خودنمایی اخلاقی(Moral grandstanding)؛ “تئاتراخلاق در دوران مدرن”

سیدیاسین حسینی: موضوع اخلاق مسئله کم‌اهمیتی نیست، بلکه بحث بر سر آن است که چگونه باید زندگی کرد و به آن معنا بخشید. (سقراط، به روایت افلاطون در جمهوری، حدود 390 ق. م)

سقراط برای وجه هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی اخلاق وفضیلت، ارزش وعظمت بسیاری قائل بوده است طوری که سقراط بیان می‌دارد «فضیلت و اخلاق در زندگی ارزش آن را دارد به هر قیمتی حفظ شود حتا به قیمت مرگ».

سقراط با حیات اخلاقی خود (مرگ سقراط) روحیهٔ عمل‌گرایی به اندیشه بخشید و جامهٔ عمل به تن اندیشه پوشاند و با همنوایی گفتار با رفتار، صداقت اخلاقی و وجاهت اخلاقی خود را به معراج نزدیک کرد.

با توجه به اهمیت بعد اخلاقی در زندگی این سؤال مطرح است که چرا در دنیای کنونی مباحث اخلاقی تا این حد مورد تجاوز قرار گرفته است و آسیب‌های مهم اخلاقی معاصر بخشی از زندگی روزمرهٔ ما شده است واز اخلاق سوء استفادهٔ اخلاقی می‌گردد. می‌توان گفت اگر چه ما در تورم اخلاقی در جوامع مدرن به سر می‌بریم اما این خوانش از اخلاق بیشتر به استتار اخلاقی و ریا کاری اخلاقی شباهت دارد تا وجاهت و قداست اخلاقی. شاید پاسخ به این سؤال در کلید واژه‌ای به نام خودنمایی با اخلاق مستتر باشد که در این متن به این پرداخته می‌شود.

مرگ سقراط شاید با تعریفی که ما از مرگ در ذهن داریم کمی متفاوت باشد، سقراط مرگ را با مرگ حیات اخلاقی تعریف می‌کند، حیات اخلاقی هنگامی به پایان می‌رسد که زندگی انسان منطبق با شرافت انسانی نباشد لذا در نبود حیات اخلاقی مرگ که همان غفلت از زمان حال است اتفاق می افتد و زندگی بار معنایی خود را از دست خواهد داد.

به همین دلیل است که سقراط به ما می‌آموزد که از مرگ نباید ترسید بلکه از درست زندگی نکردن باید ترسید که گرفتارش شده‌ایم. زندگی کردن یعنی توجه و حضور واقعی و حقیقی داشتن در این جهان به مثابه انسان است. زندگی کردن، به گفته پل تیلیشِ الهی‌دان، شجاعتِ بودن است و به گفتهٔ ویکتور فرانکل جستجوی معنا. زندگی کردن، به گفتهٔ شوپنهاور عصیان و سرکشی در برابر تکرارها و ملال‌ها است. زندگی کردن، برخاستن از گور است، گوری که برای خودمان درست کرده‌ایم و خود را در آن زندانی ساخته‌ایم. زندگی کردن، دوباره متولد شدن است و دوباره خود را ساختن است با ارزیابی حیات اخلاقی.

فوکو در بعضی از نوشته‌های خود به “تئاتر اخلاقی” می‌پردازد که با این خوانش از متن حاضر مطابقت معرفتی دارد یعنی ما بیشتر به ویژگی‌های اخلاقی اشخاص نیازمندیم تا ویژگی‌های اخلاقی افعال که در دوران مدرن نوع دوم بر نوع اول رجحان پیدا کرده است، از لحاظ وجود شناختی، اشخاص بنیادی‌تر از افعال‌اند و افعال بر حسب اشخاص تعریف می‌شوند.

بنابر این، معقول است که ویژگی‌های اخلاقی اشخاص را از لحاظ وجودشناختی بنیادی‌تر از ویژگی‌های اخلاقی افعال بدانیم. ویژگی‌های دوم را باید برحسب ویژگی‌های اول تعریف کرد. از این رو، فضایل و رذایل، از لحاظ وجودشناختی، بنیادی‌تر از درستی یا نادرستی افعال‌اند، و مفهوم فعل درست را باید بر حسب مفهوم فضیلت تعریف کرد. بسیاری از فیلسوفان حوزه اخلاق ویژگی‌های اخلاقی افعال را به دوران مدرن و پست مدرن که به نوعی ”تئاتر اخلاقی” بیشتر شباهت دارد ربط می‌دهند و با احتیاط بسیار از مرگ حیات اخلاقی سخن می گویند.

منظور از مرگ حیات اخلاقی همان کسوف ویژگی‌های اخلاقی اشخاص است. داشتن فضیلت‌های فکری مستقل از داشتن فضیلت‌های اخلاقی به نظر می‌رسد. یافتن افرادی که فضیلت‌های فکری و اخلاقی زیادی دارند، اما به شدت غیر اخلاقی‌اند دشوار نیست. به همین قیاس نیز، دشوار نیست یافتن افرادی که فضیلت اخلاقی دارند، اما از حیث فضیلت‌های فکری نقص دارند.

نتیجه این می‌شود که شواهد تجربی این نتیجه را توجیه می‌کند که فضیلت‌های اخلاقی و فکری انواع متفاوتی از فضیلت‌اند. برخی فضیلت‌های اخلاقیِ سنتی بیش از غالب فضیلت‌های فکری سنتی کارکرد مهار کننده دارند.

خصایل اخلاقی در ویژگی‌های اخلاقی اشخاص است و موفقیت اخلاقی در ویژگی‌های اخلاقی افعال است. کمال اخلاقی انسان را نمی‌توان به قوانین اخلاقی در دنیای مدرن فروکاست، فلسفه اخلاق خصلت اخلاق نیکوست ونه فقط فلسفه رفتار نیکو.

این امر بیشتر ریاکاری اخلاقی است نه فخر اخلاقی. مثلاً فردی که به دلیل ترس و شرایط قضایی بدهی خود را پرداخت می‌کند و شأن حقوقی خود را حفظ می‌کند، فقط نمایش حساب شده‌ای از مدیریت مؤدبانه را رعایت نموده و پیش‌نمایش می‌دهد. اگر چه این امر مستلزم یک فهم خوب است رد پای اخلاق که مستلزم یک اراده خوب است در آن مشاهده نمی‌شود.

 

خودنمایی با اخلاق در دنیای معاصر

متاسفانه عدهٔ زیادی از مردم غیرمسئولانه درباره اخلاق سخن می‌گویند. آن‌ها با سخن گفتن از اخلاق می‌خواهند آدم‌های مغضوبشان را تحقیر و تهدید کنند یا از کاری بازدارند، دیگر این که می‌خواهند دوستانشان را با این کار تحت تأثیر قرار دهند، از خودشان رضایت بیشتری داشته باشند، و حواس مردم را از سوء رفتارهای خود پرت کنند. همه این‌ها مصداق سخن گفتن از اخلاق به قصد سوء استفاده از اخلاق است.

مشکل فقط غیر انسانی بودنِ این کار نیست، مشکل اینجاست که با اهداف ناشایست در باره اخلاقیات حرف می‌زنند. وقتی افراد در سخن خود به این نحو از اخلاق استفاده می‌کنند، ابزار محافظی را که قرار است یاریگر مردم باشد به جان همان مردم می‌اندازند.

خودنمایی با اخلاق به معنی سخن گفتن از اخلاق برای ارتقای جایگاه خود(Piling on) است. خودنمایی یعنی تبدیل سخنانی که از اخلاق می گوییم به جولانگاه غرور و نخوت. خود نماها افرادی هستند که با دم زدن از از اخلاق فخر فروشی می‌کنند و سعی دارند با صلاحیت‌های اخلاقی‌شان دیگران را تحت تأثیر قرار دهند.

خودنماها دنبال این هستند که مقام اجتماعی‌شان را ارتقا دهند و دست یافتن به پایگاه اجتماعی دو راه وجود دارد: منزلت و سلطه. خود نماها می‌خواهند به عنوان یک الگوی اخلاقی ِ الهام‌بخش برای خود اعتبار جمع کنند. آن‌ها معتقدند که بر خورداری از این منزلت، دست کم وقتی پای مسائل اخلاقی در میان باشد، باعث جلب احترام دیگران می‌شود.

اما خودنماهایی هستند که برای مقاصد شوم‌تری به سخن گفتن از اخلاق می‌پردازند. این عده به قصد سلطه یافتن بر دیگران خودنمایی می‌کنند. این‌ها برای سرکوب یا هراس‌افکنی یا ریختن آبروی دیگران به سخن گفتن از اخلاق روی می‌آورند. دست به تهدید کلامی می‌زنند و سعی می‌کنند دیگران را تحقیر کنند. برای تحت تأثیر قرار دادنِ مردم سعی می‌کنند رقبای خود را خوار کنند و به جای این که بکوشند منزلت خود را ارتقا دهند، سعی دارند با کوچک کردن دیگران برای خود پایگاهی دست و پا کنند.

 

شیوه‌های رایج برای خودنمایی

همسو شدن، تشدید ادعای اخلاقی، بهتان زنی، ابراز هیجانات شدید، و کوچک انگاری روش‌های رایج و جایز در خودنمایی با اخلاق محسوب می‌شود. همسو شدن را می‌توان در حضور در یک نشست یا جلسه سراغ گرفت که افراد به یک باره خود را وسط بحث‌های اخلاقی می‌اندازند و جز آره گفتن کاری نمی‌کنند. نام این پدیده همسو شدن(Ramping up) است. این پدیده، همان طور که از نامش پیداست، وقتی پیش می‌آید که شخص فقط به این سبب در گفتمان عمومی مشارکت می‌کند که موافقتش را با چیزی که قبلاً ادعا کرده اعلام دارد. وقتی افراد به این شیوه خودنمایی می‌کنند، یا صرفاً می‌خواهند از قافله عقب نمانند، یا ثابت کنند که در طرف درست ایستاده‌اند.

 

تشدید ادعای اخلاقی(Trumping up)

وقتی افراد دست به تشدید ادعای اخلاقی می‌زنند هدفشان این نیست که در آخر به ادعای اخلاقیِ درست برسند، بلکه تلاش این عده پیشی گرفتن از یکدیگر است. آن چه آن‌ها را به این کار وا می‌دارد این است که دوست دارند تأثیر گذارترین فردِ عرصهٔ اخلاق باشند.

بنابراین، از ادعاهای اخلاقیِ تشدید شده‌ای بهره می‌گیرند تا نشان دهند که خودشان به مباحث مربوط به عدالت واقف‌ترند و دیگران از ریزه کاری یا اهمیت موضوع سر در نمی‌آورند یا ارزشی برایش قائل نیستند. مثلاً یک نفر رفتار کسی را شجاعانه و شایسته تقدیر توصیف می‌کند در حالی که نفر بعدی ادعا می‌کند این کار نه تنها شجاعانه بود بلکه جسورانه‌ترین و فداکارانه‌ترین کاری بود که در عمرم شاهد بوده‌ام.در این جا هم شخص می‌تواند از تشدید ادعای اخلاقی استفاده کند تا به دیگران بفماند که دارای وجاهت اخلاقی است – که می‌تواند فرشته‌های اخلاق را به ناحق نادیده مانده‌اند شناسایی کند.

 

بهتان‌زنی(Moralism)

افرادی هستند که با میزان حساسیت بالا به معضلات اخلاقی، فصد دارند صلاحیت اخلاقی خود را ثابت کنند. این کار معمولاً به ادعاهایی دروغین در بارهٔ وجود معضلاتی اخلاقی ختم می‌شود که که در حقیقت اصلاً وجود ندارند. این نوع استفادهٔ خطاکارانه از از ادعاهای اخلاقی بهتان زنی خوانده می‌شود. همان طور که بازپرس ممکن است اتهامات ناروایی به مظنون نسبت دهد، افراد حاضر در گفتمان اخلاقی نیز گاهی ایرادهای اخلاقی دروغینی از خود می‌سازند. بهتان زنی برای خودنماها ابزار کار آمدی است. خودنماها با بهتان زدن سعی می‌کنند آدم‌های اخلاق مداری به نظر برسند، یعنی به چیزهایی در جهان اعتراض کنند که به چشمِ ما رعایای اخلاق ندان مسائلی بی اهمیت، بی ضرر، یا حتا ستودنی می‌آیند. خودنماها از آن جا که شاهدخت اخلاق‌اند، از همه ما نسبت به عدالت حساس‌ترند. توجه کنید که بهتان زنی بر عکسِ همسو شدن و تشدید ادعای اخلاقی، ایجاب می‌کند که فرد در بارهٔ مسائل اخلاقی دروغ بگوید. می‌شود با تکرار یک ارزیابی اخلاقی دقیق با دیگران همسو شد، یا با طرح دیدگاه اخلاقیِ افراطی‌تر اما صحیح ادعاهای قبلی را تشدید کرد. ولی برای بهتان زنی باید حتماً حرف خطایی زد.

متأسفانه بهتان زنی در گفتمان عمومی اخلاقی حرکت مرسومی است. بهتان زنی شبیه به همان مفهومی است که جولیا درایوِر فیلسوف، نامش را اخلاق‌زدگی(Dismissiveness) می‌نامد که به معنی استفادهٔ نامشروع از ملاحظات اخلاقی است.

 

ابراز هیجانات شدید

خودنمایی، بیشتر اوقات، شکل خشم و سایر هیجانات شدید را به خود می‌گیرد. ابراز هیجان یکی دیگر از راه‌هایی است که با آن می‌توانید کاری کنید که مردم از نیات درونی‌تان همان برداشتی را داشته باشند که خودتان می‌خواهید. گاهی ما خشم اخلاقی را به صراحت ابراز می‌کنیم. امروزه بیان خشم اخلاقی به فضای مجازی برای ابراز عصبانیت خود دسترسی دارند. فیسبوک تا این زمان نزدیک به 45/2 میلیارد کاربر فعال که هر دقیقه چیزی حدود 986 هزار محتوا محتوا تولید می‌کنند و توییتر ماهانه 590 میلیون کاربر فعال دارد و این افراد هر روز 780 میلیون توییت منتشر می‌کنند. این رسانه‌های اجتماعی کارمان را برای ابراز خشم در بارهٔ خشم راحت کرده‌اند.

وقتی افراد احساس می‌کنند در تخلفی اخلاقی همدست شده‌اند سعی می‌کنند از سنگینی گناهشان بکاهند و از وجههٔ خوبشان نزد مردم محافظت کنند. آن‌ها این کار را با توسل به به خشم و برخوردهای تنبیهی انجام می‌دهند. این عده به محض این که خشمشان را بروز می‌دهند، دوباره احساس می‌کنند آدم اخلاق مداری شده‌اند و خشم اخلاقی حالشان را خوب می‌کند. این افراد می‌کوشند با خشم اخلاقی خود پنداره‌شان را به عنوان اسوهٔ اخلاق تحکیم کنند. خود نماها از خشم اخلاقی استفاده می‌کنند تا خود را آدم خوبی جلوه دهند. این تمام ماجرا نیست و خودنماها می‌توانند از هیجانات شدید دیگری هم برای نمایش صلاحیت اخلاقی خود استفاده کنند. ابراز شگفتی «باورم نمی‌شود که ….»، ناامیدی («از …. بی نهایت مأیوس شدم») و انزجار حقیقتاً از ….. بیزارم) همگی گزینه‌های مناسبی برای این کار هستند.

 

کوچک‌انگاری

خودنماها معمولاً طوری حرف می‌زنند که گویی دیدگاه‌هایشان کاملاً بدیهی است: هر فرد دیگری هم که در قضاوت اخلاقی توانمند باشد مطمئناً به همین دیدگاه می‌رسد. افراد با این شیوه حرف زدن می‌توانند این پیام را برسانند که حساسیت‌های اخلاقی‌شان کارآمدتر از حساسیت‌های اخلاقی دیگران است، و بنابر این از وجاهت اخلاقی برخوردارند. یعنی چیزی که به چشم دیگران نمی‌آید به طرز دردناکی بر خود نماها عیان است.

 

هزینه‌های اجتماعی خودنمایی

خودنمایی در اجتماع موجب بدگمانی می‌شود، کاراییِ سخن گفتن از اخلاق را درست به همین طریق کاهش می‌دهد. خودنمایی بد است چون مردم را به سخن گفتن از اخلاق بدگمان‌تر می‌کند. شاید این اعتراض به این متن نیز وارد باشد که نویسنده در حال خود نمایی است اما ما داریم توجه افراد را به خودنمایی جلب می‌کنیم و شیوع آن را گوشزد می‌کنیم نه این که دنبال تبرئه کردن خود باشیم و این که استدلال‌های خودنمایی با اخلاق، با بودن و نبودن ما ابطال‌پذیر و تأییدپذیر نیست. باید در پایان گفت که عدم حساسیت‌های اخلاقی به خودنمایی با اخلاق هزینه‌های زیادی بر حس‌های اخلاقی ما نیز وارد می‌کند و نگاه مثبت به خشم اخلاقی را نیز با خود به یغما می‌برد مثلاً در این مورد که خودنماها مراقب عصبانیت خود نیستند، بلکه از آن سواستفاده می‌کنند. از نظر خودنماها هر چیزی می‌تواند بهانه خشم باشد لذا هر چیزی می‌تواند فرصتی برای نمایش خلوص اخلاقی‌شان باشد و این در نهایت فرسودگی خشم(Outrage exhaustion) را به همراه دارد. فرسودگی خشم زمانی روی می‌دهد که مردم مرتباً احساس خشم می‌کنند یا دائماً در معرض آن باشند در نتیجه حسشان را نسبیت به چیزی که واقعاً خشم آور است از دست می‌دهند و از ابراز خشم حتا در موقعیت‌هایی که خشمگین شدن بجا باشد هم باز می‌مانند. لذا فضیلت مندی با خشم اخلاقی و خودنمایی با اخلاق، تئاتر اخلاق یا نمایش با شکوه از اخلاق یا ویژگی‌های اخلاقی اشخاص که در دوران مدرن در یک استتار اخلاقی به عنوان یکی از آسیب‌های اخلاقی سایه گسترانده و هر روز بیشتر کپی برداری می‌گردد تناسب ندارد و تنها راه نیاز واکسینه کردن اخلاقی با یک خوانش فرهنگی تعالی محور است در غیر این صورت می‌توان گفت حتا با دین و تلقی اخلاق از دین منهای فرهنگ ما اخلاقی نیستیم (جهل مقدس). ما در جامعه نیاز به خصلت‌های اخلاقیِ اشخاص داریم نه ویژگی‌های اخلاقیِ افعال که در ظاهر سیمای زیبایی بر چهره دارد اما در باطن امر تنها وجاهتِ اخلاقی را زیر سؤال می‌برد و هزینه‌های زیادی بر دوش اخلاق در اجتماع خواهد انداخت لذا اخلاقی زیستن هزینه دارد نه این که با خودنمایی اخلاقی، تظاهر به اخلاق کنیم و تئاتری اخلاقی را کارگردانی کنیم.

 

* سید یاسین حسینی دکتری جامعه‌شناسی فرهنگی، گروه علوم اجتماعی دانشگاه فرهنگیان کردستان – سنندج.

 

 

منابع

کتاب جمهوری افلاطون

کتاب اخلاق اصالت چارلز تیلور

کتاب اخلاقی زیستن پیتر سینگر

کتاب فلسفه اخلاق جیمز ریچلز

کتاب خودنمایی اخلاقی

کتاب اخلاق نیکو ماخوس  

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.