در کشاکش رنج و معنا؛ سفر فلسفی-اگزیستانسیل

کتاب «در کشاکش رنج و معنا»، تازه‌ترین اثر سروش دباغ، سفری است فلسفی-اگزیستانسیل که به بررسی مفاهیم عمیق «رنج» و «معنای زندگی» می‌پردازد. این کتاب در ادامه پروژه بلندمدت «طرحواره‌ای از عرفان مدرن/ سلوک اگزیستانسیل در روزگار کنونی» نوشته شده و ترکیبی از جستارها، تحلیل‌ها و گفتگوهایی است که خواننده را به تأمل در ابعاد وجودی و معنایی حیات دعوت می‌کند.

«هستی (جان جهان) توان پذیرش اموری را که نمی‌توانم تغییر دهم در من بوزاند؛ و جسارتِ تغییر اموری را که می‌توانم. همچنین، توان چشیدن و مزه مزه کردنِ تفاوت میان این دو را.»[1]

«جاده‌ای را که از پیش کشیده شده و ترا به جلو می‌راند، دنبال نکن. بلکه در راهی قدم بگذار که رهرو و رونده‌ای ندارد و از خود ردّ پایی بجا بگذار.»[2]

 

«از بخت شکر دارم و از روزگار هم». بیش از سیزده سال است که مشغول به کارکِ «طرحواره ای از عرفان مدرن/ سلوک اگزیستانسیل در روزگار کنونی» هستم و به قدر وسع، دربارهٔ سویه‌ها و ستونهای مختلف آن می‌اندیشم، می گویم و می‌نویسم و افتان و خیزان آن را پیش می‌برم. جانِ جهان را شاکرم که هر چه پیشتر آمده‌ام، ابعاد این کار بر من بیشتر روشن گشته است. سیزده سال پیش، روزی که مقالهٔ نخست از سلسله جستارهای «طرحواره ای از عر فان مدرن[3]» را به دست انتشار سپردم، مقالات ده گانه ای که طی هفت سال تحریر شده و در اثر «آبی دریای بیکران[4]» به مهربانی کنار یکدیگر نشسته‌اند؛ تصور نمی‌کردم که پای در چه سفر فلسفی- ادبی- اگزیستانسیلِ دور و درازی نهاده و سر از کجا در خواهم آورد، که: «کس را وقوف نیست که انجام کار چیست» و «مرا سفر به کجا می‌برد/ کجا نشان قدم ناتمام خواهد ماند/و بند کفش به انگشت‌های نرم فراغت/ گشوده خواهد شد؟[5]»

از قضای روزگار، پیگیری این پروژه طی یک دههٔ اول با سپهری پژوهی های درازدامنِ نگارنده همعنان گشته و همپوشانی محسوسی یافته بود. تو گویی، پا به پای بازخوانی انتقادیِ میراث عرفانی و برساختن و وام کردنِ مفاهیمی چون «سالک مدرن»، «متافیزیک نحیف»، «ایمان شورمندانه»، «ایمان آرزومندانه[6]»، «تنهایی مخملین[7]»، «تنهاییِ تلخ[8]»، «سلوک افقی/ سلوک عمودی[9]»، «کورمرگی[10]»، «مرگ هراسی[11]»، «طنز الاهیاتی[12]»، «نیایش حکیمانه[13]»، «رنج رهزن»، «رنج رهگشا»..، مصادیق آنها را در اشعار و مکتوبات سپهری، سالک مدرن کاشانی سراغ می‌گرفتم و بر می‌رسیدم.

در ادامهٔ این سفر پر فراز و نشیب، چنانکه در مقدمهٔ «از خیام تا یالوم» آورده‌ام؛ بنا دارم با محوریت آثار دیگر سالکان مدرن، نرم نرمک، چند و چون سلوک اگزیستانسیل و دیگر ستونهای برسازندهٔ آن در اینجا و اکنون را پی بگیرم و روایت کنم.

کتاب پیش رو، «در کشاکش رنج و معنا»، پس از «حریم علفهای قربت»، «آبی دریای بیکران»، «از خیام تا یالوم» و «سرشاری خوشهٔ زیست» در می‌رسد و ایستگاه بعدیِ این سفر اگزیستانسیلِ دور و درازست. دو مفهوم مهیبِ اگزیستانسیلِ «رنج» و «معنای زندگی»، صحنه گردانِ این دفترند.

نوشتارِ «زیر و زبر شدنِ اگزیستانسیلِ تولستوی»، با مدّ نظر قرار دادنِ اثر خواندنیِ «اعترافاتِ» تولستوی، چند و چون و تلقی‌های مختلف از معنای زندگی را می‌کاود. دو جستارِ «دویدن در پی معنا» و «کودکیِ شورآبها»، خواننده را با روایتِ نگارنده از «معنای زندگی» و تجربهٔ زیسته‌اش در این باب آشناتر می‌سازد.

«داستایفسکی؛ سالک مدرنِ رنج اندیش»، دیگر نوشتار این مجموعه است. تفکیک میان «رنج امحاءناپذیر» و «رنج امحاء پذیر»، همچنین انحاء رنج امحاءناپذیر به روایت نگارنده، با پیش چشم داشتن شاهکارِ «برادران کارامازوفِ» داستایفسکی، در این جستار بلند صورتبندی شده است.

در سالیان اخیر، در سلوکِ سیاسیِ خویش، همانطور که در دو جستار «چگونه سوسیال دموکرات شدم؟[14]» نگاشته‌ام، از اردوگاه لیبرال دموکراسی به منزلگاه سوسیال دموکراسی کوچ کرده‌ام. همچنین در سلوک فلسفیِ خود، چنانکه در سخنرانیِ «صدق به روایت فرگه و ویتگنشتاین متأخر[15]» آورده‌ام، از «صدق مطابقتی» به صدقِ «اقناعی-روایی» رسیده‌ام؛ ایستار فلسفی‌ای که در سلوک اگزیستانسیلِ نگارنده در یکسال اخیر آشکارا ریزش کرده و همپوشانی روشنی با مفاهیمِ هایدگریِ «آشکارگی هستی»، «شبانی وجود» و «زبان خانهٔ وجود است» دارد.

برگزاری درسگفتارِ «بایزید و بوالحسن» طی چند ماه اخیر، این عبور و پوست اندازی را بر نویسنده روشن‌تر ساخته؛ که اندیشیدن و زیر و زبر گشتن و شدن و واکاویدنِ قلعه هزار توی زبان، از مقوماتِ گریز ناپذیرِ سلوک اگزیستانسیل است. نوشتار “سلوک اگزیستانسیل، «آشکارگی هستی» و «صدقِ اقناعی-رواقی»”، روایت گر این تلاطم‌ها و تحولات است.

پس از آن، نوبت به بخش ضمایم کتاب می‌رسد؛ ضمایمی که برای آشنایی جدی‌تر و روشمندتر با حدود و ثغورِ «طرحوارهٔ عرفان مدرن/سلوک اگزیستانسیل در روزگار کنونی»، حقیقتاً رهگشا و آموزنده است.

فرهاد مشکور، پژوهشگر فلسفه و عرفان، در جستارهای پنج گانهٔ «امتزاج فنومنولوژیک و سایکولوژیک تنهایی در دستگاه اندیشهٔ سروش دباغ»، «آناکاویِ رنج تنهایی»، «زبان محملی برای آشکارگیِ زاین»، «کُناکی تا بی-کران؛ در کشاکش رنج و معنا» و «سلوک انحصاری، سلوک همگانی»؛ مفاهیم «تنهایی»، «رنج» و «سلوک» را واکاویِ فلسفی- اگزیستانسیلِ در خور درنگی کرده، جایگاه آنها در «سلوک اگزیستانسیل در روزگار کنونی» با عنایت به اشرافی که از سر لطف به آثار نوشتاری و گفتاریِ نگارنده دارد، به نیکی روایت کرده است.

حسین جمالی پور، پژوهشگر فلسفهٔ اگزیستانسیالیسم، در جستار «تنهایی ایرانیان و ایرانِ تنها»، سویه‌های اجتماعی مفهوم «تنهایی» و ربط و نسبت آن با سلوک اگزیستانسیل را به خوبی تبیین کرده است.

حسن ختام این مجموعه، دو نوشتار «فراخی بخشی و ژرفا دهی به تفکر معنوی» و «از بازی زبانی تا شبانی وجود»، نوشتۀغلامرضا خاکی است. نویسنده، از منظر خود، افزون بر طرح برخی انتقادات دربارهٔ مفهوم سازی های نگارنده، فراتر رفتنِ از مفاهمی نظیر «بازی زبانی» که تبار ویتگنشتاینی دارند و پای نهادن در وادیِ مفاهیم هایدگریِ «شبانی وجود» و «تفکر شاعرانه» در سلوک فکریِ نگارنده را با عنایت

به فلسفه پژوهی و پیشینهٔ فلسفهٔ تحلیلی‌اش، بررسیده و روایت کرده است.

از همهٔ نویسندگان محترم، که به نگارنده و کارک «طرحوارهٔ عرفان مدرن/ سلوک اگزیستانسیل در روزگار کنونی» عنایت داشته و از سر لطف دربارهٔ آن تأمل کرده و قلم زده‌اند، صمیمانه سپاسگزارم.

ناگفته نگذارم که «دویدن در پی آواز حقیقت»، صورت منقحِ گفتگوی حسین جمالی پور با نگارنده است. «کودکی شور آبها: روایت من از معنای زندگی» نیز، صورت منقح گفتگوی عادله صمیمی با بنده است. این دو گفتگو، همچنین دیگر جستارهای این کتاب، پیش از این در دو سایت وزینِ «دین آنلاین» و «زیتون» منتشر شده‌اند. از دست اندکاران این دو سایت که مجال انتشار این مکتوبات را فراهم آوردند، ممنونم.

اگر نبود زحمات ویراستار محترم، حسین جمالی پور و پیگیری‌های مجدّانهٔ فرهاد مشکور، این مجموعه بسامان نمی‌شد. از این دو عزیز سپاسگزارم. همچنین ارج می‌نهم زحمات سینا بابلی و سپهر زارع، مدیر فرهنگ دوست نشر «سهروردی» را برای انتشار این کتاب.

امیدوارم خوانندهٔ محترم، از لابلای سطور و صفحاتِ جستارهای «در کشاکش رنج معنا»، افزون بر آشنایی با روایت نگارنده از مفاهیم «رنج» و «معنا» و چند و چون و جایگاه آنها در «سلوک اگزیستانسیل در روزگار کنونی»، حدیث پاشانیِ نویسنده را هم که بسان پرّ کاهی در مصاف تندِ باد بدین سو و بدان سو می‌رود و بالا و پایین می‌شود، ببیند و بخواند. همچنین، احوال اگزیستانسیلِ خود را رصد کند و به تماشای آنها در آیینهٔ مقولاتِ «رنج»، «معنا» و «تنهایی» بنشیند و با خود زمزمه کند:

«دلم گرفته

دلم عجیب گرفته است.

و هیچ چیز،

نه این دقایق خوشبو که روی شاخه نارنج می‌شود خاموش،

نه این صداقت حرفی، که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست،

نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف

نمی‌رهاند.

و فکر می‌کنم

که این ترنم موزون حزن تا به ابد

شنیده خواهد شد…

دچار باید بود

وگرنه زمزمهٔ حیرت میان دو حرف

حرام خواهد شد[16]

 

تورنتو- آذرماه 1403 شمسی

 

ارجاعات:

[1] نقل از: سروش دباغ، دفترچهٔ زمزمه‌های مخملین،

[2] همان

[3] طرحواره ای از عرفان مدرن- تنهایی معنوی؛ سروش دباغ

[4][4] ن.ک.به: سروش دباغ، آبی دریای بیکران: طرحواره ای از عرفان مدرن، تورنتو، نشر سهروردی، 1397.

[5] سهراب سپهری؛ شعر «مسافر»، ششمین دفتر هشت کتاب

[6] ن.ک.به: سروش دباغ، «ایمان شورمندانه- ایمان آرزومندانه»، در امر اخلاقی، امر متعالی: جستارهای فلسفی، تهران، کتاب پارسه، 1392،

[7] ن.ک.به: سروش دباغ، «در هوای یالوم و سپهری»، در از خیام تا یالوم؛ سلوک معنوی در روزگار کنونی، بنیاد سهروردی، 1402.

[8] همان

[9] ن.ک.به: سروش دباغ، «برخوردِ انگشتان با اوج»؛ سلوک رواقیِ شمس تبریزی و سهراب سپهری، در از خیام تا یالوم، سلوک معنوی در روزگار کنونی، بنیاد سهروردی، 1402.

[10] ن.ک.به: سروش دباغ، «مرگ در ذهن اقاقی جاریست»، در  آبی دریای بیکران: طرحواره ای از عرفان مدرن، تورنتو، نشر سهروردی، 1397.

[11] همان

[12]  در جستارهای ذیل که همزمان با عالمگیر شدن ویروس کرونا منتشر شدند، با وام کردن آموزه‌های الاهیات سینوی- مشایی، به مسئله شرّ پرداخته، آنرا به روایت خویش صورتبندی کرده‌ام؛ الاهیاتی که با «نیایش حکیمانه» سازوار است.

نگاه کنید به: «الهیات سینوی، طنز الاهیاتی و معضل شرّ»، «طنز الهیاتی و اعتراض الاهیاتی» و «می‌شود به سراغ ” خدا” رفت»، در ردّ آبی روایت، تورنتو، نشر سهروردی، 1399، جلد اول و جلد دوم.

[13] ن.ک.به: سروش دباغ، هستهٔ پنهانِ تماشا؛ تأملی در انواع نیایش»، در از خیام تا یالوم، سلوک معنوی در روزگار کنونی، بنیاد سهروردی،1402.

[14] [14] ن.ک.به: سروش دباغ، «چگونه سوسیال دموکرات شدم؟» مندرج در راه طی نشده: جستارهایی در دیانت، سیاسست و اجتماع، تورنتو، سهروردی، 1402

[15] سخنرانی دکتر سروش دباغ با عنوان «صدق به روایت فرگه و ویتگنشتاین متأخر»، فروردین ماه 1403

[16]سهراب سپهری؛ شعر «مسافر».

مطالب مرتبط
منتشرشده: ۱
  1. عبدی

    سلام…..از شیوه و سبک گفتاری و نوشتاری دکتر دباغ که نوعی روانی و مثل رود جاری و ساری است و مخاطب را بی اختیار بدنبال خودش می کشاند سبکی نو و تازه هست. که پیچیدگی و دشواری در فهم مطالب بدور هست…که بگونه ای مخاطب را با شخصیت جذاب ایشان نزدیک و همپوشانی می کند…..

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.