شمارۀ اشتباه؛ نگاهی به فیلم پی کی عامرخان

فیلم پی کی عامرخان در سال 2014 اکران شد و توانست به عنوان سومین فیلم پرفروش تاریخ سینمای هند شناخته شود. این فیلم با کارگردانی راجکومار هیرانی و بازیگری عامرخان، ستارۀ معروف بالیوود، به یکی از فیلم‌های فلسفی و اجتماعی تبدیل شده است که به نقد باورهای خرافی دربارۀ دین و به ویژه خدا می‌پردازد. این فیلم سروصداهای زیادی را برپا ساخت و کاهنان و طرفدارانش به این فیلم اعتراض کردند، به طوری که به چندین سینما یورش برده و آن را تخریب کردند.
پورپامی ردفر،در این گزارش، با نگاهی به این فیلم، مهم‌ترین پیام‌های آن را بررسی کرده و بر برداشت این فیلم از شیعه و مناسک شیعی که در آن بازتاب یافته نقدی نوشته است.

فهرست عناوین

خلاصۀ داستان فیلم پی‏ کی عامرخان

فیلم پی کی عامرخان داستان مردی بیگانه است که از یک سرزمین دیگر به زمین آمده است. یک مرد زمینی گردنبند مرد بیگانه را می‌دزدد؛ گردبندی که برای بازگشت به خانه‌اش نیاز دارد. مرد بیگانه بدون گردنبند نمی‌تواند به خانه‌اش برگردد. او زبان مردم زمین را نمی‌شناسد و در پی یافتن گردنبند خود سردرگم است. در این مسیر با مردی مهربان برخورد می‌کند و برای یادگیری زبان زمین، به جایی می‌رود که مردم آنجا به قوانین اجتماعی خود پایبند نیستند.

او به دنبال گردنبند خود می‌گردد و در نهایت به خدا مراجعه می‌کند تا این مشکل را حل کند. با این حال، در جایی که او به جستجو پرداخته، ادیان مختلف هرکدام برای خود خدایی دارند و هیچ یک از آنها جواب روشنی به او نمی‌دهند. در پایان، او به نتیجه‌ای می‌رسد که دین و خدا در هر فرهنگ و قومی به شکلی متفاوت درک و تعبیر شده‌اند.

 

پوشش، زبان و فرهنگ در فیلم پی‏ کی

 

تنوع پوشش: بازتابی از فرهنگ و زیست انسانی

این فیلم به‌خوبی نشان می‌دهد که فرهنگ‌های گوناگون، نحوۀ پوشش متفاوتی دارند. لباس خواب با لباس کار و لباس غم با لباس شادی در هر جامعه متفاوت است. این تفاوت‌ها گاه انسان را به خطا می‌اندازند. برای مثال، در برخی فرهنگ‌ها لباس سفید نماد غم است، درحالی‌که در فرهنگ‌های دیگر نماد شادی محسوب می‌شود. در چین، مردم هنگام سوگواری لباس سفید می‌پوشند، اما در میان مسلمانان، لباس سیاه نشانه غم است و لباس سفید یا رنگ‌های روشن برای شادی و جشن به‌کار می‌رود.

چرا چنین تفاوت‌هایی وجود دارد؟

یکی از دلایل آن، شرایط زیستی است. در مناطقی گرم مانند هند، مردم لباس‌های نازک می‌پوشند، درحالی‌که در مناطق سرد مانند سیبری یا کوهستان‌ها، لباس‌های گرم و ضخیم انتخاب می‌شود. دلیل دیگر، بُعد فرهنگی پوشش است؛ هر جامعه‌ای مطابق با ارزش‌ها و سنت‌های خود، نوع خاصی از پوشش را برگزیده است.

پرسش جدی‌تر که فیلم مطرح می‌کند این است: «اگر انسان‌ها بی‌پوشش بودند، چه می‌شد؟» شخصیت فیلم می‌پرسد: «آیا کلاغ باید لباس بپوشد یا بی‌لباس باشد؟» انسان در حالت طبیعی، پوشش ندارد، اما در حالت اجتماعی و فرهنگ‌مند، به پوشش نیاز دارد و این پوشش مطابق با فرهنگ او شکل می‌گیرد.

آیا تنوع پوشش خوب است؟

فیلم بیان می‌کند که این تنوع گاه موجب فاصله میان انسان‌ها می‌شود و شناخت آنان بدون توجه به پوشش دشوار است. اگر این نکته را بسط دهیم، درمی‌یابیم که شناخت یک فرد بدون شناخت فرهنگ و جامعه او ممکن نیست.

نگاهی از منظر اسلام

از دیدگاه اسلام، پوشش در سرشت انسان نهفته است. قرآن اشاره می‌کند که پس از خوردن میوۀ ممنوعه، آدم و حوا عریان شدند و از هم شرم کردند، پس خود را با برگ‌های درختان پوشاندند. افزون بر این، قبیله‌ای و گروهی شدن انسان نیز در اسلام امری طبیعی دانسته شده است. از منظر زیستی نیز نمی‌توان تنوع را نادیده گرفت. تنوع، اصل بنیادینی در تطور و زیست انسانی است.


اگر مایل به تغییر یا افزودن نکته‌ای هستید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!

فیلم پی کی عامرخان

زبان، پیچیدگی‌ها و کاربردهای آن

دومین چیزی که در این فیلم به‌خوبی به نمایش درآمده است، «زبان» است. همان‌گونه که مرد بیگانه می‌گوید: «اگر در این جهان زبان را ندانی، هیچ‌کاری نمی‌توانی.» زبان، گردانندۀ این جهان است. آنچه در زبان انسان مهم است، این است که زبان فقط واژه‌ها نیست.

خوب‌ترین بیان در این‌باره، سخن عامر خان است: «اینجا یک چیزی می‌گویند؛ اما منظورشان یک چیزی دیگر است. یک کلمه دارند؛ اما صد تا کاربرد دارد. سرشان می‌چرخاند و می‌گویند: ها ها؛ یعنی همه‌چیز روبه‌راه است. بعد چشم‌هاشان را درشت می‌کنند و می‌گویند: ها! یعنی که نمی‌دانند. وقتی عصبانی می‌شوند، صداشان را بالا می‌برند و می‌گویند: هاااا!! و وقتی دارند فکر می‌کنند، یک «های» کشیده می‌گویند: ها هااااا. پس علاوه بر بیان کلمه‌ها، به حالت بیان و چهره هم باید دقّت کرد. بعد از این می‌شود فهمید که منظور اصلی چیست.»

این درسی است که به ما گوشزد می‌کنند: برای اینکه بتوانیم دقیقاً آنچه را گفته شده، درک کنیم، باید تمام حالت فرد را در نظر بگیریم. وقتی این بحث را در عرصۀ «فهم» و «ترجمه» ببریم، موضوع به سخنان هایدگر و گادامر نزدیک می‌شود. آنان بر این باورند که هیچ‌گاه نمی‌توان یک فکر را دقیق فهمید و نمی‌توان دقیقاً آنچه را نویسنده گفته است، دریافت. چون او در جهانی بوده است و ما در جهانی دیگر. به همین صورت، در ترجمه نیز باید مراقب بود و شناخت دقیقی از فرهنگ، جامعه و زندگی نویسنده پیدا کرد و آنگاه به ترجمه دست یازید. باوجوداین، باز هم نمی‌توان دقیقاً آنچه را نویسنده گفته است، در ترجمه بازگفت.

اگر از منظر فلسفۀ تحلیلی نگاه کنیم، سخن بسیار دقیق برای بیان این موضوع، سخن ویتگنشتاین است. زبان همچون «بازی زبانی» بسیار دقیق به سخن است که عامر خان قصد گفتن آن را دارد. به این معنا که واژه‌ها در هر جایی کاربرد خاص خود را دارند و نمی‌توانند در تمام جاها و حالت‌ها یک معنا داشته باشند.

این سخن و اینکه زبان بسیار پیچیده‌تر از آن است که ما گمان می‌کنیم، نزد خداوندگار بلخ نیز مطرح بوده است. مولانا می‌گوید: «اینکه می‌گویم، به‌قدر فهم تُست/ مُردم اندر حسرت فهم دُرست.» اینجا مولانا هم به فهم زبان برای فرد دوم سخن گفته و هم به فهم اینکه آیا او فهمیده یا چطور باید فهمید. بزرگان ادب ما به این نتیجه رسیده بودند که زبان نمی‌تواند گنجایش بخشی از هستی را داشته باشد.

به همین دلیل، عارفان ما به مفهوم «راز» چسبیده بودند. آنان می‌گفتند بخشی از هستی «راز» است؛ چون نمی‌شود گفت و نمی‌توان گفت. زبان برای برخی چیزها ناتوان است؛ چون زبان امری انسانی است و انسان ناتوان است. به همین دلیل، مولوی در این آرزو است که «کاش هستی زبانی داشتی/ تا زِ هستان، پرده‌ها برداشتی.» این زبان هستی است که باید دربارۀ خود بگوید. زبان ما ناتوان است و در همین ناتوانی بسیار پیچیده است، به‌طوری که فهم درست آن بسیار سخت است.

در این فیلم نشان داده می‌شود که درست است زبان قرارداد است؛ اما اکنون این قرارداد از حالت اولیه بسیار پیشرفته‌تر شده است و دیگر فقط قرارداد نیست، بلکه بخشی از زندگی انسان است. بخشی از زندگی که بدون آن نمی‌توان انسان را شناخت.

 

پول، قدرت و فساد در فیلم پی‏ کی

نقد قدرت و پول در جامعه

 

سومین نکتۀ مهم این فیلم، دربارۀ «پول» است. پول امروزه، چرخۀ زندگی را می‌چرخاند و بسیاری از چیزها را می‌توان با آن خرید. بااین‌حال، پول اخلاق را آلوده و فرسوده کرده است. سرمایه‌داری تقریباً تمام وجوه زندگی انسانی را در بر گرفته است.

مکتب فرانکفورت به‌طور مکرر به این مسئلۀ مهم پرداخته است که سرمایه‌داری امروز، حتی «فرهنگ» را نیز احاطه کرده است. این بخش بزرگی از هویّت انسانی است که به کام سرمایه‌داران بزرگ کشیده می‌شود. اینان دربارۀ چگونگی زیست انسان تصمیم می‌گیرند و انسان را «اسیرتر» از هر زمان دیگر می‌سازند. اگر هزار سال پیش بدن‌ها را به بردگی می‌گرفتند، روان آدمی آزاد بود؛ اما امروز، با به بند کشیدن روان انسان، تن به‌راحتی بردگی را می‌پذیرد.

برتر از پول، قدرت است.

 

قدرت و تأثیر آن در دین و جامعه

در بخش‌هایی از فیلم، قدرت نظامی و اجتماعی به وضوح به نمایش گذاشته می‌شود. فردی که با لباس پلیس، بدون نیاز به پول، می‌تواند خواسته‌های خود را به دست آورد. اما در نهایت همان قدرت، با استفاده از رشوه، به راحتی به پول تبدیل می‌شود.

جستجوی خدا در میان ادیان و مناسک

 

در جهان امروز، اگر کسی از جهان مجازی فاصله بگیرد، فرصتی برای تفکر پیدا کند و اندکی از مشغله‌های روزانه و معاش دست بکشد، پرسش از خدا در ذهنش شکل خواهد گرفت. این پرسش، پرسشی نفس‌گیر و ژرف است که رویارویی با آن می‌تواند زندگی را متحول کند. چنین پرسشی حتی جان قِدّیسانی چون «مادر ترزا» را نیز سوزانده است.

عامرخان، یا همان مرد بیگانه، جست‌وجوی خود برای خدا را از تمثال‌ها و تندیس‌ها آغاز می‌کند. به محراب‌ها و تصویر مسیح روی می‌آورد، اما نتیجه‌ای نمی‌گیرد. سپس به سراغ مناسک می‌رود و آنها را بی‌تعقل انجام می‌دهد، اما باز هم نوری در دلش نمی‌تابد. درمانده و سرگشته، به زاری و تضرع روی می‌آورد، اما هیچ پاسخی نمی‌شنود.

سرانجام، او به نقد مناسک و شیوه‌های خداجویی می‌پردازد. ابتدا به این باور می‌رسد که سردمداران دین، به‌جای ارتباط با خدا، به «شمارۀ اشتباه» زنگ می‌زنند. آنها به خدایی واقعی نمی‌رسند؛ بلکه آنچه انجام می‌دهند، در خدمت شیطانی است که به گفتۀ گوته، روح انسان را به جای خدا از آن خود کرده است. در اینجا، عامرخان معتقد است که انسان به جای خدا، تسلیم اوامر شیطان شده و او را به جای خدا ستایش می‌کند.

در مرحله‌ای عمیق‌تر، مرد بیگانه درمی‌یابد که نه‌تنها شمارۀ اشتباه در کار نیست، بلکه سردمداران دینی از پیش خود سخن می‌گویند. آنها هستند که به جای خدا فرمان می‌دهند و هر کدام، شیوه‌ای متفاوت برای پیروان خود ابداع کرده‌اند. این تفاوت‌ها نه از جانب خدا، بلکه ناشی از تفسیرهای آنان است. خدا نمی‌گوید که گاو را پرستش کنید یا گاو را قربانی کنید؛ این دستورات از سوی خودشان صادر می‌شود. در اینجا، عامرخان می‌گوید سردمداران دینی از دین برای خودشان «شرکت» ساخته‌اند. دین بهانه‌ای شده است برای کسب درآمد و اعمال قدرت، و آنچه به نام خدا انجام می‌دهند، هیچ ارتباطی با خدای واقعی ندارد.

او در اوج سخنانش، خطاب به یک راهب نیرنگ‌باز می‌گوید:
«به کدام خدا باید ایمان بیاورم؟ شما می‌گویید: فقط یک خدا داریم. من می‌گویم: دو خدا داریم. یکی خدایی که ما را آفریده و دیگری خدایی که شما آفریده‌اید. ما از خدایی که ما را آفریده، چیزی نمی‌دانیم؛ اما خدای ساختۀ شما دقیقاً شبیه خودتان است. یک دروغگو، یک مکّار که قول‌های الکی می‌دهد، پولدارها را زودتر می‌پذیرد و فقیران را ته صف نگه می‌دارد. خدای ساختۀ شما از ستایش خوشحال می‌شود، دم‌به‌دم بندگانش را تهدید می‌کند و تنها به منافع خودش می‌اندیشد. شمارۀ درست من ساده است: به خدای واقعی که ما را آفریده، ایمان داشته باش. خدای ساختۀ شما قلابی است و باید نابود شود.»

 

نقد مناسک شیعی در فیلم پی‏ کی عامرخان

 

نقد «تیغ‌زنی» در فیلم
در بخشی از فیلم، «تیغ‌زنی» به نمایش گذاشته می‌شود. در این صحنه، گروهی از مسلمانان با لباس‌های سیاه به سینه‌زنی و تیغ‌زنی می‌پردازند و حتی مرد بیگانه نیز به این عمل روی می‌آورد. او این کار را برای نزدیکی به خدا انجام می‌دهد. بااین‌حال، در اینجا یک سوءبرداشت از سوی نویسندۀ فیلمنامه رخ داده است.

تیغ‌زنی یکی از مناسک فرعی شیعه است که بسیاری از فقیهان آن را نادرست یا ناموجه می‌دانند. این عمل نه برای رسیدن به خدا، بلکه به‌منزلۀ یادبودی از رنج‌های حسین بن علی در دشت کربلا و همدردی با اسیران کربلا انجام می‌شود. بنابراین، این آیین ارتباطی با تقرب به خدا ندارد. این اشتباه در فیلم نشان می‌دهد که نویسنده، درک دقیقی از این مناسک نداشته است. کسی که از طریق تیغ‌زنی به دنبال خداست، در واقع راه اشتباهی را پیموده است. به‌علاوه، باید توجه داشت که این عمل جزئی از مناسک فرعی است و ارتباطی با اصول اساسی دین ندارد.


بازتاب ایده «از جای دیگر» در فیلم
یکی دیگر از مضامین عمیقی که فیلم به‌خوبی به تصویر می‌کشد، مفهوم «از جای دیگر» است. این ایده بارها در فیلم بازتاب می‌یابد: جهانی که از آن آمده‌ایم، کجاست؟ به نظر می‌رسد انسان می‌داند از کجا آمده، اما دسترسی به آن مکان ندارد. این نگاه یادآور نظریۀ «مُثُل» افلاطون و ایدۀ «بهشت» است.

مولانا نیز این حس را به زیبایی بیان می‌کند:
«هرکسی کو دور ماند از اصل خویش / باز جوید روزگار وصل خویش»
گویی انسان زمانی در وصال بوده، اما این وصال به‌دلیل حادثه‌ای ناتمام مانده و انسان به این جهان تبعید شده است: «از بد حادثه، به پناه آمده‌ایم». در این فیلم، رفتن به خانه‌ای دیگر که زمانی خانه اصلی ما بوده است، به‌زیبایی به تصویر کشیده شده است.


پرسش‌های بنیادین خداجویی
خداجویی همواره یکی از پرسش‌های بنیادین انسان بوده است، پرسشی که دین، فلسفه و اسطوره به آن پرداخته‌اند. این جست‌وجو ریشه در چیزی دارد که فراتر از تجربه و حواس است؛ امری عظیم که دانش انسانی از درک کامل آن ناتوان است.

سؤالاتی از این دست همواره ذهن بشر را به خود مشغول کرده است:

  • آیا خداجویی سرشتی ذاتی است یا به زمان، حالت یا جامعه خاصی وابسته است؟
  • آیا باید به دنبال خدا بود؟
  • آیا سخن داستایفسکی که می‌گفت: «اگر خدا نباشد، همه‌چیز رواست»، درست است؟
  • آیا می‌توان از طریق آیین‌های مذهبی خدا را تجربه کرد؟
  • آیا راهی بیرون از دین برای یافتن خدا وجود دارد؟

این پرسش‌ها، بخشی از جست‌وجوی انسان برای یافتن معنا در زندگی‌اند؛ جست‌وجویی که فیلم به شکلی هنرمندانه آن را بازتاب داده است.


 

پیام فیلم: گم‌گشتگی انسان در جهان امروز

اجتماع امروز بسیار پیچیده شده است. درک دقیق انسان، زندگی و اهداف او، به‌ویژه در دنیای مدرن، برای انسان امروز بسیار دشوار شده است. جوامع با رنگ‌ها، فرهنگ‌ها و زبان‌های متنوعی شکل گرفته‌اند که هیچ‌گاه نمی‌توان تمامی آن‌ها را به‌طور کامل شناخت. این تنوع به شناخت ما از خدا نیز سرایت کرده است. امروزه، خدا در میان انواع مذاهب و باورهای مختلف گم شده است.

فناوری، جهان متکثر، کمبود زمان برای تأمل در خویشتن، سلطۀ سرمایه‌داری بر فرهنگ، و سیاسی شدن دین، همگی انسان را از خدای واقعی دور کرده‌اند. در این میان، افرادی سودجو پیدا شده‌اند که با باز کردن دکان دین، از سادگی مردم سوءاستفاده کرده و آنان را فریب می‌دهند.

در چنین شرایطی، بیش از هر زمان دیگری، انسان از خدا و حتی از خود بیگانه شده است. ما از خدا هیچ نمی‌دانیم و فرصتی هم برای دانستن نداریم؛ زیرا در این روزگار پرشتاب، اگر بخواهیم بیندیشیم، چه کسی کار کند؟ انسان مدرن، گرفتار در زندگی مادی و روزمره، از تفکر و ارتباط با خدا بازمانده است.


 

پیشنهاد سردبیر:

گسترش تلاش‌ها برای ارائه تصویر واقعی از مسلمانان در صنعت فیلمسازی آمریکا

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.