جایگاه زنان در مناسبات قدرت و حکمرانی؛ با نگاهی به تفسیر علامه طباطبایی

احسان پاپن: از موضوعات بحث انگیز دین اسلام، نگاه قرآن به زنان، به خصوص ذیل آیه ۳۴ سوره نساء است. این آیه به مناسبات قدرت زن و مرد می‌پردازد اما موضوع آیه کدام شان مناسبات، رابطه جنسی، خانواده و یا حکمرانی در جامعه است؟ برداشت علامه طباطبایی در المیزان از این آیه، عمومی است یعنی نوع مرد بر نوع زن قیم است ازجمله درشأن حکمرانی و قضاوت. این نوشتار به صورت خاص به جایگاه زنان در شأن حکمرانی با بررسی آیات دیگر قرآن ازجمله آیات مربوط به حکمرانی ملکه سبا در قرآن می‌پردازد.

نگاه قرآن به جایگاه زنان، در روزگار ما بحث برانگیز است، یکی از صریحترین آیات در خصوص نسبت زنان و مردان آیه ۳۴ سوره نساء می‌باشد.

 

الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّـهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیبِ بِما حَفِظَ اللَّـهُ وَ اللاَّتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیهِنَّ سَبِیلاً إِنَّ اللَّـهَ کانَ عَلِیا کبِیراً؛

مردان، سرپرست زنان‌اند؛ برای این‌که خداوند، برخی از آنان (یعنی مردان) را بر بعضی (دیگر یعنی زنان، از جهاتی) برتری داده است، و (نیز) بدین سبب که (مردان) از اموالشان (برای زنان) هزینه می‌کنند. پس زنان شایسته، (مطابق فرمان خدا، از شوهرانشان) اطاعت می‌کنند و به‌پاس محافظت خدا (از حقوق شوهران، در) غیاب (آنان، خود) را (از خیانت) حفظ می‌کنند. زنانی که از نافرمانی‌شان می‌ترسید، (نخست) پندشان دهید، و (بعد،) در بسترها از آنان دوری کنید، و (اگر اثر نکرد، به آهستگی و در محدودهٔ شرع) آنان را تنبیه کنید. اگر از شما اطاعت کردند، بهانه‌ای برای (آزار) آنان نجویید؛ زیرا خداوند بلندمرتبه و بزرگ است.

 

شکی نیست که این آیه در مورد مناسبات قدرت بین زن و مرد صحبت می‌کند و مردان را بالاتر از زنان می‌نشاند. این برتری از یک‌سو ذاتی است چون از سوی خداوند (بما فضل‌الله…) قرار داده شده است که می‌تواند به تفاوت‌های خلقی مردان مانند قدرت بیشتر و یا آسیب‌پذیری کمتر تعبیر شود و از سوی دیگر بر اساس مناسبات غیر ذاتی است که می‌تواند در جامعه قرارداد شود مانند مناسبات اجتماعی- اقتصادی (بما انفقوا من اموالهم)، یعنی مثلاً می‌توان خانواده‌ای را تصور کرد که در آن زن تأمین اقتصادی خانواده را بر عهده داشته باشد. اما این سؤال مطرح می‌شود که این برتری در کدام شأن و جایگاه مطرح می‌شود، سه‌شان زیر را می‌توان در مورد این برتری در آیه در نظر گرفت، اول رابطه جنسی (با توجه به اشاره به بستر در آیه، این معنی به ذهن متبادر می‌شود (مضاجع))، دوم خانواده به‌عنوان یک نهاد که در تصمیمات اساسی نیاز به مدیر دارد و سوم حالت عمومی جایگاه زنان در مناسبات قدرت جامعه ازجمله حکمرانی و قضاوت.

 

تفسیر علامه طباطبایی ذیل این آیه چنین است:

کلمه (قیم) به معنای آن کسی است که مسئول قیام به امر شخصی دیگر است، و کلمه (قوام) و نیز (قیام) مبالغه در همین قیام است، و مراد ازجمله: “بِما فَضَّلَ اللَّـهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ” آن زیادت‌هایی است که خدای تعالی به مردان داده، به‌حسب طاقتی که بر اعمال دشوار و امثال آن دارند، چون زندگی زنان یک زندگی احساسی و عاطفی است، که اساس و سرمایه‌اش رقت و لطافت است، و مراد ازجمله:” بما انفقوا” مهریه‌ای است که مردان به زنان می‌دهند، و نفقه‌ای است که همواره به آنان می‌پردازند.

و از عمومیت علت به دست می‌آید که حکمی که مبتنی بر آن علت است یعنی قیم بودن مردان بر زنان نیز عمومیت دارد، و منحصر به شوهر نسبت به همسر نیست، و چنان نیست که مردان تنها بر همسر خود قیمومت داشته باشند، بلکه حکمی که جعل شده برای نوع مردان و بر نوع زنان است، البته در جهات عمومی که ارتباط با زندگی هر دو طایفه دارد، و بنا بر این پس آن جهات عمومی که عامه مردان در آن جهات بر عامه زنان قیمومت دارند، عبارت است از مثل حکومت و قضا (مثلاً) که حیات جامعه بستگی به آنها دارد، و قوام این دو مسئولیت و یا بگو دو مقام بر نیروی تعقل است، که در مردان بالطبع بیشتر و قوی‌تر است، تا در زنان همچنین دفاع از سرزمین با اسلحه که قوام آن برداشتن نیروی بدنی و هم نیروی عقلی است، که هر دوی آنها در مردان بیشتر است تا در زنان.

 علامه فرض می‌کند که برتری ذاتی که در این آیه مطرح شده است، علاوه بر برتری جسمی (نیروی بدنی) برتری عقلی زنان بر مردان نیز هست (علامه تلویحاً می‌پذیرد که در عوض زنان را از نظر عاطفی بالاترند، اما این موضوع را دلیلی بر برتری در امور مرتبط با جامعه نمی‌داند.)، و لذا به این نتیجه می‌رسد که در مواردی مانند حکمرانی و قضا نیز جایگاه مردان بالاتر از زنان خواهد بود. موضوع مشخص این مقال این است که آیا این برتری ذاتی عام که علامه برای نوع مردان در امور عقلی برابر نوع زنان مطرح می‌کند در جاهای دیگر قرآن تصدیق می‌شود، یا خیر؟ به خصوص که در قرآن مثالی از حکمرانی زن سالار (در مورد ملکه صبا) وجود دارد که قابل بررسی است و در این مقال بدان پرداخته خواهد شد.

البته علامه تصدیق می‌کند که ادامه آیه در مورد روابط زن و شوهر است اما آنرا دلیلی بر محدود کردن کل حکم خود نمی‌داند و می‌نویسد:

اما جملات بعدی که می‌فرماید:

“فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ …” که ظاهر در خصوصیاتی است که بین زن و شوهر هست نمی‌خواهد این اطلاق را مقید کند، بلکه می‌خواهد فرعی از فروع این حکم مطلق را ذکر نموده، جزئی از میان جزئیات آن کلی را بیان کند، پس این حکم جزئی است که از آن حکم کلی استخراج شده، نه اینکه مقید آن باشد.

 

” فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیبِ بِما حَفِظَ اللَّـهُ” مراد از صلاح همان معنای لغوی کلمه است، و آن همان است که به لیاقت شخص نیز تعبیر می‌شود، و کلمه (قنوت) عبارت است از دوام طاعت و خضوع، و از اینکه در مقابل این گونه زنان زنان ناشزه را قرار داد، و فرمود:” وَ اللَّاتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ” به دست می‌آید که مراد از” صالحات” نیز همسران صالح است، نه هر زن صالح، و خلاصه حکمی که روی صالحات کرده، و فرموده صالحات چنین و چنانند، مخصوص زنان در حال ازدواج است نه مطلق زنان.

 

در این جمله که به تعبیر (زنان صالح چنین و چنانند) دستور داده که زنان صالح باید چنین و چنان باشند در واقع حکم مربوط به شؤون زوجیت و کیفیت معاشرت منزلی را بیان کرده، و این حکم در عین حال حکمی است که در سعه و ضیقش تابع علتش، یعنی همان قیمومت مرد بر زن از نظر زوجیت است پس بر زن واجب است شوهر را اطاعت کند، و او را در هر شانی که به شؤون زوجیت راجع می‌شود حفظ نماید.

 

دقت کنید که در این آیه معنی قنوت را می‌توان به فرمانبرداری زن از شوهر مربوط دانست، چنان که علامه چنین تعبیر نموده است و یا می‌توان به فرمانبرداری از پروردگار نسبت داد،‌ چنان که مثلاً در آیه زیر در مورد حضرت مریم (س) استفاده شده است:

 

وَ مَرْیمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فرج‌ها فَنَفَخْنا فِیهِ مِنْ رُوحِنا وَ صَدَّقَتْ بِکلِماتِ رَبِّها وَ کتُبِهِ وَ کانَتْ مِنَ الْقانِتِینَ(تحریم – ۱۲)

و (نیز سرگذشتِ) مریم دختر عمران را؛ همو که دامان خود را پاک نگه داشت. آنگاه از روح خویش در وجودش دمیدیم، و (مریم،) سخنان پروردگارش و کتاب‌های (نازل‌شده از سوی) او را تصدیق کرد و از فرمان‌برداران بود.

پیش از این که مثال حکمرانی ملکه صبا مطرح شود، ذکر مثالهایی از عباراتی که به جایگاه فروتر زنان در قرآن اشاره دارد می‌تواند راه گشا باشد.

مثال‌های دیگری از عباراتی که ممکن است جایگاه فروتر زنان در قرآن نسبت به مردان را برساند.

در سوره تحریم موضوع افشای راز حضرت رسول توسط برخی از همسرانش مطرح شده است سپس این موضوع خانوادگی تعمیم داده شده است به گونه‌ای که هم برای مؤمنین و هم برای کافرین پیام آور باشد. آیاتی که تعمیم می‌دهد، این آیات می‌باشد:

 

ضَرَبَ اللَّـهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ کفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَینِ مِنْ عِبادِنا صالِحَینِ فَخانَتاهُما فَلَمْ یغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللَّـهِ شَیئاً وَ قِیلَ ادْخُلا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ (۱۰) وَ ضَرَبَ اللَّـهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَک بَیتاً فِی الْجَنَّهِ وَ نَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ (۱۱)

خداوند، برای کافران، نکتهٔ مهمی را بیان کرد: (سرگذشتِ) همسر نوح و همسر لوط را که در همسریِ دو بندهٔ شایسته از بندگانمان قرار داشتند. آنگاه به آن دو خیانت کردند. سرانجام، آن شد که (آن دو بندهٔ صالح،) ذرّه‌ای از عذاب خدا را از آن دو زن دور نکردند (، و آن رابطهٔ همسری، هیچ سودی به حال آن زنان نداشت)، و (به آن دو) گفته شد: «باکسانی که وارد (دوزخ) می‌شوند، وارد آتش شوید.» (۱۰) خداوند برای مؤمنان (نیز) نکتهٔ مهمی را بیان کرد: (سرگذشتِ) همسر فرعون را؛ در آن زمان که (به خدا) عرض کرد: «پروردگارا، نزد خودت در بهشت، برای من خانه‌ای بنا کن و مرا از (شر) فرعون و کردارِ (خبیثِ) او نجات ده، و مرا از (دستِ) افراد ستم‌کار نجات بخش.» (۱۱)

 

عبارت (کانتا تحت عبدین) که قرآن برای زن نوح و لوط استفاده می‌کند، به جایگاه فروتر این زنان (در قدرت) نسبت به همسران پیامبرشان اشاره می‌کند. جالب است که قرآن برای همسر فرعون چنین لفظی استفاده نمی‌کند و احترام ایشان را حفظ می‌کند. بانویی که در اوج برخورداری از نعمتهای دنیایی، فرعون و کردار او را نمی‌خواست و از پروردگارش خانه‌ای در نزد پروردگار در بهشت طلب کرد. (دقت کنید که خداوند زن نوح و زن لوط را به‌عنوان مثالی برای کافران و زن فرعون را به‌عنوان مثالی برای دین باوران عنوان می‌کند.)

 

در آیهٔ ذیل خلقت زن مطرح می‌شود:

وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکمْ مِنْ أَنْفُسِکمْ أَزْواجاً لِتَسْکنُوا إِلَیها وَ جَعَلَ بَینَکمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً إِنَّ فِی ذلِک لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یتَفَکرُونَ

(یکی) از نشانه‌های او، این است که از جنس خودتان برای شما همسرانی آفرید تا (به آنان رو آورید و) با ایشان آرامش یابید، و میان شما مهربانی و دلسوزی (فراوان) قرار داد. به‌راستی در این (پدیده)، نشانه‌هایی (بزرگ) برای افرادی ست که می‌اندیشند.(روم – ۲۱)

آیا از این آیه می‌توان جایگاه فروتر زنان (در خلقت و یا خدمت رسانی به مردان)‌ را برداشت کرد؟ درست است که خطاب به مردان است و خلقت زنان برای آرامش به صورت یک طرفه برای مردان مطرح شده است (اما مهربانی و دلسوزی بین هر دو طرف است) اما این امر تصریحی در خصوص جایگاه فروتر زنان در مناسبات قدرت نیست و به هر حال باز هم این آیه در مورد خانواده است و نه اجتماع.

 

به هر حال در سوره تحریم، مسئولیت خاصی از جهت هدایت معنوی خانواده به مردان داده شده است که علی القاعده، به تبع آن اختیارات (و قدرت) نیز داده می‌شود.

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکمْ وَ أَهْلِیکمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَهُ عَلَیها مَلائِکهٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا یعْصُونَ اللَّـهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یفْعَلُونَ ما یؤْمَرُونَ(تحریم – ۶)

ای مسلمانان، خود و خانواده‌هایتان را از آتشی که هیزمش مردم و سنگ‌ها هستند، حفظ کنید. بر آن (آتش)، فرشتگانی خشن و نیرومند گمارده شده‌اند که از آنچه خدا به آنان دستور داده، سرپیچی نمی‌کنند، و به آنچه مأمور می‌شوند، عمل می‌کنند.

 

بررسی حکمرانی ملکه صبا و مقابله آن با نحوه حکمرانی سلیمان نبی (ع)

آیات مربوط به تعامل سلیمان و ملکه صبا در قرآن از جهات متفاوتی مانند مقایسه دو نحوه حکمرانی، روابط دیپلماتیک و ارتباط این روابط با جنگ و صلح و همچنین بررسی مثالی از حکمرانی زن سالار قابل تأمل است. پیش فرض ما در این بررسی این است که ذکر این ماجرا، با وجود ایجاز فوق العاده قرآن،‌ حاوی پیامهایی است که باید بدانها توجه کرد. به عبارت دیگر هر چیزی‌شان آن را ندارد که در کتاب خداوند مذکور شود.

زمینه داستان وجود دو حکمران یکی مرد، سلیمان (ع) پیامبر خداوند و دیگری زن، ملکه صبا و کافر است. سلیمان می‌گوید دارای علم خاصی است و از همهٔ نعمتها برخوردار است.

 

وَ وَرِثَ سُلَیمانُ داوُدَ وَ قالَ یا أَیهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیرِ وَ أُوتِینا مِنْ کلِّ شَیءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ(نمل – ۱۶)

و سلیمان از داوود ارث برد و گفت: «ای مردم، به ما زبان پرندگان آموخته شده و از هر نعمتی به ما داده شده است. به‌راستی این همان لطف و عنایت آشکار (خداوند) است.»

اما بلافاصله پس از این آیه داستان با بیخبری سلیمان آغاز می‌شود. یعنی این سلیمان برخوردار که مالک جنود انس و جن و پرندگان است و حتی گفتهٔ مورچه را می‌فهمد (آیات ۱۷ تا ۱۹ سوره نمل) وقتی غیبت غیر موجه هدهد را می‌بیند، نمی‌گوید چرا هدهد حضور ندارد بلکه با اظهار ناباوری می‌گوید: مرا چه شده است که هدهد را نمی‌بینم؟

 

وَ تَفَقَّدَ الطَّیرَ فَقالَ ما لِی لا أَرَی الْهُدْهُدَ أَمْ کانَ مِنَ الْغائِبِینَ (۲۰) لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِیداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیأْتِینِّی بِسُلْطانٍ مُبِینٍ (۲۱)

(سلیمان،) حضور و غیاب پرندگان را بررسی کرد و گفت: «چه شده که هدهد را نمی‌بینم؟ آیا او از غایبان است؟؛ (۲۰) قطعاً او را به‌سختی مجازات می‌کنم: یا حتماً سرش را می‌برم؛ یا این‌که حقیقتاً دلیل آشکاری برایم بیاورد.» (۲۱)

 

سلیمان در مورد عذاب هدهد، ذبح او و در آخر عذر موجه صحبت می‌کند. برخورد سلیمان بسیار قاطع و خودسر (مستبد) است.

کمی بعد هدهد می‌رسد با خبری که سلیمان نمی‌داند و جالب‌تر اینکه هدهد می‌داند که سلیمان نمی‌داند.

 

 

فَمَکثَ غَیرَ بَعِیدٍ فَقالَ أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُک مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ یقِینٍ (۲۲) إِنِّی وَجَدْتُ امْرَأَهً تَمْلِکهُمْ وَ أُوتِیتْ مِنْ کلِّ شَیءٍ وَ لَها عَرْشٌ عَظِیمٌ (۲۳) وَجَدْتُها وَ قَوْمَها یسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّـهِ وَ زَینَ لَهُمُ الشَّیطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لا یهْتَدُونَ (۲۴)

پس (هدهد در جایی که بود،) چندان درنگ نکرد. آنگاه (نزد سلیمان آمد و) گفت: «از چیزی آگاهی یافتم که تو از آن آگاهی نداری؛ من از (سرزمین) سبأ خبری قطعی برایت آورده‌ام؛ (۲۲) من زنی را یافتم که بر آنان پادشاهی می‌کند و از هر چیزی (که برای سلطنت لازم است،) به او داده شده است، و (به‌ویژه) تخت پادشاهی بزرگی دارد؛ (۲۳) او و قومش را چنین یافتم که به‌جای خدا، به خورشید سجده می‌کنند، و شیطان، کارهایشان را برایشان زیبا جلوه داده و آنان را از راه (خدا) باز داشته است، و به همین سبب هدایت نمی‌شوند؛ (۲۴)

 

جالب است که همان لفظ (اوتیت من کل شیء) که در وصف برخورداری سلیمان استفاده شده بود در مورد ملکه صبا نیز استفاده می‌شود و هدهد به تخت عظیم ملکه اشاره می‌کند.

در ادامه سلیمان در مورد خبر هدهد تحقیق می‌کند و به او مأموریت جدیدی می‌دهد.

 

قالَ سَنَنْظُرُ أَ صَدَقْتَ أَمْ کنْتَ مِنَ الْکاذِبِینَ (۲۷) اذْهَبْ بِکتابِی هذا فَأَلْقِهْ إِلَیهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ ما ذا یرْجِعُونَ (۲۸)

(سلیمان) گفت: «به‌زودی بررسی خواهیم کرد که راست گفتی یا دروغ؛ (۲۷) این نامهٔ مرا ببر و بر آنان بیفکن. آنگاه (کمی) از آنان فاصله بگیر و ببین باهم چه گفت‌وگویی می‌کنند.»

 

برخورد ملکهٔ صبا با نامه (خبری از ناشناخته‌ها) از سنخ دیگری متفاوت از برخورد خودسر سلیمان است،

 

قالَتْ یا أَیهَا الْمَلَأُ إِنِّی أُلْقِی إِلَی کتابٌ کرِیمٌ (۲۹) إِنَّهُ مِنْ سُلَیمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ (۳۰) أَلاَّ تَعْلُوا عَلَی وَ أْتُونِی مُسْلِمِینَ (۳۱) قالَتْ یا أَیهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِی فِی أَمْرِی ما کنْتُ قاطِعَهً أَمْراً حَتَّی تَشْهَدُونِ (۳۲) قالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّهٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ شَدِیدٍ وَ الْأَمْرُ إِلَیک فَانْظُرِی ما ذا تَأْمُرِینَ (۳۳)

(ملکهٔ سبأ) گفت: «ای سران (کشور)، نامه‌ای مهم و ارزشمند بر من افکنده شده است؛ (۲۹) زیرا از طرف سلیمان، و مضمونش چنین است: به نام خداوند بخشندهٔ مهربان؛ (۳۰) (و در آن آمده است:) که بر من برتری نجویید و باحالت تسلیم نزد من آیید.» (۳۱) (ملکه) گفت: «ای سران، در مورد کارم نظرم دهید. من (تاکنون) در هیچ کاری تصمیم قطعی نگرفته‌ام، مگر این‌که شما نزد من حضور داشته‌اید.» (۳۲) گفتند: «ما بسیار نیرومند و جنگاوریم؛ ولی (اختیارِ) کار با توست. بنابراین (خوب) تأمل کن که چه فرمانی می‌دهی.» (۳۳)

 

در مورد برخورد ملکه و نحوه حکمرانی او در این آیات نکات ذیل قابل توجه است:

۱- ملکه از همان ابتدا اهمیت نامه را درک می‌کند و استفاده از لفظ (کریم) دال بر نگاه مثبت و توام با احترام ملکه به نامه است.

 

۲- ملکه اصرار دارد که به تنهایی در حکمرانی تصمیم نگیرد، ابتدا سران کشور را فرامیخواند و نظر آنها را می‌پرسد. همان جا هم تاکید می‌کند که من تا کنون بدون نظر شما در هیچ کاری تصمیم قطعی نگرفته‌ام.

 

۳- با وجود بند قبلی ملکه مقتدر است و سران می گویند که ما نیروی نظامی و اسلحه داریم (شاید سران تمایل به جنگ دارند، شاید هم تنها منابع را به حاکم خود خبر می‌دهند) اما می گویند اختیار کار با ملکه است، تأمل کن و فرمان بده!

 

۴- قرآن در بیان داستان ایجاز فوق العاده ای دارد. مشخصات نامه (از زبان ملکه) چنین است: از سلیمان است و به نام خداوند بخشنده مهربان است و پیام آن این است، بر من گردنکشی نکنید و تسلیم نزد من آیید (اینجا هم من سلیمان من بزرگی است).

 

۵- با وجودی که از ذکر به نام خداوند بخشنده مهربان، به نظر می‌رسد که سلیمان در مورد دین و کفر صحبت کرده است، اما در نقل قول قرآن از مجلس ملکه از صحبتهای مربوط به دین خبری نیست.

 

رویه تصمیم گیری و تصمیم نهایی ملکه باید ملاک ما در بررسی کارآیی این حکومت زن سالار باشد. قرآن با وجود ایجاز فوق العاده اش در بیان داستان، منطق تصمیم گیری ملکه را در این امر خطیر از زبان او بیان می‌کند:

 

قالَتْ إِنَّ الْمُلُوک إِذا دَخَلُوا قَرْیهً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّهَ أَهْلِها أَذِلَّهً وَ کذلِک یفْعَلُونَ(نمل – ۳۴)

گفت: «پادشاهان، هنگامی که وارد شهری می‌شوند، آن را ویران می‌سازند و بزرگان و قدرتمندان آن (سرزمین) را به خواری و ذلت می‌کشانند و (همیشه) چنین می‌کنند؛

 

با توجه به زمینه داستان که تا اینجا نقل شد، این جمله باید جمله‌ای ضد جنگ محسوب شود. ملکه نگران آبادانی و عزت است. دقت کنید که عزت بزرگان یک آبادی، عزت مردم آن آبادی است و جالب‌تر اینکه این جمله کاری به سمت برنده و بازنده ندارد. یعنی ملکه نمی‌گوید که اگر ما ببازیم چنین اتفاقی برایمان رخ خواهد داد بلکه می‌گوید چه ببریم و چه ببازیم، نتیجه جنگ به صورت کلی چنین است و تاکید می‌کند که همیشه پادشاهان چنین می‌کنند. (ارتباط پادشاهان با این جمله از دید نگارنده بیشتر از این که حاکی از نقل یک خصوصیت اخلاقی از پادشاهان باشد، نقل یکی از مراحل تغییر مناسبات قدرت است.)

در نهایت ملکه ترجیح می‌دهد که ابتدا راه حل دیپلماتیک را از طریق ایجاد نرمش امتحان کند:

 

وَ إِنِّی مُرْسِلَهٌ إِلَیهِمْ بِهَدِیهٍ فَناظِرَهٌ بِمَ یرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ(نمل – ۳۵)

من برایشان هدیه‌ای (گران‌بها) می‌فرستم. سپس منتظر می‌مانم که فرستادگانِ (من)، با چه (پاسخی) بازمی‌گردند.»

 

البته که نگاه سلیمان نبی (ع) نگاهی مادی نیست و پاسخش باز هم قاطع است:

 

فَلَمَّا جاءَ سُلَیمانَ قالَ أَ تُمِدُّونَنِ بِمالٍ فَما آتانِی اللَّـهُ خَیرٌ مِمَّا آتاکمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیتِکمْ تَفْرَحُونَ (۳۶) ارْجِعْ إِلَیهِمْ فَلَنَأْتِینَّهُمْ بِجُنُودٍ لا قِبَلَ لَهُمْ بِها وَ لَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْها أَذِلَّهً وَ هُمْ صاغِرُونَ (۳۷)

پس (شخصی را فرستاد، و) هنگامی که نزد سلیمان آمد، (سلیمان) گفت: «آیا پیاپی مالی (بی‌ارزش) به من می‌دهید؟ (اشتباه کردید؛) زیرا آنچه خدا به من داده، بهتر از چیزی ست که به شما داده است. آری، (می‌بینم که) شما به هدیه‌تان دل خوش کرده‌اید؛ (۳۶) نزد آنان بازگرد (و بگو اگر تسلیم نشوند)، بی‌شک با سپاهیانی سراغشان می‌آییم که هیچ طاقتی (برای مقاومت) در برابرش نداشته باشند و قطعاً با حقارت و ذلت از آنجا بیرونشان می‌کنیم.» (۳۷)

 

قرآن ادامه داستان را با گسستی زمانی نقل می‌کند و مشخص نیست که آیا جنگ رخ می‌دهد و یا ملکه به صورتی صلح آمیز به دیدار سلیمان (ع) می‌آید. هر چه هست سلیمان از اصحابش می‌خواهد که تخت عظیم ملکه را برای او بیاورند و قرآن با مقایسه توان عفریتی از جنیان و مردی که دارای علم است، جایگاه علم و رابطه آن با قدرت را بیان می‌کند، البته علم مرد علمی است که بر شکرگذاری او می‌افزاید. از بیان آیات و ارائه تفسیر با توجه به حفظ خط کلی مقاله صرف نظر شده است. به هر صورت ملکه می‌آید و او را با تخت خودش که عمداً آنرا تغییر ظاهر داده‌اند تا ناشناس شود، روبرو می‌کنند.

 

قالَ نَکرُوا لَها عرش‌ها نَنْظُرْ أَ تَهْتَدِی أَمْ تَکونُ مِنَ الَّذِینَ لا یهْتَدُونَ (۴۱) فَلَمَّا جاءَتْ قِیلَ أَ هکذا عَرْشُک قالَتْ کأَنَّهُ هُوَ وَ أُوتِینَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِها وَ کنَّا مُسْلِمِینَ (۴۲) وَ صَدَّها ما کانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللَّـهِ إِنَّها کانَتْ مِنْ قَوْمٍ کافِرِینَ (۴۳)

 

(سلیمان) گفت: «تخت سلطنتش را برایش (تغییر شکل دهید و) ناشناس کنید تا ببینیم متوجّه (این تغییر و انتقال) می‌شود یا نه.» (۴۱) پس (چنین کرد، و) هنگامی که (ملکهٔ سبأ) آمد، (به او) گفته شد: «آیا تخت سلطنت تو این‌گونه است؟» گفت: «گویا خودش است. پیش از این (نیز از قدرت خارق‌العادهٔ سلیمان) به ما آگاهی داده شده بود و ما تسلیم (او) بودیم.» (۴۲) (در حقیقت،) آنچه به‌جای خدا می‌پرستید، او را (از تسلیم در برابر خدا) بازداشته بود؛ زیرا او از قومی کافر بود (و تحت تأثیر محیط، کافر مانده بود). (۴۳)

 

دقت کنید که بیان ملکه در خصوص تسلیم شدن در آیه ۴۲، به نمایندگی از کشورش می‌باشد که تحت تأثیر مشاهده قدرت فوق العاده سلیمان بیان می‌شود. این جمله به لفظ جمع و خطاب به سلیمان (یا اصحاب سلیمان) گفته می‌شود ولی بیان تسلیم در آیه ۴۴ بیان شخصی ملکه به صورت مفرد و خطاب به پروردگار است. تسلیم ملکه، تسلیم به همراه سلیمان (مع سلیمان) نه برای سلیمان بلکه برای پروردگار جهانیان است.

 

قِیلَ لَهَا ادْخُلِی الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّهً وَ کشَفَتْ عَنْ ساقی‌ها قالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوارِیرَ قالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیمانَ لِلَّـهِ رَبِّ الْعالَمِینَ(۴۴)

به او گفته شد «وارد حیاط قصر شو». پس (داخل شد، و) هنگامی که حیاط را دید، گمان کرد که آن دریاچه‌ای ست، و (برای این‌که خیس نشود، دامن برکشید و) ساق پاهایش را نمایان کرد. (سلیمان) گفت: «این قصری ست که با قطعات بلور فرش شده است.» (ملکهٔ سبأ) گفت: «پروردگارا، من به خود ستم کردم و (هم‌اکنون) همراه سلیمان، در برابر الله، یعنی پروردگار جهانیان، تسلیم شدم.»

 

حالت روانی ملکه نیز در دو تسلیم متفاوت است، اول صحبت از شناسایی تخت عظیم حکومت است و در دومی شرمندگی شخصی ملکه از نمایاندن بیجای ساق‌هایش و اشتباه در تشخیص سنگفرش بلورین مطرح است. تحلیل نحوهٔ دیپلماسی ظریف سلیمان که همراه با رعایت عزت و احترام ملکه، او را مقهور می‌کند، در جای خود قابل بررسی است و مجال جداگانه‌ای را می‌طلبد.

 

نتیجه

در این مقاله جایگاه زنان در مناسبات قدرت درشان حکمرانی به خصوص با توجه به مثال حکمرانی ملکه صبا مورد بررسی قرار گرفته است. این داستان، مثال حکمرانی خردمندانه، غیر مستبد (مشارکتی) اما مقتدر و مردم محور (با توجه به آبادی و عزت مردم) یک زن است. تسلیم شدن ملکه در برابر سلیمان، تسلیم شدن در برابر پیامبر خدا و تسلیم شدن در برابر پروردگار است و لذا ممدوح است نه مذموم. از سوی دیگر تسلیم شدن در برابر سلیمان (ع) که مثال قدرت فوق العاده است، تصمیمی عقلانی است و در مجموع رویه حکمرانی ملکه را حتی اگر نشانه برخورد عاطفی زن سالار او دانست با توجه به نظام مشارکتی او از یک‌سو و از سوی دیگر برخورد خردمندانه او باید کاملاً عقل محور و قابل دفاع دانست.

 

ارجاعات:

در کل متن برای ذکر آیات قرآن مجید از اپلیکیشن قرآن هادی با ترجمه فارسی و تفسیر نسخهٔ 22.0.1

Copyright 2016-2024 Sirat. App & Firstcause. استفاده شده است. به منظور حفظ یکپارچگی، ترجمه همهٔ آیات از مرکز طبع و نشر قرآن کریم از این اپلیکیشن آورده شده است (هر چند همه جا همهٔ ترجمه‌ها هماهنگ بحث مطرح شده توسط نگارنده نبوده است). همچنین تفسیر المیزان اثر علامه سید محمد حسین طباطبایی نیز از همین اپلیکیشن استفاده شده است که منطبق با نسخهٔ ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی می‌باشد.

مطالب مرتبط
منتشرشده: 2
  1. مرادی

    حتی اگر یک زن وجود داشته باشد که مثل ایمان برای مومنین باشد نمی توانیم تفوق همه مردان بر زنان را در توانایی اندیشه نتیجه بگیریم…توانایی عقلی و ذهنی بعضی بر بعضی با “رفع” اعلام شده است و خطاب به همه می باشد…

    أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِیًّا وَرَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ ﴿۳۲﴾ زخرف

    وَهُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ إِنَّ رَبَّکَ سَرِیعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ ﴿۱۶۵﴾ انعام

    بنابراین نشان میدهد که آیه 34 سوره نساء ناظر بر جنبه توان ذهنی نیست…
    زمینه معنایی “قائم علیه” بودن در سوره قبلی وجود دارد:

    وَمِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینَارٍ لَا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَیْهِ قَائِمًا ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَیْسَ عَلَیْنَا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ وَیَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَهُمْ یَعْلَمُونَ ﴿۷۵﴾آل عمران

    از اهل کتاب افرادی هستند که اگر دیناری به امانت به آنها بدهی باید دائما بر آنها شاهد و حاضر و ناظر باشی والا آن امانت را پس نمی دهند…

    اتفاقا در سوره النساء نیز در اطراف آیه 34 مطالب حول کسب و تجارت و توان مالی و اقتصادی است…
    مثلا در آیه اشاره میکند به اینکه در تجارت بین خود رضایت افراد را ملاحظه کنید…عدم کسب رضایت منجر به قتل پنهان و باطنی نفوس میشود…معامله بدون رضایت و اجحاف بر دیگری درحقیقت کشتن آنهاست…

    پس ممکن است زنان در معامله در سمت ضعیف قرار بگیرند …جسم ضعیف تر زنان باعث میشود مردان غیر صالح آنها را در کسب و کار مورد ظلم قرار دهند…

    از طرف دیگر برعکس ممکن است زنان متمایل به انباشت نمودن مال و ثروت در نزد خود باشند و انفاق نکنند و مردان خود را از انفاق دور کنند و باز دارند این اشاره با حذر دادن از انفاق نکردن و انفاق ریایی در حوالی آیه 34 سوره هماهنگی دارد…
    بطور خلاصه زنان خست بخرج دهند و کمتر انفاق کنند یا مانع انفاق مردان خود شوند…

    پس منظور آیه 34 سوره نساء مراقب بودن مردان صالح بر زنان است (همانطورکه در اوایل سوره بر مراقب بودن خداوند بر همه چیز اشاره میکند) یکی از جهت اینکه مردان دیگر بسبب توان جسمی بر آنها ظلم نکنند و دیگر اینکه آن زنان برای انفاق و رفع نیاز اجتماعی مانع تراشی نکنند…
    حال این دفاع و مراقبت از جانب مردان صالحی است که خود توان نظارت و امر به معروف و نهی از منکر دارند و خود نیز انفاق میکنند…
    سایت : میزان در میزان

  2. مرادی

    حتی اگر یک زن وجود داشته باشد که مثل ایمان برای مومنین باشد نمی توانیم تفوق همه مردان بر زنان را در توانایی اندیشه نتیجه بگیریم…توانایی عقلی و ذهنی بعضی بر بعضی با “رفع” اعلام شده است و خطاب به همه می باشد…
    أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِیًّا وَرَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ ﴿۳۲﴾ زخرف
    وَهُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ إِنَّ رَبَّکَ سَرِیعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ ﴿۱۶۵﴾ انعام
    بنابراین نشان میدهد که آیه 34 سوره نساء ناظر بر جنبه توان ذهنی نیست…
    زمینه معنایی “قائم علیه” بودن در سوره قبلی وجود دارد:
    وَمِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینَارٍ لَا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَیْهِ قَائِمًا ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَیْسَ عَلَیْنَا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ وَیَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَهُمْ یَعْلَمُونَ ﴿۷۵﴾آل عمران
    از اهل کتاب افرادی هستند که اگر دیناری به امانت به آنها بدهی باید دائما بر آنها شاهد و حاضر و ناظر باشی والا آن امانت را پس نمی دهند…
    اتفاقا در سوره النساء نیز در اطراف آیه 34 مطالب حول کسب و تجارت و توان مالی و اقتصادی است…
    مثلا در آیه اشاره میکند به اینکه در تجارت بین خود رضایت افراد را ملاحظه کنید…عدم کسب رضایت منجر به قتل پنهان و باطنی نفوس میشود…معامله بدون رضایت و اجحاف بر دیگری درحقیقت کشتن آنهاست…
    پس ممکن است زنان در معامله در سمت ضعیف قرار بگیرند …جسم ضعیف تر زنان باعث میشود مردان غیر صالح آنها را در کسب و کار مورد ظلم قرار دهند…
    از طرف دیگر برعکس ممکن است زنان متمایل به انباشت نمودن مال و ثروت در نزد خود باشند و انفاق نکنند و مردان خود را از انفاق دور کنند و باز دارند این اشاره با حذر دادن از انفاق نکردن و انفاق ریایی در حوالی آیه 34 سوره هماهنگی دارد…
    بطور خلاصه زنان خست بخرج دهند و کمتر انفاق کنند یا مانع انفاق مردان خود شوند…
    پس منظور آیه 34 سوره نساء مراقب بودن مردان صالح بر زنان است (همانطورکه در اوایل سوره بر مراقب بودن خداوند بر همه چیز اشاره میکند) یکی از جهت اینکه مردان دیگر بسبب توان جسمی بر آنها ظلم نکنند و دیگر اینکه آن زنان برای انفاق و رفع نیاز اجتماعی مانع تراشی نکنند…
    حال این دفاع و مراقبت از جانب مردان صالحی است که خود توان نظارت و امر به معروف و نهی از منکر دارند و خود نیز انفاق میکنند…

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.