نقدی بر سخنان حاتم قادری در مناظره با بیژن عبدالکریمی؛ حق شناسی و حدشناسی

عظیم محمودآبادی: حاتم قادری در مناظره‌ چندی پیش با بیژن عبدالکریمی در برنامه اینترنتی «آزاد» سخنان متعددی را بر زبان آورد که بسیاری از آنها محل مناقشه است. از جمله مفهوم «امر ملی» که ظاهراً موضوع اصلی مناظره ایشان بود. قادری با ارائه تفسیری از وضعیت اجتماعی ایران سعی می‌کرد بگوید اساساً سخن گفتن از مفهوم امر ملی در جامعه فعلی ایران امری است نادرست و بلکه بی معنا!

حاتم قادری در مناظره با بیژن عبدالکریمی در برنامه اینترنتی آزاد مدعی بود در حال حاضر نزاع میان «سرکوب‌گر است و سرکوب‌کننده» بنابراین ما نمی‌توانیم شاهد شکل‌گیری هیچ بحثی در این‌باره باشیم. در ادامه هم او با توضیحات بیشتر نشان داد چه درکی از مفهوم امر ملی و شرایط پیدایش آن در جامعه دارد. قادری گفت بحث در مورد امر ملی تنها درصورتی می‌تواند شکل بگیرد که ما در آپارتمان‌های شفاف روی کاناپه یا مبلمان نشسته باشیم و چای و قهوه‌مان را بنوشیم و با یکدیگر بر سر مفهوم امر ملی یا مصادیق آن بحث کنیم!

 

«امر ملی»؛ کی و کجا؟

در واقع قادری می‌خواست بگوید تنش‌های سیاسی و اجتماعی در جامعه ما آنقدر بالا رفته که اساساً سخن گفتن از امر ملی، کاملاً بی معنا و حتی شاید ناروا باشد و اساساً غیرممکن است.

در مجموع به نظر می‌رسد از نگاه او امر ملی صرفاً در فضایی رمانتیک و سانتی مانتال می‌تواند به موضوعی برای یک گفت و گو تبدیل شود!

او تصور می‌کند وقتی همه چیز خوب است و هر چیزی سر جای خودش قرار دارد و وفاقی با گستره حداکثری – به لحاظ جمعیتی – وجود دارد می‌توان از امر ملی سخن گفت و در غیر این صورت خیر!

به بیان دیگر اگر بخواهم درک خود از اظهارات ایشان را بیان کنم باید بگویم که تنها تحصیل حاصل از نظر ایشان موجه است و لاغیر! یعنی ما وقتی می‌توانیم از امر ملی سخن بگوییم که وفاق ملی را داشته باشیم و در شرایطی که این وفاق از بین رفته یا به نحوی از انحاء تضعیف شده پس اساساً نباید از آن سخن گفت!

حال آنکه از قضا مباحث ملی وقتی اهمیت بیشتری می‌یابند که مقوله امر ملی به مخاطره افتاده باشد. در این صورت است که این مسئله لازم است به بالاترین اولویت نخبگان و متفکران یک جامعه باید تبدیل شود و با فوریت نحوه سر و سامان دادن به آن را در دستور کار خود قرار دهند.

اما آن چیزی که نگارنده را به نوشتن این سطور واداشت، نه مقوله امر ملی و نه درک فانتزی و گلخانه‌ای آقای قادری از آن بود. چراکه این ذهنیت متاسفانه به واسطه افرادی چون ایشان در بخش‌هایی از جامعه روشنفکری ما تئوریزه شده و عمومیت یافته و به معضل بسیار جدی و عمیقی تبدیل شده که علاج آن مجالی دیگر و به مراتب جدی‌تری می‌طلبد.

 

استناد به آیه‌ای که وجود ندارد

آن چیزی که راقم این سطور را به نوشتن این یادداشت برانگیخت استناد به آیه‌ای از قرآن توسط آقای قادری بود که اساساً در قرآن وجود ندارد!

این را هم همینجا بگویم که حتی انگیزه‌ام از نوشتن این یادداشت برآمده از تعصب قرآنی و اسلامی نبود هرچند آن را در جای خود نیکو و پسندیده می دانم. بلکه مسئله اصلی این است که ما در حال افزایش تصاعدی و تکثیر سخنان بی پایه و اساس در فضای رسانه‌ای و مجازی هستیم که حتماً آفات عدیده‌ای را برای جامعه فکری ما در پی خواهد داشت. البته که آزادی بیان محترم و از حقوق حقه آدمیان است اما نباید نسبت به تحریفات واضح و جعلیات بیّن بی‌توجه بود. اما متاسفانه شاهد آن هستیم که گاه برخی مباحث از اساس بی‌پایه، جعل می‌شوند و در فضاهای رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی بازنشر می‌یابند و چه بسا برخی از مخاطبانی که شاید از اطلاع کافی در این موراد برخوردار نیستند آن را صادق بپندازند.

برای نمونه و فقط برای نمونه می‌خواهم به یکی از سخنان آقای دکتر قادری در مناظره با دکتر عبدالکریمی اشاره کنم.

 

بهشت رفتن خداناباوران؟!

آقای قادری در اثنای گفت و گو و در نقد نظام حاکم خواست برای سخنان خود مستندات قرآنی هم بیاورد و بعد به آیه‌ای از قرآن استناد کرد که اساساً در قرآن وجود ندارد! جالب بود که ایشان با نوعی اعتماد به نفس و تبختر نازیبنده گفت: «نمی‌خواهم اینجا آیه‌اش را بخوانم»! گویی آن آیه – و شاید بسیاری از آیات قرآن – را در حافظه دارد و بر آن مسلط است و حالا فقط بنا به دلیل برخی ملاحظات احتمالاً روشنفکرانه دوست ندارد متن عربی آن را – علی رغم اینکه ادعا می‌کند آن را بلد است – قرائت کند! و لذا صرفاً به اسم سوره و شماره آیه‌ای که مورد نظرش بود اکتفا کرد. قادری در سخنان خود (در دقیقه شصت و سوم از برنامه مناظره مذکور) مدعی شد آیه 21 سوره آل عمران می‌گوید: «کسانی که قسط را برقرار می‌کنند هرچند خداناباور، این‌ها اجر دارند و اینها بهشتی هستند»!

نگارنده این سطور بعد از شنیدن این سخن، بی اختیار دستم روی اسپیس صفحه کلید رفت و تماشای برنامه را متوقف کرد. احساس کردم برای یک آن مغزم فلج شده و قدرت فکر کردن ندارم. تمام محاسباتم به هم ریخته بود. از خودم پرسیدم جدا چنین آیه‌ای در قرآن وجود داشته و من تاکنون توجهم به آن جلب نشده است؟ در کسری از ثانیه جواب خودم را دادم که خب معلوم است نه!

 

جعل محض!

اما باز چیزی در ذهنم وسوسه‌ام می‌کرد که لابد مضمونی در آن هست که بتوان با شیطنتی یا از سر ناآگاهی چنین برداشت سطحی از آن دریافت کرد. دستم را از روی صفحه کلید برداشتم و به سرعت قرآن روی میز را باز و به آدرس ارجاع داده شده مراجعه کردم. راستش هر فکری می‌کردم جز اینکه جعل محض واقع شده باشد. یعنی تمام ذهنم در این چند ثانیه درگیر این بود که از کدام آیه ممکن است چنین برداشت سخیفی صورت گرفته باشد؟ طولی نکشید آیه را پیدا کردم و حالا اینجا با شما مخاطبان محترم به اشتراک می‌گذارم: «إِنَّ الَّذِینَ یکفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَیقْتُلُونَ النَّبِیینَ بِغَیرِ حَقٍّ وَ یقْتُلُونَ الَّذِینَ یأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ»(آل عمران/21) آری تنها کلمه‌ای که در سخنان گوینده محترم درست بود واژه «قسط» است و باقی آن هم بافته ذهن آشفته ایشان! اساساً این آیه درست در تقابل با ادعای جناب قادری قرار دارد! چنانکه تصریح می‌کند کسانی که – نه فقط به خداوند کفر ورزیدند و به گفته آقای قادری خداناباورند – بلکه حتی به آیات خداوند (آیات قرآن یا معجزات سایر انبیا) کفر می‌ورزند نیز در ردیف کسانی قرار می‌گیرند که پیامبران را به ناحق کشته‌اند و نیز کسانی که امر کنندگان به عدل را به قتل رسانده‌اند و در نهایت برای همه آنها غذابی دردناک وجود خواهد داشت. چنانکه در ترجمه فارسی این آیه آمده است: «[ای پیامبر] کسانی که به آیات خدا کفر می‌ورزند و پیامبران را بناحق می‌کشند و دادگستران را به قتل می‌رسانند آنان را از عذابی دردناک خبر ده». (ترجمه محمدمهدی فولادوند)

همانطور که مشاهده می‌شود اساساً آیه مورد اشاره آقای قادری حتی کوچک‌ترین امکانی برای آن برداشت نه سطحی بلکه به غایت معوج را هم نمی‌دهد! چه برسد به اینکه ایشان مدعی بود نص صریح آیه چنین است و آنچه گفته بود را به عنوان آیه 21 سوره آل عمران می‌خواست به خورد مخاطب خود بدهد.

آیات قبل و بعد آیه مورد نظر

ممکن است گفته شود شاید ایشان شماره آیه را اشتباه کرده و یک آیه پس یا پیش از آیه 21 آنچه مورد نظر ایشان است را بیان کرده باشد. لذا آیات پیش و پس از آیه مذکور را اینجا مورد اشاره قرار می‌دهم: «فَإِنْ حَاجُّوک فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِی لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُلْ لِلَّذِینَ أُوتُوا الْکتَابَ وَالْأُمِّیینَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیک الْبَلَاغُ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ؛ پس اگر با تو به محاجه برخاستند بگو من خود را تسلیم خدا نموده‌ام و هر که مرا پیروی کرده [نیز خود را تسلیم خدا نموده است] و به کسانی که اهل کتابند و به مشرکان بگو آیا اسلام آورده‌اید پس اگر اسلام آوردند قطعاً هدایت یافته‌اند و اگر روی برتافتند فقط رساندن پیام بر عهده توست و خداوند به [امور] بندگان بیناست». (آل عمران/20)

در این آیه هم چنانکه مشاهده شد سخنی از نجات، رستگاری یا به تعبیر ایشان «به بهشت رفتن خدانباوران عادل» نیست بلکه به عکس می‌گوید نه خداناباوران بلکه حتی اهل کتاب (یهودیان و مسیحیان) هم تنها و تنها – واژه «فإن» متضمن دو تاکید پشت هم است و به معنای این است که فقط و فقط – درصورتی که اسلام آورده باشند قطعاً هدایت یافته‌اند.

یعنی ما در سوره آل عمران شاهد آن هستیم که ابتدا در آیه 20 تکلیف غیر مسلمانان – اعم از مشرکان و اهل کتاب روشن می‌شود – و بعد می‌رسیم به همان آیه‌ای که آقای قادری ادعا می‌کرد در آن گفته شده خداناباوران درصورتی که عادل باشند به بهشت می‌روند!! و چنانکه گذشت اساساً هیچ گزاره‌ای که امکان برداشتی نزدیک به ادعای فوق را هم بدهد در آن وجود ندارد و بلکه به عکس آیه مورد اشاره تصریح می‌کند کسانی که به آیات خدا کفر می‌ورزند و پیامبران را به ناحق می‌کشند و دادگستران را به قتل می‌رسانند دچار عذابی دردناک خواهند شد.

اما آیه پس از آن از حیث دوری از ادعای آقای قادری به مراتب جالب‌تر است. در آیه 22 می‌فرماید اینها – کسانی که نسبت به آیات خدا [و حتی نه لزوماً خودِ خداوند] کفر می‌ورزند و … – تمام اعمالشان – چه در دنیا و چه در آخرت – نابود می‌شود و به هیچ کارشان نخواهد آمد: «أُولَئِک الَّذِینَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِینَ؛ آنان کسانی اند که در [این] دنیا و [در سرای] آخرت اعمالشان به هدر رفته و برای آنان هیچ یاوری نیست». (آل عمران، 21، ترجمه محمدمهدی فولادوند)

یعنی حتی اگر آنها عدالت هم ورزیده باشند یا حتی بالاتر از آن اهل احسان باشند باز به هیچ درد ایشان در آخرت نخواهد خورد! چراکه همه اعمال آنها نابود شده و به هدر رفته است: «حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ».

بنابراین در قرآن‌های موجوی که نزد عموم مسلمانان – از هر ملیت و مذهبی – معتبر است چنین آیه‌ای وجود ندارد؛ نه آیه 21 سوره آل عمران چنین مضمونی در آن به کار رفته است و نه آیات قبل و بعد از آن و نه در تمام سوره آل عمران چنین آیه‌ای وجود دارد و نه حتی در کل قرآن اساساً می‌توان سخنی ولو نزدیک به این مضمون را یافت. حال ممکن است آقای دکتر قادری قرآن مخصوصی را نزد خود داشته باشند که در بیست و یکمین آیه سوره آل عمرانش نوشته باشد «خداناباورانی که قسط و عدل را رعایت می‌کنند اجرشان را می‌گیرند و به بهشت می‌روند»!!! لذا همینجا از ایشان دعوت می‌کنم نسخه مورد نظرشان را به نسخه شناسان و قرآن پژوهان ارائه دهند شاید فصل جدیدی در قرآن شناسی معاصر رقم بخورد!

 

ایمان و عمل صالح؛ شرط نجات

اقتضای بحث علمی در این مجال چندان وجود ندارد تا آیات متعددی را بتوان فهرست کرد که در جای جای قرآن – به خلاف مدعای آقای دکتر قادری – دلالت دارد. همین قدر اشاره کنم که شاید یکی از مهم‌ترین مشهورات قرآن این باشد که راه رستگاری و نجات از نظر این مصحف شریف تنها و تنها در گروی ایمان و عمل صالح است. در آیات و سوره‌های متعددی این مضمون تکرار و تاکید شده است که از آنجمله و فقط برای نمونه می‌توان به آیه نهم سوره یونس اشاره کرد: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ یهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمَانِهِمْ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ؛ کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند پروردگارشان به پاس ایمانشان آنان را هدایت می‌کند به باغهای [پر ناز و] نعمت که از زیر [پای] آنان نهرها روان خواهد بود [در خواهند آمد]». (یونس/9)

قرینه این مضمون هم در قرآن هست. منظور از قرینه این است که نجات شامل چه کسانی نمی‌شود که شاید یکی از مهم‌ترین آن‌ها و ایضاً مشهورترینشان آیات سوره عصر باشد. آنجا که می‌فرماید کسانی که اهل ایمان و عمل صالح نیستند قطعاً زیانکار خواهند بود: «إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ. إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ». (عصر/2 و 3)

آری قرآن تاکید می‌کند جز کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام می‌دهند اهل نجات نخواهند بود چه برسد به اینکه در بهشت خداوند جای بگیرند! ضمن اینکه ترتیب آن هم بسیار معنادار است که در همه جا اول سخن از ایمان رفته و بعد به عمل صالح – که می‌تواند شامل عدالت، قسط و … شود – پرداخته شده است.

 

مفهوم خداناباوران

از اینکه بگذریم جالب است آقای قادری از لفظ «خداناباوران» استفاده می‌کند و نه حتی مشرکان یا دهریون یا کافران و … . عجیب بودن این اصطلاح به جدید بودن آن است که در نسبت دادن آن به قرآن مورد توجه قرار نمی‌گیرد! خداناباوران یا «آتئیست ها» اساساً مفهومی نسبتاً جدید است و به ویژه در میان مسلمانان استفاده از آن بسیار متأخر است. اما او – با یک لحن مستحکم و اعتماد به نفسی که حقیقتاً نمی‌توان درک کرد بر چه چیزی مبتنی است – رسماً ادعا می‌کند قرآن رستگاری آتئیست ها (خداناباوران) را مشروط بر اینکه در زندگی دنیوی‌شان عدالت را رعایت کنند تضمین کرده است!!

البته که عدالت و رعایت قسط از فضیلت‌های بسیار پسندیده‌ای است که برای مومنان اجر دنیوی و اخروی خواهد داشت و غیر مومنان نیز از مواهب دنیوی آن متنعم خواهند شد.

در احادیث هم به کرات به این فضیلت تاکید شده است و حتی در نهج البلاغه آمده که امیرالمؤمنین خطاب به کوفیان در مورد نابسامانی اوضاعشان فرموده بودند: آن‌ها (شامیان) در میان خودشان عدالت را رعایت می‌کنند و شما نمی‌کنید!

حتی قرآن هم امر به عدالت می‌کند که از آن‌جمله است: «انَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ و َالْإِحْسَانِ؛ همانا خدا (خلق را) فرمان به عدل و احسان می‌دهد». (نحل/90)

اما اینها هیچ کدام به این معنا نیست که «خداناباوران اهل عدل و قسط» یا هر فضیلت اخلاقی دیگر نجات یابند و به بهشت روند؛ این اساساً با منطق قرآن کریم و سیاق آیات آن در تعارض کامل قرار دارد.

 

خطای سیستماتیک و نه تصادفی

صاحب این قلم نیک می‌داند که ممکن است هر استاد، متفکر، روشنفکر، گوینده یا نویسنده‌ای خطا کند و چیزی را جابجا بیان کند یا به اشتباه نکته‌ای را به جایی که ربطی ندارد، ارتباط دهد و چه کسی است که از این جنس خطایا مصون باشد؟ همه اینها از جنس خطای تصادفی است که همه ما و بلکه عموم آدمیان – علی قدر مراتبهم – به آن مبتلاییم. اما گاه در موردی خطای صورت گرفته اساساً از جنس خطاهای تصادفی نیست. به عبارت دیگر مسئله این نیست که آقای قادری سخنی را از قرآن نقل می‌کند که اساساً در قرآن نیست. مسئله این است که کسی که کوچک‌ترین آشنایی با قرآن داشته باشد حتی به ذهنش هم خطور نمی‌کند که از نظر این کتاب، خداناباوران نیز مشروط به شرایطی بتوانند در دایره اهل نجات گنجانده شوند چه رسد به اینکه در فردوس برین جای بگیرند!!

اما اهمیت این مسئله وقتی روشن‌تر می‌شود که توجه کنیم چنین خطای سیستماتیکی – و نه تصادفی – پیامدهای آن فراتر از مسئله مورد بحث خواهد رفت. به این معنی که اگر شخصیتی مانند آقای دکتر قادری در مورد امری که ظاهراً کوچک‌ترین آشنایی با آن ندارد – دست کم بر اساس خطای یاد شده و دلایلی که برای آن ذکر شد – با این قطعیت سخن می‌گوید چطور می‌توان در حوزه‌ای که علی الظاهر تخصص دانشگاهی‌شان – علوم سیاسی – محسوب می‌شود اعتماد کرد؟ معمولاً افرادی که در فنی از فنون تخصصی دارند در سایر فنون سخن به گزاف نمی‌گویند چراکه نیک می‌دانند این کار می‌تواند به شئون تخصصی‌شان نیز آسیب جدی و حیثیتی غیرقابل جبرانی وارد کند.

لذا به نظر می‌رسد سایر اظهار نظرهای جناب دکتر قادری در این سال‌ها نیز چندان حساب شده تر، دقیق‌تر و متقن تر از آنچه از آیه 21 سوره آل عمران نقل کردند نیست و در پایان به سخنی از حکیم طوس بسنده می‌کنم. سخنی که به ما گوشزد می‌کند آدمی باید دو ویژگی را در خود داشته باشد. یکی حق شناسی و دیگری حدشناسی! آری اصحاب قدرت را باید به داشتن ادب قدرت تذکار داد و همزمان خود را نیز به ادب نقد و رعایت حق شناسی و حد شناسی ملزم و ملتزم دانست و پای را از آن فراتر ننهاد؛ به ویژه در اموری که صلاحیت علمی و کمترین استطاعت تخصصی در مورد آن را نداریم. چنانکه حکیم ابوالقاسم فردوسی رضوان الله تعالی علیه می‌فرماید: «به گیتی دو کس را بباید سپاس / یکی حق شناس و دگر حد شناس».

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.