسلمانان روبرو شدند که چرا سنتِ خلیفه دوم تعطیل بشود لذا علی (ع) اجازه اقامه نمازِ جماعتِ تراویح را دادند[8]
3- تمجید امام علی (ع) از خلیفه اول و دوم
ابراهیم ثقفی (درگذشته 283 ق) مینویسد که امام علی (ع) در حکمی که به قیس بن سعد به عنوان والیِ مصر[9] داده، از خلیفه اول و خلیفه دوم به نیکی یاد میکند و بر آندو طلبِ رحمت میکند.[10] این فرمایشِ امام (ع) در کنارِ نقدهای جدّیِ امام (ع) از خلفا، نشانگر آنست که اولاً امام، مصالحِ مجموعِ مسلمانان را در نظر میگیرد و ثانیاً نگاهِ امام (ع) به اشخاص، نگاه صفر یا صد نیست، بلکه ایشان با توجه به عملکردها، کارهایِ درست را تأیید و کارهایِ نادرست را نقد میکند.
4- نظرِ زید، فرزندِ امام سجاد (ع) درباره خلیفه اول و دوم
از فرزندِ امام سجاد (ع) درباره خلیفه اول و دوم میپرسند، او میگوید: «خداوند آندو را ببخشد. من از هیچکدام از پدرانم نشنیدم که از آنها برائت جسته باشند» البته ضمناً تصریح میکند که خاندانِ ما بر امرِ خلافت سزاوارتر بود. [11]
5- ابوذر و توصیه به پرهیز از تفرقه
ابوذر صحابیِ پیامبر (ص) و یار وفادارِ امام علی (ع)، با همه صراحت و رُک گویی که بر علیهِ خلفایِ سه گانه داشت، طبق نقلِ شیخ مفید، توسطِ عثمان به شام تبعید شد. او هر روز مشغولِ موعظه مردم بود و احادیثِ پیامبر (ص) در فضائلِ اهل بیت (ع) را بر شامیان نقل میکرد. معاویه حاکمِ شام احساسِ خطر کرده و طیِّ نامهای به عثمان هشدار داد که ابوذر مردم را بر علیه تو میشوراند و خلیفه دستور بازگرداندنِ ابوذر به مدینه را صادر میکند. هوادارانِ ابوذر در شام، با ناراحتی او را تا بیرونِ شهر بدرقه میکنند و میگویند:
«ای اباذر … میخواهی (برخلافِ حکمِ عثمان) تو را باز گردانیم و مانع سفر تو شویم؟ ابوذر میگوید: باز گردید …. و از اختلاف و پراکندگی بپرهیزید»[12] جالب اینکه همین ابوذر در دوران حضور خود در شام طبق نقل تاریخ طبری، در جنگ معاویه با رومیان حاضر میشود و او را همراهی میکند[13]
تعامل و همراهیِ اهل بیت (ع) با خلیفه
علیرغم برخی اختلافهایِ بنیادی، اهل بیت (ع) ضمن روشنگریی نسبت به حقایقِ دین، از همراهی با خلیفه وقت جهت تقویتِ جامعه اسلامی، دریغ نمیکردند. تاریخ، برخی تعاملاتِ سازنده میانِ اهل بیت (ع) و خلفا را ثبت کرده است از جمله:
1- تعبیرِ عنوانِ «امیر المؤمنین» توسط امام علی (ع) بر خلیفه دوم و دستور خلیفه دوم به اینکه کسی از فرمانِ علی (ع) سرپیچی نکند و …
طبق نقلِ سید رضی، خلیفه دوم، در دادگاه، حکم زندانی شدنِ جوانی را صادر میکند. مأموران در مسیرِ زندان با علی (ع) مواجه میشوند و ایشان بعد از پرس و جو میفرماید این جوان را پیش خلیفه برگردانید. خلیفه میپرسد که چرا جوان را به زندان نبردید و دو باره پیش من آوردید؟ مأموران میگویند: «به دستورِ علی بن ابیطالب بازگشتیم چرا که شما گفتید هیچ وقت از دستورِ علی (ع) سرپیچی نکنید»
در این هنگام امام علی (ع) وارد میشود و از خلیفه اجازه قضاوت میگیرد. خلیفه میگوید: چگونه اجازه ندهم در حالی که پیامبر (ص) فرمود: «اَعلمِ شما علی بن ابی طالب است». امام علی (ع) با بررسیهایی که انجام میدهد، با صدورِ حکمی متفاوت، میفرماید: «خدا و امیر المؤمنین (خلیفه دوم) و دیگر حاضرین را شاهد میگیرم» و بالاخره با آشکار شدنِ حقیقت، خلیفه دوم ندا سر میدهد که: «اگر علی نبود عُمر هلاک میشد» [14]
در این حدیث به روشنی تعاملِ سازنده میان امام علی (ع) و خلیفه دوم را میبینید. یعنی امام در عین حال که در مواضع مختلف، حقانیّتِ خود و مسیر ایده آلِ دین را بیان میکند، اما در وضعیّتِ موجود نیز تا جای ممکن بر موفقیتِ امت اسلامی تلاش میکند و به یاریِ همان خلیفهای که جایِ او را گرفته است، میشتابد.
2- مراقبتِ امام (ع) از جانِ خلیفه بخاطر مصالحِ مسلمانان
خلیفه دوم با امام علی (ع) مشورت میکند که آیا برای جنگ با رومیان خود نیز به سویِ آنان حرکت کند؟ امام (ع) در بخشی از پاسخ میفرماید:
اگر خودت به جنگ بروی و احیاناً مغلوب شوی (کشته شوی) مسلمانانِ اقصا نقاطِ شهرهای اسلامی پناه و مرجعی نخواهند داشت پس بجای خود مردی شایسته را بفرست[15]
امام (ع) علیرغم انتقادهای خود در موقعیتهای گوناگون، با تفکیکِ دو موقعیّتِ «آنچه باید» با «آنچه هست» جایگاهِ پناه و مرجع بودنِ خلیفه دوم را پذیرفته و نمیخواهد که مسلمانان با از دست دادنِ او دچار تزلزل بشوند.
3- غسل دادنِ خلیفه و تمجید از او توسطِ امام علی (ع)
ابن اعثم [16] (درگذشته 314 ق) از امام صادق (ع) نقل میکند که بعد از کشته شدنِ عُمَر، علی (ع) بود که او را غسل داد و کفن کرد. در این حدیث جملههایی از امام در باره خلیفه نقل شده است از جمله:
در راه خداوند، ملامتِ ملامتگران در او تأثیر نداشت.
بر مسلمانان مهربان و بر کفار سر سخت بود.
پناه فقرا، یتیمان و مستضعفان بود. خود گرسنگی میکشید ولی مردم را اطعام میکرد.
به دنیا بی اعتنا و به آخرت مایل بود. خداوند بر زنده و مرده او رحمت کند[17]
مخاطبِ فرهیخته متوجهِ این نکته خواهد بود که تعابیرِ فوق، قابلِ جمع با اعتراضِ امام (ع) نسبت به اصلِ حقِّ خلافت است.
خیرخواهی درباره همه
1- پذیرش ظلم به خود در صورت سامان یافتنِ امورِ مسلمانان
هنگامی که برخی سران میخواهند با عثمان به عنوان خلیفه سوم بیعت کنند امام علی (ع) ضمن تأکید بر سزاوار بودن خود بر خلافت، با گذشتن از حقِّ شخصیِ خود، خلافت عثمان را به شرطِ بهتر شدن وضعیّت مسلمانان، میپذیرد.[18]
2- توصیه امام علی (ع) به دعا کردن برای اهل شام بجای دشنام دادن
در جنگ صفین امام (ع) با خبر میشود که گروهی از اصحاب، شامیان را دشنام میدهند، حضرت ناخوشنودیِ خود از دشنام را بیان کرده و توصیه میکند که بجایِ دشنام بگویید
«بار خدایا حافظِ خونهای ما و ایشان باش، و میان ما و آنها اصلاح نما، و آنان را از گمراهیشان رها ساز تا جاهلان، حقّ را بشناسند و آنان که شیفته گمراهی و دشمنی هستند از آن باز ایستند»[19]
3- فروش سلاح به شامیان
در حدیث آمده شخصی کارش حمل سلاح و فروشِ آن به شامیان بوده است وی بعد از آنکه متوجه دشمنیِ آنان با اهل بیت (ع) میشود، به امام باقر (ع) عرض میکند دیگر سلاح به سوی شامیان نخواهم بُرد. اما امام میفرماید شامیان در مقابلِ دشمن مشترکِ ما (رومیان) ایستادهاند پس مادام که سلاح را بر علیه ما بکار نمیبرند، تو به کارِ حملِ سلاح ادامه بده.[20]
4- چگونگیِ رفتار با اهل تسنن
راوی از امام (ع) میپرسد: ما (یعنی شیعیان) چگونه باید با دیگران (اهل تسنن) معاشرت کنیم، تکلیف ما با آنها چیست؟ امام میفرماید: ببینید امامانِ شما چگونه رفتار میکنند، مانند امامان خود رفتار کنید. به خدا قسم امامان شما بیماران آنها را عیادت میکنند، در تشییع جنازه آنان شرکت میکنند، برای آنها در دادگاه شهادت میدهند و امانتِ آنها را ادا میکنند[21]
5- احسان، حتی به خوارج
حدیث دیگرحاکی از آنست که امام سجاد (ع) از گوشت قربانی حتی به خوارج هم میداده است.[22]
بر همه مسلمانان، شیعیان و دوستدارانِ اهل بیت (ع) لازم است که با تحقیق و بازبینی در قران و سیره معصومین (ع)، خود را از دامِ هزار ساله تفرقه که یک سوی آن بدستِ دشمنان اسلام و سویِ دیگرِ آن بدست دکّان دارانِ منفعت طلبِ فِرق و مذاهب است، برهانند.
والسلام
محمدتقی سهرابی فر(استاد دروس وحدتخارج حوزه علمیه قم)
شهریور 1403
پیشنهاد سردبیر برای مطالعه مرتبط با این موضوع:
وحدت یا اتحاد؟ در گفتوگو با آیتالله گرامی
ارجاعات:
[1] از جمله: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا» (آل عمران/103)
[2] «شَرَعَ لَکمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّی بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَینَا إِلَیک وَمَا وَصَّینَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی وَعِیسَی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ ….. وَمَا تَفَرَّقُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیا بَینَهُمْ» (شوری/13 و 14) و «کانَ النَّاسُ أُمَّهً وَاحِدَهً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکتَابَ بِالْحَقِّ لِیحْکمَ بَینَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلَّا الَّذِینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَینَاتُ بَغْیا بَینَهُمْ فَهَدَی اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ یهْدِی مَنْ یشَاءُ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» ﴿بقره/ ۲۱۳﴾ و نیز رک به: تفسیر المیزان، ج 2، ص 121 و 122
[3] «قَالَ یا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْیتِی وَلَا بِرَأْسِی إِنِّی خَشِیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَینَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی» (طه/94)
[4] از جمله رک به: فضائل الصحابه، الدارقطنی، ج 1، ص 76 و 83؛ و نیز: حلیه الأولیاء وطبقات الأصفیاء، ابو نعیم اصفهانی، ج 3، ص 185، حدیث 44
[5] «و ایم الله لو لا مخافه الفرقه بین المسلمین و أن یعود الکفر و یبور الدین لکنا علی غیر ما کنا لهم علیه» ترجمه: «به خدا سوگند اگر از پراکندگی و تفرقه مسلمانان و بازگشت کفر و اضمحلال دین بیمناک نبودم, با ستمگران غاصب به طرز دیگری رفتار میکردم» (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 308) و نیز: «فرایتان الصبر علی ذلک افضل من تفریق کلمه المسلمین …» ترجمه «صبر و شکیبایی را بهتر از تفرقه میان مسلمانان دانستم» (مجلسی، بحار الأنوار، ج ۲۹، ص ۶۳۲)
[6] «… قَدْ عَمِلَتِ الْوُلَاهُ قَبْلِی أَعْمَالًا خَالَفُوا فیها رَسُولَ اللَّهِ ص مُتَعَمِّدِینَ لِخِلَافِهِ نَاقِضِینَ لِعَهْدِهِ مُغَیرِینِ لِسُنَّتِهِ وَ لَوْ حَمَلْتُ النَّاسَ عَلَی تَرْکهَا وَ حَوَّلْتُهَا إِلَی مواضعها وَ إِلَی مَا کانَتْ فِی عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص لَتَفَرَّقَ عَنِّی جُنْدِی حَتَّی أَبْقَی وَحْدِی أَوْ قَلِیلٌ مِنْ شِیعَتِی …» (کلینی، کافی، ج 8، ص 58 – 63)
[7] نماز تَراویح نمازهای مستحبی شبهای ماه رمضان که اهلسنت بهدستور خلیفه دوم آن را به جماعت میخوانند، اما شیعیان بهجماعت خواندن آنها را بدعت میدانند.
[8] حرّ عاملی، وسائل الشیعه (الاسلامیه)، ج ۵، ص ۱۹۲
[9] قبل از محمد بن ابی بکر و مالک اشتر، قیس از طرف امام علی (ع) والیِ مصر بود.
[10] «ثمّ إنّ المسلمین من بعده (رسول الله ص) استخلفوا إمرأین منهم صالحین عملاً بالکتاب و أحسنا السّیره و لم یتعدّیا السّنّه ثمّ توفّاهما اللَّه فرحمهما اللَّه، ثمّ ولّی من بعدهما والٍ أحدث أحداثا فوجدت الأمّه علیه مقالا، فقالوا، ثمّ نقموا علیه فغیروا»
(ابراهیم ثقفی کوفی، الغارات، ط الحدیثه، ج 1، ص 210 و 211)
[11] رک به: الموضوعات فی الاثار و الاخبار، هاشم معروف حسنی، ص 179
[12] رک به: امالی، شیخ مفید، ص 162 – 164
[13] رک به: تاریخ طبری، ج 4، ص 241
[14] رک به: سید رضی، خصائص الائمه، ص 83 – 85
[15] نهج البلاغه فیض الاسلام، کلام 134، ج 2، ص 415 و نیز: مجلسی، بحارالانوار، ج 31، ص 135
[16] شیعه یا سنّی بودنِ ابن اعثم محل اختلاف است.
[17] قال: وکان جعفر بن محمد یقول لأبی: علی بن أبی طالب علیه السلام هو الذی غسل عمر رضی الله عنه بیده وحنّطه وکفّنه ثم وضعه علی سریره وأقبل علی الناس بوجهه فقال:
أیها الناس! هذا عمر بن الخطاب رضی [الله] عنه قد قضی نحبه ولحق بربّه، وهو الفاروق، وقرن من حدید ورکن شدید، کان لا تأخذه فی الله لومه لائم، عقل من الله أمره ونهیه، فکان لا یتقدم ولا یتأخر إلا وهو علی بینه من ربه حتی کأنّ ملکا یسدّده ویوفقه، کان شفیقا علی المسلمین، رؤوفا بالمؤمنین، شدیداً علی الکافرین، کهفا للفقراء والمساکین والأیتام والأرامل والمستضعفین، کان یجیع نفسه ویطعمهم، ویعری نفسه ویکسیهم، کان زاهدا فی الدنیا راغبا فی الآخره، فرحمه الله حیا ومیتا! (أبی محمّد أحمد بن أعثم الکوفی (المتوفی نحو سنه 314 هـ/ 926 م)، الفتوح، ج 2، ص 330)
[18] (لما عزموا علی بیعه عثمان) لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّی أَحَقُّ بِهَا مِنْ غَیرِی وَ وَ اللَّهِ لَأُسَلِّمَنَّ مَا سَلِمَتْ أُمُورُ الْمُسْلِمِینَ وَ لَمْ یکنْ فیها جَوْرٌ إِلَّا عَلَی خَاصَّهً (نهج البلاغه، کلام 73؛ فیض الاسلام، ج 1، ص 171)
[19] نهج البلاغه فیض الاسلام، کلام 197؛ ج 4، ص 659
[20] «قلت لأبی جعفر (علیه السلام): أصلحک اللّه! إنّی کنت أحمل السلاح إلی أهل الشام فأبیعه منهم، فلمّا عرّفنی اللّه هذا الأمر ضقت بذلک و قلت: لا أحمل إلی أعداء اللّه، فقال: احمل إلیهم و بعهم، فإنّ اللّه یدفع بهم عدوّنا و عدوّکم یعنی الروم فإذا کان الحرب بیننا [2] فمن حمل إلی عدوّنا سلاحاً یستعینون به علینا فهو مشرک» (الوسائل 12: 69، الباب 8 من أبواب ما یکتسب به، الحدیث 2.)
[21] عَنْ مُعَاوِیهَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: قُلْتُ لَهُ کیفَ ینْبَغِی لَنَا أَنْ نَصْنَعَ فِیمَا بَینَنَا وَ بَینَ قَوْمِنَا وَ بَینَ خُلَطَائِنَا مِنَ النَّاسِ مِمَّنْ لَیسُوا عَلَی أَمْرِنَا قَالَ تَنْظُرُونَ إِلَی أَئِمَّتِکمُ الَّذِینَ تَقْتَدُونَ بِهِمْ فَتَصْنَعُونَ مَا یصْنَعُونَ فَوَ اللَّهِ إِنَّهُمْ لَیعُودُونَ مَرْضَاهُمْ وَ یشْهَدُونَ جَنَائِزَهُمْ وَ یقِیمُونَ الشَّهَادَهَ لَهُمْ وَ عَلَیهِمْ وَ یؤَدُّونَ الْأَمَانَهَ إِلَیهِمْ. (کلینی، کافی، ج 2، ص 636)
[22] «وکره أبو عبد اللّه علیهالسلام أن یطعم المشرک من لحوم الأضاحی وکان علی بن الحسین علیهالسلام یطعم من ذبیحته الحروریه، ویعلم أنّهم حروریه (حروری: إسم قریه بقرب الکوفه، نسب إلیها الحروریه وهم الخوارج «مجمع البحرین: ۱ / ۴۸۶ ـ حرر») (المقنع نویسنده: الشیخ الصدوق جلد: 1 صفحه: 275)