هفت متهم؛ هفت راه فرار
محمد درودگری
بیست و چهارمین روز از آبان ماه تقویم ما ایرانیها روز کتابخوانی است. روز یادآوری جمله معروف سالنهای مطالعه «سکوت؛ فریاد عارفان است.» و متاسفانه یکی از مصادیق اینگونه سکوتهای تخصصی، سکوت در مقابل سرانه مطالعه کشور است. آنچه مشاهدات عینی و آمارهای باورپذیر به ما نشان میدهد این است که سرانهی روزانهی مطالعه در کشور ما پایین است (۲ دقیقه در روز، بدون زمان خواندن قرآن، مفاتیح و روزنامه و اگر زمان درس خواندن را هم به آن اضافه کنیم ۶ دقیقه) به همین میزان سخن گفتن از این آمار ملال انگیز شده است. نمیدانم این مشکل را باید بر عهده مسئولین مربوطه -که دقیقاً نمیدانم کدام نهاد و شخصیت حقوقی است- بیاندازیم و بهانه کنیم که قیمت کتابها نسبت به ده سال قبل ده برابر شده و کسی حمایتی اثرگذار از بازار کتاب نمیکند یا نوک پیکان را به سمت ابزارهای ارتباط جمعی مدرن ببریم که آنقدر برنامهها و سریالهای متنوع و عامهپسند تولید میکنند و رنگ و وارنگ به خورد خانوادهها میدهند که فراغتی برای مطالعه باقی نمیماند؟ جای بسی تاسف دارد که رسانهی ملی و رسانههای خرد و کلان بخش خصوصیِ ما کتابمحور نیستد و نقد کتاب که از عوامل اصلی رشد و تعالی محتوای کتابها و معرفی بهترینها به مخاطب است، در رسانههای ما از رونق افتاده است.
علاوه بر دو عامل فوق (نهادها و رسانهها)، چه بسا سه ضلع مثلث ِ «مخاطب، نویسنده و ناشر» هم بیتقصیر نباشند. تعداد نه چندان اندکی از ناشران کتابهای موفق و آثار نویسندگان مشهور را گرانتر میفروشند یا کمیت و کیفیت را آنچنان که باید بها نمیدهند. در کنار عملکرد ناشران جا دارد اشارهای هم به شیوه و نظام توزیع کتاب در کشور شود، که اگر نویسندگان یا ناشران ابزارهای لازم و دوستانی توانا در شبکه توزیع کتاب نداشته باشند بسیاری از آثار خواندنی و جذاب اساسا به بازار راه پیدا نمیکنند. نویسندگان نیز به همان میزان که تکثرشان بیشتر میشود، تکرار ایدهها و موضوعات هم در کارهایشان بیشتر میشود و به مرور مخاطبان را دلسرد و سرخورده میکنند که «چرا کتاب بخریم؟ چیز تازهای ندارند!» و نهایتا مخاطبان هم بی تقصیر نیستند؛ چراکه اولین گزینهی روی میز خانوادهها صفحه تلوزیون است یا گوشی تلفن همراه و شبکههای مجازی و در مقابل فشارهای اقتصادی ابتدا «کتاب» را از سبد خرید حذف میکنند.
اولویتها در مطبوعات و رسانهها نیز بیشتر مباحث اقتصادی و سیاسی است، و به ندرت حوادث مربوط به کتاب به تیترهای پر رنگ در صفحه اول راه مییابند، در این وضعیت است که نقش مطبوعات و رسانههای جمعی به ویژه در بخش خصوصی در احیاء و گسترش فرهنگ کتابخوانی، و شناخت آثار فاخر و مورد نیاز جامعه، از همهی عوامل تعیین کنندهتر به نظر میرسد. نقد کتاب و بررسی محتوا و معرفی آثار برگزیده از وظایف خبرنگاران و نویسندگان مطبوعات است که به مرور گویی این سنت نیکو از خاطرها رفته است. الحق و الانصاف از وظیفه و سهم نظام آموزشی کشور هم نباید گذشت، که آن هم داستانی مفصل دارد. برآیند این ۷ عامل را در مجموع، روحِ جمعی فرهنگ عمومی خودمان، میدانم. هرکدام سهمی داریم و مقصریم و باید فکری کنیم. ان شاالله. اما بیش از بررسی مفصل عوامل دوری عمومی از فرهنگ کتابخوانی، و برای جلوگیری از کلیگویی ، در این یادداشت میخواهم به اختصار چند پیشنهاد مطرح کنم چه بسا مقبول افتد و گرهی بگشاید.
پیشنهادات
– پول چایی
قیمت یک لیوان چای در کافهها و رستورانها، این روزها -پاییز۹۳- حدود سه تا هفت هزار تومان است. همهی بحثها در مورد قیمت کتاب و چای محفوظ، ولی قیمت کتابهای عمومی، میانگین، همین مقدار است. به این فکر کنید با حدف یک لیوان چای در انتخاب منو میتوانید صاحب یک کتاب شوید. به این فکر کنیم شاید روزی معیار سنجش درصد روشنفکری هر کس تعداد کتابهای خوانده شدهاش باشد تا میزان ساعت حضورش در کافهها.
– توازن میان اسباب بازی و کتاب
هدیه دادن یکی از اخلاقهای خوب ما ایرانیهاست. هر خانواده به مناسبتهای مختلف و به بهانههای مختلف هدیهای برای فرزندان خود یا فرزندان اقوام و دوستان خود تدارک و تقدیم میکند. یک عروسک در میان، برای فرزندان خود کتاب متناسب به سنشان خریداری کنیم. خوشبختانه این روزها متناسب با هر گروه سنی، کتاب وجود دارد. از کتابهای پلاستکی مخصوص حمام برای کودکان زیر یک سال، گرفته تا کتابهایداستان و آموزش نقاشی و طراحی و غیره … برای نوجوانان. با خود قرار بگذاریم برای تولد عزیزانمان یک سال در میان، کتاب هم هدیه بگیریم. که چه بسا قیمت مناسبتری نسبت به عروسکهای مرد عنکوبتی و بنتن و خرس و گربه داشته باشد.
-وجدان شخصی
برای پرهیز از به دام افتادن در آمارهای رسمی و غیر رسمی در تعیین سرانه مطالعه روزانه، یک راه میتواند این باشد که هر کسی در خلوت خود محاسبه کند در مدت عمری که از خدای متعال گرفته است چند کتاب خوانده است. در برگهای از سر رسیدهای سفید مانده، برای خودمان لیست کنیم و نام ببریم که مثلا در این بیست سالی که من سواد خواندن و نوشتن دارم چند کتاب خواندهام؟ و آیا این مقدار کافی است؟ چه تعداد آثار فاخر از بزرگان ایران و جهان را مطالعه کردهام؟
– یادگارِ ماندگار
در زندگی خصوصی و اجتماعی، هر از گاه میخواهیم دوستی و ارادت خود را به شخصی ابراز کنیم، کتاب را در کنار اُدکلن و لباس و وسایل تزئینی قرار دهیم. اگر هم دوست داریم که هدیهای با قیمتی بالا و چشمگیر تهیه کینم، باز هم حرفی نیست، کتابهای نفیس و گرانقیمت توصیه میشود. (دیوان حافظ و غزلیات سعدی و … با چاپهای نفیس و قابهای شکیل) نکته اصلی اینجاست که شما با اهداء یک کتاب برای همیشه در زندگی خصوصی آن شخص حضور مادی و معنوی خواهید داشت. برای اینکه کتاب با خوانده شدن تمام نمیشود.
– صدر مجالس
بیشتر مشاهدات نگارنده حاکی از آن است که، همین حضور حداقلی کتاب در زندگی، منحصر به قفسهای در گوشه و کنارِ اتاق خواب و مکانهای شخصی است. کتابها را به اتاق نشیمن و سال پذیرایی بیاورید. قفسهای کوچک که میتواند زینت بخش زندگی روزمره و مجالس مهمانی ما باشد. چه فخری برای فروختن بهتر از این که «ما کلی کتاب داریم» ؟ در میانهی بحثها که خدایی ناکرده حرفها به سوی غیبت کردن پیش میرود، فالی از دیوان حافظِ شیرینسخن، از هر سخنی شیرینتر است.
– همه برای کتاب، کتاب برای همه
در محیطهای اجتماعی مثل اداره و مدرسه و کارخانه و مسجد و… کتابخانهی عمومی داشته باشیم. هر محل عمومی مکان خاصی دارد برای گرد هم آمدن، برای همانجا قفسهای تدارک ببینیم و هر کس هرکاری از دستش بر میآید انجام دهد. اگر مسئول هستید شما پیش قدم شوید و مقدمات را فراهم کنید اگر هم مسئول نیستید، شما پیشنهاد دهنده باشید. شعار «هرکس حداقل یک کتاب» برای این زمانها توصیه مناسبی است.
– حرف حساب
گاهی اوقات مسئله و پرسشی ذهن آدم را مشغول میکند. از امور اعتقادی و مسائل تاریخی بگیر تا جزئیترین مسائل روزمرهی زندگی، خودمان را عادت دهیم که به کتابها رجوع کنیم و با کمک نویسندگان پرسشهای خود را بررسی و به پاسخی برای آنها برسیم. برای نمونه، از کتابهای آشپزی میتوان نام برد که امروزه تبدیل به علمی شده و هر کشور و قومیتی متناسب با شرایط اقلیمی و فرهنگی خود سبک خاصی از آشپزی دارد.به مناسبت ۲۴ آبان؛ روز کتابخوانی